۱۳۹۷ دی ۱۶, یکشنبه

هماوردی مسعود رجوی و خمینی در اولین انتخابات ریاست‌جمهوری




با کاندیداتوری مسعود رجوی، شور و شوق اولین روزهای انقلاب، دوباره به خیابانها برمی‌گردد. دوباره جوانه‌های امید سرمی‌کشند و بهار انقلاب، دوباره جامعه را دربرمی‌گیرد. حمایت مردم، گروهها و سازمانهای مختلف، اقوام گوناگون، پیروان مذاهب و ادیان مختلف، کارگران، دانش‌آموزان، زنان و جوانان از کاندیداتوری مسعود رجوی آن‌چنان سریع، گسترده و عظیم است که حتی خود مجاهدین هم غافلگیر می‌شوند.

انتشار برنامه‌ٔ انتخاباتی مسعود رجوی، امید به بازگشت بهار آزادیها و روزهای خوش انقلاب را در دل‌ها زنده می‌کند. اما هیچ‌کس از پشت پرده و نبردی که مجاهدین بی‌سروصدا پیش می‌برند، خبر ندارد.
مسعود رجوی: «قبل از کاندیداتوری، من به سراغ وزیر کشور که رفسنجانی بود رفتم. حتی رفسنجانی هم مخالفت نکرد. در آن ایام و در جریان همین انتخابات با سرعتی شگفت‌انگیز، یک جبهه‌ٔ گسترده و نیرومند از تهران تا کردستان و از همه‌ٔ نیروهای انقلابی و دموکراتیک و ضدارتجاعی و ضددیکتاتوری شکل گرفته بود».(استراتژی قیام، فصل ۲، ص ۶۲)
مسعود رجوی: «بدیهی است که ما از هر فرصت دموکراتیک استقبال می‌کنیم... البته اگر فرصتها و امکانات دموکراتیک برقرار بمانند و استمرار و عمق پیدا کنند چه بهتر، ما نهایت تلاش خودمان را خواهیم کرد».(کتاب شاهدان، ص ۸۳)
تلویزیون رژیم: «بر اساس قانون اساسی، بررسی صلاحیت کاندیداهای ریاست‌جمهوری، به‌علت شکل نگرفتن شورای نگهبان، برعهده‌ٔ امام خمینی است. نام‌نویسی از نامزدهای ریاست‌جمهوری و کاندیداها و با صلاحدید امام و با توجه به شرایط استثنایی کشور، بدون شکل‌گیری شورای نگهبان، آغاز شده است».
بنابراین نام‌نویسی از کاندیداها، با صلاح‌دید امام انجام می‌شد. یکی از شاهدان آن روزها که خودش در ثبت‌نام مسعود رجوی در وزارت کشور همراه ایشان بوده، بعدها در یک مصاحبه‌ تلویزیونی، مشاهداتش را شرح داد:
جواد برائی: «آخرین ساعتهای ثبت‌نام کاندیداهای ریاست‌جمهوری در وزارت کشور بود. من این خوشبختی را داشتم که در ملاقات برادر مسعود با وزیر کشور، ایشان را همراهی کنم.
برادر مسعود گفتند که در مدت کوتاهی که از پیروزی انقلاب گذشته، آن همدلی و همبستگی اجتماعی و روحیه‌ٔ تعاونی که در جامعه وجود داشت، به پراکندگی و جدایی کشیده. ما فکر می‌کنیم که ورودمان باعث وحدت طیف‌های مختلف اجتماعی و همچنین ملیتها می‌شود و روی انقلاب تأثیر احیاء‌کننده دارد.
رفسنجانی گفت ورود شما به صحنه‌ٔ انتخابات نقش تاثیرگذاری در رفع پراکندگی‌ها و جدایی‌ها دارد و حضور شما در انتخابات به آن خیلی بار می‌دهد. به‌طور تلویحی منظور رفسنجانی، مشروعیت بود؛ چرا که مسعود رجوی تنها کاندید نسل انقلاب و تنها کاندید زندان‌رفته و محکوم به اعدام در زمان شاه بود. در این‌جا بود که برادر مسعود روی یک نکته‌ٔ اساسی انگشت گذاشت و به رفسنجانی گفت: «اگر فکر می‌کنید که من نباید در انتخابات شرکت کنم و شما به دلایلی مجبور شوید من را از لیست حذف کنید، من حاضر به ثبت‌نام نیستم».
