۴۰سال حکومت شکنجه - «دهان بگشای ای باران! - بگو از رازهای سرزمین من...
مرا آگاه کن از عاشقانههای نجواهای آزادی - که با خورشیدها بر «دار»ها رفتند.- دهان بگشای ای توفان! - مرا هوشیار کن از سکّه مرگ زندگیسوز شب شیخان!
دهان بگشای ای سنگ اوین!- دهلیز زندان!- ای زهار پوستین پوشیدهٔ راز!
دهان بگشای ای چاه جنایت...»!
این روزها موضوع شکنجه در نظام آخوندی که با خوی انسانستیزش انواع آن را ابداع و طراحی و اجرا کرده و ادامه میدهد، هم دامن کل نظام را گرفته و هم بحث روز سیاسی و اجتماعی شده است.
شکنجه در ماهیت ولایت فقیه و ایدئولوژی نظام آخوندی
شکنجه در نظام ولایت فقیه با نمونههای آن در هیچ زندان و حکومتی قابل قیاس نیست. افسارگسیختهگی و وحشیگری در اعمال شکنجه، در ذات و ایدئولوژی و ماهیت این نظام است که انواع آن را تحت عنوان «تعزیر» با شریعت ضدبشری آخوندی توجیه و تعریف میکند.
شکنجه در نظام ولایت فقیه از بنیادیترین ابزارهای حفظ حکومت است که از خاستگاه توتالیتاریسم سیاسی ـ مذهبی برآمده و قربانیان آن افزون بر ۱۲۰ تا ۱۳۰هزار زندانی بودهاند. شکنجه در نظام ولایت فقیه جزء اصول حقوقبشر اسلامی دستپخت تئوریسینهای جنایتاندیش میباشد.
شکنجه از ستونهای خیمه نظام
شکنجه از پایههای نگهدارندهٔ دستگاه ولایت فقیه است که اگر یک روز تعطیل شده یا حتی تخفیف داده شود، سقوط نظام آخوندی آنچنان شتابی میگیرد که مردم ایران نمیگذارند به ماه هم بکشد.
در ۳۸سال گذشته موضوع شکنجه در نظام آخوندی موجب ۶۵بار محکومیت از جانب سازمان ملل شده است. در همین ردیف باید از هزاران مقاله، اطلاعیه، یادداشت، مصاحبه، برنامه تلویزیونی و دهها کتاب خاطرات زندان یاد کرد که از جانب سازمانها و ارگانهای حقوقبشری و زندانیان سیاسی به ایرانیان و جهانیان ارائه شده است.
شکنجه، زخم مشترک خاطرات ایرانیان
شکنجه و دامنههای گستردهٔ آن بین خانوادههای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی از دهه ۶۰ به بعد، موضوعی مشترک بین ایرانیان بوده است. این موضوع سینه به سینه، خاطرهبهخاطره و نسلبهنسل منتقل شده است؛ طوری که یک زخم ملی و میهنی برای عموم مردم ایران گشته است. این زخم مشترک موجب خشمی سراسری علیه کل دستگاه ولایت فقیه و نظام آخوندی گشته است. بسیاری از قیامهای مردم و جوانان ایران در دهههای ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ ریشه و زمینه در نفرت و خشم نسبت به وفور شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی داشته و دارد.
شکنجه، راه نفس بدون جایگزین ولایت فقیه
شکنجه در زندانها برای حکومت آخوندی نیاز بلاجایگزینی بوده است که در تمام دولتهای این رژیم از سال ۵۹ تاکنون یک روز هم قطع نشده است. حافظهٔ تاریخی مردم ایران ۴۰سال است که نام لاجوردی دژخیم و وارثان پس از او را همواره با انواع شکنجه و داسی در دستان خمینی تداعی میکنند. حکومت آخوندی شجرهٔ خبیثهای است که تمام شاخ و برگهایش از خون زندانیانی سیراب گشته که از اتاق تمشیت تا جوخههای تیرباران و اعدام، پیکر و روانشان شکنجهآجین بوده است.
