۱۳۹۸ آبان ۳۰, پنجشنبه

آن که عمری خشم کاشت، آن‌که آنی شورش برانگیخت

قیام سراسری ایران
                                         قیام سراسری ایران
از عالم عشق هیچ ندیدی ابلیس!         ---    یک عمر ز گُـل کینه کشیدی ابلیس!

از باغ و درخت و برگ و بار تاریخ   ----    جز لعنت و نفرین، نچیدی ابلیس!


گزارشات دم‌افزون از ابعاد قیام برق‌آسا و شهاب‌گون سراسری مردم ایران گویای برانگیختگی شورشی عمومی از اعماق جامعهٔ ایران است. انفجاری برآمده از معدنهای انباشته شده از باروت سالیان متمادی.

هر ناظر کنجکاوی بر این برانگیختگی شورش در شورش و زایش خروش از خیزش، از خود خواهد پرسید چرا چنین شده است؟ این مردم از کدام کاریزها و معدنهای خشم سرکش سربرآورده‌اند؟ حتی رسانه‌های حکومتی اعتراف می‌کنند که تا به‌حال چنین خشمی هماهنگ آن هم در برخی نقاط با رهبری و پیشقراولی زنان ندیده بودند!

پرسش این است که مردم ایران چه‌ها دیده، چه‌ها کشیده و چه‌ها شنیده‌اند که فقط با اعلام زیاد شدن قیمت بنزین، این‌چنین خیزش و شورش و خروش و عصیان پیشه کردند و در چهار پنج روز، سراپردهٔ خدمت‌رسانی به ولایت فقیه را از دمادم خشم خود گذراندند؟

همهٔ این‌ها برآمده از خاطرات یک ملت هستند. بدا به‌حال سلطه‌گران و حکومتهایی که بذر خشم در خاطرات ملتی بکارند. خمینی و خامنه‌ای با ملت ایران چنین کرده‌اند. چرا که «حُیُوان خبر ندارد ز جهان آدمیت»(سعدی)

بذر نخستین این خشم سراسری، خیانتی بود که خمینی به اعتماد این ملت از فردای ۲۲بهمن ۵۷ کرد. خمینی اسیر دیو درون خود بود و با این خیانت، بذر خشمی‌ خاموش را همان موقع در میلیون‌ها ایرانی کاشت و این خشم در ضمیر ملتی ذخیره شد. و بعدها...

ـ سانسور پشت سانسور و انحصارطلبی پشت انحصارطلبی و خفه کردن صدای غیرحکومتی، خشم می‌آفریند.

ـ جنگی را به ملتی تحمیل کردن و جز آباد کردن گورستانها و بر باد دادن سرمایهٔ مملکت و خوردن زهر تجاوز و جنایت، عاقبت و عایدی نداشته باشد، خشم می‌آفریند.

ـ کودکان بی‌گناه و خالی‌الذهن ملتی را هیزم عبور از میدانهای مین جنگی تجاوزکارانه کردن، خشمی را در خاطرات هم‌کلاسی‌ها، هم‌محلهٴی‌ها، خانواده‌ها و مردمان مملکت می‌کارد که وقت بارور شدن، دیگر قابل کنترل نیست.

ـ بر کرسی مذهب، صدارت سیاست و قدسیت فتوا نشستن و جنگ را نعمت و آزادی را خلاف اسلام اعلام کردن و این‌ها را وسیلهٔ بازی با سرنوشت مملکت و ملتی کردن، خشم همان ملت را توشهٔ روز مبادا می‌کند تا روزگارش برسد.

ـ اسلام و قرآن را پله کردن و بر آن ایستادن و زیر چتر آن ریا و دروغ و دجالیت و چپاول و اختلاس و قدرت‌پرستی را پیشه کردن، خشم‌ها می‌آفریند و ذخیره می‌کند.

ـ منادیان مسالمت‌جوی آزادی را در سال‌های ۵۸ تا ۶۰ آسیمه و سپس ترور کردن و در دهه ۶۰ هزار هزار در زندانها کشتن و اسامی آنها را در روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون به رخ ملتی کشیدن، خشم‌های سنگین نابخشودنی می‌آفریند.

ـ زنان و دختران سرزمینی را هر دم به ساعت در خیابان و کوچه و گذر و حتی خانه‌هایشان تفتیش کردن و تحقیر کردن و به‌خاطر چند تار مو و رنگ لباس دستگیر کردن و زندگی آنها و خانواده‌هایشان را از هم پاشیدن، بسا خشم‌های کینه‌آور بازگشت‌ناپذیر می‌آفریند.

ـ کرامت انسانی زنان را مورد توحش‌گراترین اندیشه و رفتار در زندانها و شهرها و روستاها قرار دادن، ارتشی از زنان ایران‌زمین را گردهم می‌آورد تا خشم فرو خورده و انباشته شده را، آتشبار سنگین نبرد با زن‌ستیز ضدبشر کند.

