سخن روز
حرفهای چهارشنبه ۱۹دی ۹۷ خامنهای در دیدار با گروهی از نیروهای رژیم از قم، یک پریشانگویی تماشایی بود. ملغمهای بود از رجزخوانی در عین ابراز وحشت از مجاهدین و مقاومت ایران و از آینده تاریک پیش روی نظام؛ تلاش برای اینکه رژیم را قدرقدرت و ابرقدرت جلوه دهد، در عین اعتراف به بحرانهای رژیم در همهٔ زمینهها از حوزهٔ قم تا ناتوانی رژیم از تأمین معیشت سخت مردم و درماندگی رژیم در تأمین آن.
خامنهای فراوان از قدرتمندی رژیم و اینکه رژیم مستحکم است و سرنگون نمیشود، صحبت کرد اما در عینحال به نگرانیهایش در مورد وضعیت رژیم هم اشاره کرد.
حرف اصلی خامنهای چه بود؟ ابراز وحشت یا اعلام قدرت؟
برای رسیدن به واقعیت، صحبتهای سردمداران این رژیم دجال بهخصوص خامنهای را باید ترجمه کرد و گاهی هم به کلی باید آن را وارونه کرد. مثلاً وقتی خامنهای در همین سخنرانی به تأکید و تکرار میگوید که «۴۰سال است که این قدرت جوان دارد حرکت میکند، دارد روزبهروز رشد میکند، پرورش پیدا میکند، روزبهروز تنومندتر دارد میشود». یا میگوید: «ما در این ۴۰سال تا امروز موفّق بودیم».
باید دید اگر واقعاً قدرتمند است، اگر واقعاً در معرض سرنگونی نیست، چه دلیلی دارد این قدر این را تکرار و تأکید میکند؟ کدام دولت و رژیم باثبات پیوسته رهبرش به صحنه آمده و میگوید:
ما با ثبات هستیم!
ما سرنگون نمیشویم!
استدلالش چیست؟
این است که اولاً چون در این ۴۰سال سرنگون نشدیم، چون در عملیات فروغ جاویدان سرنگون نشدیم، پس سرنگون نمیشویم. یا در مورد قدرتمندی رژیم میگوید: «در کدام کشور این همه فریاد مرگ بر آمریکا بلند است»؟ آیا باید نتیجه گرفت که در هر کشوری که این شعار بلند نیست، ضعیف و در معرض سقوط است!؟!
اما این قدرتنماییهای پوشالی کجا مفتضح میشوند؟ صرفنظر از واقعیتها که خامنهای یک کلمه به آن اشاره نمیکند، از تورم ۶۰درصدی و گران شدن ۳۰۰، ۴۰۰درصدی قیمتها در سال جاری، تا شکستهای رژیم در سیاست منطقهای و بینالمللی از جمله اخراج پیدرپی دیپلمات تروریستهایش تا جایی که اتحادیه اروپا بخشی از وزارت اطلاعات رژیم را برای اولین بار در تاریخچهٔ خود بهعنوان یک سازمان تروریستی در لیست تحریمها قرار داد! و جالب است که خامنهای بهرغم این قدرتنماییها به مقامات رژیم تأکید میکند که نترسند و جا نزنند!
مهمترین دغدغه خامنهای
خامنهای در سخنرانی ۱۹دی بهروشنی ثابت کرد یکی از خصلتهای عام دیکتاتورها را به شکل خاص و کاملی در خود به بلوغ رسانده است. این ویژگی که خامنهای از آن در حد اعلا برخوردار است چیست؟
اینیاتسیو سیلونه، نویسنده ایتالیایی که در کتاب «مکتب دیکتاتورها»، چگونه دیکتاتوربودن را تدریس میکند، درسی را به «هنر دودوزهبازی و خطر باورکردن دروغهای خود گفته» اختصاص داده و اشاره میکند: «دیکتاتور قطعاً دروغ میگوید و حیلهگری میکند و تقصیر را گردن دیگران میاندازد و از آب گلآلود ماهی میگیرد، اما نباید دروغ خودش را باور کند».
خامنهای در سخنرانی ۱۹دی نشان داد که به این تهدید بهخوبی آشناست و «دروغهای خودگفته» را باور نمیکند.
