سؤال: خانم نیکی هیلی سفیر آمریکا در سازمان ملل، سخنرانییی در «مؤسسه آمریکن اینتر پرایز» ایراد نمود که بازتاب گستردهیی بهخصوص در درون رژیم داشت و واکنشهای رژیم را برانگیخت.
سؤال این است که علت این همه واکنش رژیم چه بود؟ آیا چیز جدیدی در سخنرانی خانم نیکی هیلی بود؟
محمدعلی توحیدی: با توجه به حرفها یا مواضع رئیسجمهور آمریکا در مورد برجام و سیاستهای اعلام شده این دولت، موضوع یا موضعگیری جدید و خاصی در این سخنرانی نبود. ولی چیزی که میشود گفت جدید بود، و در درون رژیم یا در محافل بینالمللی، بازتاب زیادی داشته و همین امروز هم در نماز جمعهها و برنامههای تلویزیونی و تفسیرها در درون رژیم هم ادامه داشته، این است که در این سخنرانی یک نگاه کلی یا عام در یک سطح سیاسی وسیعتری به پرونده اتمی رژیم وجود داشت. یعنی توضیحات و نگاهی از زوایای مختلف و بهعبارتی صورت مسأله پرونده هستهیی رژیم را با چنین دید کلی مطرح کرد. این چیزی هست که معمولاً به آن پرداخته نمیشود. بحثهای مربوط به این پرونده عمدتاً تحتالشعاع مسایل تاکتیکی روز است؛ مثل زمانی که مذاکرات در جریان بود، مثل چه موضوعی مورد بحث است، چه موضوعی مورد اختلاف است، کجا بازرسی میشود و... نکات فنی مربوط به این توافق عمدتاً موضوع بحث رسانهها و مفسران و صحنة سیاسی است. اما در این سخنرانی یک تصویر کلی از برنامه اتمی و مقاصد رژیم و چنین صورت مسألهیی طرح شده و این باعث شده است که واکنشهای مختلفی ـ چه در درون رژیم و چه در تفسیرها ـ و دیدگاههای مختلف را بهدنبال داشته باشد.
سؤال: منظورتان از اینکه میگویید کلیت و واقعیت صورت مسأله، چیست؟
محمدعلی توحیدی: از بابت ماهیت خود برنامه، رژیم سعی کرده ـ و همین الآن هم میکند ـ که بگوید غنیسازی یا برنامه دسترسی به انرژی و سوخت هستهیی داریم که یک برنامه علمی است و یک برنامه صنعتی و پیشرفتهای علمی و بومی انجام دادهایم. رژیم دنبال این است. بنابراین هر گونه بحثی سر آن موضوعیت ندارد.
در این سخنرانی نیکی هیلی گفت که این حرف دروغ آشکار است. این برنامه مخفی بوده است. هدف این برنامه، تولید سلاح هستهیی است. البته این بحث جدیدی نیست. تا جایی که به مقاومت ایران مربوط میشود، از روز اول این را افشا کرده و مقاصدش را هم در این زمینه بیان کرده است که چرا رژیم این کار را میکند.
این برنامه هیچ مصرفی ندارد. حتی در درون رژیم اسناد زیادی منتشر شده است. حتی مجلس رژیم چند سال پیش تحقیقاتی کرد و وسیعاً منتشر کرده بود که اصلاً سودی برای پیشرفت صنعتی یا تأمین سوخت ندارد. آن هم در کشوری مثل ایران که روی دریای نفت و گاز است. این فقط یک مصرف دارد: تولید بمب اتمی برای تضمین بقای رژیم ولایت فقیه .
این یک وجهی از این صورت مسأله بود که در این سخنرانی به آن پرداخته شد. در این سخنرانی بحث ماهیت رژیم مورد توجه قرار گرفت. چون رژیمی است که برای دخالتهای منطقهیی خودش و کسب هژمونی در منطقه و حتی برای کسب پتانسیل سرکوبگرانهاش در داخل کشور، به چنین پشتوانة اتمی نیاز دارد. خود این بخشی از یک سیاست صدور تروریسم و دخالت است. این هم در این سخنرانی مطرح بود و عنوان شد؛ بهخاطر اینکه رژیم همچنان میگوید ـ و پنهان هم نمیکند ـ که عمق استراتژیکش در مدیترانه است، حتی در آفریقا است. بعضی وقتها سران رژیم میگویند نفوذ ما در دمشق یا وضعیت در سوریه یا حفظ بشار اسد برای ما از یک استان ایران هم مهمتر است؛ اصلاً آنجا استان شماره چندم ما است. اینطوری صحبت میکنند. این هم از بعد مقاصد سیاسی و منطقهییِ رژیم.