رفسنجانی مجدداً تأکید کرد که شرکت شما بلامانع است. برادر مسعود از او خواست که این موضوع باز هم با خمینی در میان گذاشته شود که ما حاضر هستیم در صورتی‌که تصمیم به حذف ما دارد، داوطلبانه از ثبت‌نام خودداری کنیم. نکته‌ٔ خیلی جالب و مهم دیگر این بود که برادر مسعود گفت: «من به این قانون اساسی رأی نداده‌ام، اما چون فضای مسالمت سیاسی را می‌خواهیم و چون قصد قهر و خشونت نداریم، به همین قانون التزام عملی داریم و تلاشمان این است که آن را با شیوه‌های سیاسی و پارلمانی تغییر بدهیم».
خمینی میزان حمایت اجتماعی از مجاهدین را دست‌کم گرفته بوده. کما این‌که وقایع بعدی هم نشان داد که در ارزیابی قدرت مجاهدین هم اشتباه محاسبه داشته است.
در آن روزها رادیو ـ تلویزیون، شبانه‌روز در حال تبلیغ انتخابات ریاست‌جمهوری و مسایل مربوط به آن بود. در مجموع بیشتر از ۱۰۰نفر کاندید شده بودند. حزب جمهوری با بیشتر از یک کاندیدا وارد مبارزات انتخاباتی شده بود. ولی در میان تمامی کاندیداهای مطرح، تنها کسی که سابقه‌ٔ مبارزه‌ٔ انقلابی، زندان، شکنجه و حکم اعدام داشت، مسعود رجوی بود.
تلویزیون رژیم، رفسنجانی: «امام اگر می‌خواستند اظهارنظر بکنند روی ۱۲۰نفر، گفتند من که نمی‌توانم بدون تحقیق، اظهارنظر کنم؛ باید روی همه‌ٔ اینها تحقیق کنم. شاید صلاحیت داشته باشند، شاید نداشته باشند. شما هم که سرعت عمل می‌خواهید. ادلّه‌ٔ دیگری که پیش‌بینی شده بود که شاید بهتر باشه دخالت نکنم. مجموعاً امام تصمیم گرفتند که دخالت نکنند و حق را به ملت واگذار کنند».
«ملت» البته اسم مستعار خمینی بود. برای شرایط اضطراری که هر وقت تشخیص داد باید کسی را به‌صورت اورژانس حذف کند، یک مستمسکی دستش داشته باشد. با این حال کاندیدای مجاهدین از آن فیلتر هم به سلامت عبور کرد.
تلویزیون رژیم: «موسوی خوئینی‌ها، نماینده‌ٔ امام در کمیسیون تبلیغات ریاست‌جمهوری نیز برخی کاندیداهای ریاست‌جمهوری را فاقد صلاحیت اخلاقی می‌داند و رسماً در دانشگاه تهران اعلام کرد اگر ملت ایران صلاح بداند، من کسانی را که صلاحیت ندارند، حذف می‌کنم»!
در قدم بعد، چیزی به اسم «کمیسیون نظارت بر انتخابات» درست کردند. این یکی هم جرأت حذف تنها انقلابی حاضر در عرصه‌ٔ رقابتها را پیدا نکرد.
ضمن این‌که حمایت مردمی از کاندیداتوری مسعود رجوی بیشتر از آنی بود که با حرف فلان نهاد یا بهمان سخنگو، بشود فیصله‌اش داد.
تلویزیون رژیم: ”سرانجام «کمیسیون نظارت بر تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری» به‌دنبال بررسی پرونده‌ٔ کاندیداها و کناره‌گیری برخی دیگر از کاندیداها، اعلام می‌کند فقط حداکثر ۱۰نفر امکان استفاده از رادیو ـ تلویزیون را برای تبلیغات ریاست‌جمهوری خواهند داشت“.

