۱۳۹۹ آبان ۲۳, جمعه

پنجاهمین سالگرد چیرگی خاندان اسد بر سوریه


 ۱۳ نوامبر ۱۹۷۰ یک افسر نیروی هوایی جوان که در سواحل سوریه مستقر بود دست به کودتایی زد که بدون خونریزی به سرانجام رسید. کودتای حافظ اسد علیه صالح جدید، نخستین کودتا از زمان اعلام استقلال سوریه در سال ‍۱۹۴۶ از فرانسه نبود، با این حال همچنان ۵۰ سال بعد از آن واقعه خاندان اسد بر سوریه حکومت می‌کند.

آنچه که از حکومت حافظ اسد باقی مانده: وابستگی به ایران و روسیه به جای ناسیونالیسم عربی و دزدسالاری به جای سوسیالیسم. (عکس: شاتراستاک)

سوریه بعد از یک دهه جنگ داخلی ویران شده و نیمی از جمعیت آن یا در داخل کشور و یا در خارج از موطنشان آواره شده‌‌اند. اقتصاد سوریه فلج شده و حاکمیت دولت مرکزی بر بسیاری از مناطق این کشور نیز نقض شده است و با این حال بشار اسد، فرزند آن افسر کودتاچی جوان آنچه را که از این کشور باقی مانده در اختیار خود گرفته است.

نیمی از حکومت بشار اسد که در جنگ داخلی سپری شده است با حکومت پدرش از برخی جهات تفاوت دارد: وابستگی به متحدان سوریه مانند ایران و روسیه به جای همبستگی با ناسیونالیسم عربی و دزدسالاری (کلپتوکراسی) به جای سوسیالیسم. با این حال ابزارهای اعمال حاکمیت خاندان اسد در نیم قرن گذشته همچنان یکسان‌اند: سرکوب مخالفان، خودداری از هرگونه سازش سیاسی و کشتار بی‌رحمانه مخالفان.

مانند کره شمالی نام سوریه نیز با نام خاندان حاکم درآمیخته است. هنوز مشخص نیست که حکومت سوریه پنجاهمین سالگرد روی کار آمدن خاندان اسد را جشن بگیرد. اگر تا پیش از جنگ داخلی به این مناسبت جشن‌های باشکوهی برگزار می‌شد، اکنون در دورانی که اقتصاد سوریه زمینگیر شده است، معمولاً به یک آتش‌بازی ساده قناعت می‌کنند.

«نیل کوئلیام» محقق مؤسسه چتم هاوس در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس می‌گوید:

«تردیدی در این نیست که پنحاه سال حکومت خاندان اسد بر سوریه با قساوت و ویرانگری توأم بود و کشوری در هم شکسته و شکست‌خورده را به جای گذاشت.»

حاصل نیم قرن حکومت اسد بر سوریه

سوریه بعد از یک دهه جنگ داخلی ویران شده و نیمی از جمعیت آن یا در داخل کشور و یا در خارج از موطنشان آواره شده‌‌اند. اقتصاد سوریه فلج شده و حاکمیت دولت مرکزی بر بسیاری از مناطق این کشور نیز نقض شده است و با این حال بشار اسد موفق شد حاکمیت خود را تضمین کند.

نیمی از حکومت بشار اسد که در جنگ داخلی سپری شده است با حکومت پدرش از برخی جهات تفاوت دارد: وابستگی به متحدان سوریه مانند ایران و روسیه به جای همبستگی با ناسیونالیسم عربی و دزدسالاری (کلپتوکراسی) به جای سوسیالیسم. با این حال ابزارهای اعمال حاکمیت خاندان اسد در نیم قرن گذشته همچنان یکسان‌اند: سرکوب مخالفان، خودداری از هرگونه سازش سیاسی و کشتار بی‌رحمانه مخالفان.

در سال ۱۹۸۱ حافظ اسد در جنگ ایران و عراق مقابل جهان عرب ایستاد و جانب ایران را گرفت غافل از آنکه سال‌ها بعد این اتحاد راهبردی حکومت فرزندش را نجات می‌دهد.

