روز سهشنبه ۲۲ مارس انفجارهای تروریستی در دونقطه از شهر بروکسل قلب اروپا (مرکز فرماندهی ناتو و پایتخت اتحادیه اروپا) دنیا را تکان داد و این خبر در کمتر از چند ثانیه خبر اول جهان شد. این انفجارها با عملیات انتحاری صورت گرفت. ساعاتی بعدازاین حمله داعش مسئولیت این حمله را به عهده گرفت. این عملیات ضد انسانی تابهحال بیش از سی کشته و نزدیک به 200 مجروح داشته است.
سران کشورهای اروپائی یکی بعد از دیگری با کشور بلژیک ابراز همدردی کردند. همه باهم این اتفاقنظر را داشتند که حمله به بلژیک حمله به اروپا است. اتحادیه اروپا همچنان که درخور نامش است باید در برابر این تروریستها موضع قاطع و برنامههای مشخص داشته باشد. فرانسوا اولاند گفت ما در جنگ هستیم. بعد از گذشت چند روز از این حادثه پلیس بلژیک شش نفر را بهعنوان مظنون دستگیر کرده و نتوانسته است فرد و یا افرادی را که سازماندهی و پشتیبانی این عملیات را به عهده داشتهاند را شناسایی کند.
سران کشورهای اروپائی یکی بعد از دیگری با کشور بلژیک ابراز همدردی کردند. همه باهم این اتفاقنظر را داشتند که حمله به بلژیک حمله به اروپا است. اتحادیه اروپا همچنان که درخور نامش است باید در برابر این تروریستها موضع قاطع و برنامههای مشخص داشته باشد. فرانسوا اولاند گفت ما در جنگ هستیم. بعد از گذشت چند روز از این حادثه پلیس بلژیک شش نفر را بهعنوان مظنون دستگیر کرده و نتوانسته است فرد و یا افرادی را که سازماندهی و پشتیبانی این عملیات را به عهده داشتهاند را شناسایی کند.
این حمله و حملات تروریستی مشابه بیانگر این است که اروپا و آمریکا شناخت واقعی از رفتار و عملکرد تروریستها ندارند و اگر هم شناختی داشته باشند، بر واقعیت وجودی تروریستهای بنیادگرای اسلامی و در این مورد مشخص منطبق نیست. شاید بتوان از دو منظر واکنش نسبت به عملیات تروریستی موردنظر قرارداد. اول ازنظر نظامی و دوم ازنظر شناخت ایدئولوژی و بنیادهای فکری و ارتجاعی بنیادگرایان اسلامی
بهجرئت میتوان گفت که غرب در هر دو زمینه ناتوانیهای زیادی برای مقابله با تروریزم اسلامی از خود نشان داده است.
کشورهای غربی در مورد شناخت و مبارزه با زمینههای فکری بنیادگرایان اسلامی وضعیت بهتری از مبارزه نظامی ندارند. مطبوعات و سیاستمداران غربی برای نام بردن از گروه تروریستی داعش توافق ندارند. در برخی از کشورها آنان را حکومت اسلامی (آی- اس)، در برخی از کشورها " اسلامگرایان تندرو"، "جهادیان"، و برخی هم شاید بهعمد از آنان بهعنوان "اسلامیست ها " نام میبرند و بهندرت آنان را "داعش" میخوانند. به همین اندازه هم در تعریف بنیادگرائی اسلامی دچار سردرگمی هستند و گاه بنیادگرائی اسلامی را جنگ بین شیعه و سنی و دیگر نحلههای اسلامی تعریف میکنند. مهمتر از همه اینها رویکرد متناقض و مماشات گرایانه غرب با کشورهایی که پشتیبان تروریزم هستند؛ به جریانهای تروریستی زمینه عملی بیشتری را میدهد.
سران جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان با سند و مدرک بهعنوان سازمان دهنده عملیات تروریستی برونمرزی شناختهشدهاند، خبر در عربستان، پایگاه آمریکائیها دربیروت، مرکز یهودیان در بوئنوس آیرس در آرژانتین و دهها قتل مخالفان ایرانی از این جمله است. تمامی سران کشورهای غربی به این واقعیت اشراف دارند که بدون سرمایه و کمکهای مالی و انسانی رژیم ایران نه حزبالله و نه اسد حتی یک روز دوام نخواهند آورد.
سالها قبل از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر به آمریکا مقاومت ایران خطر بنیادگرائی اسلامی بهمثابه بزرگترین چالش دوران معاصر را تذکر داده بود. محمد محدثین نویسنده کتاب «بنیادگرائی اسلامی، تهدید جدید جهانی» و مسئول کمسیون خارجی شورای ملی مقاومت این مسئله را ریشهیابی میکند. محدثین بنیادگرائی اسلامی را محدود به محیط جغرافیائی نمیبیند ولی ازآنجاکه گسترش این طرز تفکر پایههای عینی، اجتماعی و مادی میخواهد هیچ جریانی چه ازنظر فکری و چه ازنظر سیاسی، نظامی بهاندازه حکومت آخوندی حاکم بر ایران و بهخصوص با ایده ئولوژی خمینی ساخته ولایتفقیه توان سازماندهی این جریانهای تروریستی ندارد.