از جهانی بیخبر تا بلوغ قیامها
حالا به دهه ۹۰ رسیدهایم. در دهههای پیشین بهقول اشرف رجوی «جهان خبردار نشد که بر ایران چه گذشت». نظام ولایت فقیه هم با شکنجه و اعدام به دهه ۹۰ رسیده است. حالا خونهای هزاران زندانی سیاسی و قتلعام شده و زخم باز بیش از ۳دهه آنان، به میان مردم رفته است. به یمن قیامهای پیاپی همین چند سال گذشته و افشاگریهای مقاومت سازمانیافتهٔ ایران، دستهای آلودهٔ ولایت فقیه در شکنجه و اعدام و جنایات زیر لوای آپارتاید جنسیتی و مذهبی، شهرهٔ خاص و عام گشته است
کارگران، شکنجهشدگان مضاعف
حالا یکی از آثار قیامهای گستردهٔ اقشار بهجان آمدهٔ مردم ایران، رو شدن و عمومی گشتن بساط شکنجه و جنایت علیه کارگران زحمتکش توسط قضاییه و وزارت اطلاعات آخوندی میباشد. اسماعیل بخشی، از نمایندگان کارگران نیشکر هفته تپه که بهدلیل مطالبات برحق صنفی و اعتراض به چپاول حقوق کارگران مدتی زندانی بود، نامهای سرگشاده و افشاگرانه دربارهٔ شکنجه شدنش منتشر کرد که بازتاب وسیعی یافت. وی در قسمتی از نامهاش نوشته است: «تا سر حد مرگ شکنجه و زیر مشت و لگد قرار گرفتم... در ۲۵روزی که ناعادلانه در بازداشت وزارت اطلاعات بودم مصائب و رنجهایی بر من تحمیل شد که هنوز از شر آنها خلاص نشدهام و به داروهای اعصاب و روان پناه آوردهام... جالب اینکه شکنجهگران، خود را سرباز گمنام امام زمان مینامیدند؛ اما به بنده انواع و اقسام فحشهای رکیک جنسی میدادند...».
ایران: #چهل_سال_شکنجه
افشاگری نماینده کارگران هفتتپه، اسماعیل بخشی در مورد شکنجههایی که در مدت بازداشت بر او اعمال شده است مورد توجه مجامع بینالمللی قرار گرفت و بازتاب سیاسی و اجتماعی آن نظام ولایت فقیه را دچار مخمصهای کرده است که نمیداند چگونه این بحران در بحران را جمعوجور کند. این افشاگری در فضای مجازی هم انعکاس گستردهای یافت. قربانیان شکنجه و سایر هموطنانمان هشتگهای مختلف برای افشای شکنجه ایجاد کردهاند. از جمله یکی از آنها با عنوان «چهل_سال_شکنجه» به افشای نقش شکنجه در تداوم ۴۰سال حاکمیت آخوندی پرداخته است. اکنون زمان آن فرارسیده است که با افشای نقش شکنجه در بقای حکومت آخوندی بیشازپیش تمامی دژخیمان را در به سمت سرنوشت محتومشان برانیم. رازهای سرزمین ما پر از تاریکیهایی است که باید به همت تمامی زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، بر این تاریکیها پرتو روشنای افشاگری افکنده شود. این پرتو را باید بهمثابه نور وجدان انسانی و ملی و میهنی خویش بدانیم و در ساطع کردن پرتوهای آن کوشا باشیم که کهکشان روشنابخش آن ظلام قیرین شب ارتجاع قرونوسطایی آخوندی را محو خواهد کرد...
مرا آگاه کن از عاشقانههای نجواهای آزادی - که با خورشیدها بر «دار»ها رفتند.- دهان بگشای ای توفان! - مرا هوشیار کن از سکّه مرگ زندگیسوز شب شیخان!
دهان بگشای ای سنگ اوین!- دهلیز زندان!- ای زهار پوستین پوشیدهٔ راز!
دهان بگشای ای چاه جنایت...»!
این روزها موضوع شکنجه در نظام آخوندی که با خوی انسانستیزش انواع آن را ابداع و طراحی و اجرا کرده و ادامه میدهد، هم دامن کل نظام را گرفته و هم بحث روز سیاسی و اجتماعی شده است.
شکنجه در ماهیت ولایت فقیه و ایدئولوژی نظام آخوندی
شکنجه در نظام ولایت فقیه با نمونههای آن در هیچ زندان و حکومتی قابل قیاس نیست. افسارگسیختهگی و وحشیگری در اعمال شکنجه، در ذات و ایدئولوژی و ماهیت این نظام است که انواع آن را تحت عنوان «تعزیر» با شریعت ضدبشری آخوندی توجیه و تعریف میکند.
شکنجه در نظام ولایت فقیه از بنیادیترین ابزارهای حفظ حکومت است که از خاستگاه توتالیتاریسم سیاسی ـ مذهبی برآمده و قربانیان آن افزون بر ۱۲۰ تا ۱۳۰هزار زندانی بودهاند. شکنجه در نظام ولایت فقیه جزء اصول حقوقبشر اسلامی دستپخت تئوریسینهای جنایتاندیش میباشد.
شکنجه از ستونهای خیمه نظام
شکنجه از پایههای نگهدارندهٔ دستگاه ولایت فقیه است که اگر یک روز تعطیل شده یا حتی تخفیف داده شود، سقوط نظام آخوندی آنچنان شتابی میگیرد که مردم ایران نمیگذارند به ماه هم بکشد.
در ۳۸سال گذشته موضوع شکنجه در نظام آخوندی موجب ۶۵بار محکومیت از جانب سازمان ملل شده است. در همین ردیف باید از هزاران مقاله، اطلاعیه، یادداشت، مصاحبه، برنامه تلویزیونی و دهها کتاب خاطرات زندان یاد کرد که از جانب سازمانها و ارگانهای حقوقبشری و زندانیان سیاسی به ایرانیان و جهانیان ارائه شده است.
