سخن روز
رئیس دستگاه قضایی خامنهای در نشست رؤسای کل دادگستریهای سراسر کشور و دادستانهای رژیم در استانها، بهطور متناقضی هم به سختی معیشت و وارد آمدن فشارهای اقتصادی بر مردم ابراز وحشت کرد و هم آن را جنگ روانی دشمن خواند.
آیا این حرفها را باید اعتراف به وضعیت وخیم معیشتی مردم تلقی کرد؟
یا باید از آن نتیجه گرفت که مشکل معیشتی جدی نیست و جنگ روانی دشمن است که قضیه را مهم جلوه میدهد؟
ریشهٔ تناقض چیست؟
اولین پرسش این است که: چرا معیشت در کشوری میتواند هدف دشمن باشد؟ چرا مقامات هیچ کشور دیگری چنین ادعایی نمیکنند؟ بهعنوان نمونه چرا در ترکیه یا هر کشور دیگری بهرغم هر مشکل اقتصادی هم که وجود دارد تا بهحال دیده نشده که مقامی از این کشورها چنین حرفی بزند. اما در ایران تحت حاکمیت آخوندها از خامنهای تا روحانی و تا آملی لاریجانی مشکل معیشت مردم بلافاصله به جنگ روانی دشمن مربوط میگردد؟!
چون وضع معیشت مردم حقیقتاً وخیم و انفجاری است. روز پنجشنبه ۴بهمن ۹۷ مرکز پژوهشهای مجلس ارتجاع در گزارش خود با عنوان «مسیر اقتصاد ایران در سال ۹۸» اذعان کرده است: «بهعنوان شاخصی از میزان عمق تحریمهای اقتصادی پیشبینی میشود در سال ۱۳۹۷ رشد اقتصادی ایران در سناریوی اول ۲.۶- (منفی ۲ و ۶دهم) درصد و در سناریوی دوم ۵.۵- (منفی پنج و نیم)درصد باشد».
ریشه اصلی این تناقض همین واقعیت است.
نکته دیگر عاملی است که از حرفهای مهرههای نظام در یک برنامهٔ تلویزیونی روز پنجشنبه ۴بهمن بیرون میزند آنجا که میگوید:
«از زوال یک میلیون فرصت شغلی حرفی نمیزنند، (اما) به کارگر چندماه چندماه حقوق نمیدهند و اگر اعتراض کند با خشونت با او رفتار میکنند. اما ۳۵هزار میلیارد تومان از بیتالمال و از حق همان کارگران صرف بهاصطلاح ساماندهی بانکها میکنند که در واقع از غارتگران اصلی و از مؤثرترین عوامل ایجاد ازهمپاشیدگی کنونی اقتصاد هستند».
ریشهٔ واحد اما در نهایت، بیراهحلی و ناتوانی در عبور از این شرایط است که برای رژیم بسیار خطرناک هم هست.
علت آویختن به مقوله «جنگ روانی دشمن»؟
چسبیدن به جنگ روانی دشمن بهعنوان عامل اصلی مشکلات و تبلیغ مداوم امیددرمانی برای مقابله با این جنگ روانی خود بهترین دلیل بر نداشتن راهحل است.
زیرا اگر وضعیت معیشت مردم وخیم و انفجاری نیست چه باک از تبلیغات دشمن!؟
اما اگر وضعیت انفجاری و خطرناک است که هست! پس دیگر امیددرمانی چه سودی دارد؟
و مهمتر آنکه: دیگر آنچه دشمن میگوید اسمش جنگ روانی نیست.
به این واقعیت، هم کارشناسان و هم بالاترین مهرههای نظام در جنگ باندی اذعان میکنند که هر چه هست نتیجهٔ بلافصل سیاستهای نظام است.
همهچیز به همهچیز ربط دارد
بهعنوان نمونه حجتی وزیر کشاورزی آخوند روحانی روز ۴بهمن گفت: «تمام مسائل دنیا به هم گره خورده، مگر میشود امروزه کشوری نیازش را در سطح بینالمللی بدون مراودات بانکی و جابهجایی پول تأمین کند؟ جواب منفی است. اینها همه راههای مراودات بانکی و پولی را به روی ما بستهاند. نمیتوانیم بگوییم پشت درهای بسته کار خودمان را انجام میدهیم».
