سخن روز
وزیر خارجهٔ فرانسه فاش کرد که مذاکرات مخفیانهای از مدتی پیش بین رژیم و فرانسه جریان داشته است. برملا شدن مذاکرات مخفیانه جنجال و تلاطم جدیدی در رژیم بهپا کرده است. موضوع مذاکره را سخنگوی وزارتخارجهٔ رژیم هم تلویحاً تأیید کرد، اما برخلاف لودریان، قاسمی گفت که ما بر سر مسائل خودمان با کسی مذاکره نمیکنیم.
واقعیت چیست؟
آیا این موضوع با معضل و بنبست دیگری که رژیم در تصویب لوایح FATF با آن دست به گریبان است و روز شنبه ۶بهمن هم در مجمع تشخیص نتوانستند به نتیجهٔ مشخصی برسند، ارتباطی دارد یا نه؟
مذاکره بر سر چیست؟
چرا اعلام نکرده انجام میشود؟
آیا خامنهای از آن اطلاع داشته یا نه؟
ابعاد واقعی خبر
اینکه مذاکراتی بوده و هست، واقعیتی است که قاسمی سخنگوی وزارتخارجه هم آن را تلویحاً تأیید کرده و تردیدی در آن نیست و حتی قبل از اعلام وزیر خارجه فرانسه هم برخی از رسانههای رژیم از آن خبر داده بودند و خواستار توضیح وزارتخارجه شده بودند.
مثلاً روزنامهٔ وطن امروز(۳بهمن) نوشته بود: «فرانسویها عملیاتی کردن سازوکار ویژه مالی اروپا در قبال ایران را منوط به مذاکره با تهران بر سر توان موشکی کشورمان و متعاقباً محدود کردن توان دفاعی و منطقهایمان کردهاند. آیا زمان آن نرسیده است تا مقامات وزارت امور خارجه کشور مان از فاز «سکوت» و «مصالحه» در برابر اروپا خارج شده و جزئیات این بازی خطرناک فرانسویها را برای افکار عمومی کشورمان تشریح کنند؟».
اما وزارتخارجهٔ رژیم همچنان سکوت کرد. و این طور که پیداست موضوع این مذاکرات (به قول لودریان «سخت») برنامهٔ موشکی رژیم است و وزیر خارجه فرانسه صراحتاً گفته که اگر رژیم کوتاه نیاید کشورهای اروپایی تحریمهای سختی را علیه رژیم اعمال خواهند کرد.
با اطلاع خامنهای!
این که آیا خامنهای اطلاع دارد یا نه؟ مگر ممکن است اطلاع نداشته باشد؟! قطعاً مانند مذاکرات برجام ریز به ریز با اجازه و اطلاع خامنهای صورت گرفته است. خود خامنهای هم قبلاً در یک سخنرانی عمومی گفته بود که اگر چه به اروپا اعتماد ندارم، اما بروید مذاکره کنید! اما اینکه چرا این مذاکرات را مخفیانه انجام میدهند؟ بهعلت همین جنگ و دعواهایی است که باندهای رژیم بر سر این موضوعات دارند، خامنهای همیشه ترجیح میدهد این مذاکرات را مخفیانه و دزدکی پیش ببرد. اما همیشه هم ناخواسته علنی میشود.
دودوزه بازیکردن خامنهای!
البته خامنهای گفته بود که ما بر سر موشکی مذاکره نداریم! روحانی هم چند بار همین را گفته و قاسمی سخنگوی وزارتخارجه هم این موضوع را تکرار کرده بود که «توان موشکی ایران قابل مذاکره نیست».
این هم برای اولین بار نیست که خامنهای اینگونه تنظیم میکند. یعنی در همان لحظاتی که موضعی میگیرد همزمان در عمل آنچه را که خودش ممنوع کرده است، در پشت پرده چراغ سبز میدهد. در مورد برجام هم ۱۹خط قرمز برای مذاکرهکنندگان گذاشته بود، اما بعداً خودش فاش کرد که تیم مذاکره میآمدند و میگفتند کار پیش نمیرود و برای زیر پا گذاشتن تکتک مرز سرخها اجازه میگرفتند و من هم اجازه میدادم!