پس از اشغال عراق توسط نیروهای متحدین به فرماندهی آمریکا در سال ۲۰۰۳ و سیاستهای غلط آمریکا در دوران اشغال عراق زمینه گسترش تروریزم صادراتی از سوی رژیم ایران را آمادهتر ساخت. مریم رجوی در سخنرانی خودرو به نمایندگان مجلسین انگلستان هشدار دارد که خطر بنیادگرائی اسلامی به سرکردگی ولایتفقیه هزاران بار از خطر بمب اتمی بیشتر است. ازآنجاکه فرض محال، محال نیست فرض میکنیم که داعش سازمانی تروریستی و مستقل از ولایتفقیه و سپاه پاسداران باشد. باکمال تأسف سران کشورهای غربی بهجای توجه کردن به این تهدید و راهکار اندیشیدن برای محدود کردن آن برای خامنهای نامههای عاشقانه میفرستند و یا اینکه روحانی سردار ترور را بهعنوان رئیسجمهور اصلاحطلب به کشورهای خود دعوت میکنند. باید به سران کشورهای اروپائی گفت چطور میشود که اروپا با تروریزم در جنگ باشد و میزبان رهبر یک کشور تروریست بود. آیا این مغازله با تروریستهای واقعی نیست.
درزمینهٔ ى مقابلهی سیاسى و عقیدتى با بنیادگرائى، هم با ضعف جدى از طرف غرب روبرو هستیم. محدثین در کتاب «بنیادگرائی اسلامی، تهدید جدید جهانی» به عدم توانائى ایدئولوژیکى نظامهای فکرى مثل لیبرالیسم و سوسیالیسم در مقابله با پدیدهی بنیادگرائى مذهبى اشاره میکند و مبانى این ضعف بنیادى را توضیح میدهد. این نقض جدى سیاست مقابله با تروریسم بنیادگراى مذهبى، خود را در سردرگمى مقابله با عضوگیری و رشد این پدیده در کشورهاى اروپاى غربى نشان میدهد. در اکثر اوقات فریاد کنترل پلیسى بیشتر، فضاى تنفسى براى دیگر راهبردها را بسته است. اگر به این "فقر ایدئولوژیکى " مضرات سیاست ضد اخلاقى مماشات با رژیم که بارزترین مظهر آن، در لیست گذاشتن مجاهدین خلق و بمباران سنگین مواضع تنها بوده است را اضافه کنیم، اول دلیل طول عمر این پدیدهی ضد تکاملى در حاکمیت بر ایران و دوم تأثیر بلا مستقیم دخالتهای رژیم آخوندى در سرکوب انقلاب مردم سوریه و جنبش برابرى طلبى در عراق را که زمینهساز ایجاد و گسترش داعش بوده را بهخوبی میفهمیم.
راه مقابله با این پدیدهی شوم در مهمترین قدم از پشتیبانى سیاسى و اخلاقى از نیروهاى دموکراتیک مسلمانى است که اکنون در بعد از سیوچند سال درگیرى تمامعیار با بنیادگرائى مذهبى به دستاوردهاى بسیار مهمى رسیدهاند و تجربهی موفق ایجاد یک ائتلاف دیرپا و دموکراتیک و گسترش نقش زنان در تمامى سطوح جنبش انقلابى ایران را با خود حمل میکنند. مریم رجوى سمبل یک اسلام بردبار و کثرتگراست. راهحلهای متعدد و متفرقی وجود ندارد. نمایندگان مختلف از کشورهاى عربى و آفریقایی و اروپائى و آمریکایی بر این واقعیت انگشت گذاشتهاند. این وظیفهی میرم سیاسى نیروى است که خواهان مقابله جدى با تروریسم میباشد.
بهجرئت میتوان گفت که غرب در هر دو زمینه ناتوانیهای زیادی برای مقابله با تروریزم اسلامی از خود نشان داده است.
کشورهای غربی در مورد شناخت و مبارزه با زمینههای فکری بنیادگرایان اسلامی وضعیت بهتری از مبارزه نظامی ندارند. مطبوعات و سیاستمداران غربی برای نام بردن از گروه تروریستی داعش توافق ندارند. در برخی از کشورها آنان را حکومت اسلامی (آی- اس)، در برخی از کشورها " اسلامگرایان تندرو"، "جهادیان"، و برخی هم شاید بهعمد از آنان بهعنوان "اسلامیست ها " نام میبرند و بهندرت آنان را "داعش" میخوانند. به همین اندازه هم در تعریف بنیادگرائی اسلامی دچار سردرگمی هستند و گاه بنیادگرائی اسلامی را جنگ بین شیعه و سنی و دیگر نحلههای اسلامی تعریف میکنند. مهمتر از همه اینها رویکرد متناقض و مماشات گرایانه غرب با کشورهایی که پشتیبان تروریزم هستند؛ به جریانهای تروریستی زمینه عملی بیشتری را میدهد.
