شاه رفت
در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی ۵۷!
۴۰سال پس از سقوط سلطنت، مردم ایران در قیامی بزرگ و اوجگیرنده، تماماً همان مطالباتی را پیگیری میکنند که برای تحقق آنها دیکتاتوری سلطنتی را سرنگون کردند.
کماکان برقراری یک حاکمیت ملی و مردمی در کشوری پیشرفته و مرفه و مبتنی بر توزیع عادلانه درآمدها و امکانات، خواسته مقدم مردمی است که همین چند ماه پیش در بیش از ۱۴۰شهر کشور، با شعار مرگ بر خامنهای ـ روحانی به خیابانها آمدند و بهگفته مقامات رژیم، تقریباً تمامی مظاهر دیکتاتوری آخوندی را نابود کردند.
۴۰سال پس از سقوط دیکتاتوری سلطنتی کماکان برقراری نظامی دموکراتیک و برپایی عدالت اجتماعی، خواسته مقدم مردم ایران است. مردمی که با همه تنوعات قومی و مذهبی خویش قرنهاست در چارچوب سرزمینی واحد، یکی از دیرپا ترین تمدنهای جهان را برپا کرده و در همین یک قرن اخیر نیز مهمترین و تاثیرگذارترین انقلابهای اجتماعی را برای آزادی و عدالت اجتماعی بهوجود آوردهاند از انقلاب کبیر مشروطیت گرفته تا نهضت ملی کردن صنعت نفت و تا انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ و اکنون نیز بزرگترین انقلاب بر ضد فاشیسم آخوندی زیر پرده دین.
در مجموعه نوشتههایی که اینک قسمت ششم آن را مطالعه میکنید نگاهی میشود به برخی مشترکات دیکتاتوری ساقطشده سلطنتی و فاشیسم مذهبی آخوندها که چه در شکل سرمایهداری وابستهگرای آن و چه با شمایل ارتجاعیاش تماماً مورد نفرت عمیق مردم ایران بوده و هستند.
بیتردید مردم ایران از خلال تجارب یکصدساله اخیر خود و بهویژه تجارب مبارزات سهمگین ۴۰ساله اخیر خود، راه خود را به سوی دموکراسی و عدالت اجتماعی باز خواهند کرد.
شاه و خمینی شباهتهای حیرتانگیزی به یکدیگر داشتند
شاه عاشق بمب اتمی بود، خمینی هم!
شاه یک روز تکحزبی را فاشیستی میخواند و روز بعد ۱۸۰درجه تغییر مسیر میداد و خمینی هم!
شاه عاشق نظام تکحزبی بود، خمینی هم که میگفت فقط یک حزب، آن هم حزبالله!
شاه به شکنجه علاقه داشت، خمینی هم!
شاه به زندانیان سیاسی میگفت «زندانی امنیتی»، خمینی هم!
شاه به خبرنگار غربی گفت با دموکراسی نمیتوان مملکت را حفظ کرد، خمینی هم میگفت آزادی این مملکت را بر باد میدهد!
شاه فناوری شکنجه را از خارجه وارد کرد، محسن رضایی گفت ما شکنجه را از شاه یاد گرفتیم!
نگاهی به برخی «شاهکار»های محمدرضا شاه!
محمدرضا شاه در همان کتاب(مأموریت برای وطنم) گاه مطالب متناقضی مطرح میکند که برای خواننده حیرتانگیز است اما از همه حیرتانگیزتر، مصادره کردن دستآوردهای مصدق به جیب خودش است.
شیلات شمال
همگان میدانند شیلات شمال را دکتر مصدق ملی کرد، اما محمدرضا شاه در کتابش(مأموریت برای...) تلاش کرد آن را به اسم خودش به خواننده ناوارد قالب کند!
شیلات شمال توسط دولت ملی دکتر مصدق ملی شد اما شاه بعدها تلاش کرد آن را به جیب خودش بریزد
شیلات شمال توسط دولت ملی دکتر مصدق ملی شد اما شاه بعدها تلاش کرد آن را به جیب خودش بریزد
دوحزبی؟ تکحزبی؟...؟
یکی از نکاتی که تناقضگوییهای محمدرضا شاه را بهخوبی نشان میدهد، بحث آزادی فعالیت سیاسی و تعدد احزاب در ایران است. محمدرضا شاه ابتدا که قدرتی نداشت اساساً وارد این قبیل نکات نمیشد اما به مرور که قدرتی بههم زد، گاه میشد که درباره یک موضوع چند بار و هر بار نیز به شکلی متناقض با دفعات پیشین سخن میگفت، چیزی شبیه به خمینی که حرفهایش اساساً فاقد وجاهت لازم بود.
