۱۳۹۹ آذر ۸, شنبه

اسماعیل محدث: سرنگونی، میوهٔ رسیدهٔ انقلاب

 

ارنست همینگوی می گفت که شاید نتوانیم آغاز یک دوران را مشخص کنیم، اما پایان آن کاملاً مشهود می باشد. اگر در مورد به قدرت رسیدن نظام آخوندی و چرائی آن اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما امروز کمتر کسی وجود دارد که غروب این نظام عقب افتاده را انکار کند.


هر نظام سیاسی، بنا بر ماهیت و خواستگاه طبقاتی که به آن تعلق دارد، ثبات و تعادلش را بر سکوئی تکیه می دهد. نظام های دمکراتیک تکیه گاهشان مردم می باشند و قدرت هر نیروی سیاسی از طریق رأی گیری و شمارش آرای مردم برآورد می شود. نیرو و احزابی که به اکثریت آرا برسند، با اتکاء به آن و با احترام به حقوق اقلیت، حکومت می کنند. نظام های دیکتاتوری برای دوام عمدتاً بر روی عنصر سرکوب داخلی و تکیه به کشورهای خارجی حساب می کنند. اگر هرکدام از این دو عنصر ضعیف شود بر روی دیگری هم تأثیر گذاشته و در تحلیل آخر کل رژیم را ضعیف کرده و راه را برای سرنگونی هموار میکند. در عصر حاضر نظام های دمکراتیک با «سرنگونی» دولت در انتخابات سعی در بهبود ادارهٔ کشور دارند و به همین دلیل دوام می یابند، اما در تقدیر نظام دیکتاتوری به جز از سرنگونی چیز دیگری متصور نیست. اما حساب رژیم تمامیت خواه از این دو نظام جداست. بنا اراده ای که خمیرمایهٔ ایدئولوژی بسته و انعطاف ناپذیر یک نظام تمامیت خواه می باشد توان خدمت به مردم و جذب پشتیبانی آنها را ندارد. در نظام تمامیت خواه، حکومت عمده توانش را صرف کنترل ایدئولوژیکی مردم جامعهٔ خود می کند و با دست زدن به خشونت سعی میکند که رفتار و مخصوصاً افکار را مردم به کلی تغییر داده و به زعم خودش انسانی نو بسازد که در تشت ایدئولوژیک و دایرهٔ تنگ فرهنگی آن جا بگیرد. به این دلیل به فکر رفاه و فراهم کردن معیشت مردم نیست. از طرف دیگر رژیم تمامیت خواه بنا به ماهیت عقب افتاده و منحصر به فردی که دارد از برقرار کردن رابطه با کشورهای خارجی عاجز بوده و از به خدمت گرفتن حمایت آنها محروم است. رژیم تمامیت خواه تضاد حل نشدنی اش با کشورهای خارجی را همیشه فعال نگه می دارد و همیشه خیال کشورگشائی در سر دارد، یعنی اینکه جنگ طلب است، و به این وسیله گزکی برای سرکوب داخلی ایجاد می کند و با پارس کردن بیرونی «دشمن» خارجی را دور نگه می دارد. این رفتار در رژیم تمامیت خواه مذهبی به اوج می رسد: سرکوب بیرحمانه مردم را با بردن آنها به بهشت توجیه می کند؛ ناسازگاری ذاتی اش با کشورهای خارجی را استقلال جا می زند، در حالیکه خود مجبور است برای به وجود آوردن به زعم خودش «عمق استراتژیک» در امور کشورهای دیگر دخالت کرده و به این وسیله بحران تولید می کند. نظام تمامیت خواه برای انحصار همهٔ قدرت مجبور است که حقیقت را در انحصار خود داشته باشد و از آن خوانشی که به صرفش باشد به جامعه تزریق کند، دروغ در این نظام نهادینه شده است. این گونه نظام ها عمدتاً عمری محدود دارند، چرا که شکل بستهٔ قدرت و دروغ ناگزیر به فساد نهادینه شده و همه گیر منتهی می شود، بی عدالتی تولید می کند و تودهٔ مردم را به طرف فقر می کشاند. به این ترتیب در جامعه شرایط انقلابی به وجود می آید. یاوه های بهشت و استقلال خود نظام را هم از درون می پوساند و تضادهای داخلی باندهایش را تشدید می کند. اینگونه نظام ها سرانجام، پس از پایان دورهٔ عوام فریبی و محوشدن توهم تکیه گاه خارجی در بن بست لاعلاج مرگبار گیر کرده و به این ترتیب راه برای شورش و انقلاب مردمی باز می شود. رژیم تمامیت خواه مذهبی هرگز سرخود قدرت را رها نخواهد ساخت، اما به همت مردم و سازمان رهبری کننده، چیزی به جز از سرنگونی محتوم در تقدیر ندارد. هرگونه اصلاح در این رژیم، به خاطر عقب ماندگی تاریخی از اساس بی معناست؛ همانطور کودتای به اصطلاح نظامی در همچنین رژیمی که روزمره با سیستم نظامی-پلیسی جامعه را به انقباض هرچه بیشتر می کشاند و اختناق را به حداکثر می ساند، جائی ندارد. با توجه به اینکه رئیس جمهور رژیم آدمخوار آخوندی یک عنصر امنیتی-نظامی و رئیس مجلس آن عنصر نظامی می باشد، نامحتمل بودن نظریهٔ انجام کودتای نظامی را تقویت می کند، اگرچه به طور منطقی روند انقباض آن تا روز سرنگونی بسیار محتمل می باشد.

رژیم آدمخوار آخوندی با گسست کامل با مردم ایران و در ایزولاسیون بی سابقهٔ بین المللی در بحران سرنگونی دست و پا می زند. برای مردم ایران و مقاومت سازمانیافته اکنون فرصتی تاریخی، منحصر به فرد در طول ۴۲ سالهٔ حکومت آخوندی، به وجود آمده است که باید از آن استفاده کنند. تغییر دولت در امریکا، حتی اگر به فرض محال به تغییر کیفی رفتارش با رژیم حاکم بر ایران بینجامد، بن بست تاریخی رژیم را حل نخواهد کرد، چرا که مشکل درونی است نه بیرونی. اگر در قیام آبان ۱۳۹۸ رژیم خونخوار آخوندی در ظرف چند روز مجبور است بیش از ۱۵۰۰ انسان را به خاک و خون بکشاند، به این معناست که سرکوب دیگر اثر ندارد؛ اگر مجبور است برای ضربه زدن به جنبش مقاومت عنصر عالیرتبهٔ اطلاعاتی اش را به میدان بفرستد، به این معناست که به لحاظ استراتژیک از آن عقب افتاده است. میوهٔ انقلاب سرنگونی رسیده است، گسترش و وسعت کانون های شورشی خود گواه این موضوع است. تا رسیدن به آزادی و آبادی ایران و سعادت و رفاه مردم بزرگ ایران چند قدمی بیشتر نمانده است؛ و چنین باد!