بالاخره روزنامهٔ کیهان تیتر زد که فقط ۱۰کاندیدا تأیید شدند. نام مسعود رجوی هم جزء همان ۱۰کاندیدای تأییدشده بود. تقریباً به جز خمینی و حزبش(حزب جمهوری) و همین‌طور حزب توده، بقیه‌ٔ احزاب و گروهها به سرعت روی انتخاب مسعود رجوی، اطلاعیه دادند و حمایت کردند. این بزرگترین جبهه‌ٔ سیاسی متحدی بود که تا آن روز در ایران شکل گرفته بود. خمینی و کاندیدای حزبش، در انزوای کامل قرار گرفته بودند.
تلویزیون رژیم: «جلال‌الدین فارسی، کاندید حزب جمهوری، به‌علت ابهام در ایرانی‌الاصل بودنش کناره‌گیری می‌کند».
مسعود رجوی با محبوبیت و سابقه‌ٔ درخشانش در مبارزه و بعد هم ضرورت تشکیل یک جبهه‌ٔ مردمی و پیشرو، خیلی زود به محور اتحاد مردم و نیروهای مترقی سراسر ایران تبدیل شد.


مسعود رجوی: «ما از خدا می‌خواهیم و آرزو می‌کنیم که در این راه با حمایت مردم موفق باشیم. سلام بر خلق سلام بر آزادی»!

خمینی: «من کاری ندارم کی رئیس‌جمهور می‌شود. به من مربوط نیست. من یک رأی دارم، به هر کس دلم خواست می‌دهم. شما هم همینطور».
خمینی بیش از د۲هفته نتوانست آن وضعیت را تحمل کند و بالاخره خودش وارد صحنه شد.
تلویزیون رژیم: «استفتایی با امضای جمعی از مؤمنین در خصوص اعتقاد نامزدها به قانون اساسی، به رهبر انقلاب تقدیم می‌شود. امام در پاسخ می‌نویسند: کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت نداد‌ه‌اند، حق ندارند رئیس‌جمهور شوند».
به این ترتیب خمینی همه‌ٔ حرفهای خودش مبنی بی‌طرفی را پس گرفت. شخصاً به میدان آمد و کاندید مجاهدین را حذف کرد؛ اما مردم در آن ماجرا، دو هماورد اصلی صحنه‌ٔ سیاسی ایران را به‌خوبی شناختند. دروغگویی‌های خمینی را در عرض چند روز به روشن‌ترین شکل دیدند. میزان وحشت خمینی از مجاهدین و مسعود رجوی را دیدند. به این ترتیب یک گام کیفی و تاریخی در افشای چهره‌ٔ واقعی خمینی برداشته شد؛ کسی که تا قبل از آن، مردم در ماه دنبال تصویرش می‌گشتند!

روزنامهٔ لوموند در دی ۵۸ نوشت: «بنا بر تخمینهای مختلف، اگر خمینی کاندیداتوری رجوی را وتو نکرده بود، آقای رجوی میلیونها رأی به دست می‌آورد. وی از حمایت اقلیتهای مذهبی که از حقوق آنها حمایت می‌کرد، بخش قابل توجهی از آرای زنانی که به‌دنبال رهایی بودند و جوانانی که آخوندهای مرتجع را کاملاً رد می‌کردند، برخوردار بود».(کتاب شاهدان، ص ۹۶)
فردای حذف مجاهدین از انتخابات، مسعود رجوی ضمن تشکر از کلیه‌ٔ کسانی که از وی حمایت کرده بودند یک سؤال هم از خمینی کرد. در واقع خواستار یک فتوا شد: کیهان در ۳۰دی ۵۸، آن سؤال را چاپ کرد: «آیا حملات چماقداران به مراکز مجاهدین مجاز است یا خیر»؟
خمینی هیچ جوابی نداد!(کتاب شاهدان، ص ۸۷)