سخن روز
روحانی روز چهارشنبه ۸اسفند ۹۷ با استعفای ظریف مخالفت کرد. ظریف هم گفت: «هیچ دغدغهای جز اعتلای سیاست خارجی ندارم»!
معنی این حرفها مشخصاً برگشت ظریف و ختم غائله ۲روزه آخوندها است.
ضمن اینکه حضور ظریف در مراسم استقبال از نخستوزیر ارمنستان هم مهر تاییدی بر بازگشت وی میباشد.
اما اگر یک پله به عمق برویم، همین صریح و روشن صحبت نکردن و موضع نگرفتن معنای مشخصی دارد.
چرا روز چهارشنبه روحانی با استعفای ظریف مخالف کرد، اما روز سهشنبه که صحبت مفصلی هم داشت، مخالفت خودش را اعلام نکرد؟
چرا ظریف از ابتدا هم واژه «استعفا» را بکار نبرد؟
چرا اکنون هم بهروشنی نمیگوید استعفا را منتفی کردم یا اینکه به صراحت بگوید: برگشتم؟
این مواضع مبهم، میتواند معانی و اهداف مختلفی داشته باشد. اما بهطور مشخص اگر به کنه موضوع دقت شود، تمامی این واقعیتها نمودی از یک واقعیت هست.
و آن اینکه: گرچه اکنون رژیم درگیر بحرانهای بسیار زیادی است، اما افتضاح اخیر نشاندهنده عمق بحران درونی رژیم است. بحرانی که عمق آن در نظر اول آشکار نیست!
بحران «بیراهحلی»
اکنون روشن است که بحران «بیراهحلی» در مورد FATF بهطور خاص عاجلترین بحرانی است که رژیم با آن درگیر است.
رژیم پس از ۲سال هنور نتوانسته هیچ تصمیم مشخصی در مورد این میثاق بینالمللی بگیرد تا جاییکه در بیانیه هفته گذشته FATF ضمن تأکید بر اینکه ۴ماه آینده آخرین فرصت رژیم است و بدون پذیرش هیچکدام از استثناهای رژیم تأکید کرد: «اگر رژیم به تمامی شروط هفتگانه FATF تن ندهد، بهطور خودکار وارد لیست سیاه خواهد شد».
اما وقتی گفته میشود بحران عمیق، اشاره به این نکته است که چرا خامنهای درباره برجام یا FATF تصمیم نهایی را نمیگیرد؟
و این بحرانی است که حتی با بود و نبود ظریف هم تعیینتکلیف نمیگردد. چرا که:
حل بحران یا تخفیف آن در دنیای سیاست معنی و الزامات مشخص دارد.
از جمله اینکه:
رژیم سرانجام در مورد دوراهیهایی که در برابرش قرار دارند، تصمیم قاطع بگیرد. نه اینکه در یک درجا زدن بهشدت فرسایشی، حتی توان تصمیمگیریهای حداقلی خود را هم از دست بدهد!
مثال FATF
اکنون درست ۲سال است که این موضوع روی میز رژیم قرار دارد.
در نهایت هم رژیم بیشتر از ۲راه در پیشرو ندارد:
اول: پذیرش تمامی شروط FATF و تصویب لوایح چهارگانه
البته خروجی این مسیر را شریعتمداری نشان داد و گفت: «دیگر نمیتوانیم به سپاه پاسدارن و نیروی قدس و وزارت دفاع و ارشاد حتی پول بدهیم»!(۲۸بهمن)
دوم: رد لوایح FATF
خروجی این وضعیت را هم روز سهشنبه ۷اسفند آخوند روحانی توضیح داد و گفت: «اگر ارتباط ما با گروه اقدام مالی قطع شود تمام ارتباطات بانکی ما مشکل میشود». بعد هم گفت اگر تن به FATF ندهیم یعنی باید پولمان را با چمدان جابهجا کنیم، با چمدان هم میتوان یک قطعه را خرید، اما خرید مجموعهای کالا محال است. حتی توضیح داد که این یک «خودتحریمی» علاوه بر تحریمهای سخت آمریکا علیه رژیم است.
راه سومی نیست!
واضح است که راه سومی نیست. اما چرا خامنهای و رژیمش بالاخره تصمیم نهایی خود را نمیگیرند؟
در حالیکه میدانند هر چه زمان میگذرد، هزینه هر تصمیمی در این دوراهی هم بالاتر میرود.
برای نمونه فرض کنید همان ۲سال پیش خامنهای قاطعانه تصمیم میگرفت به FATF تن ندهد. خروجیاش میشد افزایش جدی فشارهای جهانی، قطع رابطه بانکی و...
اما دستکم باعث میشد از نظر داخلی، یک غده سرطانی در بدن رژیم نباشد که پیاپی عامل تشدید جنگ باندی، جنگ میان مجلس و شورای نگهبان و کشیده شدن پای مجمع تشخیص به این جنگ و دعوا درون همین مجمع گردد و خروجی همه اینها بشود تشدید ریزش در بدنه نظام!
از طرف دیگر، در نهایت هم که آمریکا با خروج از برجام و اعمال تحریمها رابطه بانکی رژیم را هم قطع کرد. خامنهای اینها را دقیقاً میفهمد. اما چرا نمیتواند تصمیم نهایی را بگیرد؟
تصمیمات استراتژیک و مقابلهجویی نیاز به یک تکیه محکم دارد!
