قسمت اول: نگاهی به راه طی شده
نقشه ایران و شهرهای شورشی آن
قسمت اول: نگاهی به راه طی شده
این روزها اگر به اخبار ایران گوش کنید در جابهجای کشور، اعتراض و اعتصاب و تحصن برپاست. این نقشه ایران است که محل حرکات اعتراضی بر روی آن با نقطههای رنگی مشخص شده است. محل شهرهای شورشی، روستاهای معترض و کارخانههای اعتصابی را میتوانید در تقریباً تمامی مناطق مسکونی آن ببینید.
نقاطی که این نقشه را هر روز رنگینتر از روز قبل میکنند.
هر یک نقطه رنگی که اینجا میبینید نشانه شورش جمعی از مردم بر ضد ارتجاع آخوندی است. شورشهایی که روزبهروز بیشتر و گستردهتر می گردند، خیزشهایی که شعارها و مطالباتشان رادیکالتر میشوند تا روزی که تمامی این نقشه را بپوشانند و دیگر هیچ جایی برای دیکتاتور و دیکتاتوری باقی نگذارند.
رنگین شدن این نقشه از چه تاریخی آغاز شد؟
خوب است بدانیم که اولین نقطههای رنگی از همان فردای رویکارآمدن خمینی درخشیدن گرفتند و روزبهروز به تعداد این نقاط رنگی اضافه شد تا امروز که تقریباً تمام ایرانیها مشغول رنگآمیزی کردن نقشه میهنش خویشاند. ایرانی به رنگ رنگینکمان آزادی.
اکنون روزی نیست که حرکتی، اعتصابی، تحصن یا قیامی در چند گوشه کشور برپا نشود.
هفتهای نیست که خبر داغی از خیزش مردم یک شهر یا یک استان یا یک صنف از اقشار مختلف مردم ایران، روی آنتن خبرگزاریهای معتبر جهان نرود و ماهی نیست که خبر شورش ایرانیها در شمار پرخوانندهترین خبرهای جهان قرار نگیرد.
این روند پرشتاب و پیوسته، از اولین هفته دیماه سال ۱۳۹۶ اوجی تازه گرفت و کماکان ادامه دارد.
فراز و فرودهای قیام
این قیام تاکنون البته فراز و فرودهایی هم داشته است.
یک هفته تقریباً تمامی ایران را دربرمیگیرد و گاهی هم به تظاهرات و اعتصابهای پراکنده در گوشه و کنار مملکت تبدیل میشود و روز بعد دوباره با یک اعتصاب سراسری و پرقدرت، تمامی خبرهای جهان را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
این فراز و فرودها، البته ذاتی یک قیام عظیم به گستردگی و ریشهداری قیام مردم ایران است.
قیامهای پیشین و حتی انقلاب ۵۷ هم در سالهای آخرش تا حدی، برخی از همین ویژگیها را داشت. البته نمیتوان گفت که انقلابها عینا مانند هم هستند، اما از سوی دیگر نیز با نگاهی از فرازی بالاتر میتوان دریافت که انقلابها عموماً، در یک نگاه تاکتیکی، از خطوط و نقطههایی متعدد با فواصل نامنظم از یکدیگر تشکیل میشوند. نقاطی که در طول زمان بههم نزدیک و نزدیکتر شده تا سرانجام در یک مقطع، به یک خط تبدیل شده و سرانجام همچون خدنگی بیمهار، سد و مانع تغییر را میشکافد و از نقطه تغییر کیفی (انقلاب) عبور میکند.
در یک نگاه از دیدگاهی بالاتر اما، انقلاب یک خط مارپیچ است که پیوسته رو به اوج میرود و پررنگتر میشود. تا جاییکه به یک صاعقه تبدیل شده و در یک مقطع تقریباً کوتاه و بهشدت توفانی، ناگهان تمامی تغییرات کمی را به یک تغییر کیفی تبدیل کرده و همه چیز را از بنیان دگرگون میکند.
این نوشته نگاهی است به قیام بزرگ مردم ایران که از همان فردای حاکمیت خمینی آغاز شد، مراحل بیشماری را طی کرد و این روزها راه به سوی انقلابی بزرگتر میبرد:
انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران.
