۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

آرزوهای بر باد رفته برای بلعیدن خاورمیانه

آرزوهای بر باد ر فته ولی فقیه
                       آرزوهای بر باد ر فته ولی فقیه
«اگر جمهوری اسلامی ایران به‌ویژه بعد از سقوط صدام، به جای توجه زیاد به عمق راهبردی و غوطه‌ور شدن در معمای امنیت، می‌توانست در کنار تدرج در عمق راهبردی؛ به‌طور متناسب و معتدل، یک «روایت» حقوق اساسی گرایانه‌تر، اقتصاد با رونق‌تر، ترکیب متناسب مکارم اخلاق و دینداری با سرمایه و رفاه، پارلمانتاریسم قوی‌تر، شورا گرایی قوی‌تر،..... را عرضه کند،
اکنون قادر بود خاورمیانه درمانده را با هزینه کمتری به پرچم خود بیشتر و بهتر جذب کند. خاورمیانه تشنه چنین روایتی است. روشنفکران منطقه ۱۰۰۰سال در جستجوی شورا گرایی و ۲۰۰سال در آرزوی پارلمان بوده‌اند». (روزنامهٔ حکومتی اقتصاد سرآمد. ۱۶ اردیبهشت۹۹)
خاورمیانهٔ درمانده زیر پرچم ولی‌فقیه!
تردیدی نیست که نویسندهٔ این مطالب حسرت‌آلود فوق توهمی ندارد که «پارلمانتاریسم»، «شوراگرایی» و «آزاد اندیشی» هرگز و هیچگاه «مد نظر» ولی‌فقیه نبوده است؛ و خوب می‌داند که این سنخ مفاهیم از اساس با ماهیت نظام ارتجاعی و قرون‌وسطایی آخوندی جور در نمی‌آید؛ و این پشت هم اندازی شبه روشنفکرانه با این حرف خامنه‌ای در آبان ۹۸ همخوان نیست که گفت: «امنیت [منظور حفظ نظام به هر قیمت]‌یک خط قرمز بنیادین است و با هیچ بهانه‌یی تعرض به آن، تحمل نمی‌شود». بنا بر این باید دید این همه تأسف از بهر چیست؟

تصور این‌که این مطالب به‌منظور احقاق حقوق مردم ستمدیده و آخوندزده در روزنامهٔ آخوندی درج می‌شود از اساس اشتباه است. نویسنده جای شکی باقی نگذاشته که علت حسرت خوردن او عدم موفقیت نظام در جذب «خاورمیانهٔ درمانده» و انضمام کم هزینهٔ آن به پرچم منحوس آخوندهای سلطه‌جوست.

بررسی سطور قبلی این مقاله ابهام را به‌کلی می‌زداید و هدف گزاف‌گویی‌های رسانهٔ آخوندنشان را در مورد «پارلمان‌، و شورا و آزاداندیشی»! برملا می‌کند:

«این تحولات [شیوع کرونا] ممکن است به میل بیشتر ملتها به اقتدارگرایی چینی در خاورمیانه منجر شود. به‌ویژه که چین فعالیت اقتصادی شگرفی دارد و در تقابل با کرونا موفق‌تر عمل کرده است..... از سوی دیگر چین دارای سابقه استعماری نیست و ملتهای مسلمان حساسیت کمتری نسبت به این کشور در مقایسه با آمریکا و غرب دارند».(همان منبع)

حالا معلوم می‌شود که آبشخور حسرت و نگرانی راقم این سطور به‌خاطر چیست؟ علت شکست سیاست «عمق راهبردی» و ایجاد «امپراطوری اسلامی» است و نه وضعیت فلاکت‌بار یک ملت گرسنه، دردمند و بی‌پناه! سیاستی شکست‌خورده که به‌رغم ریختن میلیاردها دلار از اموال و سرمایه‌های مردم محروم به سیاه‌چالهٔ سلطه‌جویی آخوندها جهت «حفظ نظام» نتیجه‌ای در بر نداشته و در عوض این چین است که از راه رسیده و زده و برده‌است!
یاد‌آوری چند واقعیت
فاصلهٔ عمیق جامعه ایران که به امید نیل به آزادی و تحقق عدالت اجتماعی رژیم شاه را سرنگون کرده بود با اندیشه‌ها و آمال ارتجاعی خمینی یک واقعیت سرسخت و تضادی آشتی‌ناپذیر بود که قبل از همه خمینی ضدبشر آن‌را دریافته بود و لذا برای حل آن چاره‌ای جز سرکوب نمی‌شناخت. از این‌رو شکستن قلم‌ها، بستن دانشگاهها به بهانهٔ انقلاب فرهنگی، نقض آزادی بیان، تبعیض بر علیه زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی و هر آنچه رنگ و بوی آزادی و فرهنگ داشت از جمله تمهیداتی بود که از همان ماه‌های نخستین به آنها همت گماشت و به‌سرعت سرکوب‌شان را نهادینه کرد. به‌رغم این سرکوب اما رژیم هیچگاه موفق به خاموش کردن مردم نشد. به این سبب خمینی سرانجام با راه‌انداختن یک جنگ ضدمیهنی تلاش کرد این شکاف عمیق را هم بیاورد؛ اما به گواه تاریخ این اقدامات هرگز نتوانست مردم را وادارد تا از آرمان آزادی دست بکشند؛ چندان که پس از گذشت ۴۰سال هم‌چنان بر سرنگونی این رژیم اصرار می‌ورزند.

