شاه رفت
علل اصلاحات ارضی محمدرضا شاه
اصلاحات ارضی، تحقیر دهقانان و نابودی کشاورزی ایران را در پی داشت
محمدرضا شاه ۲بار اقدام به انجام اصلاحات ارضی در ایران نمود.
بار اول برای «چوب گذاشتن لای چرخ» نهضت ملی کردن صنعت نفت ایران به رهبری دکتر مصدق بود.
بار دوم برای مقابله با موج جهانی انقلابهای دموکراتیک و دورنگهداشتن مردم از پیوستن به انقلابهای رهائیبخش ملی پیروزمندی بود که جهان سوم را دربر گرفته بود.
پیش و پس از هر دو اصلاحات ارضی او، موقعیت سیاسی هیچیک از طبقات مولد کشور یعنی کارگران، کشاورزان و خردهبورژوازی شهری و بازار ملی ایران تغییری نکرد و هیچیک از آنان سهمی در قدرت سیاسی و حاکمیت نیافتند.
علت اصلی اولین اصلاحات ارضی محمدرضا شاه
اینکه محمدرضا شاه در میانه بزرگترین جنگ سیاسی مردم ایران با امپراتوری بریتانیای کبیر، بر سر نفت کشور، ناگهان دست بهکار اصلاحات ارضی میشود، شاید در قرن بیستویکم مسأله کسی نباشد اما از دید کسانی که برایشان درک ماهیت رضا و محمدرضا شاه و کلاً این خانواده و نقششان در تاریخ معاصر میهن اهمیت دارد، درسی عبرتآموز است.
در این مورد ضروری است نگاهی کنیم به آنچه که بین مصدق و محمدرضا شاه در آن روزها میگذشته است.
اصلاحات ارضی یا «پشتپا زدن» به مصدق؟
در سالهای ۱۳۲۹ـ۱۳۲۸ مصدق در تلاش برای ملی کردن صنعت نفت ایران، با انگلستان چنگ در چنگ بود. دکتر مصدق با این پیشبینی وارد آن نبرد شده بود که همان مختصر درآمد نفتی کشور نیز پس از ملی شدن صنعت نفت، قطع خواهد شد. مصدق بارها این نکته را اعلام کرده بود و برای مقابله با آن هم آماده بود چرا که مطمئن بود استعمار در اولین واکنش با نهضت ملی مردم ایران، اقدام به بستن شریانهای اقتصادی مردم ایران خواهد کرد در نتیجه باید پیشاپیش روی منابع و تولید داخلی کشور حساب بازمی کرد.
درآمد کشاورزی ایران ۴برابر درآمدهای نفتی!
از سوی دیگر دکتر مصدق بهخوبی به میزان درآمدهای غیرنفتی کشورش اشراف داشت، وی بهویژه میدانست که درآمد حاصل از کشاورزی ایران، ۴۰۰درصد بیشتر از درآمدهای نفتی کشور است. مصدق با چنین پشتوانهای وارد نبرد برای ملی کردن نفت کشور و درافتادن با انگلستان شد.
و البته عمق خیانت محمدرضا شاه نیز در همین نقطه بهتر و بیشتر روشن میشود. چرا که محمدرضا شاه درست در همان لحظه خطیر با اقدام به قطعه قطعه کردن زمینهای کشاورزی و برهمزدن اساس مهمترین تولید ملی و بازدهی کشاورزی موجود، در واقع اقدام به قطع دست و پای مصدق و خالی کردن زیر پای نهضت ملی کردن نفت ایران کرده بود!
دکتر مصدق در نبرد با فقدان دموکراسی و منابع مالی کافی
دکتر مصدق در جلسه سری کمیسیون نفت دوره شانزدهم مجلس شورای ملی که در اوایل اسفند سال ۱۳۲۹ تشکیل شده بود، ضمن نطق مفصل و مستدلی، منشأ استعماری اصلاحات ارضی را معرفی کرد:
مصدق با عبارت طعنهآمیز «دوستان غربی ما»! به ماهیت اصلاحات ارضی شاه اشاره کرد و بعد هم عواقب فاجعهبار آنچنان اصلاحات ارضی را برای حال و آینده کشور برشمرد.