سابقه قیامها ی امروز
ریشه آنچه راکه این روزها در ایران جریان دارد، باید در سالهای آغازین پس از سقوط دیکتاتوری سلطنتی جستجو کرد. در روزهایی که شاه سقوط کرده بود و خمینی هنوز آنچنان که باید و شاید مستقر نشده بود و نسیم آزادی هنوز از نفس نیفتاده بود.
گرچه خمینی همان «نیمنسیم آزادی» را هم تحمل نکرد و با ۲سال سرکوب خونین و لحظهمره، دوباره بساط دیکتاتوری را پهن کرد.
آنچه هم که در این روزها در چشمانداز قرار دارد، ادامه طبیعی و ضروری همان مسیری است که در همان سالها و در مقابله با دیکتاتوری، توسط جوانان انقلابی و پیشتاز ایران گشوده شد.
مسیری که در بزرگترین ایستگاه خود در سال ۱۳۵۷، به سرنگونی دیکتاتوری سلطنتی ختم شد.
شناسنامه قیام
انقلاب ۵۷ انقلابی بود برای آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و حاکمیت مردمی. خواستههایی که در برنامه مکتوب و اعلامشده مطالبات یکصدساله تمامی قیامها و انقلابهای مردم ایران بهروشنی دیده میشوند؛ از دوران مبارزات ستارخان و میرزا کوچکخان و کلنل محمدتقیخان پسیان تا نهضت ملی به رهبری مصدق، تا انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷ و تا انقلاب دموکراتیک مردم ایران از ۳۰خرداد ۶۰ تا امروز.
نگاهی به گذشته نزدیک و اولین جرقهها
طبق آنچه که در کتابها و آرشیو رسانهها ثبت شده، ایستادگی در برابر خمینی از همان فردای سقوط دیکتاتوری سلطنتی آغاز شد.
اولین جرقه را مسعود رجوی بلافاصله پس از آزادی از زندان و قبل از سقوط دیکتاتوری شاه زد وقتی که روز ۴بهمن ۱۳۵۷ یعنی دقیقاً ۴روز پس از آزادی از زندانهای شاه، در یک سخنرانی در دانشگاه تهران حاضر شد و برخلاف رسم رایج در آن روزها که همه چیز با تمجید و تحسین اغراقآمیز خمینی و ۳صلوات برای او آغاز میشد، در سخنانی با این مضمون گفت ما صرفاً برای تحسین و تمجید آنچه که شده به اینجا نیامدهایم، باید کمی هم به آنچه که باید بشود اندیشید، مسعود رجوی سپس گفت دم زدن از انقلاب به تنهایی مسئولیتآفرین است چه رسد به وقتی که صحبت از انقلابی در تراز اسلام میشود، او در انتها هنگامی که سخنانش را به پایان رسانده بود گفت: «زنده باد انقلاب دموکراتیک مردم ایران!» شعاری که برای خمینی و طرفدارانش غیرقابل تحمل و بهشدت گزنده بود.
جرقه بعدی را زنان زدند که در همان اسفند ۵۷ و با تظاهراتشان بر ضد حجاب اجباری خمینیساخته، رودرروی دجال جماران ایستادند.
پس از آنها حرکتهای اعتراضی و میتینگهای بهار ۵۸ مجاهدین در اعتراض به سرکوب آزادیها بود که به اعتصاب سراسری دانشآموزان و دانشجویان کشیده شد و تقریباً سراسر مملکت را فراگرفت.
بهدنبال آن، مجموعهای از میتینگها و تظاهرات بزرگ مجاهدین در تهران، تبریز، رشت، مشهد و بسیاری شهرهای بزرگ کشور بود که خواهان حفظ آزادیهای بهدست آمده در انقلاب بودند.
در کنار مجاهدین، فداییها نیز تا قبل از انشعاب دردناک و شقهشدنشان، چند مورد حرکت اعتراضی اجتماعی نسبتاً قابل توجه داشتند اما پس از انشعاب، دیگر امکان ایجاد حرکت اجتماعی مؤثری نیافتند و اکثریتشان به اتحاد با حاکمیت و در واقع به پاسداری از وضع موجود برخاست.
