سخن روز
خامنهای روز دوشنبه ۲۹بهمن سخنرانی داشت.
مضمون حرفهای خامنهای چه بود؟ بحرانها و مسائل مبتلابه رژیم چه بازتابی در حرفهای خامنهای داشت؟ خامنهای برای این بحرانها چه راهحلهای ارائه داد؟
پرده اول ـ نگاهی به محورهای سخنرانی خامنهای
صحبتهای خامنهای را بهطور خلاصه میتوان در چند محور دستهبندی کرد:
- به نمایش ۲۲بهمن مفصل پرداخت و از این گله کرد که چرا دشمنان و رسانههای خارجی گفتند فقط چند هزار نفر در آن شرکت کردند؟
- نسبت به اجلاس ورشو ابراز نگرانی کرد. البته با زبان معکوس.
- اعتراف به اینکه خروجی اوضاع بحرانی رژیم بهصورت ترس و وادادگی درون نظام در حال نمایان شدن است و اکنون این ترس و وادادگی به بالاترین مقامات رژیم (مسئولان) رسیده است.
نکته مفقوده در محورهای سخنرانی
قبل از هر چیز باید روی این نکته دست گذاشت که خامنهای در شرایطی صحبت کرد که بحرانها در رژیم در نقطه اوج هستند. اما خامنهای هیچ اشارهیی به اصلیترین مسائل رژیم نکرد و هیچ راهحلی هم برای خروج از بحرانها ارائه نکرد.
علت پرداختن خامنهای به آمار راهپیمایی ۲۲بهمن!؟
علت پرداختن به نمایش ۲۲بهمن، آن روی سکه نپرداختن به مسائل و بحرانهای اصلی رژیم است. مانند:
شرایط انفجاری جامعه
تحریمهای خفهکننده علیه رژیم
تضادهای شدید درونی
فروپاشی اقتصادی
انزوای شدید جهانی
سراب اروپا برای نجات برجام و...
و مهمتر از همه، عدم ارائه هیچ راهحلی برای عبور از این بحرانها.
اما چرا اینقدر مفصل به نمایش ۲۲بهمن پرداخت؟
زیرا تلاش میکرد آن را جایگزین همان «راهحل نداشته»اش کند!
یعنی با هایوهوی بر سر یک نمایش(که بهگفته رسانههای جهانی نسبت به هر سال هم کسادتر بود) میخواهد دود استتار بزند تا «نداشتن راهحل» را مقداری بپوشاند.
پرده دوم ـ روحانی: شرایط جنگی بدون راهحل؟!
سخنان خامنهای دقیقاً شبیه سخنرانی روحانی در جنوب است آنجایی که آخوند روحانی هم همزمان در هرمزگان ابتدا وضعیت رژیم را به شرایط جنگی تشبیه میکند که از هر طرف خمپاره و گلوله بر آن میبارد:
«عدهیی هم کشته و مجروح و مفقود خواهند شد...».
اما بعد بدون دادن راهحلی عملی فقط میگوید: «ما از این شرایط عبور خواهیم کرد»!
پرده سوم ـ آملی لاریجانی:
مشابه سخنان این دو را در سطحی پایینتر از آخوند آملی لاریجانی میتوان شنید که به «نباید درمانی» پناه برد و گفت:
نباید کارخانهها بسته شود
نباید کارگرها بیکار شوند
و از پیامدهای سیاسی و امنیتی آن ابراز وحشت میکند و...
چه باید میگفتند که نگفتند؟
تمامی آنچه که گفته شد در شرایطی اتفاق میافتد که خامنهای بهعنوان رأس هرم قدرت سیستمی که در عرصههای داخلی و بینالمللی با بحرانهای جدی روبهروست، وقتی به صحنه میآید باید:
بر اساس راهحلی مشخص و عملی، «خط» مشخص کند.
اما چون راهحلی ندارد، برای پر کردن حفرههای متعدد در نظامش، تلاش میکند با تبلیغات و جوسازی، داستان نمایش شکستخورده ۲۲بهمن را جایگزین آن کند!
