سخن روز ۳۱ اردیبهشت
بهدنبال حرفهای خامنهای در مورد دولت جوان و حزباللهی، روحانی طی دو روز، ۳بار پیاپی نسبت بهاین حرفها واکنش نشان داد و آن را رد کرد.
روحانی در جلسهٔ هیأت دولت قانون اساسی را بهرخ خامنهای کشید و گفت: «منبع مشروعیت همهٔ ما آرای مردم است، این مردم هستند که برای یک دوره محدودی در اختیار افراد میگذارند».
وی در نشستی با مدیران رسانههای باند خودش هم گفت: «یکی از خطاهای راهبردی این است که برخی فکر میکنند تضعیف دولت تضعیف نظام نیست». وی همچنین گفت نقد و انتقاد سازنده خوب است، اما نه آنکه فقط منحصر بهدولت باشد.
روحانی نسبت بهبروز شقه در نظام بهخامنهای هشدار داد و گفت: حاکمیت دوگانه همیشه موجب ضرر بوده است.
او قبل از این هم، رو در روی خامنهای که علاج وضع موجود و مشکلات کشور را «دولت جوان حزباللهی» قلمداد کرده بود، علاج دردها و بحرانهای رژیم را تشکیل دو سه حزب اصلی دانست تا بهتناوب نظام را اداره کنند.
هدف از مطرح کردن «دولت جوان و حزباللهی»
بهاین ترتیب خامنهای با مطرح کردن دولت جوان حزباللهی فتیلهٔ دور جدیدی از جنگوجدال در رژیم را روشن کرد؛ امری که وضعیت رژیم را بیشازپیش بحرانی میکند. بعید است که خامنهای نداند که مطرح کردن این موضوع، موجب چه تلاطمی در رژیم میشود، پس چرا این را مطرح کرد و بهخصوص چرا بهاشارهٔ او مهرههایش در مجلس رژیم، از استعفای روحانی و برگزاری انتخابات زودرس سخن گفتند؟ پاسخ را بایستی در وضعیت بهشدت وخیم رژیم و بنبستی که در همهٔ زمینهها گریبانگیر نظام است، جستجو کرد. این وخامت اوضاع که بحران کرونا هم بهآن ضریب بسیار بالایی زده، نیروهای رژیم را بهشدت هراسان کرده و بیشازپیش در معرض ریزش قرار داده است، بهخصوص که آتش زیر خاکستر قیام، هر لحظه ممکن است شعله بکشد. کما اینکه خامنهای در همان جلسهیی که موضوع دولت جوان و حزباللهی را مطرح کرد، با شدت و صراحتی بیسابقه از گرایش و استقبال جامعهٔ جوان کشور بهجانب مجاهدین مشابه اوایل پیروزی انقلاب هشدار داد و بهآنها گوشزد کرد که بهسربازگیری دشمن کمک نکنند.
به این ترتیب خامنهای میخواست اولاً نارضایتی خود را از اوضاع نشان بدهد و آن را بهگردن دولت روحانی که اعضایش خسته و از کار افتادهاند، بیندازد.
ثانیاً، بهنیروهای خودش که اساساً از تغییر و بهبود اوضاع مأیوس هستند، دلگرمی بدهد که قصدش آن است که آرزوی دیرین و همیشگی خود در یکدست کردن حکومتش را جامهٔ عمل بپوشاند و پس از یکدست کردن مجلس ارتجاع، دولت و سیستم اجرایی کشور را هم تماماً در چنگ خودش بگیرد. در این صورت نیروهای باند خودش هم میتوانند امیدوار باشند که سهم بیشتری از قدرت و غارت بهدست بیاورند.
اما فراتر از همهٔ اینها خامنهای نقشهمسیر خود و خط استراتژیکی نظامش را با وضوح بسیار بیان کرد که عبارت است از انقباض در همهٔ پهنهها از جمله در رابطه با آمریکا، بهخصوص که اخیراً کارشناسان باند مغلوب با صداهایی که روز بهروز بلندتر بهگوش میرسید تأکید میکردند که تنها برونرفت از وضعیت موجود و نجات رژیم از سرنگونی، تعامل با آمریکاست.
خامنهای آماج طعنهها و حملات
اما چنان که میبینیم این آرزوها و سوداهای خلیفهٔ ارتجاع، بیهزینه نبود و منجر بهدور جدیدی از جنگ گرگها شده که از قضا شخص خامنهای در این دور آماج مستقیم بسیاری از حملات است. از جمله مهرههای باند روحانی سخنان او را در شرایط کنونی مورد تخطئه قرار دادند و از جمله با طعنه بهاو نوشتند مگر انتخابات مفت است؟ و مگر اصولگرایان (که منظور شخص خامنهای است) کسی را در آستین دارند.
یا قانون اساسی و بهاصطلاح آرای مردمی را بهرخش کشیدند و بهخلیفهٔ ارتجاع گوشزد کردند «استعفای روحانی نظم کشور را بهم میزند؛ با رفتن روحانی کشور گرفتار وضعیت اضطراری خواهد شد».
از این جوابهای تند و آمیخته با طعنه و تحقیر میتوان دریافت که هیبت ولیفقیه ارتجاع بیشازپیش فرو ریخته است که این خود نمادی از وضعیت ضعیف و متزلزل رژیم است.
اکنون میتوان بهاین سؤال با قطعیت بیشتری جواب داد که نتیجهٔ حرفهای خامنهای چه بود؟
نخست اینکه خط راهبردی خامنهای برای دورهٔ پس از روحانی را بیشازپیش روشن کرد که نتیجهٔ آن بهباد رفتن تتمهٔ امیدهای مماشاتگران و آرزومندان مذاکره و تعامل با آمریکاست.
بحران درونی رژیم را در بالاترین نقطهٔ هرم قدرت بیشازپیش تشدید کرد و این تضاد را یک مدار دیگر بهعمق برد. معنا و نتیجهٔ آن بهسود مردم و نیروهای مقاومت است و بیانگر آن است که قیام در تقدیر بسا قدرتمندتر و طوفانیتر از قیام دی۹۶ و آبان۹۸ خواهد بود.