حرکات اعتراضی انجام شده در آن روزها طبعاً در فضایی متفاوت با امروز برگزار میشد چرا که از آزادیهای بهدست آمده در انقلاب ۵۷ هنوز قطراتی باقی بود. اما با اینهمه حرکت و تجمعی نبود که با چندده زخمی به تیغ حزباللهیها و حتی یکی دو کشته به تیر پاسداران همراه نباشد. در آن روزها مجاهدین برای فروش نشریه خود که امتیاز رسمی هم داشت، از یک مقطع به بعد تقریباً برای هر شماره یک «کشته» میدادند! اما با اینهمه مجاهدین با تودههای هوادارشان موفق شدند چندین میتینگ و راهپیمایی اعتراضی برگزار کنند از جمله تظاهرات مادران مجاهدین در ۷اردیبهشت سال ۶۰ و تظاهرات نیممیلیونی ۳۰خرداد سال ۶۰ در تهران و بسیاری شهرهای دیگر. پیش از آن خمینی موفق شده بود در بهار ۱۳۵۹ با سرکوبی خونین تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» و با بهقتل رساندن شماری از دانشجویان، تمامی دانشگاههای کشور را برای مدتی نامعلوم تعطیل کند.
در آن سالها سرانجام کار به جایی کشیده شد که مجاهدین ناگزیر شدند برای حفاظت از تظاهرکنندگان، تیمهای حفاظتی بگذارند. قیام ۵مهر ۶۰ مجاهدین در تهران آخرین حرکتهای اجتماعی مهم آن دوران است که با سرکوب خونین و اعدامهای خیابانی، راه به مسیر مقاومت مسلحانه برد.
در واقع، آخرین ایستگاه در آن دوره، قیام بزرگ ۳۰خرداد سال ۶۰ بود که سمت و سوی حرکتهای آینده و چشماندازهای بعدی را مشخص کرد.
قیام بزرگ ۳۰خرداد سال ۶۰
قیام بزرگ ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ با حضور ناگهانی و اعلامنشده نیممیلیون نفر اهالی تهران و خیزش همزمان هواداران مجاهدین در سایر شهرهای کشور، آخرین حرکت اجتماعی بزرگ و مسالمتآمیزی بود که روی داد و پس از روبهرو شدن با آتش سلاح پاسداران، تلاش برای آزادی، راه و رسمی دیگر گرفت.
خمینی البته تنها به کشتن جوانان آزادیخواه ایران تا آخرین نفر راضی میشد و نه کمتر! او در این راه، جنگی را به مردم ایران تحمیل کرد که زیر سایه جنگ ضدمیهنی با عراق، کمتر دیده میشد یا گاهی اوقات اصلاً دیده نمیشد اما حقیقتاً یک «جنگداخلی» سنگین و خونین در کوچه و خیابانها یا حتی کوه و جنگلهای سراسر ایران جریان داشت.
بهای قیام در دهه ۶۰
در یک دوره ۷ساله که از فردای ۳۰خرداد سال ۶۰ آغاز شد و تا اواخر سال ۱۳۶۷ با روندی خونین و پرشتاب ادامه پیدا کرد، مردم ایران حقیقتاً درگیر یک جنگ داخلی تمامعیار بودند که فقط از آثار باقیمانده آن میتوان به واقعی بودن آن پی برد.
متقابلاً خمینی تمام تلاشش را می کرد که آن جنگ داخلی را در نهایت پیش ببرد.
دستاوردهای مردم و مقاومت در سالهای دهه ۶۰
در آن دوره، سرانجام مجاهدین خلق توانستند ماشین جنگ خمینی را از کار انداخته و زهر آتشبس را به کام خمینی بریزند. برای اطلاع بیشتر در این مورد نگاه کنید به سلسله نوشتههای طلسم جنگ در سایت مجاهد)
خمینی هم متقابلاً در آن دوره ۷ساله، یک نسل از مجاهدین خلق را قتلعام کرد،
بیشتر از یکصدهزار نفر از مجاهدین و هوادارانشان را به کام مرگ فرستاد
و ۳۰هزار تن از زندانیانشان را هم در جریان قتلعام ۶۷، سربهنیست کرد.