مصدق گفت:
«در شرایط فقدان دمکراسی و منابع مالی کافی برای عمران، اصلاحات ارضی در عین اینکه دامفریب خطرناکی است، ضمناً میتواند دارای عواقب وخیمی برای وضع اجتماعی روستاها و شهرها باشد، با نتایج غیرقابل پیشبینی…!»
وقتی استعمار پیر خواهان اصلاحات ارضی میشود!
مصدق در همان جلسه سری کمیسیون نفت به «دوستان غربی»ای اشاره میکند که میخواهند املاک محمدرضا شاه و املاک دولتی و بعد هم املاک اربابی را تقسیم کرده و بحران اجتماعی به وجود بیاورند. مصدق با تهور سیاسی بینظیری سرچشمه توطئه را فراتر از شاه معرفی میکند و او را در حقیقت در مقام «عامل اجرایی» توطئه قلمداد میکند! مصدق گفت:
«در این ایام که موضوع نفت در مجلس شورای ملی ایران مطرح گردیده است، چنین بهنظر میرسد که دوستان غربی ما یگانه راهی را که برای جلوگیری از عدمرضایت قاطبهٔ ملت ایران پیدا کردهاند، همانا تقسیم املاک موقوفهٔ پهلوی و املاک خالصه و بالاخره در مرحله سوم تقسیم املاک اربابی است».
علل غلط بودن اصلاحات ارضی
دکتر مصدق دلایل خود مبنی بر غلط بودن طرح اصلاحات ارضی را بیان کرد و گفت:
«در اینجا لازم نیست به عرض آقایان برسانم که این راهحل پیشنهادی با وجود ظاهر فریبندهٔ آن کاری نیست که دوای قطعی آلام کشور بوده باشد بلکه اجرای آن در وضعیت فعلی قضیهٔ نفت، بدون اینکه ناراحتی دهاقین را بهطور کامل و در تمام مملکت تقلیلدهد؛
اولاً: باعث افزایش نارضایتی قسمتی از دهاقین که هنوز املاک بین آنها تقسیم نشده است میشود.
ثانیا: در صورت تعمیم تقسیم اراضی و املاک اعم از موقوفه و خالصه و اربابی نظر به تأثیر اقتصادی و اجتماعی این عمل در بین اهالی شهرنشین ایجاد مضیقهها و نارضایتیهایی خواهد نمود که با توجه به تمرکز جمعیت بتواند عواقب وخیمتری برای کشور دربرداشته باشد.
ثالثأ: اگر فقط تقسیم املاک میتوانست دوای دردهای بیدرمان کشور بوده باشد وضعیت خردهمالکین که هنوز هم قسمت مهمی از املاک کشور را تشکیلمیدهند، بهصورت رقتبار کنونی نبود».
دکتر مصدق با افشای ظاهر فریبنده اصلاحات ارضی شاه و پیامدهای منفی آن، به دولتهای دستنشانده اجنبی و «دوستان غربی؟!» اشاره کرده و مهمترین راه برونرفت مملکت از چنبره مشکلات را مقدمتاً قطع دست بیگانگان از ثروتهای ملی ایران اعلام میکند. کاری که البته نه مطلوب شاه است و نه مطلوب استعمار و نه مطلوب طفیلهای داخلی!