درنگی بر برخی نکات
روشن است که هماکنون روحانی نیز همسو با خامنهای در حال «امیددرمانی» است.
از طرف دیگر این هم روشن است که عارضه «وحشتزدگی از دشمن» و «وارفتگی» اکنون در میان مسئولان نظام یک پدیده همگانی است وگرنه چه نیازی بود خامنهای در علن از «ترس مسئولان از دشمن» بگوید؟
یادآوری سابقه «وحشتزدگی» و مقایسه آن با شرایط امروز نظام!
پیش از این روحانی هم روز ۹اردیبهشت ۹۷اشارهیی به شیوع این عارضه در کابینهاش کرد و گفت: «وزرا را به دو دسته تقسیم کردم؛ یک دسته ناامید هستن».
بعد هم بهطور مشخص گفت: «یک عده از وزرا از اول سال، نوایشان «نوای ناامیدی» است. این وزرا میگویند امسال بودجه کم است، نفت ارزان شد و نفروختیم و مالیات چه شد تمام اول و آخر وسط دولت سخن ناامیدی است...».
این تازه مربوط به ۱۰ماه پیش بود که تحریمها برنگشته بود، حتی آمریکا از برجام خارج نشده بود، دلار هنوز ۳-۴هزار تومان بود، نه ۱۳-۱۴هزار تومان! رژیم هنوز روزانه نزدیک به ۲و نیممیلیون بشکه نفت میفروخت، نه اینکه مانند امروز فروشش به زیر یک میلیون بشکه رسیده باشد و با سرعت هم به سمت صفر در حال سقوط باشد، رژیم از شرق و اروپا هنوز ناامید نشده بود، نه اینکه مانند شرایط فعلی بهروشنی خامنهای بگوید به اروپا هم امیدی ندارد و در رابطه با شرق هم حتی بانکها و شرکتهای روسی و چینی هم با آخوندها قطع رابطه کرده باشند و...
در آن وضعیت روحانی میگفت نیمی از وزرایش ناامید هستند.
شرایط امروز
اکنون که خود روحانی هم میگوید: «در شرایط جنگی هستیم»
میگوید مثل اینکه «در حال خمپارهباران و گلولهباران هستیم». بحث از کشته و مجروح و مفقود میکند.
در شرایطی که کنفرانس ورشو با حضور ۷۰کشور با اجماع کامل علیه رژیم برگزار شده است.
در شرایطی که در کنفرانس مونیخ باز هم رژیم را کوبیدند.
و در شرایطی که روز سهشنبه ۳۰بهمن ۹۷آخوند مکارم شیرازی گفت: «شرایط سخت را برای مردم تبیین کنیم. بدانیم راه برگشتی نداریم»!
پس خیلی روشن است که اکنون این ناامیدی، ترس و وحشت از آینده تیره و تار نظام، چطور تبدیل به یک عارضه فراگیر وحشت، آن هم در بالاترین سطوح رژیم شده باشد که خامنهای ضرورتاًً وارد شده و به آن اعتراف کند.
نشانهها و علل وحشتزدگی در مصاحبه تلویزیونی ظریف
عمق و گستره عارضه وحشتزدگی آنچنان است که بهنوشته بعضی از رسانههای جهان «بههم ریختگی و عصبانیت نامتعارف و غیردیپلماتیک ظریف در یک مصاحبه» هم از نشانههای آن محسوب میگردد، بهویژه که ظریف هم کسی نیست که متوجه نباشد این بههم ریختگی و عصبانیت چه پیام منفی سیاسی برای رژیم دارد. اما اوضاع آنچنان بههم ریخته و بحرانیست که حتی او نیز عنان کنترل از کف میدهد!
طبعا ظریف بهتر از هر کس دیگر از وضعیت بحرانی و بیراهحلی نظام خبر دارد،
بهتر از هر کس میداند رژیم بر روی چه گسل خطرناک اجتماعی قرار دارد،
بهتر از هر کس انزوای جهانی نظام را لمس میکند،
بهتر از هر کس پیام ورشو و مونیخ را میگیرد،
بهتر از هر کس نقش مجاهدین را در سمت و سو دادن تمامی این بحرانها در جاده سرنگونی میداند، اما با تمامی اشرافی که به صحنه دارد او هم نمیتواند خودش را در علنیترین صحنه رسانهیی کنترل کند!