سران جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان با سند و مدرک بهعنوان سازمان دهنده عملیات تروریستی برونمرزی شناختهشدهاند، خبر در عربستان، پایگاه آمریکائیها دربیروت، مرکز یهودیان در بوئنوس آیرس در آرژانتین و دهها قتل مخالفان ایرانی از این جمله است. تمامی سران کشورهای غربی به این واقعیت اشراف دارند که بدون سرمایه و کمکهای مالی و انسانی رژیم ایران نه حزبالله و نه اسد حتی یک روز دوام نخواهند آورد.
سالها قبل از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر به آمریکا مقاومت ایران خطر بنیادگرائی اسلامی بهمثابه بزرگترین چالش دوران معاصر را تذکر داده بود. محمد محدثین نویسنده کتاب «بنیادگرائی اسلامی، تهدید جدید جهانی» و مسئول کمسیون خارجی شورای ملی مقاومت این مسئله را ریشهیابی میکند. محدثین بنیادگرائی اسلامی را محدود به محیط جغرافیائی نمیبیند ولی ازآنجاکه گسترش این طرز تفکر پایههای عینی، اجتماعی و مادی میخواهد هیچ جریانی چه ازنظر فکری و چه ازنظر سیاسی، نظامی بهاندازه حکومت آخوندی حاکم بر ایران و بهخصوص با ایده ئولوژی خمینی ساخته ولایتفقیه توان سازماندهی این جریانهای تروریستی ندارد.
پس از اشغال عراق توسط نیروهای متحدین به فرماندهی آمریکا در سال ۲۰۰۳ و سیاستهای غلط آمریکا در دوران اشغال عراق زمینه گسترش تروریزم صادراتی از سوی رژیم ایران را آمادهتر ساخت. مریم رجوی در سخنرانی خودرو به نمایندگان مجلسین انگلستان هشدار دارد که خطر بنیادگرائی اسلامی به سرکردگی ولایتفقیه هزاران بار از خطر بمب اتمی بیشتر است. ازآنجاکه فرض محال، محال نیست فرض میکنیم که داعش سازمانی تروریستی و مستقل از ولایتفقیه و سپاه پاسداران باشد. باکمال تأسف سران کشورهای غربی بهجای توجه کردن به این تهدید و راهکار اندیشیدن برای محدود کردن آن برای خامنهای نامههای عاشقانه میفرستند و یا اینکه روحانی سردار ترور را بهعنوان رئیسجمهور اصلاحطلب به کشورهای خود دعوت میکنند. باید به سران کشورهای اروپائی گفت چطور میشود که اروپا با تروریزم در جنگ باشد و میزبان رهبر یک کشور تروریست بود. آیا این مغازله با تروریستهای واقعی نیست.
درزمینهٔ ى مقابلهی سیاسى و عقیدتى با بنیادگرائى، هم با ضعف جدى از طرف غرب روبرو هستیم. محدثین در کتاب «بنیادگرائی اسلامی، تهدید جدید جهانی» به عدم توانائى ایدئولوژیکى نظامهای فکرى مثل لیبرالیسم و سوسیالیسم در مقابله با پدیدهی بنیادگرائى مذهبى اشاره میکند و مبانى این ضعف بنیادى را توضیح میدهد. این نقض جدى سیاست مقابله با تروریسم بنیادگراى مذهبى، خود را در سردرگمى مقابله با عضوگیری و رشد این پدیده در کشورهاى اروپاى غربى نشان میدهد. در اکثر اوقات فریاد کنترل پلیسى بیشتر، فضاى تنفسى براى دیگر راهبردها را بسته است. اگر به این "فقر ایدئولوژیکى " مضرات سیاست ضد اخلاقى مماشات با رژیم که بارزترین مظهر آن، در لیست گذاشتن مجاهدین خلق و بمباران سنگین مواضع تنها بوده است را اضافه کنیم، اول دلیل طول عمر این پدیدهی ضد تکاملى در حاکمیت بر ایران و دوم تأثیر بلا مستقیم دخالتهای رژیم آخوندى در سرکوب انقلاب مردم سوریه و جنبش برابرى طلبى در عراق را که زمینهساز ایجاد و گسترش داعش بوده را بهخوبی میفهمیم.
راه مقابله با این پدیدهی شوم در مهمترین قدم از پشتیبانى سیاسى و اخلاقى از نیروهاى دموکراتیک مسلمانى است که اکنون در بعد از سیوچند سال درگیرى تمامعیار با بنیادگرائى مذهبى به دستاوردهاى بسیار مهمى رسیدهاند و تجربهی موفق ایجاد یک ائتلاف دیرپا و دموکراتیک و گسترش نقش زنان در تمامى سطوح جنبش انقلابى ایران را با خود حمل میکنند. مریم رجوى سمبل یک اسلام بردبار و کثرتگراست. راهحلهای متعدد و متفرقی وجود ندارد. نمایندگان مختلف از کشورهاى عربى و آفریقایی و اروپائى و آمریکایی بر این واقعیت انگشت گذاشتهاند. این وظیفهی میرم سیاسى نیروى است که خواهان مقابله جدى با تروریسم میباشد.