۱۳۹۷ بهمن ۳, چهارشنبه

تناقض اروپایی در نقطه تعیین‌تکلیف


در هفته‌های اخیر هم رژیم و هم کشورهای اروپایی در تعامل با یکدیگر دچار تناقضها و دشواریهای جدیدی شده‌اند:
از یک طرف رژیم می‌خواهد بداند مضمون سازوکار اروپایی برای مقابله با تحریمهای آمریکا چیست؟
در حالی‌که همزمان و از طرف دیگر اروپا خود نیز می‌خواهد تحریمهایی بر ضد رژیم اعمال کند!



اینک روابط رژیم و طرف‌حساب‌های اروپایی‌اش دچار تناقض پیچیده و مرکبی شده است.
بازیابی موضع اروپا در میانه آخوندها و آمریکا
اروپا در حالی که آمریکا را به نرمش و انعطاف در برابر رژیم فرا‌می‌خواند، خودش مجبور می‌شود در یک اقدام که به‌لحاظ رویه‌های دیپلماتیک خیلی غیرمعمول است، نمایندگانی مرکب از ۶کشور اروپایی را به وزارت‌خارجه رژیم بفرستد و به رژیم در مورد پروژهٔ موشکهای بالستیک و دخالتهای منطقه‌ای شدیداً هشدار بدهد که صبر و تحمل ما در برابر این اقدامات در حال لبریز شدن است.
نتیجه این‌که در حالی که قرار بود SPV یا بستهٔ اروپایی تا آخر سال ۲۰۱۸اجرایی شود، هنوز خبری از آن نیست و متناوباً خبرهای متناقضی از این‌که این بسته عنقریب رونمایی و اجرایی می‌شود و تکذیب‌های بعدی که چنین چیزی در جریان نیست، منتشر می‌شود.
منشأ این تناقضات در سیاست اروپا چیست؟
در این مورد باید روی دو منشأ دست گذاشت:
    پیش‌فرض غلط اروپایی‌ها
    ماهیت رژیم
    ریشهٔ این تناقض در خود اروپا و در سیاست مماشات است که هنوز اروپا خود را با آن یک‌سویه نکرده و به‌خاطر منافع کلانی که از روابط اقتصادی با رژیم وطن‌فروش آخوندی دارد، نمی‌تواند یا تا به‌حال نتوانسته با فاشیسم مذهبی تروریستی آخوندها سیاست یک‌سویه و قاطعانه‌ای را آن چنان که در آمریکا شاهد آن هستیم پیش ببرد و در نتیجه به نعل و به میخ می‌زند.
سیاست مماشات بر اساس این پیش‌فرض باطل یعنی وجود یک جناح مدره در درون رژیم استوار است و تاکنون چنین بوده که هرازگاهی عنصر یا جناحی را درون رژیم مشخص کرده و صفت «مدره» را بار او می‌کند!‌ این پدیده به‌اصطلاح «مدره»:
یک بار اسمش رفسنجانی بود،
یک بار خاتمی
اکنون هم روحانی است!
در حالی که همیشه هم روشن می‌شود که تمام باندهای رژیم سر و ته یک کرباسند.
به‌عنوان نمونه حرفهای اخیر روحانی در مورد موشکی و در مورد جنگ‌افروزیهای رژیم در سوریه و عراق و یمن! هیچ کمتر از رجزخوانی‌های سرکرده‌های سپاه مانند جعفری و قاسم سلیمانی و سلامی نیست. کما این‌که در مورد تروریسم رژیم در خاک اروپا و دفاع از آن هم، هیچ تفاوتی بین روحانی و ظریف با سرکرده‌های نیروی تروریستی قدس و سپاه پاسداران ندارد.
عامل دوم خود رژیم است که به‌عنوان یک شرط تعیین‌کننده و یک عامل بیرونی، مرتب به این تناقض در سیاست اروپا دامن می‌زند و با اقدامات موشکی و تروریستی خود به سیاست مماشات ضربه می‌زند و اصحاب مماشات را که باید به افکار عمومی کشور خودشان هم جواب بدهند، در وضعیت بغرنجی قرار می‌دهد که قادر نیستند علناً از رابطه با این رژیم ضدبشری و تروریست دفاع کنند!

