سخن روز
روز جمعه ۱۶آذر ۹۷ دستگاه تبلیغاتی رژیم و رسانههای هر دو باند با سر و صدای زیاد از یک پیروزی مشعشع که گویا رژیم در اوپک به دست آورده و خواستههای خود را به کرسی نشانده، خبر میدادند و آن را نشانهٔ شکست تحریمهای آمریکا جلوه میدادند. اما رسانههای بینالمللی، گزارش دیگری از این داستان ارائه میکنند.
واقعیت چیست؟
واقعیت پیروزیهایی که رژیم ادعا میکند در اجلاس اخیر اوپک به دست آورده چیست؟
و این پیروزیهای ادعایی چه تأثیری بر واقعیت امور دارد؟
آیا این بهاصطلاح پیروزی، تأثیری هم در معادلات موجود و مشخصاً بر کاهش و تعدیل تحریمها دارد یا نه؟
واقعیت پیروزیهایی که رژیم ادعا میکند در اجلاس اخیر اوپک به دست آورده چیست؟
و این پیروزیهای ادعایی چه تأثیری بر واقعیت امور دارد؟
آیا این بهاصطلاح پیروزی، تأثیری هم در معادلات موجود و مشخصاً بر کاهش و تعدیل تحریمها دارد یا نه؟
واقعیت فعل و انفعالهای درون اوپک
واقعیت این است که از قضا رژیم در اجلاس اخیر اوپک یک عقبنشینی کرد و آن این بود که وقتی پیشنهاد کاهش تولید کشورهای تولیدکننده نفت مطرح شد، به گزارش رویتر زنگنه اعلام کرد: «تا رفع کامل تحریمها به هیچ توافقی برای کاهش تولید نفت ملحق نمیشود». چرا که تصمیمات اوپک سنتاً با اتفاق آرا صورت میگیرد و رژیم میخواست پیشنهاد کاهش تولید را بهرغم اینکه خودش هم از آن نفع میبرد، گروگان بگیرد و آن را به لغو تحریمهای نفتی خودش مشروط کند، اما دیدیم که نهایتاً از این خواسته عقبنشینی کرد و به پیشنهاد کاهش تولید رأی موافق داد. در حالی که دستگاه تبلیغات رژیم وانمود میکند کاهش تولید، پیشنهاد رژیم بوده است.
نکتهٔ دیگر این است که در این کاهش تولید که همهٔ کشورها میبایست سهمیهای در این کاهش داشته باشند، رژیم معاف شده است. این هم اصلاً امتیازی محسوب نمیشود، چرا که رژیم بهدلیل تحریمها از سهمیهٔ ۲.۵میلیون بشکهای خود تنها میتواند حدود یک میلیون بشکه صادر کند که باند احمدینژاد روی همین دست گذاشته و گفته «کل اوپک تولیدش را ۸۰۰هزار بشکه کاهش داده و ایران به تنهایی ۱.۵میلیون بشکه!».
ضمن اینکه این معافیت تنها شامل رژیم ایران نیست، اوپک ونزوئلا و لیبی را هم که دچار وضعیت بحرانی هستند و قادر به تولید و صدور سهمیه خودشان نیستند، از سهمیهٔ کاهش تحریم معاف کرده است.
بر فرض صحت ادعای رژیم، آیا وضع رژیم تغییر میکند؟
پیشاپیش باید روشن باشد که:
اولاً کاهش تولید، خواست همهٔ اعضای اوپک و حتی غیراوپک است، چون با ازدیاد عرضه و اشباع بازار نفت، قیمت جهانی نفت پیوسته در حال سقوط بود.
البته خواست رژیم این بود که چون خودش بهدلیل تحریمها قادر به پرکردن سهمیهٔ صادرات خود نیست، سایر کشورهای تولیدکننده از تولید بیش از سهمیهشان خودداری کنند تا قیمت نفت هر چه بالاتر برود تا از این طریق فشار کشورهای مصرف کننده، متوجه آمریکا و تحریمهای آمریکا بشود و آمریکا مجبور بشود که تحریمها را تخفیف بدهد، اما این اتفاق نیفتاد، نه تنها عربستان سعودی، بلکه روسیه که عضو غیراوپک و متحد استراتژیک رژیم است و حتی دولت عراق که میدانیم چقدر تحت نفوذ رژیم است، تولیدشان را افزایش دادند و خلأ ناشی از کاهش صادرات نفت رژیم را جبران کردند.