بحث بعدی در مورد خود برجام است و توافقی که حاصل شده است. که بحث را اینطوری مطرح کرد که این یک توافقی است که اگر بر فرض در یک جایی هم رژیم نقض کند و بخواهد پاسخی به آن داده شود، بلافاصله کل توافق منفجر میشود. یعنی اینطور نیست که این توافق، قابلیت تقویت را داشته باشد. ضمن اینکه وعده داده شده که این به برنامه هستهیی رژیم توقف میدهد. در حالی که اینطوری نیست و چنین تضمینهایی نیست.
البته در این وجوه قضیه، یعنی هر سه بعدی که مطرح کردم ـ بهخصوص همین موضوع توافق ـ مقاومت ایران این را پیوسته خاطرنشان کرده است. منتها اینها در بحثهای سیاسی، در طرح مسایل در مطبوعات و رسانهها و بحثهای سیاسی جدی، اغلب تحتالشعاع قرار میگیرد.
یادم است یک ماه قبل از اینکه برجام امضای نهایی بشود، رئیسجمهور مقاومت در گردهمایی سالانه مقاومت در کهکشان، در سخنرانیشان تأکید کردند که چگونه میشود توافقی باشد که شش قطعنامه مصوب شورای امنیت که همه روی آن توافق کردهاند ـ حتی چین و روسیه امضا کردند ـ نادیده گرفته شده و نقض شود، بعد بگوییم تضمین دارد که این رژیم دست بردارد؟ اگر چه رژیم وادار به عقبنشینیهایی در صنعت بمبسازیهایش شد، ولی مسایل ماهوی و پایهیی در این سخنرانی تا حدودی مطرح و روی آن انگشت گذاشته شده است و صورت مسأله واقعیِ عنوان شده، طبعاً توجهات را برانگیخته و در صحنه سیاسی هم اینها مسایل واقعی هستند.
مجری: شما به مواضع مقاومت ایران حول پرونده اتمی رژیم در مقاطع مختلف اشاره کردید و سخنرانی رئیسجمهور برگزیده مقاومت در گردهمایی سالانه را یادآوری نمودید.
قسمتهایی از این صحبتها در خرداد سال 94 را ببینیم و بعد بحث را ادامه خواهیم داد.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت، مریم رجوی: «متأسفانه دولتهای غرب ـ بهویژه دولت آمریکا ـ با نقض قطعنامههای شورای امنیت و دادن امتیازهای بزرگ، این رژیم را به بمب نزدیکتر کردهاند. بنابراین به دولتهای غرب خاطرنشان میکنم هر توافقی که بساط بمبسازی این رژیم را جمع نکند، از نظر مردم و مقاومت ایران قابلقبول نیست. بنابراین قطعنامههای شورای امنیت باید به تمام و کمال اجرا شود. غنیسازی اورانیوم باید متوقف شود. بازرسیها از تمام سایتهای نظامی و غیرنظامی باید انجام شود و این رژیم باید درباره ابعاد نظامی پروژههای اتمی و متخصصان هستهیی، پاسخ بدهد.
آقایان! اگر ولایت فقیه مسلح به بمب اتمی نمیخواهید، مماشات با آن را متوقف کنید! بر سر حقوق بشرِ مردم ایران معامله نکنید و مقاومت مردم ایران برای آزادی را بهرسمیت بشناسید».
سؤال: چالشی که الآن بین رژیم و جامعه بینالمللی ـ بهخصوص با آمریکا ـ وجود دارد، موضوع بازرسی از مراکز نظامی است. سؤال این است که بالاخره رژیم به این بازرسیها تن میدهد یا نه؟
محمدعلی توحیدی: در نمازجمعة امروز تهران موحدی کرمانی میگفت شما چه حق دارید بازرسی کنید؟ یک بار میگفتند یک رؤیا است و خط قرمز است. البته خامنهای هم بارها گفته است. ولی در هفته گذشته، بروجردی که رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس رژیم و مهرة شخص خامنهای است، حرفی زد که نشان داد اگر رژیم جدیت ببیند، ناگزیر است یک راهی باز کند. او میگوید: «آمریکاییها دنبال بهانهجویی هستند و فشارهایی را بر مسئولان آژانس وارد میکنند. هرگونه اجازه برای بازدید از مراکز نظامی، منوط به تصمیم شورای عالی امنیت ملی است». یعنی یک شکافی باقی میگذارد. حالا جالب است که باز در اینجا هم فریبکاری ماهوی رژیم را میبینیم. میگوید «فشارهایی بر مسئولان آژانس وارد میکنند». در نماز جمعه هم میگفتند آمانو همچنین حرفهایی میزند. اینجا هم باز آخوندها با دجالگری، صورت مسأله را بالکل عوض میکنند.