خلعید از استعمار، ضامن اصلاحات ارضی واقعی است
مصدق همانجا اشاره کرد که نمیتوان بخشی از زمینها را مشمول اصلاحات ارضی کرد و بخش دیگری را نکرد! چنین کاری به یک بحران اجتماعی راه میبرد. ضمن اینکه وضعیت همان اراضیای که در دست خردهمالکان است و خودشان روی آن زراعت میکنند نیز تعریفی نداشته و باید تغییر یابد. اما تا پیش از قطع دست استعمارگران از منابع ملی ایران، هر حرکت اصلاحطلبانهای تنها یک خیال خام است. وی گفت:
«بهطور کلی تقسیم اراضی اگر عمومیت پیدا نکند خطرناکتر و اگر هم عمومیت پیدا کند بهدلیل فقدان امنیت قضایی نتیجهٔ مطلوبه را بهبار نخواهد آورد و دلیل اصلی آن، وجود همین دولتهای دستنشاندهٔ اجنبی است که برای تأمین منافع استعمارگران بهضرر ملت ایران رویکار آمده و از آنان برای آبادی مملکت و بهبود وضع اقتصادی کشور نمیتوان انتظار داشت زیرا انجام این قبیل خدمات با علتالعلل تحمیل این دولتها که خوابنگهداشتن مردم برای چپاول منابع ثروتی آنها توسط بیگانگان و مشتی طفیلی داخلی است، مباینت دارد و بنا بر این ما که داعیهٔ تأمین منافع کشور و بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی این ملت ستمدیده را داریم بایستی به رفع و دفع علتالعلل بدبختیها که دولتهای ناصالح فعلی عامل آن هستند، دستبزنیم و البته تا زمانی که خارجیان در این کشور منافعی داشته باشند که در حدود ۲برابر بودجهٔ سالیانهٔ کشور ماست، انجام چنین خدمات و تأمین چنین منظوری جز خیال خام چیز دیگر نخواهدبود».
مصدق، خواهان اصلاحات ارضی واقعی
نهایتا مصدق این نکته بدیهی را نیز اضافه کرد و رسماً گواهی داد که با «اصل اصلاحات ارضی» مخالف نیست، بلکه با اصلاحات ارضی استعماری مخالف است که چه بسا هدفش چوب گذاشتن لای چرخ نهضت ملی کردن نفت باشد. مصدق در نهایت گفت:
«از توضیحات بالا نمیخواهم نتیجه بگیرم که تقسیم اراضی اعم از دولتی و موقوفه و اربابی بین زارعین اصولأ صحیح نیست و یا آن که کاملاً بهضرر مملکت و مردم است، بلکه میخواهم بگویم این عمل که دارای تأثیر اقتصادی و سیاسی مهمی است، نمیبایستی با عجله و شتابزدگی و قبل از حل مشکلاتی که بهوجود خواهد آورد، اجرا شود و در هیچ حال نمیبایست بهعنوان دوای واقعی درد اجتماعی فعلی ما که فقر بیحدوحساب تمام مردم و فقدان وسائل کار است تلقیگردد».
نفت ملیشده، تضمین اصلاحات ارضی سراسری
مصدق در همان نطق تاریخی خود اضافه کرد چنانچه نفت ملی شود، با عواید آن میتوان مسأله اصلاحات ارضی را هم بهراحتی و به شکل گسترده و سراسری حل کرد چرا که ملتی که از مبارزه برای ملی کردن نفت خود پیروزمند خارج شود، میتواند با ایجاد یک فضای دمکراتیک، سایر مسایلش را هم حل کند.
مصدق مشابه همین مشکل را با پدر محمدرضا شاه هم داشت. مصدق به رضاخان گفته بود سرمایه مردم فقیر ایران را به جای ساختن یک راهآهن غیرملی، هزینه برپایی صنایع داخلی بهویژه ایجاد کارخانههای تولید قند و شکر کند تا از حاصل آن، هم کشور را از یک قلم واردات سرسامآور قند و شکر خارجی بینیاز کند و هم با درآمدهای حاصل از آن، راهآهنی مطابق با خواستهها و نیازهای اقلیمی و قطبهای جمعیتی کشور و رعایت منافع ترانزیتی کشور ایجاد کند. امری که رضاشاه نیز برنتابید چرا که طرح راهآهن را انگلستان دههها پیش از او ریخته بود و رضاشاه فقط عامل اجرایی قضیه بود! (برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به انقلاب مشروطه، رضاخان و مصدق. یک گواهی تاریخی ق ۳ سایت مجاهد. خاطرات و تالمات مصدق انتشارات علمی تهران ۱۳۶۵ ص ۳۵۰ به بعد).
محمدرضا شاه طابقالنعل به نعل پدرش!
