سخن روز
جریان دعوا و فحاشی یکی از اعضای مجلس ارتجاع در یک اداره و بیرون انداختن او توسط مردم، در شبکههای اجتماعی بهطور وسیعی منتشر شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد. این یک موضوع و یک برخورد کوچک بود که روزانه نظیر آن موارد متعددی در گوشه و کنار کشور اتفاق میافتد. اما این واقعهٔ کوچک بهخصوص پس از مطرح شدن این موضوع در مجلس ارتجاع به یک مسألهٔ اجتماعی و سیاسی و به یک موضوع جنگ باندی تبدیل شده که حاوی درسها و عبرتهای بسیار است.
دعوای کوچک، جنجال بزرگ
چرا یک دعوای معمولی که روزانه صدها و هزارها مورد آن در گوشه و کنار اتفاق میافتد، به یک جنجال تبدیل شد؟
این دعوا اولش یک دعوای عادی بین دو نفر بوده، ولی وقتی کسانی که در صحنه بودند متوجه میشوند یک طرف دعوا عضو مجلس ارتجاع است، با خشم و نفرت واکنش نشان داده و طرف را با خفت و خواری از محل اخراج میکنند!
اما اینکه آن بهاصطلاح نمایندهٔ رژیم به نام دورازهی چرا رفته بوده ادارهٔ گمرک خودش مدعی شده که برای رتق و فتق کارهای حوزه انتخابیهاش بوده، اما در جریان دعوای باندی، روشن شده که آن فرد بهمنظور کارچاقکنی و رشوهدهی به رئیس گمرک به آن محل رفته بود. در همان فیلم مشاجره هم که پخش شد، خواست او از کارمند این است که در را برایم باز کن! لابد میخواسته آن ماشین اهدایی را بیاورد داخل محوطه گمرک و به رئیس بدهد.
افشاگری باندی
سایت حکومتی بهار نوشته: «دورازهی با «لکسوس» آبیرنگ پشت در آمده و سپس با پرشیا وارد گمرک شده است!
آیا واقعیت دارد که با خودروی مربوط به آقای حاجب واردکننده مشهور خودرو بوده؟
آیا میدانند برای چه کاری با یک واردکننده به گمرک رفته است؟
آیا برای رفع درد مردم یا رفع مشکل یک واردکننده»؟
و یک کاربر هم در شبکههای اجتماعی نوشته: «آقای نماینده بیا بگو رابطهات با واردکننده خودرو چیست؟
و ماجرای لکسوس چیست؟».
یکی از کارهای اعضای مجلس همین کارچاقکنیهاست و به همین جهت هم هست که هر کدام میلیاردها تومان و چند برابر حقوق ۴سال نمایندگی پول خرج میکنند که انتخاب شوند و از طریق همین رشوهخواریها چند برابر درآمد کسب میکنند.
علت اوجگیری دعوا در مجلس؟
چرا اعضای مجلس یا حداقل بخشی از مجلس فعالانه وارد این قضیه شدند و قضیه را تا استیضاح وزیر اقتصاد هم کشاندند که چرا در یکی از ادارات زیرمجموعهاش این دعوا اتفاق افتاده؟
اینهمه سر و صدا البته بهخاطر شخص آن فرد(دورازهی) نیست. بلکه بهخاطر خودشان است کما اینکه دورازهی در جلسهٔ غیرعلنی مجلس به آنها گفت اگر من کوتاه بیایم فردا نوبت شماست. و اینها هم از همین میترسند و میخواهند با این کارها جلوی این قضیه را بگیرند. بهخصوص که این قضیه الآن به یک جنگ باندی تبدیل شده، چون این دورازهی وابسته به باند موسوم اصلاحطلب است و دو باند بر سر این قضیه در برابر هم صفآرایی کردهاند.
در این قضیه خیلی خوب هم ماهیت این باند اصلاحطلب و کل این مجلس برملا شد و هم ماهیت رئیس مجلس علی لاریجانی که در مجلس نشان داد مسأله او این نیست که چرا یکی از اعضای این مجلس وحوش چنین افتضاحی به بار آورده، بلکه هم و غمش این است که چه کسی فیلم را گرفته و کی آن را داده بیرون و تأکید میکند «باید برخورد کنیم. آقای دژپسند(وزیر اقتصاد) باید برخورد کند. شوخی نیست!». یعنی ماهیت خود را بروز میدهد.
