۱۴۰۰ بهمن ۱۸, دوشنبه


             تصویری از خشم مردم در جریان قیام ۹۸

پتانسیل خشم فشرده و همه‌جانبهٔ مردم ایران علیه حاکمیت ولی‌فقیه روزبه‌روز گسترش می‌یابد و در انواع نمودها بروز پیدا می‌کند. این خشم به‌طور خاص از پس قیام آبان ۹۸ که با حداکثر جنایات رژیم سرکوب شد، کم‌کم از نهفت و خفا بیرون آمد و این روزها موضوع نقد و بالفعل میان جامعه و رژیم آخوندی شده است.

دستگاه عریض و طویل سرکوب در نظام ملایان دریافته است که دیگر آن سبوی یکه‌تازی در جنایت و بی‌پاسخ ماندن آن شکسته و آن پیمانهٔ دل بستن به بختک خفقان سیاسی و دجالیت مذهبی ریخته است. حاصل این وضعیت چنین شده است که هر کوی و برزن ایران کمینگاه سرکوب‌گران حکومتی می‌باشد.

به موازات تشدید وضعیت اجتماعی علیه حاکمیت، واقعیت برجستهٔ دیگر که از یک طلسم‌شکستگی خبر می‌دهد، ریختن پشم و پیلهٔ دجالیت مذهبی نظام ملایان در منظر اکثریت قاطع مردم ایران است.

مجموع چنین اوضاعی با عناصر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌اش گواهی می‌دهند که نظام ولی‌فقیه در محاصرهٔ خشم رو به فزونیِ جامعه قرار گرفته است. اخبار و گزارشات روزانه و واکنش‌های مهره‌ها و کارگزاران حکومتی گواهی می‌دهند که این خشم از حالت پتانسیل به جانب بالفعل نیل کرده است و حاکمیت در برابر آن مستأصل می‌باشد.

یادآوری می‌شود که این استیصال به‌طور خاص از این منظر قابل توجه است که رژیم با تمام تلاش و تقلا برای به‌کارگیری پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌ها با هدف حفظ خودش و نیر سرکوب و مهار جامعه، در عرصهٔ اینترنت و شبکه‌های اجتماعی که نبض ارتباط و ترویج آگاهی می‌باشد، میدان را به مردم ایران باخته است. کافیست به یک نمونه از هراس و وحشت کارگزاران نظام در آینهٔ اوضاعی که به آن اشاره کردیم، توجه شود.

اظهارات آخوند میردامادی امام جمعه اصفهان در نماز جمعه روز ۱۵بهمن ۱۴۰۰، پتهٔ وضعیت درونی رژیم و از کنترل خارج شدن آن را به نمایش می‌گذارد. وی این وضعیت را با پیش کشیدن پای شخص ولی‌فقیه برای بیان هراس حاکمیت از خشم مترصد جامعهٔ ایران بیان می‌کند. این آخوند در یک عبارت، هم شدت خشم جامعه علیه رژیم را ترجمه کرده است، هم تلاش می‌کند سرنوشت حامیان نظام را هم با خود نظام گره بزند:

«اگر روزی سایهٔ این رهبر از سر ما کوتاه بشه، اول سر شماها را می‌برند»!

یکی از مشخصه‌های بارز جامعهٔ ایران در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ طلسم‌شکستگی موقعیت و اعتبار خامنه‌ای در کل جامعه و حتی نزد خودی‌های رژیم بوده است. آخوند میردامادی، بی‌اعتباری خامنه‌ای را بین نان‌خورهای حوزوی و هم‌قطاران خودش این‌گونه با غیظ و حسرت توصیف می‌کند:

«چرا منبر می‌روید و یک دعا در حق رهبر نمی‌کنید؟ چرا نسبت به مقام ولایت کوتاهی می‌کنید؟ دشمن [بخوانید مردم ایران که دشمن‌ترین نسبت به نظام ملایان‌اند] امروز دارد این ولایت را می‌کوبد».

در حالی که از قٍبل حاکمیت دزد و اشغالگر آخوندی، «بی‌چیزی» برای مردم ایران یعنی فقدان معیشت و دست‌تنگی در تأمین احتیاجات زنده بودن، برای آخوندها «بی‌چیزی» یعنی دوری از سلطه و قدرت و از دادن میدان عریض و طویل جنایت، چپاول، تن‌پروری، زالو‌صفتی و استثمارگری. از قضا همین تفاوت که عرصه و هماوردگاه جنگ ضدطبقاتیِ مردم علیه نظام ملایان شده است، گویای این واقعیت است که آخوندهای حکومتی هیچ راهی جز قاپیدن قاچ یابوی حکومت را ندارند و از جامعهٔ ایران جز اشعه و پیام از دست دادن ناگزیر این سلطه‌گریِ انگلی را دریافت نمی‌کنند. آخوند میردامادی این اشعه و پیام را به‌عنوان هشدار به حکومتیان و خاصه آخوندهای هم‌کیش و تبار خودش گوشزد می‌کند:

«مواظب باشید! اگر ما این قدرت را از دست دادیم، دیگه چیزی نخواهیم داشت».

از این احتیاطی که این آخوند با هول و هراس به حکومتیان پند می‌دهد، برمی‌آید که تنها پوسته‌یی که میان جامعهٔ ایران و نظام ولایت فقیه باقی مانده، شکستن طلسم اختناق است. شکستنی که درفش سرنگونی را در آسمان ایران برخواهد افراشت.