شکنجه، زخم مشترک خاطرات ایرانیان
شکنجه و دامنههای گستردهٔ آن بین خانوادههای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی از دهه ۶۰ به بعد، موضوعی مشترک بین ایرانیان بوده است. این موضوع سینه به سینه، خاطرهبهخاطره و نسلبهنسل منتقل شده است؛ طوری که یک زخم ملی و میهنی برای عموم مردم ایران گشته است. این زخم مشترک موجب خشمی سراسری علیه کل دستگاه ولایت فقیه و نظام آخوندی گشته است. بسیاری از قیامهای مردم و جوانان ایران در دهههای ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ ریشه و زمینه در نفرت و خشم نسبت به وفور شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی داشته و دارد.
شکنجه، راه نفس بدون جایگزین ولایت فقیه
شکنجه در زندانها برای حکومت آخوندی نیاز بلاجایگزینی بوده است که در تمام دولتهای این رژیم از سال ۵۹ تاکنون یک روز هم قطع نشده است. حافظهٔ تاریخی مردم ایران ۴۰سال است که نام لاجوردی دژخیم و وارثان پس از او را همواره با انواع شکنجه و داسی در دستان خمینی تداعی میکنند. حکومت آخوندی شجرهٔ خبیثهای است که تمام شاخ و برگهایش از خون زندانیانی سیراب گشته که از اتاق تمشیت تا جوخههای تیرباران و اعدام، پیکر و روانشان شکنجهآجین بوده است.
از جهانی بیخبر تا بلوغ قیامها
حالا به دهه ۹۰ رسیدهایم. در دهههای پیشین بهقول اشرف رجوی «جهان خبردار نشد که بر ایران چه گذشت». نظام ولایت فقیه هم با شکنجه و اعدام به دهه ۹۰ رسیده است. حالا خونهای هزاران زندانی سیاسی و قتلعام شده و زخم باز بیش از ۳دهه آنان، به میان مردم رفته است. به یمن قیامهای پیاپی همین چند سال گذشته و افشاگریهای مقاومت سازمانیافتهٔ ایران، دستهای آلودهٔ ولایت فقیه در شکنجه و اعدام و جنایات زیر لوای آپارتاید جنسیتی و مذهبی، شهرهٔ خاص و عام گشته است
کارگران، شکنجهشدگان مضاعف
حالا یکی از آثار قیامهای گستردهٔ اقشار بهجان آمدهٔ مردم ایران، رو شدن و عمومی گشتن بساط شکنجه و جنایت علیه کارگران زحمتکش توسط قضاییه و وزارت اطلاعات آخوندی میباشد. اسماعیل بخشی، از نمایندگان کارگران نیشکر هفته تپه که بهدلیل مطالبات برحق صنفی و اعتراض به چپاول حقوق کارگران مدتی زندانی بود، نامهای سرگشاده و افشاگرانه دربارهٔ شکنجه شدنش منتشر کرد که بازتاب وسیعی یافت. وی در قسمتی از نامهاش نوشته است: «تا سر حد مرگ شکنجه و زیر مشت و لگد قرار گرفتم... در ۲۵روزی که ناعادلانه در بازداشت وزارت اطلاعات بودم مصائب و رنجهایی بر من تحمیل شد که هنوز از شر آنها خلاص نشدهام و به داروهای اعصاب و روان پناه آوردهام... جالب اینکه شکنجهگران، خود را سرباز گمنام امام زمان مینامیدند؛ اما به بنده انواع و اقسام فحشهای رکیک جنسی میدادند...».
ایران: #چهل_سال_شکنجه
افشاگری نماینده کارگران هفتتپه، اسماعیل بخشی در مورد شکنجههایی که در مدت بازداشت بر او اعمال شده است مورد توجه مجامع بینالمللی قرار گرفت و بازتاب سیاسی و اجتماعی آن نظام ولایت فقیه را دچار مخمصهای کرده است که نمیداند چگونه این بحران در بحران را جمعوجور کند. این افشاگری در فضای مجازی هم انعکاس گستردهای یافت. قربانیان شکنجه و سایر هموطنانمان هشتگهای مختلف برای افشای شکنجه ایجاد کردهاند. از جمله یکی از آنها با عنوان «چهل_سال_شکنجه» به افشای نقش شکنجه در تداوم ۴۰سال حاکمیت آخوندی پرداخته است. اکنون زمان آن فرارسیده است که با افشای نقش شکنجه در بقای حکومت آخوندی بیشازپیش تمامی دژخیمان را در به سمت سرنوشت محتومشان برانیم. رازهای سرزمین ما پر از تاریکیهایی است که باید به همت تمامی زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، بر این تاریکیها پرتو روشنای افشاگری افکنده شود. این پرتو را باید بهمثابه نور وجدان انسانی و ملی و میهنی خویش بدانیم و در ساطع کردن پرتوهای آن کوشا باشیم که کهکشان روشنابخش آن ظلام قیرین شب ارتجاع قرونوسطایی آخوندی را محو خواهد کرد...