علت دعوا، افشای ماجرای پشت دعواست
اکنون بهنظر میرسد افشای جلسهٔ غیرعلنی و انتشار فیلمی از این جلسه در فضای مجازی به این قضیه آن را به یک بحران سیاسی بالغ کرده؛ اینک سؤال این است که چرا چنان موضوعی چنین ابعادی پیدا میکند و ابعادی بزرگتر از اصل قضیه مییابد؟
علت این است که همین قضیه روشن میکند رژیم چقدر پرشکاف است که نمایندهٔ مجلس مخفیانه از جلسهٔ غیرعلنی فیلم میگیرد و آن را در فضای مجازی علنی و منتشر میکند و به گزارش سایت حکومتی بهار، نماینده رژیم از دامغان گفته است: «انتشار فیلمی از جلسه غیرعلنی در مجلس بررسی شد و هیاترئیسه به حراست مجلس دستور بررسی داد تا مشخص شود چه کسی از جلسه فیلمبرداری کرده و چرا آن را منتشر کرده؟». یعنی الآن رژیم قبل از اینکه ببیند چه کسی آن کلیپ اول را گرفته و چه کسی آن را روی شبکهٔ اجتماعی گذاشته میخواهد ببیند از درون خودش این کلیپ رسوای دومی از جلسهٔ غیرعلنی را چه کسی افشا کرده است؟
این نشاندهندهٔ عمق بحران است. هم بحران اجتماعی و شدت تضاد مردم با رژیم و هم وضعیت بحرانی داخل رژیم که یک تلنگر به این پیکر فرتوت و سراسر عفونت، منجر به چنین بحرانی میشود.
پیام ناشی از کل این ماجرا چیست؟
اکنون باید دید کل این داستان حاوی چه پیامی است؟ و چه نتایجی میتوان از آن گرفت؟
پاسخ این است که این قضیه به اندازه چند مقاله حاوی واقعیتهایی از وضعیت اجتماعی و سیاسی امروز ایران به این ترتیب است:
از فساد و رشوهخواری جاری در رژیم و اینکه سرنخ قاچاق ۲۵میلیارد دلار را که خامنهای هم به آن اعتراف کرد، در کجاها باید به دنبالش گشت و اینکه در این وانفسای تحریم، خودروهای لوکس چطور قاچاقی وارد میشوند و به قیمتهای نجومی به فروش میرسند.
تا عمق و گستردگی نفرت اجتماعی از رژیم و از همهٔ ارکان رژیم. در همین فیلم دعوا که همگان دیدند جالب است که تا وقتی هویت فرد مشخص نشده بود، بقیه فقط ناظر بودند و دخالتی نمیکردند. اما همین که کارمند مربوطه گفت که ایشان نمایندهٔ مجلس هستند، ورق چرخید و افراد حاضر یکپارچه برخاستند و او را با اردنگی بیرون انداختند. خیلی جالب است که کارمند مربوطه هم میدانست که اگر بگوید طرف نمایندهٔ مجلس است چه اتفاقی میافتد. و اینکه این واقعیت چطور برای خود رژیم هم یک امر کاملا شناخته شدهای است و دورازهی هشدار میدهد که اگر اینجا کوتاه بیاییم فردا نوبت شماست.
واقعیت این است که این واقعه نشان داد در تعادلقوا بین مردم و رژیم، یک چیزی ورق خورده و چرخیده است. این همان رژیمی است که در سال ۶۰ در یک شب چندصد نفر اعدام میکرد و اتفاقی هم نمیافتاد، اما حالا یک نفر را که اعدام میکند، ببینید چه خبر میشود. و ببینید قبلاً یک پاسدار میآمد خیابان و خیابان را قرق میکرد و حالا یک نفر با دست خالی نمایندهٔ مجلس را مثل موش میگیرد و پرت میکند بیرون!
این البته خودبهخودی حاصل نشده، حاصل یک پیکار و نبرد ۳۷ساله مقاومت ایران با این رژیم است و بهدنبال گذشت یک سال از قیامی است که حکومت آخوندی با انواع سرکوبگریها و توطئههایش قادر به خاموش کردن آن نبوده است.