یا مثلاً اکبر ترکان که الآن مشاور روحانی است، از یک طرف گفته است: «اگر نپیوندیم (به اف.ای.تیاف) برای آمریکاییها شرایطی فراهم میشود که اعمال فشارشان را تشدید کنند. چون وقتی به این پیمانها نپیوندیم، اصلاً همکاری بانکیمان زیر سؤال میرود و با قواعد بانکی دنیا نمیتوانیم کار کنیم. در نتیجه نپیوستن ما، کار آمریکاییها را در تشدید تحریمها تسهیل میکند».
ولی همین ترکان از طرف دیگر اذعان میکند: «اینطور نیست وقتی به لوایح چهارگانه بپیوندیم امکان شکستن تحریمها و امکان ارتباطات بانکی ما در دنیا فراهم و دیگر مشکل بانکیمان حل میشود».
داریوش قنبری، نماینده اسبق مجلس ارتجاع روز ۴بهمن اذعان کرده بود: «منطق حاکم بر روابط بینالملل را هنوز درک نکردهاند. به همین دلیل هم تفکر و اندیشهشان در جهت تقابل است که میتواند برای منافع ملی هم زیانبار شود».
این نمونه در واقع وضعیت کنونی رژیم را قفل شده و در بنبست بیراهحلی تصویر میکند. البته نفس زبان درازی بر سر خط قرمزهای ولیفقیه یا لااقل مواردی که خامنهای وانمود میکند خط قرمز است، بیانگر همین بیراهحلی و فقدان ارادهٔ تصمیمگیری و در گل ماندگی نظام است. بگذریم که هر کجا سمبه خیلی پرزور شود خود خامنهای هم نشان داده که تن به بهاصطلاح «نرمش قهرمانانه» خواهد داد.
رئیس دستگاه قضایی خامنهای در نشست رؤسای کل دادگستریهای سراسر کشور و دادستانهای رژیم در استانها، بهطور متناقضی هم به سختی معیشت و وارد آمدن فشارهای اقتصادی بر مردم ابراز وحشت کرد و هم آن را جنگ روانی دشمن خواند.
آیا این حرفها را باید اعتراف به وضعیت وخیم معیشتی مردم تلقی کرد؟
یا باید از آن نتیجه گرفت که مشکل معیشتی جدی نیست و جنگ روانی دشمن است که قضیه را مهم جلوه میدهد؟
ریشهٔ تناقض چیست؟
اولین پرسش این است که: چرا معیشت در کشوری میتواند هدف دشمن باشد؟ چرا مقامات هیچ کشور دیگری چنین ادعایی نمیکنند؟ بهعنوان نمونه چرا در ترکیه یا هر کشور دیگری بهرغم هر مشکل اقتصادی هم که وجود دارد تا بهحال دیده نشده که مقامی از این کشورها چنین حرفی بزند. اما در ایران تحت حاکمیت آخوندها از خامنهای تا روحانی و تا آملی لاریجانی مشکل معیشت مردم بلافاصله به جنگ روانی دشمن مربوط میگردد؟!
چون وضع معیشت مردم حقیقتاً وخیم و انفجاری است. روز پنجشنبه ۴بهمن ۹۷ مرکز پژوهشهای مجلس ارتجاع در گزارش خود با عنوان «مسیر اقتصاد ایران در سال ۹۸» اذعان کرده است: «بهعنوان شاخصی از میزان عمق تحریمهای اقتصادی پیشبینی میشود در سال ۱۳۹۷ رشد اقتصادی ایران در سناریوی اول ۲.۶- (منفی ۲ و ۶دهم) درصد و در سناریوی دوم ۵.۵- (منفی پنج و نیم)درصد باشد».
ریشه اصلی این تناقض همین واقعیت است.