چرا که بعد از آن همه لاف و گزاف که در آنها حکومت جهل و جنایت خودش را «یک قدرت نوظهور معرفتی و تمدّنی» نامگذاری میکرد، فراموش نکرد یکباره همه این حرفها را کنار بگذارد و به دغدغه اصلی که نگرانی از سرنگونی است بپردازد. در واقع خامنهای صحبتهایش را با بیان مهمترین نگرانی رژیم که نگرانی از آینده است شروع کرد. خامنهای همان کسی است که اساساً ابراز وحشت از سال ۹۸ را شخصاً در رژیم باب کرده و کلیدواژه آن را ورد زبان همهٔ مهرهها و رسانههای رژیم کرده است. این بهوضوح نشان میدهد که خامنهای خودش هرگز دروغهای مربوط به اقتدار را باور نکرده است. این از ضروریات حفظ قدرت توسط یک دیکتاتور است: باید دروغ گفت اما نباید دروغهای خود را باور کرد!
چکیده و فشردهٔ حرفهای چهارشنبه ۱۹دی خامنهای در یککلام وحشت از آینده و از سرنوشت رژیم بود:
آنجا که از شایعهسازی دشمن صحبت میکرد،
آنجا که از به جان هم انداختن مردم حرف میزد و در واقع میخواست جنگ مردم با رژیم را با این تعبیرهای دجالگرانه مخدوش کند.
آنجا که میگفت: «مردم باید هوشیار باشند، متوجّه باشند. مردم را با کمال وقاحت به مواجههٔ با انقلاب، با نظام دعوت میکنند؛ این مردمی که نظام متّکی به آنها است.
اگر مردم پشتوانهٔ نظام نبودند، این ماجرای به این اهمّیّت پیش نمیآمد، پیش نمیرفت؛ اینقدر وقیحند که همین مردم را وادار میکنند یعنی تشویق میکنند، تحریک میکنند به مواجههٔ با نظام. مردم در مقابل این تبلیغات ایستادگی کنند، علیه این تبلیغات حرکت کنند».
اگر واقعاً رژیم مستحکم است، اگر مردم طرف رژیم هستند، رفاه دارند، آزادی دارند و... پس دیگر چه ترسی از تحریکات! چه ترسی از تشویق مردم به مواجهه با قیام؟!
البته جرأت نداشت اسمی از مجاهدین ببرد. ولی روشن است که منظورش چیست و وحشتش از کیست؟ البته خودش قبلاً خیلی روشن ترس و وحشتش را از اینکه مجاهدین به خشم و نارضایتی جامعه سمت میدهند و هدایت میکنند، بارها ابراز کرده است.
علت نگرانی خامنهای از حوزه علمیه قم
ابراز نگرانی از وضعیت حوزه نیز وجهی از همان ابراز نگرانی از آینده و از سرنگونی است. چرا که حوزه از پایههای استبداد مذهبی موسوم به ولایت فقیه است ولی اکنون در حوزهها نیز مخالفتهای جدی و رو به رشدی با شخص خامنهای و با اندیشهٔ منحط ولایت فقیه وجود دارد و این را بارها گماشتههای خامنهای در حوزه مثل شیخ محمد یزدی رئیس جامعهٔ مدرسین حوزه و آخوند احمد خاتمی بیان کردهاند.
جدیدترین مورد مربوط به آخوند کعبی از مدرسین حوزه و از گماشتههای خامنهای در مجلس خبرگان است که در تفسیر حرفهای چهارشنبه خامنهای در مورد حوزه گفت: «دشمنان ما و (مجاهدین) بهدنبال این هستند که روحیه انقلابی در قم تضعیف بشود که در این زمینه، چند اقدام را دنبال میکنند:
نقطه اول این است که مرجعیت انقلابی را تخریب کنند.
دوم اینکه مردم را از روحانیت جدا کنند و بین این دو، فاصله ایجاد کنند.
و سوم هم اینکه روحانیت را به دو دسته تقسیم کنند».
طبعا باید بهخاطر داشت که هر وقت آخوندها از مجاهدین و نفوذ آنها حرف میزنند در واقع مستقیما به سرنگونی و آرمان سرنگونی اشاره میکنند و معلوم میشود که در حوزه هم این جریان یک جریان جدی است.
موضوع این است که پایگاه فکری اصلی استبداد مذهبی اکنون بهطور جدی زیر پای رژیم به لرزه افتاده و به اعتراف بالاترین آخوندهای خمینی حوزه شکاف برداشته و شقه شده است. این خودش نشانهای از پایان کار رژیم است.