واقعیت این است که بازرسی باید شود. بازرسی جزو برجام است. خود اوباما که بیشترین امتیازها را میداد، میگفت که توافق بر اساس بازرسی در اشکال مختلف است، بر اساس اعتماد نیست. در واقع اگر دولتهای غربی و اگر آمریکا، اگر آژانس و امضاکنندگان توافق در غرب و شرق، فشار لازم را بیاورند ـ در واقع توافق اجرا شود ـ در آن صورت رژیم هم مجبور است تن بدهد؛ ولی رژیم هم تست میکند تا ببیند چقدر واقعاً جدی هستند و خودش را با آن تنظیم میکند. تا الآن ژستی که بهطور جدی گرفته، این است که ما نمیگذاریم بازرسی بشود.
سؤال: بر اساس توضیحی که شما میدهید، یک تفاوت یا اختلاف یا تشتت در اظهارنظر مقامات رژیم را بر سر همین موضوع بازرسیها شاهد هستیم. چرا اینها یک حرف مشخص و سیاست واحدی را در پیش نمیگیرند تا روی آن بایستند؟
محمدعلی توحیدی: طبعاً برایشان از نظر سیاسی خیلی بهتر است که بتوانند روی حرفی بایستند و دنبال کنند؛ کما اینکه دستور دو سالهیی که برای برجام داشتند، اگر میتوانستند در دوره اوباما با فاصله کمتر و سریعتر این توافق را به نتیجه برسانند تا با وضعیت جدید و تغییر دولت جدید آمریکا مواجه نشوند، به نفعشان بود. یا در موضعگیری الآن آنها هم این وجود دارد.
واقعیت این است که این رژیم در زمینه هستهیی با یک شکست استراتژیک و تحمیلی روبهرو شده است. یعنی زهر اتمی را مقاومت از بابت افشای مراکزش و از بابت افشای سیاستش به رژیم تحمیل کرده است. در نتیجه این برای دستگاه و بهطور خاص برای شخص خامنهای که مسؤل پیشبرد این برنامه است، الآن به یک گرفتاری و مخمصة بزرگی تبدیل شده است که در وضعیت شقه در دستگاه و بحرانی که دچارش شده، قادر به چنین کاری نیستند. در نتیجه دچار چنین گسستگیهایی هستند.
در درون رژیم با همدیگر هم که بحث میکنند، حرفهایشان بسیار جالب است. مثلاً صالحی که رئیس انرژی اتمی رژیم است، حدود ده روز قبل گفت اگر شما به ما فشار بیاورید و خواستهای زیادی مطرح کنید ـ از جمله همین بازرسیها ـ ما ظرف پنج روز میرویم غنیسازیِ 20درصد را درست میکنیم. این حرفش باعث شد که در داخل رژیم یک عدهیی بگویند چرا این حرف را زدی؟ این حرف بهانه به دست آمریکاییها میدهد. یکی هم گفت حرفت خیلی توخالی است و فقط ضرر میکنیم. جالب بود که خود صالحی بعد آمد موضعی گرفت و گفت: «فرض کنید بنده بهعنوان یک مسئول، حرفی را در مقابل دشمن بهعنوان یک ترفند سیاسی مطرح کردم، آیا شما باید طرف مقابل را حمایت و تأیید کنید یا حرف مسئول داخلی را تقویت کنید؟». اذعان کرد به اینکه حرفش بلوفی بوده برای اینکه کاری را پیش ببرد. یا حرفهای خیلیهایشان در موضعگیری و رسانهها و مطبوعاتشان در سطح مسئول، همان حرف تیم هستهیی است که مدام این ور و آن ور میروند. این ناشی از ضربه استراتژیکی است که دستگاه خورده است. به نظر من مشخصاً خود ولیفقیه ـ که سر نخ، بالاخره دست خودش است که حرف مشخص زده بشود ـ خودش را دچار ترس و تشتتی میبیند که نمیتواند یک موضع ثابتی بگیرد.