نکته دیگر عاملی است که از حرفهای مهرههای نظام در یک برنامهٔ تلویزیونی روز پنجشنبه ۴بهمن بیرون میزند آنجا که میگوید:
«از زوال یک میلیون فرصت شغلی حرفی نمیزنند، (اما) به کارگر چندماه چندماه حقوق نمیدهند و اگر اعتراض کند با خشونت با او رفتار میکنند. اما ۳۵هزار میلیارد تومان از بیتالمال و از حق همان کارگران صرف بهاصطلاح ساماندهی بانکها میکنند که در واقع از غارتگران اصلی و از مؤثرترین عوامل ایجاد ازهمپاشیدگی کنونی اقتصاد هستند».
ریشهٔ واحد اما در نهایت، بیراهحلی و ناتوانی در عبور از این شرایط است که برای رژیم بسیار خطرناک هم هست.
علت آویختن به مقوله «جنگ روانی دشمن»؟
چسبیدن به جنگ روانی دشمن بهعنوان عامل اصلی مشکلات و تبلیغ مداوم امیددرمانی برای مقابله با این جنگ روانی خود بهترین دلیل بر نداشتن راهحل است.
زیرا اگر وضعیت معیشت مردم وخیم و انفجاری نیست چه باک از تبلیغات دشمن!؟
اما اگر وضعیت انفجاری و خطرناک است که هست! پس دیگر امیددرمانی چه سودی دارد؟
و مهمتر آنکه: دیگر آنچه دشمن میگوید اسمش جنگ روانی نیست.
به این واقعیت، هم کارشناسان و هم بالاترین مهرههای نظام در جنگ باندی اذعان میکنند که هر چه هست نتیجهٔ بلافصل سیاستهای نظام است.
همهچیز به همهچیز ربط دارد
بهعنوان نمونه حجتی وزیر کشاورزی آخوند روحانی روز ۴بهمن گفت: «تمام مسائل دنیا به هم گره خورده، مگر میشود امروزه کشوری نیازش را در سطح بینالمللی بدون مراودات بانکی و جابهجایی پول تأمین کند؟ جواب منفی است. اینها همه راههای مراودات بانکی و پولی را به روی ما بستهاند. نمیتوانیم بگوییم پشت درهای بسته کار خودمان را انجام میدهیم».
یا مثلاً اکبر ترکان که الآن مشاور روحانی است، از یک طرف گفته است: «اگر نپیوندیم (به اف.ای.تیاف) برای آمریکاییها شرایطی فراهم میشود که اعمال فشارشان را تشدید کنند. چون وقتی به این پیمانها نپیوندیم، اصلاً همکاری بانکیمان زیر سؤال میرود و با قواعد بانکی دنیا نمیتوانیم کار کنیم. در نتیجه نپیوستن ما، کار آمریکاییها را در تشدید تحریمها تسهیل میکند».
ولی همین ترکان از طرف دیگر اذعان میکند: «اینطور نیست وقتی به لوایح چهارگانه بپیوندیم امکان شکستن تحریمها و امکان ارتباطات بانکی ما در دنیا فراهم و دیگر مشکل بانکیمان حل میشود».
داریوش قنبری، نماینده اسبق مجلس ارتجاع روز ۴بهمن اذعان کرده بود: «منطق حاکم بر روابط بینالملل را هنوز درک نکردهاند. به همین دلیل هم تفکر و اندیشهشان در جهت تقابل است که میتواند برای منافع ملی هم زیانبار شود».
این نمونه در واقع وضعیت کنونی رژیم را قفل شده و در بنبست بیراهحلی تصویر میکند. البته نفس زبان درازی بر سر خط قرمزهای ولیفقیه یا لااقل مواردی که خامنهای وانمود میکند خط قرمز است، بیانگر همین بیراهحلی و فقدان ارادهٔ تصمیمگیری و در گل ماندگی نظام است. بگذریم که هر کجا سمبه خیلی پرزور شود خود خامنهای هم نشان داده که تن به بهاصطلاح «نرمش قهرمانانه» خواهد داد.