حرفهای چهارشنبه ۱۹دی ۹۷ خامنهای در دیدار با گروهی از نیروهای رژیم از قم، یک پریشانگویی تماشایی بود. ملغمهای بود از رجزخوانی در عین ابراز وحشت از مجاهدین و مقاومت ایران و از آینده تاریک پیش روی نظام؛ تلاش برای اینکه رژیم را قدرقدرت و ابرقدرت جلوه دهد، در عین اعتراف به بحرانهای رژیم در همهٔ زمینهها از حوزهٔ قم تا ناتوانی رژیم از تأمین معیشت سخت مردم و درماندگی رژیم در تأمین آن.
خامنهای فراوان از قدرتمندی رژیم و اینکه رژیم مستحکم است و سرنگون نمیشود، صحبت کرد اما در عینحال به نگرانیهایش در مورد وضعیت رژیم هم اشاره کرد.
حرف اصلی خامنهای چه بود؟ ابراز وحشت یا اعلام قدرت؟
برای رسیدن به واقعیت، صحبتهای سردمداران این رژیم دجال بهخصوص خامنهای را باید ترجمه کرد و گاهی هم به کلی باید آن را وارونه کرد. مثلاً وقتی خامنهای در همین سخنرانی به تأکید و تکرار میگوید که «۴۰سال است که این قدرت جوان دارد حرکت میکند، دارد روزبهروز رشد میکند، پرورش پیدا میکند، روزبهروز تنومندتر دارد میشود». یا میگوید: «ما در این ۴۰سال تا امروز موفّق بودیم».
باید دید اگر واقعاً قدرتمند است، اگر واقعاً در معرض سرنگونی نیست، چه دلیلی دارد این قدر این را تکرار و تأکید میکند؟ کدام دولت و رژیم باثبات پیوسته رهبرش به صحنه آمده و میگوید:
ما با ثبات هستیم!
ما سرنگون نمیشویم!
استدلالش چیست؟
این است که اولاً چون در این ۴۰سال سرنگون نشدیم، چون در عملیات فروغ جاویدان سرنگون نشدیم، پس سرنگون نمیشویم. یا در مورد قدرتمندی رژیم میگوید: «در کدام کشور این همه فریاد مرگ بر آمریکا بلند است»؟ آیا باید نتیجه گرفت که در هر کشوری که این شعار بلند نیست، ضعیف و در معرض سقوط است!؟!
اما این قدرتنماییهای پوشالی کجا مفتضح میشوند؟ صرفنظر از واقعیتها که خامنهای یک کلمه به آن اشاره نمیکند، از تورم ۶۰درصدی و گران شدن ۳۰۰، ۴۰۰درصدی قیمتها در سال جاری، تا شکستهای رژیم در سیاست منطقهای و بینالمللی از جمله اخراج پیدرپی دیپلمات تروریستهایش تا جایی که اتحادیه اروپا بخشی از وزارت اطلاعات رژیم را برای اولین بار در تاریخچهٔ خود بهعنوان یک سازمان تروریستی در لیست تحریمها قرار داد! و جالب است که خامنهای بهرغم این قدرتنماییها به مقامات رژیم تأکید میکند که نترسند و جا نزنند!
مهمترین دغدغه خامنهای
خامنهای در سخنرانی ۱۹دی بهروشنی ثابت کرد یکی از خصلتهای عام دیکتاتورها را به شکل خاص و کاملی در خود به بلوغ رسانده است. این ویژگی که خامنهای از آن در حد اعلا برخوردار است چیست؟
اینیاتسیو سیلونه، نویسنده ایتالیایی که در کتاب «مکتب دیکتاتورها»، چگونه دیکتاتوربودن را تدریس میکند، درسی را به «هنر دودوزهبازی و خطر باورکردن دروغهای خود گفته» اختصاص داده و اشاره میکند: «دیکتاتور قطعاً دروغ میگوید و حیلهگری میکند و تقصیر را گردن دیگران میاندازد و از آب گلآلود ماهی میگیرد، اما نباید دروغ خودش را باور کند».
خامنهای در سخنرانی ۱۹دی نشان داد که به این تهدید بهخوبی آشناست و «دروغهای خودگفته» را باور نمیکند.