بشار اسد تمایلی به جانشینی پدرش نداشت و با این‌حال او وارث حکومت پدرش و مسئول ویرانگری و جنایت‌های بی شمار در سوریه است. «نیل کوئلیام» محقق مؤسسه چتم هاوس در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس می‌گوید:

«او گزینه مطلوبی برای جانشینی پدرش نبود. میراث او اما میراث پدرش را تحت‌الشعاع قرار داد: قساوت و نابودی عمدی یک کشور بزرگ با مردمانی زیبا.»

یک مرد تحسین‌برانگیز و یک حاکم بی‌رحم

در سال ۱۹۷۰ بعد از آنکه حافظ اسد به قدرت رسید، در نخستین اقدام دست به پاکسازی‌های گسترده در ارتش و ادغام ارتش حزب بعث و باقی‌مانده ارتش رسمی زد و با ایجاد گارد ریاست جمهوری سوریه و تأسیس نهادهای اطلاعاتی موازی موفق شد مانع از تکرار کودتای نظامی در این کشور شود. در گام‌های بعدی به تدریج پست‌های کلیدی را در اختیار اقلیت علوی قرار داد و آن‌ها را به این ترتیب بر اکثریت سنی مسلط کرد و موفق شد یک حکومت تک‌حزبی بر اساس الگوی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کند.

قدرت او مطلق بود و سازمان استخبارات (سازمان اطلاعات سوریه) نیز بر همه امور زندگی روزانه شهروندان اشراف داشت.

حافظ اسد موفق شد سوریه را به قدرتی در خاورمیانه تبدیل کند. اسرائیل در جنگ شش‌روزه در ۱۹۶۷ بخش بزرگی از بلندی‌های جولان را به اشغال خود درآورد. در سال ۱۹۷۳ در جنگ یوم کیپور سوریه تلاش کرد تا بلندی‌های جولان را از اسرائیل پس بگیرد. اما نیروهای اسرائیلی با وجود تلفات سنگین و با دشواری از این منطقه حفاظت کردند و با این حال حافظ اسد با تکیه بر پافشاری‌اش برای بازپس‌گیری بلندی‌های جولان احترام کشورهای عربی را برانگیخت. او در گفت‌وگوهای صلح با اسرائیل که با میانجیگری آمریکا آغاز شده بود شرکت کرد. همین که موفقیتی در چشم‌انداز قرار می‌گرفت، روش خود را تغییر می‌داد و خواهان تسلط بر اراضی بیشتری می‌شد. بلندی‌های جولان حاصلخیز است و بخش عمده‌ای از استان قنطریه را تشکیل می‌دهد و برای سوریه اهمیت راهبردی دارد. یک سوم آب آشامیدنی مورد نیاز اسرائیل از این منطقه تأمین می‌شود.

در سال ۱۹۸۱ حافظ اسد در جنگ ایران و عراق مقابل جهان عرب ایستاد و جانب ایران را گرفت غافل از آنکه سال‌ها بعد این اتحاد راهبردی حکومت فرزندش را نجات می‌دهد. حافظ اسد در سال ۱۹۹۰ از ائتلاف نظامی آمریکا برای آزادسازی کویت در جنگ خلیج فارس علیه اشغالگری ارتش صدام حسین حمایت کرد و سبب شد که ایالات متحده آمریکا او را به رسمیت بشناسد.

بیل کلینتون، رئیس جمهوری اسبق آمریکا در کتاب خاطراتش می‌نویسد:

« حافظ اسد یک مرد تحسین‌برانگیز اما یک حاکم بی‌ملاحظه بود که زمانی ساکنان یک شهر را قتل عام کرده بود.»

کلینتون به واقعه کشتار حما در سال ۱۹۸۲ اشاره می‌کند. برای سرکوب اعتراض مخالفان حکومت حافظ اسد که اخوان المسلمین رهبری آن را به عهده داشت، نیروهای مسلح سوریه به فرماندهی رفعت اسد (برادر حافظ اسد) به این شهر هجوم بردند و کشتار بزرگی را رقم زدند. عفو بین‌الملل تعداد کشته‌شدگان را بین ١٧هزار تا ۴٠هزار سوری که اکثر آن‌ها غیرنظامی بودند تخمین زده است. کشتار حما در کنار نبرد سپتامبر سیاه در اردن از خونبارترین اقدامات نظامی دولت‌های عربی علیه ملت‌های خود به شمار می‌آید. این کشتار مبنا و پایه نفرت از خاندان اسد در سوریه است.