علت بکارگیری این شیوه؟ و پیامدهای آن
این شیوه که به روش ثابت رژیم تبدیل شده، ناشی از تناقضات لاینحل رژیم است که نه میتواند روشن و علنی مذاکره کند و از اتمی یا موشکیاش دست بردارد و نه میتواند بایستد و در برابر جامعهٔ بینالمللی گردنکشی کند، چرا که قیمت هر کدام برایش سنگین و کمرشکن است:
قیمت اولی و کوتاهآمدن علنی را باید با ریزش نیروهایش که آنها را با همین رجزخوانیها و قدرتنماییهای پوشالی نگهداشته است، بپردازد.
قیمت راه دوم را هم با روبهرو شدن با خطر جنگ بپردازد.
اما معمولاً نتیجه، «هم چوب» و «هم پیاز» از کار در میآید! یعنی هم «های و هو» میکند و چوب آن را در فضای سیاسی بینالمللی میخورد و مشمول تحریمها و تنبیهات بینالمللی میشود و هم دست آخر ناچار میشود عقبنشینی کند و بهای آن را هم بهصورت تشدید بحران درونی و ریزش نیروهایش میپردازد.
سرگردانی لایحه FATF
علاوه بر مذاکرات پنهانی که اشاره شد، موضوع دیگری که بر سر آن دو باند حسابی با هم درگیر هستند، موضوع تصویب لوایح FATF است که پس از مدتها کش و واکش در مجمع تشخیص مطرح شد، اما باز هم به نتیجه نرسیده است. در این زمینه هم روشن است رژیم دچار وضعیت و بنبست مشابهی است.
اینجا هم بهنظر میرسید که مجمع تشخیص همین خیز را برداشته بود، اما با لشکرکشی گسترده باند دلواپسان مواجه شد که از امامجمعهها تا برخی از مراجع قم تا رسانههای این باند را بسیج کرده و به خط خودشان آورده بودند. یکی از اعضای مجلس ارتجاع به نام علیرضا رحیمی که عضو هیاترئیسه مجلس هم میباشد در این رابطه تعبیر جالبی را بهکار برده و گفت: «مخالفان لوایح FATF فضا را به تعبیر خودشان کربلایی و یا به عبارت دیگر حسینی و یزیدی کردند و از قبل هم مخالفتها را به کف خیابان کشاندند».
پیامدهای تأخیر در تصویب لایحه FATF
روشن است که بنبست خیلی جدی است. به همان جدیت و سختی زهر خوردن! و ولیفقیه خیلی ضعیف و ناتوان است و بهقول مهرههای خود رژیم قادر به گرفتن تصمیمهای بزرگ و سخت نیست و قادر نیست که این تصمیمها را به باندهای متخاصم تحمیل کند. سکوت خامنهای طی این مدت درباره این موضوع هم خودش گویای ضعف اوست. خامنهای یک بار در خردادماه گذشته تلاش کرد توپ را به زمین مجلس و دولت بیاندازد و به آنها گفت خودتان بروید تصمیم بگیرید. اما عملاً کار پیش نرفت و تنها موجب تشدید تضاد و عمیقتر شدن شکاف بین باندهای حاکم شد. پس از آن با گماردن مهرهٔ گوش به فرمانی مانند آخوند آملی لاریجانی در رأس مجمع تشخیص تلاش کرد این گره را به دست مجمع باز کند، اما اکنون روشن شده که او نیز توفیقی در این امر نداشته است.
۲هفته مانده به «دوراهی» مرگ!
خامنهای خواه ناخواه باید تصمیم بگیرد:
یا جامزهر تندادن به شروط اروپا را که در واقع بخشی از همان شروط آمریکاست سربکشد.
یا آخرین روزنهٔ امیدش یعنی اروپا را هم به دست خودش مسدود کند و خود را آمادهٔ رویارویی با جامعهٔ بینالمللی کند.
نتیجه راه اول، پذیرش یک شقه و شکاف عمیق در رژیم و ریزش اساسی نیروهایش میباشد که لاجرم عقبنشینیهای بعدی را هم بهدنبال خواهد داشت.
بهای راه دوم هم رویارویی با جامعهٔ بینالمللی و در وهلهٴ اول مواجه شدن با تحریمهای خفهکننده و بیشکاف،
و در وهلهٴ بعد خطر رویارویی نظامی است آن هم در شرایطی که یک ائتلاف بینالمللی هم در ورشو در حال شکل گرفتن است!
این ۲راهی مرگباری است که در داخل خود رژیم از آن با عنوان «مرگ» یا «خودکشی از ترس مرگ» نام میبرند و خامنهای نهایتاً گریزی از این انتخاب نخواهد داشت.
