۱۳۹۷ دی ۲۲, شنبه

دیکتاتور در آتش نفرت مردم


دیکتاتور در آتش
این روزها به هر کوچه و سر هر میدانی را که نگاه کنی، تصویر سوخته یا پاره‌شدن عکسهای خامنه‌ای و خمینی را می‌بینی. بیلبوردهای نیمه‌سوخته، بنرهای کنده‌شده و اسامی اسپری خورده شده؛ تصویری که مدعی بودند در ماه دیده شده امروز در چاه آتش دیده می‌شود.

نمایی که فقط یک پیام مشترک دارد:--     نه به آخوند، نه به دیکتاتور!
امروز سراسر ایران‌زمین طنین یک صدا را به کرات در خود تجربه می‌کند:
           مرگ بر خامنه‌ای!--                        مرگ بر دیکتاتور --                     مرگ بر اصل ولایت فقیه!
بررسی خصوصیات دیکتاتورها
با نگاهی به تاریخ هزاره گذشته، به‌روشنی در می‌یابیم که همه دیکتاتورها خصوصیتهای ثابتی را در جامعه داشته‌اند.
دیکتاتور مقامی بود که در روم باستان در مواقع بحران به یک فرد واگذار می‌شد. این فرد، اختیار کامل حکومت و ارتش را برای مدت محدود(معمولا ۶ماه) به دست می‌گرفت. از این رو، دیکتاتوری رومی نوعی قدرت قانونی بود. ولی از آن دوره به بعد هر کس که قدرت حکومت را از راههای غیرقانونی در دست می‌گرفت و یا در اجرای حکومت شیوه استبداد و خودکامگی را در پیش می‌گرفت، دیکتاتور نامیده می‌شد.
دیکتاتوری نوعی قدرت‌مداری است که چند نمونه از این ویژگی‌ها را دارد:
الف- در کار نبودن هیچ قانون یا سنتی که آن فرمانروا را محدود کند
ب- به دست آوردن قدرت دولت با شکستن قانونهای پیشین
ج- نبودن قاعده و قانونی برای جانشینی
د- به‌کار بردن قدرت در جهت منافع گروه اندک
ه- فرمانبرداری مردم از قدرت دولت تنها به سبب ترس از آن
و- انحصار قدرت در دست یک نفر
ز- به‌کار بردن ترور به‌عنوان وسیله اصلی کاربست قدرت