وارث تبهکاری پدر

بشار اسد که بعد از درگذشت پدرش در سال ۲۰۰۰ به قدرت رسید بسیاری از آموزه‌های پدر را به کار گرفته است. منتقدان او می‌گویند بشار اسد برخلاف پدرش بسیاری از فرصت‌ها را از دست می‌دهد و راه افراط و تفریط را در پیش می‌گیرد.

بشار که در بریتانیا تحصیلات خود را به عنوان یک چشم‌پزشک به پایان رسانده، در آغاز نسبت به اعمال برخی اصلاحات و گسترش فضای سیاسی اقدام کرد اما به زودی، با دگرگونی‌ جهان بعد از حادثه یازده سپتامبر و حمله به برج‌های دوقلو از این رویه برگشت.

او با حمله نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ مخالفت کرد و اعتقاد داشت بعد از عراق نوبت حمله به سوریه فرامی‌رسد. او به نیروهای خارجی اجازه داد که از خاک سوریه وارد عراق شوند و نیروهای محلی را علیه ارتش آمریکا بسیج کنند. آمریکایی‌ها از این اقدامات ناخشنود و خشمگین بودند.

او بعد از قتل رفیق حریری، نخست‌وزیر اسبق لبنان که به سوریه نسبت داده شد تلاش کرد از لبنان خارج شود و در همان حال روابطش با حزب‌الله لبنان را تحکیم کرد.

بشار اسد هم مانند پدرش تلاش کرد با اعمال سیاست‌های مبتنی بر تبعیض، قدرت و امتیازات خاندانش را تحکیم و تضمین کند. نسل جوان سوریه این سیاست‌ها را به عنوان دزدسالاری و غارتگری منابع ملی برای ثروت‌اندوزی بیشتر خاندان اسد درک کردند.

بزرگ‌ترین چالش خاندان اسد اما بهار عربی بود که در سال ۲۰۱۱ به سوریه رسید. پاسخ بشار اسد به مطالبات معترضان سرکوب بود و با این حال دامنه اعتراضات هر دم گسترده‌تر می‌شد و سرانجام هم به مبارزه مسلحانه انجامید. آمریکا، ترکیه و کشورهای عربی خلیج فارس از گروه‌های معارض سوری حمایت می‌کردند. به زودی ارتش سوریه نیز گرفتار تفرقه و انشقاق شد و در آستانه فروپاشی قرار گرفت. بشار اسد هم درهای کشورش را به روی نیروهای نظامی ایران و روسیه بازگذاشت که بتواند فروپاشی ارتش را جبران کند.

بشار اسد متهم است که در جنگ داخلی سوریه مناطقی را بمباران شیمیایی کرده و همچنین مخالفانش را در زندان‌های مخوف حبس کرده است. میلیون‌ها سوری آواره شدند و چاره‌ای نداشتند جز آنکه راهی کشورهای اروپایی شوند.

اسد اما با مهارت و البته با کمک ایران موفق شد مسیر تحولات را تغییر دهد و جنگ داخلی را به جنگ با گروه‌‌های اسلام‌‌گرا و جهادی تبدیل کند. بسیاری از سوری‌ها و حتی کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیدند که اگر بنا بر انتخاب باشد، حکومت اسد بر حکومت نیروهای جهادی بر سوریه ارجحیت دارد.

سرانجام اسد موفق شد تهدید نظامی علیه حکومتش را کاملاً خنثی کند و اکنون اطمینان دارد که در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده پیروز می شود. با این‌حال جنگ چهره سوریه را برای همیشه تغییر داده است. بحران اقتصادی ممکن است سرنوشت حکومت اسد را دگرگون کند. نسلی از سوری‌ها از خوابی دراز بیدار شده و ممکن است در آینده‌ای نه چندان دور اداره کشور را به دست بگیرند.

بشار اسد تمایلی به جانشینی پدرش نداشت و با این‌حال او وارث حکومت پدرش و مسئول ویرانگری و جنایت‌های بی شمار در سوریه است. «نیل کوئلیام» محقق مؤسسه چتم هاوس در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس می‌گوید:

«او گزینه مطلوبی برای جانشینی پدرش نبود. میراث او اما میراث پدرش را تحت‌الشعاع قرار داد: قساوت و نابودی عمدی یک کشور بزرگ با مردمانی زیبا.»