با عصبانیت در برابر انبوهی شخصیت و مقام سیاسی میگوید:
آمریکا و اروپا چرا مجاهدین را از لیست تروریستی خارج کردند؟
چرا جولیانی در تظاهرات مجاهدین در ورشو سخنرانی میکند؟
بعد هم نتیجه میگیرد همینها نشان میدهد هدف آنها تغییر نظام است و مجاهدین و جامعه جهانی دارند در این مسیر حرکت میکنند.
حرفش هم کاملا درست است.
تایید صحت حرف ظریف با قید یک تبصره!
حرف ظریف کاملا درست است اما با این ملاحظه که:
جامعه جهانی هیچگاه در مسیر سرنگونی رژیم حرکت نکرده است،
برعکس همیشه در مسیر مماشات با رژیم حرکت کرده.
اما این سیاستهای اصولی، پایداری و مایهگذاری مجاهدین بوده که در گام اول، سیاست مماشات را به شکست کشانده، در گام بعد هم این سیاست را به سمت سرنگونی جهت دادهاند.
و البته پیش از همه، این ظریف است که در دنیای دیپلماسی اینها را بهتر از دیگران همکاران و اربابانش میفهمد،
همچنانکه بهتر از تمامی آنها میفهمد این عصبانیت چه پیام منفیای دارد.
اکنون با این «داده»ها محاسبه کنید که وضعیت روحیه سایر مقامات رژیم چگونه است؟
بیسبب نیست که حجاریان میگوید: «روشن نیست سال آینده در همین روزها وضع از چه قرار باشد»؟
بهویژه که مردم قیام کرده نیز هماکنون با کل نظام و تمامی باندهایش درافتاده و کانونهای شورشی خود را تشکیل داده و از همهسو در حال تکمیل احاطه رژیم هستند!
خامنهای روز دوشنبه ۲۹بهمن سخنرانی داشت.
مضمون حرفهای خامنهای چه بود؟ بحرانها و مسائل مبتلابه رژیم چه بازتابی در حرفهای خامنهای داشت؟ خامنهای برای این بحرانها چه راهحلهای ارائه داد؟
پرده اول ـ نگاهی به محورهای سخنرانی خامنهای
صحبتهای خامنهای را بهطور خلاصه میتوان در چند محور دستهبندی کرد:
- به نمایش ۲۲بهمن مفصل پرداخت و از این گله کرد که چرا دشمنان و رسانههای خارجی گفتند فقط چند هزار نفر در آن شرکت کردند؟
- نسبت به اجلاس ورشو ابراز نگرانی کرد. البته با زبان معکوس.
- اعتراف به اینکه خروجی اوضاع بحرانی رژیم بهصورت ترس و وادادگی درون نظام در حال نمایان شدن است و اکنون این ترس و وادادگی به بالاترین مقامات رژیم (مسئولان) رسیده است.
نکته مفقوده در محورهای سخنرانی
قبل از هر چیز باید روی این نکته دست گذاشت که خامنهای در شرایطی صحبت کرد که بحرانها در رژیم در نقطه اوج هستند. اما خامنهای هیچ اشارهیی به اصلیترین مسائل رژیم نکرد و هیچ راهحلی هم برای خروج از بحرانها ارائه نکرد.
علت پرداختن خامنهای به آمار راهپیمایی ۲۲بهمن!؟
علت پرداختن به نمایش ۲۲بهمن، آن روی سکه نپرداختن به مسائل و بحرانهای اصلی رژیم است. مانند:
شرایط انفجاری جامعه
تحریمهای خفهکننده علیه رژیم
تضادهای شدید درونی
فروپاشی اقتصادی
انزوای شدید جهانی
سراب اروپا برای نجات برجام و...
و مهمتر از همه، عدم ارائه هیچ راهحلی برای عبور از این بحرانها.