محمدرضا شاه ابتدا میگفت «تکحزبی» دیکتاتوری است و کار دیکتاتورهاست و کار هیتلر و استالین است و الی آخر... اما وقتی «قدرت» را به اندازه کافی قبضه کرد و احساس کرد زمین زیرپایش اندکی «سفت» شده، بدون تأمل مملکت را تکحزبی کرد!
محمدرضا شاه هنگامی که قدرتی بههم نزده بود، داعیه مخالفت با سیستم تکحزبی را داشت!
محمدرضا شاه هنگامی که قدرتی بههم نزده بود، داعیه مخالفت با سیستم تکحزبی را داشت!
صحبتهای شاه در تقبیح دیکتاتوری و نظام تکحزبی متعلق به زمانی بود که خودش قدرت چندانی نداشت و نمیتوانست دیکتاتوری اعمال کند اما همینکه دستش به «قدرت» رسید، از اینکه با هیتلر و استالین و فاشیستها مقایسه شود، مشکلی نداشت! خمینی نیز دقیقاً همین مسیر را طی کرد هنگامی که در پاریس بود وعدههای دموکراتیک میداد اما وقتی در تهران اهرمهای قدرت را قبضه کرد، وحشیترین دیکتاتوری تاریخ معاصر را بهوجود آورد
شاه جوان! ادای منتسکیو را درمیآورد اما کمی که آب زیر پوستش رفت، شنل فاشیسم هیتلری را به دوش انداخت!
محمدرضا شاه هم عاشق بمب اتمی بود!
یکی از مواضع مشترک محمدرضا شاه و خمینی علاقه مشترک آنها به بمب اتمی بود، آرزویی که برای تحققش، هست و نیست مردم ایران را به باد دادند و سالهای سال کشور را از پیشرفت بازداشتند.
محمدرضا شاه از سال ۱۳۵۲ بهدنبال بهدستآوردن بمب اتمی بود و تلاش میکرد با «پترو ـ دلار»های اهدایی به این و آن، گره از مشکل اتمیش بازکند. محمدرضا شاه در بهمنماه سال ۱۳۵۲ در مصاحبهای با لوموند گفته بود: «روزی نه چندان دور و حتی شاید زودتر از آنچه که گمان میرود، ایران صاحب بمب اتمی خواهد شد!».
البته وقتی قدرتهای خارجی به او فشار آوردند، وی حرف خودش را تکذیب کرد و گفت من چنین چیزی نگفتهام اما بعدها وزیر دربارش اسدالله علم در خاطرات خود نوشت: «محمدرضا شاه بهدنبال بمب اتمی بود».
فارغ از آنچه که شاه گفت و آنچه که تکذیب کرد اکنون حقایق مستند، چهره واقعی او را بهخوبی نشان میدهند:
میزان سرمایهگذاریهای شاه در پروژه اتمی و آنچه که بهگفته اکبر اعتماد، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی رژیمش، بدون اطلاع و تصویب مجلس و دولت و دیگر نهادهای حکومتی ذیربط خودش به فرانسویها داد تا سازوکارهای لازم برای ورود به باشگاه اتمی را به دست بیاورد، مصداق روشن تلفیق فساد اقتصادی و دیکتاتوری است برای دستیابی به تکنولوژی سلاحهای کشتارجمعی از طریق قاچاق!
شاه میگفت هر کس از این حکومت خوشش نمیآید از این مملکت برود، خمینی هم!
شاه از مصدق متنفر بود، خمینی هم!
شاه عاشق شرکت در جنگهای منطقهای و نیابتی بود، خمینی هم!
شاه به ظفار لشگر کشید، خمینی به کمی آنسوتر یعنی به یمن!
شاه با عراق درگیر شد، خمینی هم!
شاه در قتلعام مردم ویتنام شرکت کرد، خمینی در قتلعام مردم سوریه!