فرجام این تناقض؟
این سیاست متناقض، ناپایدار است و نمی‌تواند ادامه پیدا کند و به‌نظر می‌رسد که کلید حل این تناقض در دست رژیم است! که به هر حال دیر یا زود بایستی تعیین‌تکلیف کند که:
    آیا رژیم می‌خواهد راه تسلیم را برود و جامهای زهر موشکی و منطقه‌ای و حقوق‌بشر را سربکشد؟
    یا می‌خواهد خط انقباض را در پیش گیرد، یعنی در موشکی و سیاست منطقه‌یی، گردنکشی کند؟
رفتن رژیم به هر یک از این دو راه،‌ طبعاً اروپا را هم تعیین‌تکلیف می‌کند.
بازیابی نقش عامل «مردم و مقاومت ایران» در تعیین‌تکلیف این تناقض
اما نکته این‌جاست که رابطه رژیم با اروپا و موضع رژیم با آمریکا، با اتمی یا هر پدیدهٔ دیگری یک رابطه خطی و صرفاً «دوسویه» نیست، بلکه یک رابطه مثلثی است، ضلع سوم این مثلث که هر موضع‌گیری چه از جانب رژیم یا هر طرف خارجی ناگزیر است از آن عبور کند و قویاً تحت تأثیر آن است، عاملی به اسم مردم و مقاومت سازمان‌یافتهٔ ایران و نیروی محوری آن، سازمان مجاهدین خلق ایران و آلترناتیو شورای ملی مقاومت است.
چرایی اهمیت نقش «مردم و مقاومت ایران»؟
در عالم فرض، اگر مجاهدین و مقاومت را از این معادله کنار بگذاریم، اصلاً تحولات سیاسی در این مجرا نمی‌افتاد و مسیری را که تاکنون طی کرده، طی نمی‌کرد.
این، در مورد تحولات این دهه صادق است ولی از قیام دیماه به بعد واقعیتی است که همگان آن را به چشم می‌بینند و خود رژیم در بالاترین سطح به آن اذعان می‌کنند؛
    از خود خامنه‌ای که در سخنرانی ۱۹دیماه سال گذشته از مجاهدین به‌عنوان رأس سوم مثلث قیام و عنصر تعیین‌کنندهٔ آن نام برد؛
    تا روحانی که در سخنرانی ۶شهریورماه امسال در مجلس گفت:‌ «کشور در مسیر آرامی حرکت می‌کرد... اما یک‌مرتبه همه چیز تغییر کرد؟ تاریخ این تغییر ۵دیماه ۱۳۹۶ است... ۵دی ۹۶ بود که مردم دیدند ناگهان عده‌ای آمدند، شعار می‌دهند و بعد شعارهای هنجارشکنانه دادند».
این واقعیتی است که در تمام موضع‌گیریهای رژیم طی این مدت مداوماً تکرار شده است و همگان می‌بینند که رژیم اصلاً مدعی است این مجاهدین هستند که سیاست کاخ سفید را تعیین می‌کنند و بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا، خط و خطوط خود را از بولتن‌های مجاهدین رونویسی می‌کند. و اجلاس ورشو که قرار است ماه آینده برگزار شود، گرداننده‌اش مجاهدین هستند و حتی هنگامی که سخنگوی وزارت‌خارجه رژیم در این مورد موضعگیری می‌کند، بر نقش مجاهدین تأکید می‌کند و آن را غیرقابل تحمل می‌خواند.
گذشته از بیان احمقانهٔ رژیم، این حرفها اعتراف به این واقعیت است که آنچه مجاهدین طی این ۴دهه در مورد واقعیت مسألهٔ ایران می‌گفتند، امروز بر مسند قبول جامعهٔ بین‌المللی نشسته و اگر سیاست مماشات در اروپا یا هر جای دیگر در گردن‌نهادن به آن سخت‌جانی کند، نهایتاً چاره‌ای جز پذیرش آن نخواهد داشت.
اینک واقعیت‌ها، حاکی از آن است که پس از تغییر سیاست آمریکا در مورد رژیم، اروپا هم با کمی «کش و قوس» به همان سو می‌رود که نهایتش به‌رسمیت شناختن حق مقاومت مردم ایران برای سرنگونی فاشیسم دینی و دستیابی به آزادی است.
تا هنگامی که مقاومت ایران عاملیت خود را در صحنه حفظ کند،‌ اروپا یا هر طرف دیگری اگر هر خط دیگری برود، به‌قول معروف تنها عرض خود برده و زحمت مردم ایران داشته است.
پست شده 1 hour ago توسط مهدي همداني