وزیر خارجهٔ فرانسه فاش کرد که مذاکرات مخفیانهای از مدتی پیش بین رژیم و فرانسه جریان داشته است. برملا شدن مذاکرات مخفیانه جنجال و تلاطم جدیدی در رژیم بهپا کرده است. موضوع مذاکره را سخنگوی وزارتخارجهٔ رژیم هم تلویحاً تأیید کرد، اما برخلاف لودریان، قاسمی گفت که ما بر سر مسائل خودمان با کسی مذاکره نمیکنیم.
واقعیت چیست؟
آیا این موضوع با معضل و بنبست دیگری که رژیم در تصویب لوایح FATF با آن دست به گریبان است و روز شنبه ۶بهمن هم در مجمع تشخیص نتوانستند به نتیجهٔ مشخصی برسند، ارتباطی دارد یا نه؟
مذاکره بر سر چیست؟
چرا اعلام نکرده انجام میشود؟
آیا خامنهای از آن اطلاع داشته یا نه؟
ابعاد واقعی خبر
اینکه مذاکراتی بوده و هست، واقعیتی است که قاسمی سخنگوی وزارتخارجه هم آن را تلویحاً تأیید کرده و تردیدی در آن نیست و حتی قبل از اعلام وزیر خارجه فرانسه هم برخی از رسانههای رژیم از آن خبر داده بودند و خواستار توضیح وزارتخارجه شده بودند.
مثلاً روزنامهٔ وطن امروز(۳بهمن) نوشته بود: «فرانسویها عملیاتی کردن سازوکار ویژه مالی اروپا در قبال ایران را منوط به مذاکره با تهران بر سر توان موشکی کشورمان و متعاقباً محدود کردن توان دفاعی و منطقهایمان کردهاند. آیا زمان آن نرسیده است تا مقامات وزارت امور خارجه کشور مان از فاز «سکوت» و «مصالحه» در برابر اروپا خارج شده و جزئیات این بازی خطرناک فرانسویها را برای افکار عمومی کشورمان تشریح کنند؟».
اما وزارتخارجهٔ رژیم همچنان سکوت کرد. و این طور که پیداست موضوع این مذاکرات (به قول لودریان «سخت») برنامهٔ موشکی رژیم است و وزیر خارجه فرانسه صراحتاً گفته که اگر رژیم کوتاه نیاید کشورهای اروپایی تحریمهای سختی را علیه رژیم اعمال خواهند کرد.
با اطلاع خامنهای!
این که آیا خامنهای اطلاع دارد یا نه؟ مگر ممکن است اطلاع نداشته باشد؟! قطعاً مانند مذاکرات برجام ریز به ریز با اجازه و اطلاع خامنهای صورت گرفته است. خود خامنهای هم قبلاً در یک سخنرانی عمومی گفته بود که اگر چه به اروپا اعتماد ندارم، اما بروید مذاکره کنید! اما اینکه چرا این مذاکرات را مخفیانه انجام میدهند؟ بهعلت همین جنگ و دعواهایی است که باندهای رژیم بر سر این موضوعات دارند، خامنهای همیشه ترجیح میدهد این مذاکرات را مخفیانه و دزدکی پیش ببرد. اما همیشه هم ناخواسته علنی میشود.
دودوزه بازیکردن خامنهای!
البته خامنهای گفته بود که ما بر سر موشکی مذاکره نداریم! روحانی هم چند بار همین را گفته و قاسمی سخنگوی وزارتخارجه هم این موضوع را تکرار کرده بود که «توان موشکی ایران قابل مذاکره نیست».
این هم برای اولین بار نیست که خامنهای اینگونه تنظیم میکند. یعنی در همان لحظاتی که موضعی میگیرد همزمان در عمل آنچه را که خودش ممنوع کرده است، در پشت پرده چراغ سبز میدهد. در مورد برجام هم ۱۹خط قرمز برای مذاکرهکنندگان گذاشته بود، اما بعداً خودش فاش کرد که تیم مذاکره میآمدند و میگفتند کار پیش نمیرود و برای زیر پا گذاشتن تکتک مرز سرخها اجازه میگرفتند و من هم اجازه میدادم!