شاه عاشق امپراطوری ۲۵۰۰سال پیش بود، خمینی هم عاشق خلافت ۱۵۰۰سال پیش!
شاه عقل زنان را کمتر از مردان میدانست، خمینی هم!
شاه لاف رابطه مستقیم با خدا و پیغمبر و ائمه میزد، خمینی هم!
شاه دشمن راه رشد مستقل ملی و دموکراتیک بود، خمینی هم!
به همین علل مردم ایران از شاه متنفر بودند و از خمینی و خامنهای هم!
در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی ۵۷!
۴۰سال پس از سقوط سلطنت، مردم ایران در قیامی بزرگ و اوجگیرنده، تماماً همان مطالباتی را پیگیری میکنند که برای تحقق آنها دیکتاتوری سلطنتی را سرنگون کردند.
کماکان برقراری یک حاکمیت ملی و مردمی در کشوری پیشرفته و مرفه و مبتنی بر توزیع عادلانه درآمدها و امکانات، خواسته مقدم مردمی است که همین چند ماه پیش در بیش از ۱۴۰شهر کشور، با شعار مرگ بر خامنهای ـ روحانی به خیابانها آمدند و بهگفته مقامات رژیم، تقریباً تمامی مظاهر دیکتاتوری آخوندی را نابود کردند.
۴۰سال پس از سقوط دیکتاتوری سلطنتی کماکان برقراری نظامی دموکراتیک و برپایی عدالت اجتماعی، خواسته مقدم مردم ایران است. مردمی که با همه تنوعات قومی و مذهبی خویش قرنهاست در چارچوب سرزمینی واحد، یکی از دیرپا ترین تمدنهای جهان را برپا کرده و در همین یک قرن اخیر نیز مهمترین و تاثیرگذارترین انقلابهای اجتماعی را برای آزادی و عدالت اجتماعی بهوجود آوردهاند از انقلاب کبیر مشروطیت گرفته تا نهضت ملی کردن صنعت نفت و تا انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ و اکنون نیز بزرگترین انقلاب بر ضد فاشیسم آخوندی زیر پرده دین.
در مجموعه نوشتههایی که اینک قسمت ششم آن را مطالعه میکنید نگاهی میشود به برخی مشترکات دیکتاتوری ساقطشده سلطنتی و فاشیسم مذهبی آخوندها که چه در شکل سرمایهداری وابستهگرای آن و چه با شمایل ارتجاعیاش تماماً مورد نفرت عمیق مردم ایران بوده و هستند.
بیتردید مردم ایران از خلال تجارب یکصدساله اخیر خود و بهویژه تجارب مبارزات سهمگین ۴۰ساله اخیر خود، راه خود را به سوی دموکراسی و عدالت اجتماعی باز خواهند کرد.
شاه و خمینی شباهتهای حیرتانگیزی به یکدیگر داشتند
شاه عاشق بمب اتمی بود، خمینی هم!
شاه یک روز تکحزبی را فاشیستی میخواند و روز بعد ۱۸۰درجه تغییر مسیر میداد و خمینی هم!
شاه عاشق نظام تکحزبی بود، خمینی هم که میگفت فقط یک حزب، آن هم حزبالله!
شاه به شکنجه علاقه داشت، خمینی هم!
شاه به زندانیان سیاسی میگفت «زندانی امنیتی»، خمینی هم!
شاه به خبرنگار غربی گفت با دموکراسی نمیتوان مملکت را حفظ کرد، خمینی هم میگفت آزادی این مملکت را بر باد میدهد!
شاه فناوری شکنجه را از خارجه وارد کرد، محسن رضایی گفت ما شکنجه را از شاه یاد گرفتیم!
نگاهی به برخی «شاهکار»های محمدرضا شاه!
محمدرضا شاه در همان کتاب(مأموریت برای وطنم) گاه مطالب متناقضی مطرح میکند که برای خواننده حیرتانگیز است اما از همه حیرتانگیزتر، مصادره کردن دستآوردهای مصدق به جیب خودش است.
شیلات شمال
همگان میدانند شیلات شمال را دکتر مصدق ملی کرد، اما محمدرضا شاه در کتابش(مأموریت برای...) تلاش کرد آن را به اسم خودش به خواننده ناوارد قالب کند!