ـ سال‌ها سال برای ترویج رعب و وحشت، در هر کوی و گذر و میدان شهرها بساط «دار» و اعدام راه‌انداختن و پیر و جوان و کودک را به تماشای جنایت آوردن، خاطرات ملتی را ملکوک و ضمیرشان را پر از خشم توفانی می‌کند. چنین ملتی همواره مترصد انتقام از خاطرات تحمیل شده به اوست.

ـ هزاران جوان آگاه و مشتاق آزادی و برابری ملتی را به‌دلیل اعتقادشان، از دم تیغ فتوای فراقانونی و حکم هیأت مرگ منتخب ولی‌فقیه گذراندن و قتل‌عام کردن، خشمی فراموش‌ناشدهٔ ملی و نبخشیدنی ابدی می‌آفریند.

ـ پاسداران و کمیته‌چی‌ها و بسیجی‌ها را هم‌چون گرازان وحشی به جان مردم در کوی و برزن و کوه و پارک و خیابان و مدارس و دانشگاه و اداره و کارخانه و شهر و روستا انداختن، هیچ پاسخی جز خشم غیرقابل کنترل ملتی به‌جان آمده نخواهد داشت.

ـ شیرهٔ جان و تن و توان ملتی را از او ستاندن و در کشورهای دیگر خرج ترور و سلطه و تجاوز و توسعه‌طلبی و جنایت‌پروری کردن، خشمی نابخشودنی به وسعت تمام ایران می‌آفریند که در وقت بروز، تمام مظاهر دیوسار مسلط را هدف مقبول و آماج خشم مشروع خود می‌داند.

ـ برای کشیدن رمق و نای ملتی که نتواند روزگاری مقابل سلطه‌گر دادخواهی حقش را بکند، آن ملت را در اعتیاد، گرانی، فقر، تن‌فروشی، اندام‌فروشی، کودک‌فروشی، ترک‌تحصیل، طلاق، خودکشی، پناهندگی، فرار مغزها و دربه‌دری گرفتار کردن، خشمی می‌آفریند که سراپردهٔ بیدادگر ولایت‌مدار را درمی‌نوردد.

یک عمر به جان و تن تجاوز کردی

بر حرمت مرد و زن تجاوز کردی

با مذهب و سرنیزه حکومت کردی

بر ساحت این وطن تجاوز کردی

ـ تمام منابع دارایی، فروشگاههای زنجیره‌یی، شرکت‌ها، اسکله‌های نفتی، بانکها و سرمایهٔ مملکت و مردمی را به‌نام ولی‌فقیه و سپاه پاسدارانش کردن، نفرتی را در رگ و پی و تار و پود و نسوج جامعه می‌پراکند که همواره مترصد بروز سنگین و ناگهانی آن خشم غیرقابل کنترل است که «علیه بیداد / بر‌کشم فریاد / هر چه بادا باد».

ـ برای تنوع عقاید و نظر ملتی هیچ احترام و جایی قائل نشدن و نظر ولی‌فقیه را مرحج بر نظر و رأی مردم دانستن، توهین و تجاوز به حرمت و کرامت انسان‌هایی است که صاحب اندیشه و خرد و اختیار و انتخاب آزاد هستند. آشکارگی این توهین و تجاوز تحت لوای دین و بستن تمام راههای مخالفت قانونی با آن، تخم‌های خشمی را در ضمیر جامعه و ملتی پرورش می‌دهد که هنگام سر برون آوردن، انهدام و نابودی مظاهر توهین و تجاوز به کرامت انسانی‌اش را در منظر خود می‌بیند.

ـ تمام دریچه‌های معیشت و یک زندگی معمول شرافتمند را به روی مردمان بستن تا حقوق و سپرده‌ها و ذخیره‌هایشان را غارت کردن و خدمت‌رسان حفظ حکومت نمودن، خشم طبقاتیِ ارتش گرسنگان را شعله می‌کشد و منفجر می‌کند.

این‌ها چند پرده از نمایش خاطرات ملت ایران در ۴۰سال گذشته هستند. کنار زدن تمام پرده‌های این خاطرات در این‌جا میسر نیست و مردم ایران باز هم لایه لایه کنار خواهند زد و حقیقت ایرانی برای تاریخ میهنش و نسل‌های بعدی و جهانیان آشکار خواهد شد.

در این چند روز مردم ایران از سال‌های خطراتشان آمدند و ظهور سراسری آن را شمه‌ای به بدکیشان سلطه‌گر و ناظران دنیا نشان دادند. این روزها برگی از تاریخ حیات ملتی عطش‌ناک عدالت و آزادی و برابری هستند.

«دلا دیدی که خورشید از شب سرد

چو آتش سر ز خاکستر برآورد؟»