در گستره طبیعت و جوامع بشری، هیچ پدیدهیی خلقالساعه نیست. هر معلول را علت یا علتهاییست. جدال دو نیروی متضاد در تاریخ و ماقبل تاریخ ایرانزمین قابل مشاهده و بررسی و تفسیر و تبیین است.
خمینی جلاد شیاد به ناگهان از سایه و تاریکی، صحن سیاسی ایران را به اشغال خود درنیاورد. خمینی صاحب تبار و سابقه بود. او بازمانده آخوند مجلسیها، آقا نجفیها و شیخ فضلالله نوری (پدر بزرگ خائن معروف کیانوری) و کاشانی میبود. خمینی نتیجه یک توطئه ضد مردمی در گوادلوپ بود و نه اینکه بیمقدمه، انقلاب را از دست انقلابیون واقعی چون مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق در ربود و بر مسند نشست. او سر آغاز یک استراتژی گمراه کننده مردم و بس شوم برای ملل مسلمان بود. بحث در این باره مفصل است و در این نوشتار محدود، جای آن نیست.
زمان بیکار نمی نشیند. برای هر تز، آنتیتز وجود دارد. قهرمانی چون مسعود رجوی را در میدان نبرد اهورا با اهریمن آماده مقابله تمام و کمال دارد. مسعود قهرمان تا به امروز فرمانده و چاووش خوان آزادی و آزادیخواهان میشود. هیچ دیکتاتوری، کسی را شریک قدرت و اختیارات خود نمیکند. مسعود ضد دیکتاتورهاست. او برای آزادی میهنش هفت سال زندان کشید. بعد از زندان هم فریاد آزادیخواهان وطنش در ظلمت استبداد موحش خمینی و آخوندهای همراهش شد. این رهبر سترگ و خستگی و خلل ناپذیر، پرچم عزم و رزم را در صحنه ملی و بینالمللی بدست صالحترین و شایسته ترینی چون مریم قهرمان سپرد. این کار از یک دیکتاتور برنمی آید مگر از یک رهبر آزادیخواه و در اندیشه رهایی ملت در بندش. امروزه سرفرازانه، مقاومت یعنی مجاهدین خلق، شورای ملی مقاومت، اشرف۳ و کانونهای شورشی در اوج اعتلا و محبوبیت جهانی و رژیم فاشیستی ملایان و پاسداران در حضیض ذلت و بدنامی به گونهیی که عملیات قهرمانانه مقاومت، چشم بسیاری از مخالفین سیاسی مجاهدین را هم گرفته است و بعضی از آنان شجاعانه و به صراحت بیان هم می کنند. ما نیز چنین مرحله امیدبخشی را گرامی میداریم و با رعایت موضع سیاسی، انصاف آنان را تحسین میکنیم. مشکل اساسی مردم عصیانزده ایران در سیاست قدرتهای مماشاتگر است. مقاومت سرفراز ایران همچون ملت خود بیدار است و پر حوصله و پیوسته در نبرد و مقابله با اهریمنان خودی و غیرخودی. بگذار استعمارگران در کار بافتن طنابی باشند که فردا به بدنامی به گردن خودشان خواهد افتاد.