اعتراضات آبان ماه ۹۸-- دو پرسش و پاسخ
نشانههای بلوغ تضاد یک جامعه و آشتیناپذیری آن نسبت به حاکمیت سیاسی چیست؟
نشانههای پیام عبور مردم از حاکمیت و دریافت آن توسط طبقهٔ سیاسی حاکم چیست؟
این دو پرسش مترادف، از مختصات فعلی جامعهٔ ایران و حاکمیت و دولت آخوندها برآمده است.
وقتی جامعهیی با عبور از چندین قیام که در هر قیام هم مرزبندی با حاکمیت را بیشتر کرده و پیام قاطع تغییر طبقهٔ سیاسی حاکم را میدهد، وقتی مردمی پی به جزئیات یک دستگاه پروپاگاند حاکم میبرند و هنگامی که اعتبار تمامیت یک نظام ـ از رهبری آن تا دولت سیاسی ـ به هیچ گرفته میشود، تضاد آن جامعه و آشتیناپذیریاش با حاکمیت به بلوغ رسیده است. یعنی تمام مدارج کمی طی شده و به ضرورت تغییر کیفی و بنیادی رسیده است.
وقتی این مدارج کمی ـ مثل اعتراضات و شورشها و قیامها ـ ماه به ماه و سال به سال حرکتی رو به تغییر کیفی در بالا دارند، بهناگزیر به نوعی روشنگری و افشاگری میانجامند که باعث میشود منافع سیاسی و اجتماعی حاکمیت بین جناحهای آن به قرائتهای متفاوتی بیانجامد. این قرائتها اگر چه بهظاهر دو بردار متفاوت از هم را بروز میدهند، اما برآیند بردارها در منافع کل حاکمیت و طبقهٔ سیاسی به هم میرسند که همانا حفظ نظام است.
وقتی حاکمیتی برای بحرانهای سیاسی و اجتماعی و صنفی هیچ راه و پاسخی جز تدارک و تمهید و تجهیز دستگاه سرکوب ندارد، نشانهٔ بنبست لاعلاج در مقابل عبور مردم از حاکمیت و دریافت این نشانه و پیام از جانب طبقهٔ سیاسی حاکم است.
سال ۹۹سال «دشمن» شمار و «آشوبگر» نگار
چنین است مختصات فعلی بین جامعه و مردم ایران با حاکمیت ولایت فقیه. از این رو حاکمیت برخلاف تمام سالیان پیشین، پذیرفته است که شورشها و قیامها در سال۹۹ در تقدیر ناگزیر است. پذیرفته است که در ایران جبههای به وسعت فلات پهناور مرز پرگهر علیه تمامیت نظام آخوندها شکل گرفته و دیگر بازگشتناپذیر شده است. پذیرفته است ایران لبالب از «دشمن» و «آشوبگر» شده است. به همین دلیل در یکی از آخرین نمودهای چنین مختصاتی، شاهد ادبیات سیاسیای هستیم که مردم ایران را با صراحت «دشمن» و «آشوبگر» مینامد.
اولویت ۹۹: تمهید سرکوب یا تخفیف کرونا؟
سایت ایرنا در ۲۴اردیبهشت ۹۹ مصاحبهیی از حسن کرمی فرمانده یگان ویژه نیروی انتظامی را انتشار داده که حاوی مختصات کنونی بین مردم ایران و دستگاه حاکمیت ولایت فقیه است. فکر اصلی حاکم بر این اظهارات که برای تشریح آن چنین مصاحبهیی صورت گرفته، «جمع کردن آشوبهای سال۹۹» است.
در عنوان مطلب پیداست که سال۹۹سال حتمیت اتفاقات سیاسی و اجتماعی مهمی است که در ادبیات دیکتاتورها «آشوب» قلمداد میشود. در ادامه خواهیم دید که نظام آخوندها با اطمینان از خشم و شورش و عصیان مردم ایران نسبت به کل حاکمیت و در وحشت از این قیامهای ناگزیر و در تقدیر، پیشاپیش دستگاه عریض و طویل سرکوب را تدارک دیده است. در همین نمونه، بسیار واضح خواهیم دید که در بحبوحهٔ بحران کرونا که جان و زندگی مردم ایران را به گروگان گرفته، دغدغهٔ خامنهای و روحانی و سیاست پولی و دخل و خرج نظام نه برای مقابله با کرونا و نجات جان و زندگی مردم، که در جهت آماده شدن برای سرکوب مردم است. فرمانده یگان ویژهٔ جنایت انتظامی را هم مأمور کردهاند پرده از این تمهیدات سرکوبگرانه بردارد تا به زعمشان، دل قیامکنندگان را خالی کنند:
«تجهیزات و امکانات خوبی در اختیار این یگان قرار میگیرد و پشتیبانیهایی که از این یگان شده در حوزه زیرساختها در سطح کشور اعم از تکمیل و توسعه پادگانها، ابزار و امکانات آموزشی مورد نیاز پادگانها و تأمین تجهیزات تخصصی مورد نیاز و نیروی انسانی، سال۹۹ را برای ما متناسب با افزایش تهدیدها سال مهمی قرار داده است...واحدهای واکنش سریع با سرعت بیشتری آماده شدهاند تا بتوانند در داخل شهرها با تمرین سناریوهای مختلف وسائل نقلیه سبک و سیار بهموقع جابهجا شوند» . (همان منبع)
«از ماست که بر ماست»!
