خامنهای و تخریب خانههای مردم هدف و وسیله؛ کدام میماند؟
در یکی از سکانسهای فیلم «میهنپرست» که بخشی از جنگهای استقلال آمریکا را به تصویر کشیده است، شاهدیم که اشغالگران، مردم یک محله را در کلیسا جمع کرده، درها را میبندند و کلیسا را با دهها زن و مرد و کودک داخل آن به آتش میکشند. در این هنگامه یکی از سربازان به فرماندهی که این دستور را داده، اعتراض میکند و تذکر اخلاقی میدهد. فرمانده به او میگوید: «هدف، ماندنی است؛ وسیله فراموش میشود».
اما این همان بلاهت مشترک و به ارث رسیدهٔ تمامی دیکتاتورها و جنایتکاران تاریخ بوده است که نخست، اخلاق و وجدان و شرافت را که نوع وسیله را تعیین میکند، قربانی میکنند تا به هدفشان برسند. تاریخ اما اینان را درست بر سر همین بزنگاه گیر انداخته و بهخاطر همین تئوری ضدبشری، وسیله و مسیر را برجسته کرده و حسابشان را از جرگهٔ انسانیت جدا کرده است.
چه کسی زیر آوار دیوارها و سقفها میماند؟
حالا خامنهای با خراب کردن خانههای مردم محروم و بهآتش کشیدن زندگیشان، دنبال چیست؟
اکنون به این خبرها توجه کنید که از ۲۸فروردین ۹۹ تا ۱آذر ۹۹ در ایران و توسط مأموران شهرداری و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی آخوندی انجام شده است. اینها اندکی از بسیار هستند:
تخریب خانههای مردم در روستای منزلآباد زاهدان.
تخریب خانههای مردم در ایرانشهر.
تخریب خانههای مردم در روستای ابوالفضل.
تخریب خانههای مردم فلکالدین در خرمآباد.
تخریب خانههای مردم در کیانشهر اهواز.
تخریب خانههای مردم در بلوچستان.
تخریب خانههای مردم در حاجیآباد هرمزگان.
تخریب خانههای مردم در چاهبهار.
تخریب خانههای مردم در بندرعباس.
تخریب خانههای مردم در فسا.
بهراستی کدام انسانی با داشتن وجدان و شرافت و اخلاق، بهخود اجازه میدهد که خانه یا کلبهٔ دیگری را که در سرما و تحت شرایط فقر و تنگدستی به آن پناه برده، با لودر و گریدر خراب کند؟ با اصول کدام ایدئولوژی و با نص کدام قانون و حقوقی میتوان چنین درندهخویی را فراتر از حیوانیت مرتکب شد؟ کدام وجدان انسانی است که در مقابل ضجههای دلخراش و سوزناک دخترک معصوم در هنگام خراب کردن خانهشان، برانگیخته نشود و از این حجم جنایت توسط خامنهای و گماشتگانش دچار حیرت نگردد و بهخشم نیاید؟
در سه روز گذشته که دو نمونه از تخریب خانههای مردم محروم در بندرعباس و فسا صورت گرفت، میلیونها ایرانی در شبکههای مجازی واکنش نشان دادند و نفرین و لعنت و خشم و فریادشان را نثار حرامیان خامنهای و گرازان وحشی افتاده به جان مردم و جانپناه زندگیشان کردند. این میلیونها ایرانی در سوگندی مشترک نوشتند که هرگز نمیبخشند و حساب این جنایات را از حلقوم خامنهای و آمران و عاملان آن بیرون خواهند کشید.
در همین چند روز هم شاهد بودیم که این خامنهای است که زیر آوار دیوارها و سقفها گرفتار میماند و نه مردم تنگدستی که یک جامعهٔ انسانی با آنهاست.
ولع سقوط و حرص هبوط!
اکنون به این اسمها و صفتها دقت کنید:
تطاولگران، تتاران، مغولوار، بربریت، کوکلاسکلان، اس اس، گشتاپو، میرغضب، جلاد.