شیلات شمال توسط دولت ملی دکتر مصدق ملی شد اما شاه بعدها تلاش کرد آن را به جیب خودش بریزد
شیلات شمال توسط دولت ملی دکتر مصدق ملی شد اما شاه بعدها تلاش کرد آن را به جیب خودش بریزد
دوحزبی؟ تکحزبی؟...؟
یکی از نکاتی که تناقضگوییهای محمدرضا شاه را بهخوبی نشان میدهد، بحث آزادی فعالیت سیاسی و تعدد احزاب در ایران است. محمدرضا شاه ابتدا که قدرتی نداشت اساساً وارد این قبیل نکات نمیشد اما به مرور که قدرتی بههم زد، گاه میشد که درباره یک موضوع چند بار و هر بار نیز به شکلی متناقض با دفعات پیشین سخن میگفت، چیزی شبیه به خمینی که حرفهایش اساساً فاقد وجاهت لازم بود.
محمدرضا شاه ابتدا میگفت «تکحزبی» دیکتاتوری است و کار دیکتاتورهاست و کار هیتلر و استالین است و الی آخر... اما وقتی «قدرت» را به اندازه کافی قبضه کرد و احساس کرد زمین زیرپایش اندکی «سفت» شده، بدون تأمل مملکت را تکحزبی کرد!
محمدرضا شاه هنگامی که قدرتی بههم نزده بود، داعیه مخالفت با سیستم تکحزبی را داشت!
محمدرضا شاه هنگامی که قدرتی بههم نزده بود، داعیه مخالفت با سیستم تکحزبی را داشت!
صحبتهای شاه در تقبیح دیکتاتوری و نظام تکحزبی متعلق به زمانی بود که خودش قدرت چندانی نداشت و نمیتوانست دیکتاتوری اعمال کند اما همینکه دستش به «قدرت» رسید، از اینکه با هیتلر و استالین و فاشیستها مقایسه شود، مشکلی نداشت! خمینی نیز دقیقاً همین مسیر را طی کرد هنگامی که در پاریس بود وعدههای دموکراتیک میداد اما وقتی در تهران اهرمهای قدرت را قبضه کرد، وحشیترین دیکتاتوری تاریخ معاصر را بهوجود آورد
شاه جوان! ادای منتسکیو را درمیآورد اما کمی که آب زیر پوستش رفت، شنل فاشیسم هیتلری را به دوش انداخت!
محمدرضا شاه هم عاشق بمب اتمی بود!
یکی از مواضع مشترک محمدرضا شاه و خمینی علاقه مشترک آنها به بمب اتمی بود، آرزویی که برای تحققش، هست و نیست مردم ایران را به باد دادند و سالهای سال کشور را از پیشرفت بازداشتند.
محمدرضا شاه از سال ۱۳۵۲ بهدنبال بهدستآوردن بمب اتمی بود و تلاش میکرد با «پترو ـ دلار»های اهدایی به این و آن، گره از مشکل اتمیش بازکند. محمدرضا شاه در بهمنماه سال ۱۳۵۲ در مصاحبهای با لوموند گفته بود: «روزی نه چندان دور و حتی شاید زودتر از آنچه که گمان میرود، ایران صاحب بمب اتمی خواهد شد!».
البته وقتی قدرتهای خارجی به او فشار آوردند، وی حرف خودش را تکذیب کرد و گفت من چنین چیزی نگفتهام اما بعدها وزیر دربارش اسدالله علم در خاطرات خود نوشت: «محمدرضا شاه بهدنبال بمب اتمی بود».
فارغ از آنچه که شاه گفت و آنچه که تکذیب کرد اکنون حقایق مستند، چهره واقعی او را بهخوبی نشان میدهند:
میزان سرمایهگذاریهای شاه در پروژه اتمی و آنچه که بهگفته اکبر اعتماد، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی رژیمش، بدون اطلاع و تصویب مجلس و دولت و دیگر نهادهای حکومتی ذیربط خودش به فرانسویها داد تا سازوکارهای لازم برای ورود به باشگاه اتمی را به دست بیاورد، مصداق روشن تلفیق فساد اقتصادی و دیکتاتوری است برای دستیابی به تکنولوژی سلاحهای کشتارجمعی از طریق قاچاق!