از آثار آن جنگ اکنون تنها قبرستانهایی متروکه و بینام در گوشه و کنار شهرها و روستاها باقی مانده که خامنهای تلاش میکند با تخریب آن مزارها، آثار آن جنایت هولناک را از بین برده و اثر انگشت خود و امامش را پاک کند.
اما با اینهمه نه خمینی و نه جانشینانش موفق به خاموش کردن صدای مجاهدین و مردم ایران نشدند و مقاومت ادامه پیدا کرد.
دیگر حرکتهای اجتماعی اعتراضی دهه ۶۰
در آن دوره، به استثنای مقاومت مجاهدین تنها یکی دو حرکت اجتماعی مهم دیگر بهوقوع پیوست و آن هم ۲اعتصاب کارگری بود.
مهمترین حرکت اعتراضی در آن سالها، اعتصاب ۲۰هزار نفره کارگران ذوبآهن اصفهان در سال ۱۳۶۳ بود.
اعتصاب ۲۰هزار نفره کارگران ذوبآهن
اعتصاب ۲۰هزار نفره کارگران ذوبآهن اصفهان در سال ۱۳۶۳ حرکتی بود متأثر از فضای رادیکال دهه ۶۰. کارگران ذوبآهن در اعتراض به تعطیل کردن بخش ساختمانی ذوبآهن و بیکار شدن ۴هزار نفر کارگران بخش ساختمانی و به پشتیبانی از کارگران ساختمانی کارخانه وارد اعتصاب شدند و بزرگترین اعتصاب کارگری تاریخ این دیکتاتوری تا این لحظه را به نام خود ثبت کردند. روش کارگران ذوبآهن بهشدت تهاجمی و تا حدی قهرآمیز بود. کارگران با در اختیار گرفتن کنترل کارخانه و بستن مبادی ورودی آن و سپس بازداشت چند تن از عوامل سرکوبگر رژیم، موفق به آزادی همکاران بازداشتی خود و احقاق حقوق صنفیشان شدند. مدیرعامل پیشین این کارخانه، مهندس محمدعلی متقی که منتخب و محبوب کارگران بود سال ۶۰ توسط خمینی اعدام شده بود و همین در فضای روحی کارگران تاثیری ویژه داشت.
همه چیز متأثر از فضای رادیکال دهه ۶۰
همه چیز متأثر از فضای رادیکال دهه ۶۰هجز اعتصاب کارگران ذوبآهن و یک اعتصاب کارگری دیگر که در ماشینسازی اراک بهوقوع پیوست و در قسمت بعدی این نوشته به آن پرداخته میشود، حرکت اجتماعی مهم دیگری در آن سالها نبود.اما از همین ۲حرکت کارگری میتوان دریافت که قیامها و حرکاتهای اجتماعی آن دهه اساساً تحت تاثیر فضای رادیکال همان دوره و مبارزه مسلحانهای بود که از طرف خمینی به مردم و مقاومت ایران تحمیل شده بود. کارگران معترض کارخانههایشان را به کنترل خود در میآوردند، خطوط تولید را تحت حفاظت خود گرفته و از ورود نیروهای سرکوبگر نظام و عناصر مزدور آنها به کارخانه جلوگیری میکردند، راههای ورودی به کارخانه را با موانعی که ایجاد میکردند، میبستند و حتی در موردی مانند اعتصاب ذوبآهن اصفهان، عناصر اطلاعاتی رژیم را که به درون صفوف کارگران نفوذ کرده بودند، بازداشت کرده و با مبادله آنها با کارگران بازداشتشده توسط پاسداران، همکاران خود را آزاد میکردند. طبعاً کمیت چنددههزار نفره کارگران یکی از دیگر عوامل مؤثر در اتخاذ چنین شیوههای رادیکالی بود. روشی که البته از کارخانجاتی با تعداد اندک کارگران، مقدور نیست.
در قسمت بعدی این نوشته به سلسله قیامهایی که در دهه ۷۰ اتفاق افتاد و برگ زرینی در تاریخ حرکتهای آزادیخواهانه مردم ایران محسوب میشوند، پرداخته خواهد شد.