جنگوجدال درباندهای درونی رژیم و مخالفت با دولت رئیسی جلاد و نهادهای وابسته به بیت خامنهای آنچنان شدت گرفته، که خامنهای ناگزیرشد شخصاًبه صحنه بیاید وسخنان مجازی خودبامزدورانش در تبریز را، به حمله به مخالفان و دفاع از نهادهای تحتامرش بویژه سپاه پاسداران اختصاص دهد.نهادی که اینروزها حرف و حدیثهای بسیاری درباره آن وجود دارد.
خامنهای مخالفان خود را به اشرافیگیری متهم کرد و گفت: «کسانی که زندگی و مشی اشرافی دارند یا دم از تسلیم در مقابل استکبار و آمریکا میزنند، نمیتوانند مدعی پایبندی و دلبستگی به انقلاب باشند» (تلویزیون رژیم -۲۸بهمن ۱۴۰۰)
او «تهمت زنی به مجلس، شورای نگهبان، سپاه و قاسم سلیمانی»... را نمونههایی از «لجنپراکنی» دانست.
بهدنبال حرفهای ولیفقیه ارتجاع، کیهان خامنهای باند مقابل را زیر ضرب گرفته که چوب لای چرخ دولت آخوند جلاد گذاشته و او را فردی ۶کلاسه میدانند در صورتی که «مدرک دکتری موجود که با یک جستوجوی ساده در اینترنت و یا پیگیری مختصر در دانشگاه قابل دسترسی است را نادیده گرفتند و به دروغ، یک PHD را شش کلاسه خطاب کردند».
او به رئیسی توصیه کرد عناصر مخالف را تصفیه نماید و «مسببان وضع موجود نباید بمانند» و «این همه تعلل برای چیست؟» (کیهان ۲۸بهمن ۱۴۰۰).
آخوند سعیدی امام جمعه خامنهای در قم نیز به عناصر باند مخالف هشدار داد «مراقب باشیم در زمین دشمن و به نفع دشمن بازی نکنیم» و عناصر باند مغلوب را متهم به «سیاه نمایی نظام» کرد که «میخواهند مردم را مایوس و ناامید کنند» (تلویزیون نور قم ۲۲بهمن ۱۴۰۰).
رئیس عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوای خامنهای نیز عناصر باند مغلوب و «گذشتگان» این باند را «درنقشهها و توطئهها» علیه حاکمیت شریک دانست و در تمجید از دولت رئیسی جلاد گفت: «آرزوی ما این بود که یک روزی یک دولتی بیاید که در خط رهبری بخواهد آرمانهای رهبری را پیاده بکند و امروز چنین شرایطی را ما داریم» (تلویزیون شبکه قزوین ۲۲بهمن ۱۴۰۰).
پیش از آنها نیز آخوند حمید رسایی از دلواپسان باند خامنهای آخوند جلاد را مخاطب قرار داد و در توئیتی نوشت: «آقای رئیسی منتظر هک دولت سیزدهم باشید وقتی با گذشت ۶ماه از تشکیل دولت از حدود ۳۴۰۰ پست حساس در سطوح مختلف قوه مجریه... کمتر از ۴۰۰ جابهجایی داشتهاید و اکثر مدیران غربگرای روحانی همچنان مجری شما هستند! (سایت تابناک ۹بهمن ۱۴۰۰).
اگر چه جدال باندها و سردمداران آنها بر سر سهم بیشتر از قدرت و غارت است، اما این واقعیت را نیز باید در نظر گرفت که این حد از جنگوجدال درونی رژیم که خامنهای را ناگزیر کرده شخصاً به میدان بیاید، بیانگر شدت ضعف حاکمیت و بالاتر از آن موقعیت متزلزل ولیفقیه است.
او به جای اینکه در میان باندهای اصلی و حتی در میان دارو دستههای باند خودش نقش داور و حکم داشته باشد و پا در میانی کند، خود بهعنوان سردمدار یکی از باندها آتش بیار معرکه شده است.
در نتیجه شاهد بروز شکافهای متعدد در بیت خامنهای هم هستیم از جمله شکاف بر سر مذاکرات، شکاف بین مجلس و سپاه و شکاف در درون صفوف سپاه پاسداران.
شقه در مورد مذاکرات اتمی در درون باند خامنهای او را ناگزیر کرده از مذاکرهکنندگان دولت جلادان حمایت کند، همچنانکه در میان حوزههای آخوندی که قاعده نظام هستند نیز این شکاف وجود دارد و بسیاری از آخوندهای حوزه نوای جدایی دین از سیاست سردادهاند که بهمعنای نفی تز ولایت فقیه و در رأس آن خامنهای است که چشمانداز انشقاق باز هم بیشتر را بر ناصیه رژیم نوشته است.
این خود بیان یک واقعیت استراتژیک، یعنی شکست پروژه یکدستسازی رژیم با روی کار آوردن جلاد۶۷ است.