شاه میگفت هر کس از این حکومت خوشش نمیآید از این مملکت برود، خمینی هم!
شاه از مصدق متنفر بود، خمینی هم!
شاه عاشق شرکت در جنگهای منطقهای و نیابتی بود، خمینی هم!
شاه به ظفار لشگر کشید، خمینی به کمی آنسوتر یعنی به یمن!
شاه با عراق درگیر شد، خمینی هم!
شاه در قتلعام مردم ویتنام شرکت کرد، خمینی در قتلعام مردم سوریه!
شاه عاشق امپراطوری ۲۵۰۰سال پیش بود، خمینی هم عاشق خلافت ۱۵۰۰سال پیش!
شاه عقل زنان را کمتر از مردان میدانست، خمینی هم!
شاه لاف رابطه مستقیم با خدا و پیغمبر و ائمه میزد، خمینی هم!
شاه دشمن راه رشد مستقل ملی و دموکراتیک بود، خمینی هم!
به همین علل مردم ایران از شاه متنفر بودند و از خمینی و خامنهای هم!
شاه تلاش میکرد پایههای قدرت خود را بر روی قدرت ناشی از سلاحهای کشتارجمعی و دخالتهای نظامی منطقهای بنا کند، پروژهای که آخوندها پس از او ادامه دادند
داستان بمب اتمی شاه
گفتم اعلیحضرت! آیا گزینه هستهای نظامی؟شاه گفت: چرا که نه!؟من فهمیدم مأموریتم این است که اگر بمب هستهای خواسته شد، آماده کنیم.
اکبر اعتماد در برنامه مستندی پیرامون ترور شخصیت معروف فرانسوی «ژرژ بس» که روز ۷فروردین سال ۱۳۹۰ از تلویزیون کانال ۲ف رانسه پخش شد، درباره چگونگی ورود شاه به سرمایهگذاریهای اتمی خارج از سازوکارهای قانونی حکومتش و تلاش وی برای دستیابی به بمب اتمی گفت:
«من (اکبر اعتماد) گفتم اعلیحضرتا... آیا گزینه هستهای نظامی میتواند در نظر گرفته شود؟ او گفت: ”چرا که نه“. من فهمیدم که مأموریتم توسعه همه تکنولوژیها و امکانات در ایران است، برای اینکه اگر بمب هستهای خواسته شود، بتوانیم آن را آماده کنیم. این مأموریت من بود... من میدانستم کمیساریای عالی انرژی هستهای در فرانسه با مشکلات زیادی برای تأمین بودجه ساختن «اوردیف» روبهرو بود... من بلافاصله رفتم نزد شاه و گفتم یک میلیارد دلار پول میخواهم. او گفت با آن چه کار میخواهی بکنی؟ گفتم آنها (فرانسویها) مشکل دارند و میخواهم به کمیساریای عالی انرژی اتمی (فرانسه) پول قرض بدهم.
شاه گفت: باشد اینکار را بکنید. بعد آمدم و پیشنهاد یک میلیارد دلاری را کردم و آقای شیراک با وزیران خود مشورت کرد و آنها پذیرفتند... همان شب در سفارت فرانسه در تهران اکبر اعتماد با وزیران فرانسوی شامپاین صرف میکند. با این یک میلیارد دلار، شاه سهمی در بزرگترین شرکت تولید اورانیوم غنیسازی شده در جهان را میخرد. به این ترتیب مقامات ایران حق برخورداری از ۱۰درصد از این شرکت را خواهند داشت».
شاه بعدها همین ارتباطاتی را که اکبر اعتماد گفته است، با آمریکا نیز برقرار کرد و حتی در یک مورد اعلام کرد که در صورت لزوم با هندوستان نیز وارد تعامل در این مورد (اتمی) خواهد شد!
اسناد حاضر نشان میدهند که شاه نیز بیدنده و ترمز بهدنبال دستیابی به منابع قدرت تسلیحاتی مرگباری همچون سلاح اتمی بوده است اما تمامی کارهای انجام شده که بخشی از آنها در اینجا افشا شد، بهعلت مشکلات داخلی و سپس اوجگیری انقلاب مردم ایران، ناتمام باقی ماند تا در گام بعد بهعنوان ارثیه شاه به خمینی رسیده و او ادامه دهد و البته که خمینی و جانشینانش بهخوبی میراثدار وی شده و راهش را ادامه دادند.