رژیم به‌منظور دور کردن خطر سرنگونی به‌خصوص پس از جنگ ضدمیهنی تلاش کرد افزون بر سرکوب و اختناق کم‌سابقه در داخل با تشکیل سپاه تروریستی قدس بحران را به خارج از مرزهای ایران صادر کند. بدین‌گونه بود که به بهای هزینه‌های هنگفت از کیسه مردم ایران حزب‌الشیطان در لبنان، حوثی‌ها در یمن و انواع گروه‌های تروریستی در عراق و نظایر آنها در فلسطین و.. متولد شدند. روندی که در پرتو سیاست ضدایرانی مماشات دول غربی و چشم‌پوشی آنها نسبت به توسعه‌طلبی رژیم، آخوندها را به دست‌اندازی و دخالت در اغلب کشورهای منطقه و حتی خارج از آن ترغیب کرد و این‌چنین سالانه میلیاردها دلار از ثروت و دارایی مردم محروم ایران خرج جنگ‌طلبی و صدور ارتجاع گردید.

با وجود این تمهیدات ارتجاعی آن روی سکه ایران‌زمین اعتراضات و خیزشهای جوانان و مردم ایران علیه فاشیسم حاکم بر میهن در این سالیان بوده است. خیزشهایی که بیانگر وجود ریشهٔ های مستحکم یک مقاومت ظفرنمون و غیرقابل اغماض است که پس از گذشت ۴دهه کماکان شراره‌های آن در جای جای میهن دیده می‌شود، به‌نحوی که رژیم پس از گذشت ۴۰سال هنوز با وحشت خبر دستگیری اعضا و هواداران آن را در بوق و کرنا می‌کند.

شاهد و گواه روشن این مدعا خیزش‌های مردمی در سال ۸۸، ۹۶ و۹۷ و قیام سترگ آبان ۹۸ با ۱۵۰۰ شهید سرفراز است.
آزادی و شورا وصلهٔ ناچسب به دامن رژیم
حال که به همت مقاومت و مجاهدین کشتی نظام به گل نشسته و به آخر خط رسیده است، دلواپسان نظام به صرافت آزاد اندیشی و شورا و دمکراسی و حقوق افتاده‌اند! مقولاتی که از همان اوایل سرنگونی شاه موضوع دعوای مجاهدین با آخوندهای مرتجع بود و مرتجعان و سردمداران رژیم به همین دلیل به شکنجه و اعدام آنها دست یازیدند.

یادآوری برخی از برنامه‌های مسعود رجوی به‌عنوان کاندیدای نسل جوان برای اولین دورهٔ انتخابات ریاست‌جمهوری بسیار گویاست؛ مانند:‌

ـ تشکیل شوراهای مردمی برای ادارهٔ امور مختلف سیاسی و اقتصادی؛

ـ استقلال، تمامیت ارضی و تامین حاکمیت مردم ایران بر سرنوشتشان؛

ـ تضمین آزادی کامل عقیده، بیان، قلم، مطبوعات، احزاب و کلیه اجتماعات سیاسی و صنفی، با هر عقیده و مرام؛

ـ تأمین حقوق ملیتها؛

ـ تضمین شرایط و حقوق اقتصادی و اجتماعی و سیاسیِ مساوی برای زنان و مردان کشور؛

ـ استقرار مساوات اسلامی میان شیعیان و برادران اهل تسنن و رفع تبعیض بین کلیه اَتباع ایران، اعم از تشیع و تسنن و سایر مذاهب و ادیان توحیدی؛

ـ زمین برای دهقان، کار برای کارگر؛

ـ تأمین حق کار، مسکن، معیشت، آموزش و بهداشت برای عموم مردم؛

ـ مبارزه با هرج و مرج و تأمین آسایش اجتماعیِ همهٔ مردم و...

اما در عوض خمینی با صراحت بر شکستن قلم‌ها و بریدن زبانها فرمان داد و حکم قتل‌عام سی‌هزار زندانی سیاسی دربند را صادر کرد؛ جنایاتی که هم‌چنان ادامه دارد.
ندامت و «غلط‌کردم» دیرهنگام
حال که به انتهای عمر ننگین رژیم رسیده‌ایم و اکنون که نحوهٔ برخورد سران نظام با گرسنگی و بیماری مردم جای هیچ شبهه‌ای باقی نگذاشته که تنها راه‌حل، برچیدن بساط این رژیم و حسابرسی از رهبر پوشالی و سایر مهره‌های این نظام است، ندامت و «غلط‌کردم» گویی‌های ناگزیر این‌چنینی مفید هیچ فایده‌ای نیست.

مردم و مقاومت ایران حجت را بر این رژیم ضدانسانی تمام کرده‌اند و سرنگونی این نظام فاسد و ستمگر را محقق خواهند کرد.