علت بکارگیری این شیوه؟ و پیامدهای آن
این شیوه که به روش ثابت رژیم تبدیل شده، ناشی از تناقضات لاینحل رژیم است که نه میتواند روشن و علنی مذاکره کند و از اتمی یا موشکیاش دست بردارد و نه میتواند بایستد و در برابر جامعهٔ بینالمللی گردنکشی کند، چرا که قیمت هر کدام برایش سنگین و کمرشکن است:
قیمت اولی و کوتاهآمدن علنی را باید با ریزش نیروهایش که آنها را با همین رجزخوانیها و قدرتنماییهای پوشالی نگهداشته است، بپردازد.
قیمت راه دوم را هم با روبهرو شدن با خطر جنگ بپردازد.
اما معمولاً نتیجه، «هم چوب» و «هم پیاز» از کار در میآید! یعنی هم «های و هو» میکند و چوب آن را در فضای سیاسی بینالمللی میخورد و مشمول تحریمها و تنبیهات بینالمللی میشود و هم دست آخر ناچار میشود عقبنشینی کند و بهای آن را هم بهصورت تشدید بحران درونی و ریزش نیروهایش میپردازد.
سرگردانی لایحه FATF
علاوه بر مذاکرات پنهانی که اشاره شد، موضوع دیگری که بر سر آن دو باند حسابی با هم درگیر هستند، موضوع تصویب لوایح FATF است که پس از مدتها کش و واکش در مجمع تشخیص مطرح شد، اما باز هم به نتیجه نرسیده است. در این زمینه هم روشن است رژیم دچار وضعیت و بنبست مشابهی است.
اینجا هم بهنظر میرسید که مجمع تشخیص همین خیز را برداشته بود، اما با لشکرکشی گسترده باند دلواپسان مواجه شد که از امامجمعهها تا برخی از مراجع قم تا رسانههای این باند را بسیج کرده و به خط خودشان آورده بودند. یکی از اعضای مجلس ارتجاع به نام علیرضا رحیمی که عضو هیاترئیسه مجلس هم میباشد در این رابطه تعبیر جالبی را بهکار برده و گفت: «مخالفان لوایح FATF فضا را به تعبیر خودشان کربلایی و یا به عبارت دیگر حسینی و یزیدی کردند و از قبل هم مخالفتها را به کف خیابان کشاندند».
پیامدهای تأخیر در تصویب لایحه FATF
روشن است که بنبست خیلی جدی است. به همان جدیت و سختی زهر خوردن! و ولیفقیه خیلی ضعیف و ناتوان است و بهقول مهرههای خود رژیم قادر به گرفتن تصمیمهای بزرگ و سخت نیست و قادر نیست که این تصمیمها را به باندهای متخاصم تحمیل کند. سکوت خامنهای طی این مدت درباره این موضوع هم خودش گویای ضعف اوست. خامنهای یک بار در خردادماه گذشته تلاش کرد توپ را به زمین مجلس و دولت بیاندازد و به آنها گفت خودتان بروید تصمیم بگیرید. اما عملاً کار پیش نرفت و تنها موجب تشدید تضاد و عمیقتر شدن شکاف بین باندهای حاکم شد. پس از آن با گماردن مهرهٔ گوش به فرمانی مانند آخوند آملی لاریجانی در رأس مجمع تشخیص تلاش کرد این گره را به دست مجمع باز کند، اما اکنون روشن شده که او نیز توفیقی در این امر نداشته است.
۲هفته مانده به «دوراهی» مرگ!
خامنهای خواه ناخواه باید تصمیم بگیرد:
یا جامزهر تندادن به شروط اروپا را که در واقع بخشی از همان شروط آمریکاست سربکشد.
یا آخرین روزنهٔ امیدش یعنی اروپا را هم به دست خودش مسدود کند و خود را آمادهٔ رویارویی با جامعهٔ بینالمللی کند.
نتیجه راه اول، پذیرش یک شقه و شکاف عمیق در رژیم و ریزش اساسی نیروهایش میباشد که لاجرم عقبنشینیهای بعدی را هم بهدنبال خواهد داشت.
بهای راه دوم هم رویارویی با جامعهٔ بینالمللی و در وهلهٴ اول مواجه شدن با تحریمهای خفهکننده و بیشکاف،
و در وهلهٴ بعد خطر رویارویی نظامی است آن هم در شرایطی که یک ائتلاف بینالمللی هم در ورشو در حال شکل گرفتن است!
این ۲راهی مرگباری است که در داخل خود رژیم از آن با عنوان «مرگ» یا «خودکشی از ترس مرگ» نام میبرند و خامنهای نهایتاً گریزی از این انتخاب نخواهد داشت.