اگر رژیم بمب اتمی داشت، حتماً میتوانست. از اول هم با در نظر داشتن همین اهداف مقابلهجویانه با جامعه جهانی بود که با صرف هزینههای هنگفت از کیسه مردم ایران به دنبال بمب اتمی بود. پروژهای که با افشاگریهای مجاهدین میزش واژگون شد و زیر پای رژیم آخوندها ناگهان خالی شد.
عمق بحران
از اینرو هنگامی که گفته میشود بحران عمیقتر از این حرفهاست، یعنی همین وضعیت!
برای همین چهارشنبه ۸اسفند روزنامه ابتکار نوشت: «بنابراین وضعیت کنونی ایران چهارراه تلاقی تحولات و تغییرات متفاوت گریزناپذیری است که آینده ایران را تحتالشعاع قرار میدهد»!
اگه خوانندگان به یاد داشته باشند، خامنهای روز ۱۹بهمن ۹۷ به «دولتیها» و «مسئولان» هشدار داد که «وحشت نکنید» از دشمن نترسید! در سخنرانی اخیرش در روز ۶اسفند هم گفت: « توصیهٔ من به همهٔ کسانی که مدیریتی دارند، مسئولیتی دارند، چه در قوه مجریه، چه در قوه قضاییه، چه در مدیریتهای گوناگون، این است که افسردگی و ملالت را و بیحوصلگی را از خودشان دور کنند، ناامیدی را از خودشان دور کنند».
این اعتراف خامنهای مبنی بر اینکه مسئولان نظام در هر سه قوه، ترسیدهاند، ناامید و افسرده هستد، خیلی قابل تأمل است. یعنی ترس و وحشت که ناشی از اشراف به عمق بحرانهای رژیم و بیراهحلی و بنبست مطلق توسط سران رژیم است، باعث شده در بالاترین سطوح رژیم چنین وضعیتی پیش بیاید.
داستان استعفا و عدم صریح صحبت کردن ظریف هم در همین دستگاه است؛ نگرانی و وحشتی که از عمق بنبست رژیم دارند و این وضعیت روزبهروز هم بدتر میشود.
رژیم قبل و بعد از استعفا
به همین علت میتوان گفت که بازگشت ظریف هم مسألهای از رژیم حل نمیکند زیرا باید ببینیم که:
آیا با این استعفا و پس گرفتن آن مسألهای در رژیم حل شد؟
یا گره دیگری بر گرهها و بحرانهای رژیم اضافه شد؟
اگر نگاهی به انبوه مطالب و موضعگیریهای ایادی و رسانههای هر دو باند رژیم شود مشاهده میگردد که:
رژیم خیلی متشتتتر و بحرانزدهتر از این قضیه بیرون آمد و بحران عمیقتر شد و ذخیره شد.
یک قلم اینکه سفر بشار اسد که رژیم میخواست از آن در این موقعیت بهعنوان برگ برندهٔ خودش استفاده بکند، به کامش زهر شد. واکنشهای رسانههای رژیم در این مورد کاملاً صراحت دارند.
روزنامهٔ وطن امروز(۸اسفند) با غیظ و غضب از اینکه استعفای ظریف همزمان با سفر بشار اسد آن را خراب کرد و تحتالشعاع قرار داد مینویسد:
«آقای ظریف! از این باد در قفس کردن چه سود؟! با ما شوخی دارید؟ فکر میکنید اکنون زمان خوبی برای این شوخیهاست؟ یا اینکه میخواهید ما را دست بیاندازید دم عیدی؟!».
و اضافه میکند: «نسبت استعفای آقای ظریف با منافع ملی مشخص است. در بلندمدت طبعاً اتفاق خاصی نخواهد افتاد و وزارت امور خارجه با همان دستفرمان گذشته هدایت خواهد شد. در کوتاهمدت اما استعفای ظریف این مزیت را دارد که توجه جهان از سفر پیروزمندانه اسد را به خبر قهری بچگانه توسط دیپلماتی حرفهای(!) بدل کرده است...».
قضاوتها در باند خود روحانی از این هم سختتر است:
صادق ملکی، یک کارشناس باند روحانی، با اشاره به سفر دیکتاتور سوریه به ایران نوشت: «خبر استعفای ظریف نه تنها این سفر را به حاشیه برد بلکه سبب شد اختلاف عمیق در حاکمیت دوگانه در ایران، علنی شده و ابعاد آن به عرصه عمومی کشیده شود». این کارشناس حکومتی در ادامه ضمن حمله به ظریف بهعلت استعفایش افزوده است: «عمل ظریف با توجه به شرایط کشور و حاشیههای این استعفا قابل تأیید نیست. ظریف چه برود، که رفت، نقطه ضعف عمیقی را در ساختار نظام به رخ جهانیان کشید که مهندسی ترمیم آن بسیار سخت خواهد بود».
و مطهرنیا، از کارشناسان این باند، با طرح این سؤال که آیا باید انتظار تغییرات گسترده در روند سیاست خارجی ایران را داشت؟ نوشت: «سیاست خارجی ایران در دست دولت نیست که با رفتن وزیر خارجه و یا حتی رئیسجمهوری، تغییر کند».(منظورش این است که در سیاست خارجی تنها خامنهای تصمیمگیرنده است) و در ادامه خاطرنشان میکند که مسألهٔ اصلی سیاست خارجی رژیم هم ارتباط با آمریکاست که حداکثر طی ۶ماه آینده باید در مورد آن تصمیمگیری شود.