مجری: در صحبتهای خانم نیکی هیلی در «مؤسسه آمریکن اینترپرایز» یک جایی اشاره میکند و توضیح میدهد که چطور رژیم آخوندی به دام افتاده است. او روی این موضوع انگشت میگذارد. اجازه بدهید این قسمت را ببینیم؛ بعد من سؤالم را مطرح میکنم.
خانم نیلی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل: «در سال 2002 این مخالفان ایرانی بودند که وجود مجمتع غنیسازی اورانیوم و رآکتور آب سنگین را افشا کردند که هر دو نقض توافقنامه پادمان رژیم ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود. رژیم ایران به نقض متعدد قولهای خود در تبعیت از بازرسی بینالمللی و محدودیتها ادامه داد. توسعه تسلیحات اتمی خود را پنهان کرد و تا زمانی که گیر نیفتاد، در مورد آن دروغ گفت».
سؤال: حالا که رژیم به تله افتاده، اگر بازرسی از مراکز نظامیاش را بپذیرد، چه پیامدی برایش خواهد داشت؟
محمدعلی توحیدی: اگر جدیت در طرف بینالمللی باشد، که آنچه را که توافق شده و آنچه را که هدف این توافق بوده، اجرا بشود و رژیم هم تن بدهد، این به آن معنا است که زهر اتمی در دستگاه و در کل سیستم ـ بهطور خاص روی موقعیت و وضعیت ولیفقیه و دستگاه سرکوبگرش ـ تأثیرات جدی میگذارد. ترس رژیم هم از همین است. اینها همین را تصریح هم میکنند.
الآن در واقع آنهایی که مخالف این تندادن هستند ـ مثل کیهان که در کنترل نماینده خامنهای هست، یا روزنامههای سپاه پاسداران، سرکردههای سپاه، امام جمعهها، اینها یک جملهیی دارند که میگویند: «هدف الان، موضوع هستهیی نیست؛ هدف، موشکی است؛ هدف، کلید زدن برجام 2و 3 است. هدف، گرفتن سایر مؤلفههای قدرتمان است. هدف در یک کلام، امنیتی است». یعنی اگر به این تن بدهند، احساس میکنند آن قدرت کنترل و قدرت سرکوب و قدرت توسعه بنیادگرایی و تروریسمشان باید ضربه بخورد که بلافاصله در فضای جامعه تأثیر میگذارد.
حتی هنوز به نظر من نپذیرفته است. نفس چالشی که بر سر این موضوع ایجاد شده، برای رژیم و برای خامنهای و برای دستگاههای سرکوبکننده خامنهای، تضعیف کننده است. پیامدهایش هم این میشودکه مثلاً میزان کنترلش و شدت و صعوبت شرایطش بیشتر میشود؛ اوضاع جامعه برایش تنشهای بیشتری ایجاد میکند.
مثلاً در کردستان، کولبران – دهها هزار نفر- با این شرایط ضدانسانی، مرتب در معرض گلوله پاسداران و مأموران خامنهای هستند. مرتب یا بر اثر تیراندازیهای مستقیم کشته میشوند یا بر اثر بهمن و شرایط واقعاً غیرانسانی که صحنههای این برای هر انسان، تکاندهنده است؛ چه رسد به هر ایرانی. الآن ما میبینیم اینها به اعتراضات منجر میشود، دستگاه بهشدت در قبال خیزشی که در بانه بود، وحشت دارد. مجبور شدند خودشان را جمعوجور کنند. خیزشی که هنوز متوقف نشده و باز شاهدیم که این اعتراضات در سنندج و کرمانشاه و جاهای دیگر ادامه دارد.
تن دادن رژیم ـ همچنان که خودشان بهدرستی میگویند ـ یا اثر کردن زهر اتمی یا کارزار مقاومت ایران در پیشبرد این سیاست، رگهها و شاخکهای حیاتی ولایت فقیه را برای کنترل و سرکوب جامعه و یا توسعه بنیادگرایی و جنگافروزی در جاهای دیگر ـ که آن هم در خدمت همین سلطهاش است ـ ضربه میزند. ضربه به طلسم خفقان و اختناق دشمن میخورد. خود این چالش هم دشمن را تضعیف میکند. وقتی میگوییم به دام افتاده، در یک مقوله استراتژیک به دام افتاده، نه در یک بحث حقوقی یا تکنیکی.