۱۴۰۰ بهمن ۲۷, چهارشنبه

افول رژیم در تعادل‌قوای منطقه


                                 سخن روز

روزی خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیدهٔ مقاومت با صراحت هر چه تمامتر اعلام کرد: «خطر روزافزون دخالت‌های و توطئه‌ها و تروریسم رژیم ملایان در عراق اکنون صدبار از خطر اتمی این رژیم بیشتر است» (پیام به‌گردهمایی ایرانیان در لندن ـ ۲۳آذر۱۳۸۲).

این سخن به‌ویژه ازجانب مقاومتی که نخستین افشاگرپروژهٔ اتمی رژیم بوده وچشم جهان یان را به‌خطر هولناک دست‌یافتن خطرناکترین رژیم تروریستی جهان به‌خطرناکترین سلاح جهان، باز کرد، بیانگر جدیت این هشدار و شایسته حداکثر توجه قدرتهای جهانی بود؛ اما افسوس که تاجران خون و نفت این هشدار را نشنیدند یا نخواستند بشنوند؛

در نتیجه جهان و به‌خصوص ملتهای ستمدیدهٔ منطقه، شاهد زنجیره‌یی از فجایع پر خون و آتشی بودند که منشأ کلیهٴ آنها، نفوذ رژیم آخوندی در عراق بود.

 اما به‌نظر می‌رسد واقعیت خود را تحمیل کرده و سیاست‌گذاران مماشاتگر غربی سرانجام دریافته‌اند که تغذیهٔ تمساح عمامه‌دار ارتجاع و بنیادگرایی چه پیامدهای پیش‌بینی‌نشده‌یی دارد و می‌تواند دامن خودشان را هم بگیرد. اکنون پس از ۱۸سال، این پنتاگون، وزارت دفاع آمریکاست که در آخرین گزارش نوبه‌ای خود که برای کنگره آمریکا ارسال کرده، می‌گوید: «گروه‌های شبه‌نظامی وابسته به‌رژیم ایران... تهدید جدی برای کارکنان و نیروهای آمریکایی در منطقه، به‌ویژه در عراق هستند و مشخصاً سپاه بدر که در وزارت دفاع عراق ادغام شده، میزان نفوذ این رژیم در تشکیلات دفاعی عراق را بالا برده‌اند».

 متعاقباً نشریهٔ هیل ارگان کنگرهٔ آمریکا هم در این باره نوشت: پنتاگون در این گزارش از دولت بایدن خواسته است کمکهای مالی به‌وزارت کشور عراق را قطع کند و شبه‌نظامیان بدر را به‌دلیل ارتباطش با سپاه پاسداران به‌عنوان یک گروه تروریستی لیست‌گذاری نماید».

بدیهی است که نمی‌توان پنداشت واقعیت حضور و نفوذ ویرانگر رژیم در عراق به‌تازگی کشف شده و وزارت دفاع آمریکا طی تمام این سالها، از این واقعیت بی‌خبر بوده باشد. بنابراین روشن است آنچه پنتاگون را به‌بیان صریح این واقعیتها واداشته، همان اصل متقن حاکم بر دنیای سیاست، یعنی تعادل قواست؛ به‌این معنی که افول رژیم در تعادل‌قوای منطقه‌یی و از جمله در عراق، از یک نقطه‌عطف عبور کرده، «عمق استراتژیک» نظام ولایت، ضرباتی غیرقابل جبران خورده و آن را در یک سراشیب بازگشت‌ناپذیر قرار داده است.

 در عراق، به‌ویژه پس از هلاکت قاسم سلیمانی، افول موقعیت رژیم شتاب گرفته است. البته دینامیسم اصلی این افول، قیام مردم عراق است. در سالهای اخیر تقریباً در هر حرکت اعتراضی، شعار محوری مردم، اخراج رژیم از عراق همراه با آتش زدن و لگدمال کردن تصاویر منحوس خمینی و خامنه‌ای و قاسم سلیمانی بوده است. این فضای اجتماعی، در انتخابات اخیر عراق بارز شد. انتخاباتی که در آن رژیم بازندهٔ اصلی بود و دست مهره‌های دست‌نشانده‌اش از قبیل نوری مالکی از قدرت کوتاه شد. تلاشهای پاسدار قاآنی، جانشین قاسم سلیمانی و سرکردهٔ نیروی قدس برای وارد کردن این عناصر منفور در ترکیب قدرت، راه به‌جایی نبرد و حتی مقتدا صدر پس از دریافت نامهٔ خامنه‌ای توسط قاآنی، جواب او را با یک تودهنی داد و با صراحتی بی‌سابقه گفت: «امیدوارم خواسته ما را که عدم دخالت در امور عراق و دادن آزادی به‌عراقیها برای انتخاب نمایندگانشان است را به‌ایشان برسانید».

 در سوریه نیز، رژیم زیر ضربات پیاپی اسراییل که آشکارا با چراغ سبز روسیه صورت می‌گیرد، اکثر مناطق تحت کنترل خود را از دست داده و در حال جارو شدن کامل از این کشور است؛ به‌ویژه که بشار اسد، به‌رغم آن‌که تاکنون اساساً با پول و سلاح رژیم بر سر قدرت مانده، اکنون دریافته که دیگر نمی‌تواند به‌رژیم آخوندی که آثار شکست در تمام وجناتش پیداست تکیه کند.

 در لبنان نیز فضای اجتماعی، هم‌چون عراق عمیقاً علیه رژیم آخوندی و دخالت‌های ویرانگرش می‌باشد. همین مخالفت و خشم عمیق اجتماعی که خود را در خیزشهای مردم این کشور نشان می‌دهد، باعث تضعیف موقعیت حزب‌الله به‌عنوان نزدیکترین نیروی نیابتی رژیم در لبنان شده است تا آنجا که حسن نصرالله سردمدار این گروه، اخیراً در مصاحبه‌یی گفت که اگر اسراییل به‌رژیم ایران حمله کند، ایران خودش پاسخ خواهد داد!». این در حالیست که هم او و هم رژیم بارها گفته بودند در صورت حملهٔ اسرائیل، حزب‌الله از مرزهای لبنان هزاران موشک به‌سمت اسراییل شلیک خواهد کرد.

 نشانه‌های آشکار موقعیت رو به‌افول رژیم در فلسطین و غزه نیز به‌وضوح مشخص است. آتش زدن عکسهای خمینی و سلیمانی و حسن نصرالله در شهر رفح در بهمن‌ماه امسال مؤید این واقعیت است.

در یمن، تعادل نظامی به‌زیان حوثی‌ها در حال تغییر است و رژیم که در سالهای گذشته تمامی تلاش‌های صلح و میانجیگری در یمن را به‌شکست کشانده بود، اینک از موضع استیصال، ‌پی‌درپی درخواست آتش‌بس و صلح می‌کند.

این بردارهای منطقه‌یی، به‌طور قانونمند با وضعیت رژیم در داخل و شکنندگی آن در برابر امواج خروشان و فزایندهٔ مردم به‌جان آمده، هم‌جهت است. جهت، نفی نظامی است که زمین و زمان به‌پایانش گواهی می‌دهند.