ثانیا در همین نشست اخیر وزیر نفت عربستان اعلام کرد اگر صادرات کشوری به دلایل طبیعی یا سیاسی کم شود، عربستان تولیدش را بالا میبرد تا میزان عرضه ثابت بماند.
و رسانهها و تحلیلگران سیاسی این موضع را چراغ سبز عربستان به آمریکا تلقی کردند؛ به این معنا که اگر آمریکا بتواند با کاهش معافیتها یا افزایش فشارها، صادرات ایران را باز هم کمتر کند، لازم نیست نگران افزایش قیمت نفت باشد.
در نتیجه مشخص است که با چنین تحولاتی، هیچ تغییری در وضعیت رژیم بهوجود نخواهد آمد.
علت همراهی باند خامنهای با روحانی در فضاسازی چیست؟
نکته قابل توجه دیگر در این مورد این بود که معمولاً باند خامنهای در این قبیل مواقع که دولت روحانی ادعای پیروزی و موفقیت میکرد، واقعیت را لو میداد و آن را تخطئه میکرد، چطور این بار آنها هم با این تبلیغات همراه شدند؟ بهخصوص که در این جریان پای زنگنه، وزیر نفت، هم در میان هست که باند خامنهای خیلی با شخص او تضاد دارند.
این همراهی گویای این واقعیت است که شرایط آنچنان بحرانی شده که اکنون «امیددرمانی» و دمیدن در شیپور پیروزیهای واهی نیاز شدید هر دو باند شده است، آنقدر که بحران، هر دو طرف را و جنگ و دعواهایشان را تحتالشعاع قرار داده است. در واقع آن باند هم تلاش میکنند هر تحولی را به حساب دستاورد و پیروزی بگذارند.
شدت بحران و ضرورت مجیزگویی دینار عراقی!
بهعنوان مثال خوب است به مقالهٔ آلاسحاق از مهرههای باند ولیفقیه در شمارهٔ روز شنبه ۱۷آذر روزنامهٔ آرمان دربارهٔ خرید گاز توسط عراق اشاره کنیم. در این معامله قرار شده که عراق در ازای خرید گاز ایران به جای دلار، دینار پرداخت کند و این البته یک موفقیت برای عراق و یک توسری برای رژیم است.
آلاسحاق در این باره مینویسد: این مسأله «برای ما هم مشکلی نخواهد بود. چون:
هم ما برای انجام پروژههایمان در عراق به دینار احتیاج داریم، هم زائران ایرانی که به عراق سفر میکنند و سالانه حدود یک میلیون و ۷۰۰هزار نفر(غیر از ایام اربعین) به دینار نیاز دارند. ضمن اینکه خود دینار قابل تبدیل و مبادله به ارزهای دیگر است! بنابراین لطمهای وارد نخواهد شد».
هر ناظری درک میکند این واکنش آخوندها یعنی چه؟! وقتی که از فرط استیصال اینگونه دینار عراقی را روی چشمش میگذارد و بهبه و چهچه میکند!
تنها صنعت پررونق مملکت!
بنابراین میبینیم که اگر سایر صنایع در حال تعطیل و نابودی هستند، صنعت امیددرمانی چطور در حال رونق و گسترش است. اما جالب است که این ادعاها از آنجا که هیچ پایهای در واقعیت ندارد، جابهجا واقعیت از لابلای اظهارات و مطالب رسانهها و باندهای رژیم بیرون میزند، مثلاً روزنامهٔ آرمان شنبه ۱۷آذر ۹۷ در کنار مقالهٔ دیناردرمانی آل اسحاق، مقالهٔ دیگری دارد که در آن امیددرمانی واهی روحانی در سفر اخیرش به سمنان را به چالش کشیده و از جمله مینویسد:
«اینکه آیا آقای روحانی در حال تزریق باورهای خود در زمینه اوضاع اقتصادی به جامعه است، محل بحث است. اگر رئیسجمهوری معتقد است که در دولت چالشی وجود ندارد، تورم و بیکاری رو به افزایش نبوده و در آینده با مشکل روبهرو نیستیم، مسائلی است که مورد تأیید کارشناسان قرار نمیگیرد. اکنون صاحبنظران بر این باورند که دولت، فاقد یک افق روشن برای آینده است... کشور فاقد چشماندازی است که بتوان چند ماه آینده را پیشبینی کرد».
این مقاله سپس چنین نتیجهگیری میکند که «باید اذعان داشت مسائل کشور قابل پیشبینی نیست. از سوی دیگر یکی از مشکلات کنونی، عدم امیدواری مردم نسبت به آینده است».
و این یعنی اقرار به اینکه امیددرمانیها هیچ نتیجهای نداشته است.