جریان دعوا و فحاشی یکی از اعضای مجلس ارتجاع در یک اداره و بیرون انداختن او توسط مردم، در شبکههای اجتماعی بهطور وسیعی منتشر شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد. این یک موضوع و یک برخورد کوچک بود که روزانه نظیر آن موارد متعددی در گوشه و کنار کشور اتفاق میافتد. اما این واقعهٔ کوچک بهخصوص پس از مطرح شدن این موضوع در مجلس ارتجاع به یک مسألهٔ اجتماعی و سیاسی و به یک موضوع جنگ باندی تبدیل شده که حاوی درسها و عبرتهای بسیار است.
دعوای کوچک، جنجال بزرگ
چرا یک دعوای معمولی که روزانه صدها و هزارها مورد آن در گوشه و کنار اتفاق میافتد، به یک جنجال تبدیل شد؟
این دعوا اولش یک دعوای عادی بین دو نفر بوده، ولی وقتی کسانی که در صحنه بودند متوجه میشوند یک طرف دعوا عضو مجلس ارتجاع است، با خشم و نفرت واکنش نشان داده و طرف را با خفت و خواری از محل اخراج میکنند!
اما اینکه آن بهاصطلاح نمایندهٔ رژیم به نام دورازهی چرا رفته بوده ادارهٔ گمرک خودش مدعی شده که برای رتق و فتق کارهای حوزه انتخابیهاش بوده، اما در جریان دعوای باندی، روشن شده که آن فرد بهمنظور کارچاقکنی و رشوهدهی به رئیس گمرک به آن محل رفته بود. در همان فیلم مشاجره هم که پخش شد، خواست او از کارمند این است که در را برایم باز کن! لابد میخواسته آن ماشین اهدایی را بیاورد داخل محوطه گمرک و به رئیس بدهد.
افشاگری باندی
سایت حکومتی بهار نوشته: «دورازهی با «لکسوس» آبیرنگ پشت در آمده و سپس با پرشیا وارد گمرک شده است!
آیا واقعیت دارد که با خودروی مربوط به آقای حاجب واردکننده مشهور خودرو بوده؟
آیا میدانند برای چه کاری با یک واردکننده به گمرک رفته است؟
آیا برای رفع درد مردم یا رفع مشکل یک واردکننده»؟
و یک کاربر هم در شبکههای اجتماعی نوشته: «آقای نماینده بیا بگو رابطهات با واردکننده خودرو چیست؟
و ماجرای لکسوس چیست؟».
یکی از کارهای اعضای مجلس همین کارچاقکنیهاست و به همین جهت هم هست که هر کدام میلیاردها تومان و چند برابر حقوق ۴سال نمایندگی پول خرج میکنند که انتخاب شوند و از طریق همین رشوهخواریها چند برابر درآمد کسب میکنند.
علت اوجگیری دعوا در مجلس؟
چرا اعضای مجلس یا حداقل بخشی از مجلس فعالانه وارد این قضیه شدند و قضیه را تا استیضاح وزیر اقتصاد هم کشاندند که چرا در یکی از ادارات زیرمجموعهاش این دعوا اتفاق افتاده؟
اینهمه سر و صدا البته بهخاطر شخص آن فرد(دورازهی) نیست. بلکه بهخاطر خودشان است کما اینکه دورازهی در جلسهٔ غیرعلنی مجلس به آنها گفت اگر من کوتاه بیایم فردا نوبت شماست. و اینها هم از همین میترسند و میخواهند با این کارها جلوی این قضیه را بگیرند. بهخصوص که این قضیه الآن به یک جنگ باندی تبدیل شده، چون این دورازهی وابسته به باند موسوم اصلاحطلب است و دو باند بر سر این قضیه در برابر هم صفآرایی کردهاند.
در این قضیه خیلی خوب هم ماهیت این باند اصلاحطلب و کل این مجلس برملا شد و هم ماهیت رئیس مجلس علی لاریجانی که در مجلس نشان داد مسأله او این نیست که چرا یکی از اعضای این مجلس وحوش چنین افتضاحی به بار آورده، بلکه هم و غمش این است که چه کسی فیلم را گرفته و کی آن را داده بیرون و تأکید میکند «باید برخورد کنیم. آقای دژپسند(وزیر اقتصاد) باید برخورد کند. شوخی نیست!». یعنی ماهیت خود را بروز میدهد.