چرا که بعد از آن همه لاف و گزاف که در آنها حکومت جهل و جنایت خودش را «یک قدرت نوظهور معرفتی و تمدّنی» نامگذاری میکرد، فراموش نکرد یکباره همه این حرفها را کنار بگذارد و به دغدغه اصلی که نگرانی از سرنگونی است بپردازد. در واقع خامنهای صحبتهایش را با بیان مهمترین نگرانی رژیم که نگرانی از آینده است شروع کرد. خامنهای همان کسی است که اساساً ابراز وحشت از سال ۹۸ را شخصاً در رژیم باب کرده و کلیدواژه آن را ورد زبان همهٔ مهرهها و رسانههای رژیم کرده است. این بهوضوح نشان میدهد که خامنهای خودش هرگز دروغهای مربوط به اقتدار را باور نکرده است. این از ضروریات حفظ قدرت توسط یک دیکتاتور است: باید دروغ گفت اما نباید دروغهای خود را باور کرد!
چکیده و فشردهٔ حرفهای چهارشنبه ۱۹دی خامنهای در یککلام وحشت از آینده و از سرنوشت رژیم بود:
آنجا که از شایعهسازی دشمن صحبت میکرد،
آنجا که از به جان هم انداختن مردم حرف میزد و در واقع میخواست جنگ مردم با رژیم را با این تعبیرهای دجالگرانه مخدوش کند.
آنجا که میگفت: «مردم باید هوشیار باشند، متوجّه باشند. مردم را با کمال وقاحت به مواجههٔ با انقلاب، با نظام دعوت میکنند؛ این مردمی که نظام متّکی به آنها است.
اگر مردم پشتوانهٔ نظام نبودند، این ماجرای به این اهمّیّت پیش نمیآمد، پیش نمیرفت؛ اینقدر وقیحند که همین مردم را وادار میکنند یعنی تشویق میکنند، تحریک میکنند به مواجههٔ با نظام. مردم در مقابل این تبلیغات ایستادگی کنند، علیه این تبلیغات حرکت کنند».
اگر واقعاً رژیم مستحکم است، اگر مردم طرف رژیم هستند، رفاه دارند، آزادی دارند و... پس دیگر چه ترسی از تحریکات! چه ترسی از تشویق مردم به مواجهه با قیام؟!
البته جرأت نداشت اسمی از مجاهدین ببرد. ولی روشن است که منظورش چیست و وحشتش از کیست؟ البته خودش قبلاً خیلی روشن ترس و وحشتش را از اینکه مجاهدین به خشم و نارضایتی جامعه سمت میدهند و هدایت میکنند، بارها ابراز کرده است.
علت نگرانی خامنهای از حوزه علمیه قم
ابراز نگرانی از وضعیت حوزه نیز وجهی از همان ابراز نگرانی از آینده و از سرنگونی است. چرا که حوزه از پایههای استبداد مذهبی موسوم به ولایت فقیه است ولی اکنون در حوزهها نیز مخالفتهای جدی و رو به رشدی با شخص خامنهای و با اندیشهٔ منحط ولایت فقیه وجود دارد و این را بارها گماشتههای خامنهای در حوزه مثل شیخ محمد یزدی رئیس جامعهٔ مدرسین حوزه و آخوند احمد خاتمی بیان کردهاند.
جدیدترین مورد مربوط به آخوند کعبی از مدرسین حوزه و از گماشتههای خامنهای در مجلس خبرگان است که در تفسیر حرفهای چهارشنبه خامنهای در مورد حوزه گفت: «دشمنان ما و (مجاهدین) بهدنبال این هستند که روحیه انقلابی در قم تضعیف بشود که در این زمینه، چند اقدام را دنبال میکنند:
نقطه اول این است که مرجعیت انقلابی را تخریب کنند.
دوم اینکه مردم را از روحانیت جدا کنند و بین این دو، فاصله ایجاد کنند.
و سوم هم اینکه روحانیت را به دو دسته تقسیم کنند».
طبعا باید بهخاطر داشت که هر وقت آخوندها از مجاهدین و نفوذ آنها حرف میزنند در واقع مستقیما به سرنگونی و آرمان سرنگونی اشاره میکنند و معلوم میشود که در حوزه هم این جریان یک جریان جدی است.
موضوع این است که پایگاه فکری اصلی استبداد مذهبی اکنون بهطور جدی زیر پای رژیم به لرزه افتاده و به اعتراف بالاترین آخوندهای خمینی حوزه شکاف برداشته و شقه شده است. این خودش نشانهای از پایان کار رژیم است.