با این دسته‌بندی بهتر است بزرگترین دیکتاتور زمانه را در این فهرست بررسی کنیم و به آن نمره بدهیم!
تزها، مقاله‌ها و کتاب‌هایی که درباره دیکتاتورها نوشته شده‌اند، همه‌ در مورد ویژگی‌هایی اساسی، اشتراک نظر دارند:
دیکتاتورها همیشه تقصیر را به گردن دیگران می‌اندازند، هنر اصلی دیکتاتورها فن لفاظی است و در مقام سخنور، اصلی‌ترین استراتژی‌شان مبهم‌سازی و عدم شفافیت و دروغگویی است. چرا که با این کار می‌خواهند معصومیت‌شان را نشان دهند.
اما ببینیم آیا تمامی این ویژگیهای شناخته‌شده از پس توصیف دیکتاتوری ولایت فقیه برمی‌آیند و یا این‌که در دیکتاتوری ولایت فقیه ما با پدیده «نوظهوری» روبر هستیم؟ عبارت «نوظهور» را خامنه‌ای در سخنرانی ۱۹دی استفاده کرد. خوب است در این یادداشت کمی به آن بپردازیم:
دیکتاتوری در ایران تحت حاکمیت آخوندها
خامنه‌ای در سخنرانی ۱۹دیماه خود رژیم آخوندی را «یک قدرت نوظهور معرفتی و تمدّنی» توصیف کرد. در این یادداشت کلمات «قدرت»، «معرفتی» و «تمدنی» را کنار می‌گذاریم و به این نمی‌پردازیم که حکومت جهل و جنایت را «قدرت معرفتی و تمدنی» توصیف کردن ناشی از ویژگی دروغ‌گویی دیکتاتورها است که در بالا به آن اشاره کردیم. اما در «نوظهور» بودن دیکتاتوری ولایت فقیه باید حق را به خامنه‌ای داد. دیکتاتوری «ولایت فقیه» با هیچ‌کدام از دیکتاتوریهای شناخته‌شده تاریخ معاصر قابل مقایسه نیست و ویژگیهای برشمرده در مورد دیکتاتوریها نمی‌توانند رژیم ولایت فقیه را به‌طور کاملی تعریف کنند. دیکتاتوری ولایت فقیه ویژگیهای «نوظهور» خود را دارد. از نظر اجتماعی و سیاسی، ولایت مطلقه فقیه تمامی ویژگیهای یک دیکتاتوری از بی‌قانونی تا قانون‌شکنی، از استیلای گروهی اندک بر تمامی ثروتهای یک سرزمین غنی، تا استثمار وحشیانه و چپاول بی‌حد و حصر، از خونین‌ترین سرکوبها تا سیاه‌ترین ترورها و... را در افراطی‌ترین شکل خود به جامعه ما تحمیل کرده است؛ اما «نوظهور» این‌که به تمامی این ویژگیها لباس دین و مذهب پوشانده است.
این پدیده «نوظهور» همان ولایت فقیه است که خمینی نظریه آن را ارائه کرد و به‌دنبال ربودن رهبری انقلاب ضدسلطنتی، گام‌به‌گام آن را با خیانت به اهداف آن انقلاب و با اعمال سرکوب، اعدام و شکنجه، جنگ‌افروزی و ترور پیاده کرد. تشریح ویژگیهای خاص دیکتاتوری ولایت فقیه که آن را از هر دیکتاتوری دیگری در تاریخ معاصر متمایز می‌کند در مجال این یادداشت نمی‌گنجد اما ذکر یک نمونه می‌تواند تصویری کلی از «نوظهور» بودن این دیکتاتوری به دست بدهد:
خمینی یک بار در نامه‌ای به خامنه‌ای در توصیف اختیارات هیولایی به اسم «ولی‌فقیه» نوشت: «همان قدرتی که خدا برای پیامبر قائل شده برای ولی امر و ولی‌فقیه هم قائل شده است». این ویژگی است که به ولی‌فقیه اختیاراتی می‌دهد که ورای تمامی اختیاراتی است که دیکتاتورهای تاریخ معاصر تاکنون برای خود قائل بودند. این آن پدیده «نوظهور» است که خامنه‌ای آن را با دجالگری (یکی از ویژگیهای انحصاری دیکتاتوری ولایت فقیه) «تمدن معرفتی» می‌خواند!
برای تشریح وضعیت سیاسی ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه همین بس که هر گونه مخالفتی با سیاست و خواسته‌های ملاها، مجازاتش مرگ است. دستگیریهای نامحدود در جریان اعتراضات اقشاری که اولیه‌ترین حقوق خود را طلب می‌کنند؛ شکنجه در زندانها و همین‌طور اعدامها به‌صورت روزانه ادامه دارد. تاکنون بیش از ۱۲۰هزار تن از فرزندان مردم ایران توسط این رژیم اعدام یا ترور شده‌اند. علاوه بر این کمتر خانواده‌ای را می‌توان یافت که یکی از عزیزان یا بستگانش توسط این رژیم اعدام نشده باشد. عده‌ای از کشور فرار کردند، عده‌ای خودکشی کردند، عده‌ای با ترس و وحشت به زندگی ادامه می‌دهند...
این ۴۰سال را باید سال‌های فقر و فساد و تبعیض و اختلاس و بی‌قانونی نامگذاری کرد.

سرنوشت محتوم 
اما سرنوشت محتوم همه دیکتاتورها سقوط است و سرنگونی.
رژیم آخوندی این پایان و سقوط را به‌خوبی حس می‌کند؛ به‌رغم بکارگیری همه شیوه‌های سرکوب، قتل‌، دستگیری و تهاجم در سرکوب قیام مردم ایران در شهرهای مختلف، این رژیم توان چندانی برای مقابله ندارد. چرا که سرنوشت این رژیم جنایتکار به‌دلیل اراده قوی مردم ایران، سرنگونی است.
مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران خطاب به دولتها و جامعه جهانی همواره گفته و می‌گوید: «جایگزین کردن قاطعیت با مماشات در برابر فاشیسم دینی حاکم بر ایران، نه تنها حق و خواسته مشروع مردم ایران، بلکه ضرورت و تضمین صلح و آرامش در منطقه و جهان است»