اما چرا اینقدر مفصل به نمایش ۲۲بهمن پرداخت؟
زیرا تلاش میکرد آن را جایگزین همان «راهحل نداشته»اش کند!
یعنی با هایوهوی بر سر یک نمایش(که بهگفته رسانههای جهانی نسبت به هر سال هم کسادتر بود) میخواهد دود استتار بزند تا «نداشتن راهحل» را مقداری بپوشاند.
پرده دوم ـ روحانی: شرایط جنگی بدون راهحل؟!
سخنان خامنهای دقیقاً شبیه سخنرانی روحانی در جنوب است آنجایی که آخوند روحانی هم همزمان در هرمزگان ابتدا وضعیت رژیم را به شرایط جنگی تشبیه میکند که از هر طرف خمپاره و گلوله بر آن میبارد:
«عدهیی هم کشته و مجروح و مفقود خواهند شد...».
اما بعد بدون دادن راهحلی عملی فقط میگوید: «ما از این شرایط عبور خواهیم کرد»!
پرده سوم ـ آملی لاریجانی:
مشابه سخنان این دو را در سطحی پایینتر از آخوند آملی لاریجانی میتوان شنید که به «نباید درمانی» پناه برد و گفت:
نباید کارخانهها بسته شود
نباید کارگرها بیکار شوند
و از پیامدهای سیاسی و امنیتی آن ابراز وحشت میکند و...
چه باید میگفتند که نگفتند؟
تمامی آنچه که گفته شد در شرایطی اتفاق میافتد که خامنهای بهعنوان رأس هرم قدرت سیستمی که در عرصههای داخلی و بینالمللی با بحرانهای جدی روبهروست، وقتی به صحنه میآید باید:
بر اساس راهحلی مشخص و عملی، «خط» مشخص کند.
اما چون راهحلی ندارد، برای پر کردن حفرههای متعدد در نظامش، تلاش میکند با تبلیغات و جوسازی، داستان نمایش شکستخورده ۲۲بهمن را جایگزین آن کند!
درنگی بر برخی نکات
روشن است که هماکنون روحانی نیز همسو با خامنهای در حال «امیددرمانی» است.
از طرف دیگر این هم روشن است که عارضه «وحشتزدگی از دشمن» و «وارفتگی» اکنون در میان مسئولان نظام یک پدیده همگانی است وگرنه چه نیازی بود خامنهای در علن از «ترس مسئولان از دشمن» بگوید؟
یادآوری سابقه «وحشتزدگی» و مقایسه آن با شرایط امروز نظام!
پیش از این روحانی هم روز ۹اردیبهشت ۹۷اشارهیی به شیوع این عارضه در کابینهاش کرد و گفت: «وزرا را به دو دسته تقسیم کردم؛ یک دسته ناامید هستن».
بعد هم بهطور مشخص گفت: «یک عده از وزرا از اول سال، نوایشان «نوای ناامیدی» است. این وزرا میگویند امسال بودجه کم است، نفت ارزان شد و نفروختیم و مالیات چه شد تمام اول و آخر وسط دولت سخن ناامیدی است...».
این تازه مربوط به ۱۰ماه پیش بود که تحریمها برنگشته بود، حتی آمریکا از برجام خارج نشده بود، دلار هنوز ۳-۴هزار تومان بود، نه ۱۳-۱۴هزار تومان! رژیم هنوز روزانه نزدیک به ۲و نیممیلیون بشکه نفت میفروخت، نه اینکه مانند امروز فروشش به زیر یک میلیون بشکه رسیده باشد و با سرعت هم به سمت صفر در حال سقوط باشد، رژیم از شرق و اروپا هنوز ناامید نشده بود، نه اینکه مانند شرایط فعلی بهروشنی خامنهای بگوید به اروپا هم امیدی ندارد و در رابطه با شرق هم حتی بانکها و شرکتهای روسی و چینی هم با آخوندها قطع رابطه کرده باشند و...
در آن وضعیت روحانی میگفت نیمی از وزرایش ناامید هستند.