خمینی و خامنهای راه شاه را ادامه میدهند
ماجرایی که اکبر اعتماد برای تلویزیون کانال ۲ فرانسه تعریف کرده است مربوط به سال ۱۹۷۴ میلادی است. اکبر اعتماد ۳۸سال بعد از آن شبنشینی باشکوه و ۳۵سال پس از سقوط شاه یعنی در ژانویه ۲۰۱۴ در دفتر خبرگزاری حکومتی ایسنا در حالیکه با پاسداران سرگرم نوشیدن چای و خوش و بش با آنهاست، نکات دیگری هم اضافه بر آنچه که سالها پیش گفته، بیان میکند.
اکبر اعتماد، رئیس سازمان انرژی اتمی شاه و مشاور اتمی آخوندها، در خبرگزاری حکومتی ایسنا در تهران میگوید با ضعف چیزی بهدست نمیآید، باید با «قدرت» به مقاصد خود دست یافت!
اکبر اعتماد اولین رئیس سازمان انرژی اتمی شاه و پایهگذار این فناوری در دوران شاه در مصاحبهای که روز ۲۵دی ۱۳۹۲ توسط همان خبرگزاری منتشر شد، نیات واقعی و مشترک شاه و شیخ در علاقه به پروژه اتمی را در یک جمله خلاصه کرد و دکترینی را در یک جمله بیان کرد که ستاره راهنمای شاه و شیخ در تمامی چند دهه اخیر بوده است. اکبر اعتماد گفت:
«با ضعف هیچ چیز به دست نمیآید، بلکه با قدرت میتوان به مقاصد خود رسید»! او که روزی عاقد قراردادهای اتمی شاه بوده اینک مشاور اتمی آخوندهاست!
واقعیت آنکه «قدرت» و «سلاح کشتار جمعی» اینک سالهاست که بهعنوان ابزار سلطه بر مردم خود، یکی از نقاط پیوند شاه و شیخ در تاریخ معاصر ایران است، امری که اولین قربانی آن مردم ایران بوده و هستند.
معضل تاریخی مردم ایران، مقابله با نظریات منحط و غلطانداز دیکتاتورهایی است که به جای پرداختن به دموکراسی و عدالت اجتماعی در داخل، بهدنبال گروگان گرفتن همسایگان و دیگر کشورها برای تضمین بقای قدرت خود در داخل هستند!
شاه به ژاندارمی منطقه برخاسته بود.
فرح بهدنبال تز «مندرآوردی» گفتگوی فرهنگها، بساط خیمهشببازی گسترده بود.
آخوندها با «استراتژی توسعه انقلاب اسلامی» یا «گفتگوی تمدنها»ی خاتمی شیاد، همان نظریهها را اینبار با رنگ و لعابی مذهبی به بازار عرضه کردند
و آنچه که در این میان، پوشیده ماند صدای سرکوب ملتی است که بیوقفه در حال مبارزه با استبدادی هار و قرونوسطایی است که بیمهابا مردم و ثروتهای ملی آنان را غارت میکند و مخالفانش را هم سرکوب!
انقلابی کبیر چاره دکترینهای منحط شاه و شیخ
نگاهی به دکترین شاه و دکترین گفتگوی فرهنگهای همسرش (نگاه کنید به کتاب خاطرات فرح پهلوی «کهن دیارا» ص ۲۲۰)
و آنچه که آخوندها با اسم استراتژی توسعه انقلاب اسلامی آخوندها سرهمبندی کردهاند
و خزعبلاتی که بعدها تحت عنوان گفتگوی تمدنهای خاتمی منتشر شد
و آنچه که از تمامی این نظریههای ضدمردمی در عمل به اجرا درآمد
و پیامدهای فاجعهبار آنها، هر ناظر بیطرفی را قانع میکند که ایران برای رهایی از این نظریههای میهن بر باد ده و ضدانسانی نیاز به انقلابی عظیم دارد، انقلابی که اینک ایرانیان بیش از ۱۱۰سال است دستاندرکار آن بوده و در یکی دو ساله اخیر اوجی دیگر یافته است.