این کلمات، کسانی را در دنیای ما توصیف و نمایندگی میکنند که اولین ویژگیشان مصونیت از داشتن وجدان و اخلاق و شرف انسانی است. اینان نخست حریم ارزشها و خصایص انسانی را میشکنند و پا بیرون میگذارند، سپس با تکرار جنایت و چپاول، ضمیر و مغز و وجودشان را از درندهخویی، بیوجدانی، میرغضبی و جلادی انباشته میکنند.
کارنامهٔ سپاه پاسداران و نیروهای سرکوبگر تحتامر رژیم آخوندی از دههٔ ۶۰ تاکنون مرحله به مرحله با مغولواری، بربریت، تطاولگری، میرغضبی و جلادی پرداخته و تکمیل شده است. این نیروها که بر تمامی دارایی و سرمایه و خاک ایران چنگ انداختهاند، چگونه میتوانند ذرهیی وجدان و اخلاق و شرافت انسانی داشته باشند و آنوقت این همه فقر، گرانی، بیکاری، اندامفروشی، کارتنخوابی، کودک خیابانی و... را به مردم تحمیل کنند؟
مشاهده میشود که دستگاه نظام آخوندی چه در تفکر و چه در عمل، از داشتن وجدان انسانی مصون شده است و دیگر از تخریب خانههای مردم تا ضجههای کودکان معصوم و تا سالخوردگان معلولی که بیخانمانشان میکنند، ذرهیی برانگیخته و متناقض و دچار عذاب وجدان نمیشوند؛ بلکه در دور شدن از انسانیت و سقوط و هبوط در حیوانیت، ولع دارند و حریصتر میشوند. در اینان روح و روان و ضمیری که نگاهدار و حامل ارزشهای اولیهٔ انسانی است، مرده و با خوی درندگی، تجاوز، غارت، تخریب، شقاوت و سنگدلی و استثمار افسارگسیخته جایگزین شده است.
دیوارها با بمبها بالا میروند
واقعیت این است که خامنهای، وزیر کشور دولت روحانی، نیروی انتظامی و شهرداری این حکومت با هر سقف و دیواری که بر سر مردم خراب میکنند، دارند دانهدانه بمب خشم مهارناپذیر مردم ایران را در دیوار و پیکر و ساختار نظامشان کار میگذارند. با هر خانهیی که تخریب میشود، دیوار بمبهای انفجار اجتماعی بالا میرود. آن ضجههای معصومانه و جگرخراش دخترک بیخانمان شده، آن فریادهای دردآور مادر فسایی که به نیروهای انتظامی جنایتکار خامنهای هشدار میدهد تا خانهاش را خراب نکنند، فقط ضجه و آه و فریاد چندین خانواده نیست؛ این فریاد و بغض خشم یک ملت و میهن است که این روزها در تمام ایران پخش شده است. اینها کارخانههای تکثیرشدهٔ بمبسازی مردم ایران هستند که تمامیت نظام جانیپرور جمهوری آخوندی را پودر خواهند کرد.
خامنهای حالا با هدف زهرچشم گرفتن امنیتی از مردم ایران، سراغ محرومترینها و تنگدستها رفته است. اما اینان از قضا نیروهای بالندهٔ یک جامعهٔ سراسر طبقاتی شده هستند. اینان همان خشم متکاثف آب و نان غارت شده از سفرهها و بمب سقفها و دیوارهای خراب شده بر پیها هستند.
اکنون این خامنهای است که در یک مجازات اتودینامیک به تخریب و نابودی دیوانهوار ذرههای انسانیت در خود و نظامش مشغول میباشد. اکنون خامنهای با گسترش جنایت در حریم محرومترینها، گرفتار بازگشتناپذیری در ولع سقوط و حرص هبوط شده است.
اکنون این جامعهٔ ایران است که دارد با میلیون میلیون چاشنیهای انفجاریِ خشمها و بمبها، دیوارها و سقفهای مرمرین میسازد.
«زنگار با سنگ مرمر چه تواند کرد؟
یا غل و زنجیر با طوفان؟»