شرایط امروز
اکنون که خود روحانی هم میگوید: «در شرایط جنگی هستیم»
میگوید مثل اینکه «در حال خمپارهباران و گلولهباران هستیم». بحث از کشته و مجروح و مفقود میکند.
در شرایطی که کنفرانس ورشو با حضور ۷۰کشور با اجماع کامل علیه رژیم برگزار شده است.
در شرایطی که در کنفرانس مونیخ باز هم رژیم را کوبیدند.
و در شرایطی که روز سهشنبه ۳۰بهمن ۹۷آخوند مکارم شیرازی گفت: «شرایط سخت را برای مردم تبیین کنیم. بدانیم راه برگشتی نداریم»!
پس خیلی روشن است که اکنون این ناامیدی، ترس و وحشت از آینده تیره و تار نظام، چطور تبدیل به یک عارضه فراگیر وحشت، آن هم در بالاترین سطوح رژیم شده باشد که خامنهای ضرورتاًً وارد شده و به آن اعتراف کند.
نشانهها و علل وحشتزدگی در مصاحبه تلویزیونی ظریف
عمق و گستره عارضه وحشتزدگی آنچنان است که بهنوشته بعضی از رسانههای جهان «بههم ریختگی و عصبانیت نامتعارف و غیردیپلماتیک ظریف در یک مصاحبه» هم از نشانههای آن محسوب میگردد، بهویژه که ظریف هم کسی نیست که متوجه نباشد این بههم ریختگی و عصبانیت چه پیام منفی سیاسی برای رژیم دارد. اما اوضاع آنچنان بههم ریخته و بحرانیست که حتی او نیز عنان کنترل از کف میدهد!
طبعا ظریف بهتر از هر کس دیگر از وضعیت بحرانی و بیراهحلی نظام خبر دارد،
بهتر از هر کس میداند رژیم بر روی چه گسل خطرناک اجتماعی قرار دارد،
بهتر از هر کس انزوای جهانی نظام را لمس میکند،
بهتر از هر کس پیام ورشو و مونیخ را میگیرد،
بهتر از هر کس نقش مجاهدین را در سمت و سو دادن تمامی این بحرانها در جاده سرنگونی میداند، اما با تمامی اشرافی که به صحنه دارد او هم نمیتواند خودش را در علنیترین صحنه رسانهیی کنترل کند!
با عصبانیت در برابر انبوهی شخصیت و مقام سیاسی میگوید:
آمریکا و اروپا چرا مجاهدین را از لیست تروریستی خارج کردند؟
چرا جولیانی در تظاهرات مجاهدین در ورشو سخنرانی میکند؟
بعد هم نتیجه میگیرد همینها نشان میدهد هدف آنها تغییر نظام است و مجاهدین و جامعه جهانی دارند در این مسیر حرکت میکنند.
حرفش هم کاملا درست است.
تایید صحت حرف ظریف با قید یک تبصره!
حرف ظریف کاملا درست است اما با این ملاحظه که:
جامعه جهانی هیچگاه در مسیر سرنگونی رژیم حرکت نکرده است،
برعکس همیشه در مسیر مماشات با رژیم حرکت کرده.
اما این سیاستهای اصولی، پایداری و مایهگذاری مجاهدین بوده که در گام اول، سیاست مماشات را به شکست کشانده، در گام بعد هم این سیاست را به سمت سرنگونی جهت دادهاند.
و البته پیش از همه، این ظریف است که در دنیای دیپلماسی اینها را بهتر از دیگران همکاران و اربابانش میفهمد،
همچنانکه بهتر از تمامی آنها میفهمد این عصبانیت چه پیام منفیای دارد.
اکنون با این «داده»ها محاسبه کنید که وضعیت روحیه سایر مقامات رژیم چگونه است؟
بیسبب نیست که حجاریان میگوید: «روشن نیست سال آینده در همین روزها وضع از چه قرار باشد»؟
بهویژه که مردم قیام کرده نیز هماکنون با کل نظام و تمامی باندهایش درافتاده و کانونهای شورشی خود را تشکیل داده و از همهسو در حال تکمیل احاطه رژیم هستند!