علت دعوا، افشای ماجرای پشت دعواست
اکنون بهنظر میرسد افشای جلسهٔ غیرعلنی و انتشار فیلمی از این جلسه در فضای مجازی به این قضیه آن را به یک بحران سیاسی بالغ کرده؛ اینک سؤال این است که چرا چنان موضوعی چنین ابعادی پیدا میکند و ابعادی بزرگتر از اصل قضیه مییابد؟
علت این است که همین قضیه روشن میکند رژیم چقدر پرشکاف است که نمایندهٔ مجلس مخفیانه از جلسهٔ غیرعلنی فیلم میگیرد و آن را در فضای مجازی علنی و منتشر میکند و به گزارش سایت حکومتی بهار، نماینده رژیم از دامغان گفته است: «انتشار فیلمی از جلسه غیرعلنی در مجلس بررسی شد و هیاترئیسه به حراست مجلس دستور بررسی داد تا مشخص شود چه کسی از جلسه فیلمبرداری کرده و چرا آن را منتشر کرده؟». یعنی الآن رژیم قبل از اینکه ببیند چه کسی آن کلیپ اول را گرفته و چه کسی آن را روی شبکهٔ اجتماعی گذاشته میخواهد ببیند از درون خودش این کلیپ رسوای دومی از جلسهٔ غیرعلنی را چه کسی افشا کرده است؟
این نشاندهندهٔ عمق بحران است. هم بحران اجتماعی و شدت تضاد مردم با رژیم و هم وضعیت بحرانی داخل رژیم که یک تلنگر به این پیکر فرتوت و سراسر عفونت، منجر به چنین بحرانی میشود.
پیام ناشی از کل این ماجرا چیست؟
اکنون باید دید کل این داستان حاوی چه پیامی است؟ و چه نتایجی میتوان از آن گرفت؟
پاسخ این است که این قضیه به اندازه چند مقاله حاوی واقعیتهایی از وضعیت اجتماعی و سیاسی امروز ایران به این ترتیب است:
از فساد و رشوهخواری جاری در رژیم و اینکه سرنخ قاچاق ۲۵میلیارد دلار را که خامنهای هم به آن اعتراف کرد، در کجاها باید به دنبالش گشت و اینکه در این وانفسای تحریم، خودروهای لوکس چطور قاچاقی وارد میشوند و به قیمتهای نجومی به فروش میرسند.
تا عمق و گستردگی نفرت اجتماعی از رژیم و از همهٔ ارکان رژیم. در همین فیلم دعوا که همگان دیدند جالب است که تا وقتی هویت فرد مشخص نشده بود، بقیه فقط ناظر بودند و دخالتی نمیکردند. اما همین که کارمند مربوطه گفت که ایشان نمایندهٔ مجلس هستند، ورق چرخید و افراد حاضر یکپارچه برخاستند و او را با اردنگی بیرون انداختند. خیلی جالب است که کارمند مربوطه هم میدانست که اگر بگوید طرف نمایندهٔ مجلس است چه اتفاقی میافتد. و اینکه این واقعیت چطور برای خود رژیم هم یک امر کاملا شناخته شدهای است و دورازهی هشدار میدهد که اگر اینجا کوتاه بیاییم فردا نوبت شماست.
واقعیت این است که این واقعه نشان داد در تعادلقوا بین مردم و رژیم، یک چیزی ورق خورده و چرخیده است. این همان رژیمی است که در سال ۶۰ در یک شب چندصد نفر اعدام میکرد و اتفاقی هم نمیافتاد، اما حالا یک نفر را که اعدام میکند، ببینید چه خبر میشود. و ببینید قبلاً یک پاسدار میآمد خیابان و خیابان را قرق میکرد و حالا یک نفر با دست خالی نمایندهٔ مجلس را مثل موش میگیرد و پرت میکند بیرون!
این البته خودبهخودی حاصل نشده، حاصل یک پیکار و نبرد ۳۷ساله مقاومت ایران با این رژیم است و بهدنبال گذشت یک سال از قیامی است که حکومت آخوندی با انواع سرکوبگریها و توطئههایش قادر به خاموش کردن آن نبوده است.