حالا ببینیم یکی از زمینههای بروز حتمیِ «افزایش تهدیدها در سال۹۹» چیست که دولت و مجلس آخوندی هم به یقین رسیدهاند «از ماست که بر ماست» . خودشان میدانند که با حداکثر تمرکز پول و سرمایه ایران در بیت خامنهای و شرکتهای تابعهٔ سپاه و دولت، بزرگترین شکاف طبقاتی را در طول تاریخ ایران سامان دادهاند. کدام فاصله و شکاف عظیم طبقاتی هست که همواره پتانسیل شورش و عصیان و برهم زدن نظم جلادان را نداشته باشد؟ مگر کل نظام و نیروهای ویژهٔ انتطامی آخوندها چنین عصیان طبقاتی را در قیام آبان۹۸ ندیدهاند؟ کی تا بهحال دیده که ارتش گرسنگان و قربانیان طبقاتی، آبشان با حکومت در یک جوی برود؟ مگر دیکتاتورها با پشتوانهٔ طبقهٔ اقتصادیشان در این زمینه کم تجربه دارند؟ این هم تجربه و هشدار مجلس آخوندها نسبت به حتمی بودن قیام ارتش گرسنگان در ایران:
«مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی فروردینماه سال جاری نسبت به گروههای فقیر هشدار داد و اعلام کرد که ادامه چنین وضعیتی ممکن است رخدادهای دردناک به همراه داشته باشد» . (همان منبع)
اولویت نه مقابله با کرونا، تمهید و تجهیز جلاد!
در پردهای دیگر از مختصات و اولویتهای نظام ـ که هرگز کرونا و نجات جان مردم نیست ـ اصلیترین دغدغه و مشغولیات و استراتژی نظام در سال۹۹ معرفی میشود:
«در سال۹۹ بیشترین پشتیبانی از این یگان شد و امسال در اوج آمادگی از نظر آموزشی، تجهیزات و اشراف اطلاعاتی نسبت به تهدیدات دشمن در حوزههای مختلف قرار داریم» .
کشور و مردمی «دشمن» پرور!
دشمن! «دشمنی» که در وسعت فلات ایران و در ۱۴۴شهر آن قیامی را تاریخی کرد که با آن توانست تعادلقوای مماشاتگران دنیا با نظام آخوندی را متحول کند و راه به تحریم حاکمیت ولایت فقیه ببرد، «دشمنی» که بهدلیل ماهیت مردمی و شناختش از کل بازیهای جناحی نظام برای اولین بار استراتژی «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» را در سراسر ایران فریاد کرد و در پی آن، تضاد داخلی نظام را صد چندان نمود؛ «دشمنی» که در قیام دی۹۶ کاری کرد که دیواری کامل بین جامعه و نسل جوان ایران با تمامیت حاکمیت ولایت فقیه کشید.
نیروی ویژهٔ جنایتکار انتظامیِ آخوندی با چنین «دشمنی» در سال۹۶ مصاف داده است که میداند پتانسیل همواره جوشانش، تمام ایران را کمینگاه قیام در قیام علیه دستگاه ولایت فقیه کرده است:
«دشمن در سال۹۶ از تاکتیکهایی استفاده کرد و با روشهایی از جمله پراکندگی مناطق درگیر، خواست تا ما را خسته کند، اما یگان ویژه با قدرت توانست آنها را سرکوب کند» . (همان منبع)
مدال جنایت!
چنین نیروی ویژهیی که مدال «کارنامهٔ قابل قبول» جنایاتش را در «سرکوب قیامهای ۹۶ و ۹۸ و موضوع آب در استان اصفهان» دریافت کرده، اکنون مطمئن است که این یکی، قیامی است کارستان و خود را مهیای هماوردی با قیام ناگزیر و در تقدیر سال۹۹ میکند:
«یگان ویژه بهدلیل کارنامه قابلقبول آبان سالهای ۹۶ و ۹۸ و سایر حوادث از جمله موضوع آب در استان اصفهان، در اجرای راهبردهای بازدارنده و استفاده از تجهیزات پیشرفته برای کنترل صحنههای آشوب مصممتر شده است» . (همان منبع)
«بیدارباش، قافلهای میزند جرس»
سخنان فرمانده نیروی ویژهٔ انتظامی رژیم گویای این اطمینان است که بین مردم و نظام ولایت فقیه خط و خطکشی و مرزبندی کامل صورت گرفته و مرزهای بیبازگشت کشیده شده است. مرزبندی که مبین بلوغ تضاد یک جامعه و آشتیناپذیری آن نسبت به حاکمیت سیاسی است. نشانهٔ عبور قاطع مردم از حاکمیت و دریافت آن توسط طبقهٔ سیاسی حاکم است. یعنی تمام مدارج کمی طی شده و به ضرورت تغییر کیفی و بنیادی رسیده است. خامنهای و روحانی چنین پیامی را از مردم و جامعهٔ ایران دریافتهاند که دیگر برایشان هیچ راه مانور و توسل به دسیسههای سامریوار اصلاحاتبازی قلابی هم نمانده است. حالا آمدهاند آنتنی کنند که دارند تبرها برای گلوی لالهها تیز میکنند و قلادهٔ جلادان را باز کردهاند!
نکتهٔ ظریف اما در این است که یک جامعه چه پیامی را به حاکمیت داده است که سرکردهٔ نیروهای ویژهٔ جانی مجبور است پیشاپیش مانور مطبوعاتی و رسانهییاش را بدهد! کاری که هرگز سابقه نداشته است. پس لابد سال۹۹ بیدارباش قافلهای را بانگ زده است.