خانم مریم رجوی:هزارخانی سرفراز شد وبه اوج رسید و الگویی شد برای روشنفکران و نویسندگان و اهل فرهنگ و هنر ایران
دوستان عزیز، اعضای محترم شورای ملی مقاومت، خواهران و برادران!
از حضور همه شما در مراسم وداع و گرامیداشت دکتر هزارخانی تشکر میکنم. از شما و همه دوستانی که در این چند روز برای من پیام تسلیت فرستادید، قدردانی میکنم. شما از نزدیک بهجای همه ما نایبالزیاره بودید.
در این ایام شاهد بودیم که هموطنانمان در داخل و خارج کشور و اشرفنشانها و هواداران مقاومت، نسبت به او و جایگاه و خدماتاش چهقدر حقشناسی و تقدیر کردند.
دکتر هزارخانی از کسانی است که نه فقط حیاتشان بلکه پرکشیدن و درگذشتشان هم اثرها و انگیزههای بسیاری در مقاومت و مبارزه علیه دشمن مردم ایران ایجاد میکند.
او در چهل سال گذشته بیوقفه بر امر سرنگونی رژیم متمرکز بود و با قلم برا و قدرتمندش، هم تمهیدات رژیم برای حفظ نظام، و هم عمال فکری و عقیدتی آن را هدف قرار داد. به نوشتهها و کتابها و مصاحبههای او در این چهار دهه نگاه کنید که چطور بیوقفه سیاست و فرهنگ و شرع و قانون و شیوه حکمرانی خمینی و خامنهای را زیر ضرب میبرد یا با طنز نغز خاص خودش، به باد تمسخر میگرفت. ارتجاع و ابتذال و ریاکاری استبداد دینی را به رسوایی کشید. میانهبازان و سردمدار آنها رفسنجانی را مفتضح کرد. آخوند خاتمی را «خردجال» نامید که «آهنگهای نشاطآور ”جامعه مدنی“، ”گفتگوی تمدنها“ و ”توسعه سیاسی“ را برای مشتری جمعکردن پخش میکند» و فریاد میکشید «ننگ بر صدر تا ذیل سیرک ۲خرداد!». «مزدوران رژیم یا خدمتگزاران بیجیره و مواجبش» را که به قول او با «دلسوزی شیادانه برای مردم بیگناه» با تحریمها مخالفت میکنند، بهباد حمله گرفت.
در دفاع از افشاگریهای مقاومت ایران علیه برنامه بمبسازی رژیم نوشت: «منافع مردم ایران ایجاب میکند که این رژیم نه تنها به سلاح اتمی مجهز نشود بلکه سقوط کند و هر چه زودتر سقوط کند».
متحدان و همسویان رژیم را یکبهیک آماج کلمات تیز و روشنگر خود قرار داد؛ از چپ نمایان بهقول او «پیرو خط امام» تا « زائدههای وزارت اطلاعات» و «شاخ و برگهای خشکیده رژیم گذشته در خارج کشور».
و مینوشت: «اصلاً قرار نیست آینده جامعه ما در گرو مسابقه پینگپنگ بین رژیم گذشته و رژیم آخوندی باشد. تمام این بساط را جنبش مقاومت میخواهد بههم بریزد و رژیم نوین و دموکراتیکی سر کار بیاورد که در آن نه از امتیازات سلطنتی خبری باشد و نه از امتیازات دینی».
نقاد و جستجوگر و شیفته شورشگری
دکترهزارخانی از آغاز کار ادبی و سیاسیاش در دوره دیکتاتوری شاه به داشتن روحیه نقاد و روشنبین و جستجوگر شناخته میشد. با تألیفها و ترجمههای ارزشمندی که از خود بهجا گذاشت، جریانهای بیعمل و گزافهگو را طرد میکرد و نسل جوان را بهمبارزه انقلابی سوق میداد. از آن زمان تا آخرین روز حیات همین روحیه را حفظ کرد اما در مداری بس متکاملتر و ژرفتر. در زمان شاه شیفته عصیان ماهی سیاه کوچولو و مدافع چریکهای فدایی و مجاهدین بود، در زمان شیخ، شیفته یک مقاومت سازمان یافته غرقه در خون شد. در این زمان، آن شجاع جسور که «پنبه منطق و فلسفه مسلط بر محیط» را میزند، ارتش آزادیبخش ملی نام دارد که دکتر هزارخانی دربارهاش نوشت:
«اگر تا به حال مقاومت بهعنوان یک ارزش مانده است و ما امروز به وجودش افتخار میکنیم، در درجه اول به علت وجود ارتش آزادیبخش است».
آری همان که در زمان شاه، دکتر هزارخانی «برپادارنده شعلههای خشم و عصیان» توصیف میکرد، حالا از نظر او ناماش کانون شورشی است. به گواهی بسیاری از دوستان در این سالها، دکتر هزارخانی بیش از هر چیز، از شنیدن اخبار فعالیت کانون شورشی در داخل ایران خوشحال میشد. در دیدارها و گفتگوهایی که با خود من داشت، همیشه با مثالهای متعدد و استدلالهای متقن، از اهمیت و تاثیر کانونهای شورشی در جامعه و در امر مبارزه میگفت.
مسعود رجوی در پیام اخیرش چه خوب گفت که «هزارخانی شیفته جنگ و مقاومت و کانونهای شورش و شورشگری بود. از چریکهای فدایی تا مجاهدین و از شیلی و آفریقا و فلسطین تا آمریکای لاتین…»
این توصیف واقعی و دقیق است. خود دکتر هزارخانی هم در نشستی که در هشتادمین سالروز تولدش در مقر شورا در اور داشتیم، در مورد خودش همین توصیف را بهکار برد و خطاب به مجاهدین هم گفت:
«روحیه شورشی در تمام شما و در یکایک شما هست؛ شاید دلیل عمده چسبندگی من با سازمان مجاهدین همین روحیه شورشی است. این روحیه شورشی معمولا زیر بار هیچ چیزی نمیرود و همین است که یک دینامیسم ایجاد میکند».
از همین منظر، توجه زیادی به تشکیلات مجاهدین و مناسبات درون این سازمان داشت و در دیدارهایش با مجاهدین دراین باره سوال و گفتگو میکرد و مشوق ما بود.
هر بار که در اشرف ۱ یا اشرف ۳ و سایر پایگاهها به دیدن مجاهدین میرفت، با یکایک خواهران و برادرانمان به گفتگو مینشست و مخصوصاً خواهان بحث و صحبت با خواهرانی بود که مسئولیت بخشهای مختلف سازمان را بهعهده داشتند. بهطور خاص بهنقشی که زنان مجاهد خلق در این جنبش بهعهده دارند، توجه نشان میداد و این را پیشرفت مهمی برای جامعه ایران میدانست.