البته طرفحساب داخلی مصدق کسی نبود که مشکل استدلال و کمبود فهم و شعور در این قبیل مسایل داشته باشد، چرا که محمدرضا شاه نیز تمامی این نکات را میدانست و بهخوبی هم میدانست اما مشکل اصلی شاه، فراتر از منافع ملی ایران، کسب «قدرت مطلقه شاه» و یکسره کردن مسأله جنگ هژمونی بین شاه و نمایندگان مردم (نبرد قدرت بین دربار و مجلس) به نفع شاه (یعنی خودش) بود، ضمن اینکه وی در هر حالتی مأمور به انجام کاری بود که به وی میگفتند!
امری که گذشت روزگار، صحت آن را بهروشنی نشان داد.
دکتر مصدق و همسرش در منزل شخصی دکتر مصدق(روستای احمدآباد)
شاه بعدها در غیاب مصدق که در تبعید به سر می برد، اقدام به تحریف واقعیتها کرده، حتی مصدق را به دروغ از ملاکین عمدهای معرفی کرد! که به اموال و داراییهای خود دلبستگی داشت، گذر ایام و برملا شدن حقایق بعدها نشان داد که داراییهای مصدق حتی در حد مکنت مشروع یک وکیل یا وزیر آن دوران هم نبود در حالیکه ثروت شاه و ارثیه او ۴۰ سال پس از سقوط سلطنت کماکان یکی از افسانهایترین داراییهای جهان است که تمامی ورثه او را تا دهها سال دیگر از «کارکردن» بینیاز می کند!
محمدرضا شاه بعدها چه گفت؟
محمدرضا شاه بعدها و هنگامی که میپنداشت مصدق امکان پاسخگویی ندارد، شروع به تحریف واقعیتها کرد و در کتابش گفت: «(مصدق) وقتی به نخستوزیری رسید برنامهای را که من برای تقسیم املاک سلطنتی بین روستاییان فقیر داشتم متوقف ساخت. در حالی که این برنامه یکی از بهترین وسائل برای بالابردن سطح زندگانی مردم عادی کشور بود. علت آن بود که مصدق نمیتوانست چنین عمل مثبت و اقدام مفیدی را تحملکند… تصور میکنم از اینکه برنامهٔ توزیع املاک رضایت عمومی را جلب کرده، دچار حسد شده بود و چون خود از ملاکین عمده بود و به دارایی خویش دلبستگی بسیار داشت از اجرای برنامهٔ تقسیم املاک سلطنتی احساس شرمساری میکرد. خوشبختانه قبل از آن که مصدق بتواند این مخالفت را به مرحلهٔ عمل برساند سقوط کرد».
پاسخ دکتر مصدق از تبعیدگاه
دکتر مصدق که قبل از اصلاحات ارضی، زمینهای خود را میان ورثهاش تقسیم کرده بود، از تبعید احمدآباد به محمدرضا شاه پاسخ داد و گفت: «زمینهایی که موضوع اصلاحات ارضی محمدرضا شاه بود تماماً زمینهایی بوده که رضاشاه بهزور از افراد مختلف غصب کرده بود و بهعنوان ارث به محمدرضا رسید و بعد هم پول تمامی آن زمینها را محمدرضا شاه از روستاییان گرفت و به ثروت خود افزود»! مصدق گفت:
«…چه بیعدالتی از این بیشتر که اعلیحضرت رضاشاه فقید ۵۶۰۰رقبه املاک مردمی از هر طبقه را بهزور و بدون اینکه حتی یک اعلان ثبت در روزنامههای وقت منتشر شود مالک شده باشند و اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی بهعنوان ارث پدر، این املاک را به زارعین بفروشند و وجهی بدین طریق بر ثروت خود اضافهکنند».(خاطرات و تاملات مصدق)
مصدق، در کنج تبعید عین حقیقت را میگفت. کما اینکه محمدرضا شاه نیز در همان کتاب مأموریت برای وطنش نوشته بود قصد واگذاری مجانی زمین به کشاورزان را ندارد بلکه میخواهد آنها را به دهقانان بفرو شد و فروخت! محمدرضا شاه در کتابش نوشته بود: «منظور من از این برنامه (اصلاحات ارضی) آن نیست که املاک خود را به رایگان به اشخاص واگذار کنم». پاراگراف سوم را بخوانید.
فروش املاک غصبی به روستاییان و مقروض کردن آنان به بانکی که سهامش متعلق به شاه بود!