رژیم جنایتکار آخوندی در مقابل مقاومت سازمانیافته مردم ایران، فقط به سرکوب، دستگیری، اعدام, شکنجه و ترور اکتفا نکرده بلکه از یک کارزار شیطان سازی و «جنگ روانی» بر اساس دروغ و دجالیت محض ازجمله در آذربایجان غربی استفاده میکند.
وظایف و مأموریتهای عوامل و مهرههای وزارت اطلاعات
برخی از مهمترین مأموریتهای مهرههای وزارت اطلاعات در پوشش انجمن نجات در آذربایجان غربی بهقرار زیر است:
۱- اعزام مزدوران آخوندها به سیرک ولایت در اطراف اشرف بهمنظور زمینهسازی اقدامات تروریستی علیه مجاهدین و مشروع کردن کشتار آنان.
۲- ارتباط و مراجعه به خانوادههای اشرفیها برای دروغپردازی علیه مناسبات مجاهدین بهمنظور نامهنگاری و جمعآوری امضا خطاب به ارگانهای حقوق بشری
۳- برگزاری نمایش و تجمعات فرمایشی از طرف وزارت اطلاعات بهمنظور دروغپردازی علیه مجاهدین
۴- شرکت در مستندهای سفارشی وزارت اطلاعات
شرکت در سیرک وحوش ولایت تحت عنوان خانواده مجاهدین
حکومت آخوندی از بهمن ۸۸ تا دی ۹۰ با اعزام گروهی از مزدورانش به عراق تحت عنوان خانواده ساکنان اشرف و استقرار آنها در کنار اشرف و با نصب ۳۲۰ بلندگو بهصورت شبانهروزی به جنگ روانی و شکنجه روانی ساکنان مشغول بود. این اقدام ضد بشری به کمک عوامل اطلاعاتی رژیم در سفارتش در بغداد صورت میگرفت. هدف از این اقدامات زمینهسازی برای اعمال فشار هرچه بیشتر بر مجاهدین و فراهم کردن زمینه حمله و کشتار در اشرف توسط دولت مالکی بود.قادر رحمانی، منصور تنهایی، سعید باقری دربند، ناصر سیدعلی بابایی ازجمله پادوهای وزارت اطلاعات در آذربایجان غربی بودند که هیچ نسبتی با ساکنان اشرف نداشتند ولی برای اجرای مأموریت به این سیرک ساخته و پرداختة وزارت اطلاعات اعزام شدند
خیمهشببازی وزارت اطلاعات در دانشگاههای کشور با پادوهای حقیر
وزارت اطلاعات به فاصله کوتاهی پس از خروج نام سازمان از لیستهای استعماری- ارتجاعی در برخی دانشگاههای کشور، نمایشگاههایی را برگزار کرد. در کنار این نمایشگاهها، جلسات ابراز ندامت تعدادی از مزدوران وزارت اطلاعات تحت عنوان پرسش و پاسخ برگزار میشد. علاوه بر این تعدادی از مدیران و مهرههای وزارت اطلاعات هم بهعنوان مهمان ویژه، در این نمایشها شرکت داشتند.
بعضی از این نمایشگاهها در آذربایجان غربی بود که با بازیگری تعدادی از پادوهای وزارت سرکوب و جنایت تحت عنوان «اعضای سابق مجاهدین» برگزار شد.
صحنه چرخان این نمایش وزارت اطلاعات یک مأمور بدنام به اسم آرش رضایی بود که رسانههای رژیم از او با عنوان «مدیرعامل انجمن نجات آذربایجان غربی» نام میبرند: «مدیرعامل انجمن نجات آذربایجان غربی: نمایشگاه دگردیسی در [مجاهدین] به کار خود پایان داد. این نمایشگاه ماهها قبل قرار بود برگزار شود، اما در فضای کنونی بهترین شرایط برای واکاوی افکار و دیدگاههای [کسانی] که نامشان را مجاهد گذاشتهاند ایجاد شد و با کمک مسئولان ذیربط این نمایشگاه را برگزار کردیم. گفتنی است نمایشگاه دگردیسی [مجاهدین] از ۲۰ تا ۲۵ آذر جاری در مجتمع فرهنگی ارشاد ارومیه برپا بود» (خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس – ۲۷ آذر ۹۱)
مستندهای سفارشی وزارت اطلاعات
یکی دیگر از پهنههایی که وزارت اطلاعات، مأموران و مزدورانش در شعبه آذربایجان غربی را بکار میگیرد صنعت جعل و دروغ و سریال سازی و مستندسازی علیه مجاهدین است. بعضی از این مستندهای سفارشی تحت عنوان «پایانی بر پایان» و یا «ملاقات پشت دیوارهای اشرف» و مواردی از این قبیل هستند.
رژیم در وحشت از اقبال اجتماعی مردم، بخصوص نسل جوان به مجاهدین، خودش را به آبوآتش میزند و کارزار تبلیغاتی گستردهیی علیه مجاهدین به راه انداخته است؛ در جریان این کارزار اهریمنی و در کنار استفاده از انواع شیوههای تبلیغاتی و دجالگرانه از نوع آخوندی یا از نوع مدرن که برای مخدوش کردن چهره مجاهدین به خدمت گرفتهشده، اقدام به ساختن و پخش صدها بهاصطلاح مستند و سریال تلویزیونی سفارشی و فیلم سینمایی هم کرده است.
همه تبلیغات رژیم علیه مجاهدین بر اساس خط مشخصی که توسط رأس نظام، یعنی ولیفقیه و بیت او به همه سردمداران و دستگاه تبلیغاتی رژیم ابلاغشده و بر اساس دستور و رهنمودی که توسط شورای عالی سیاستگذاری به دستاندرکاران ابلاغ گردیده، صورت میگیرد.
شورای عالی سیاستگذاری با ابلاغ یک دستورالعمل خطاب به ارگانهای تبلیغاتی رژیم این خط را داده است که:
-تولید برنامههای تلویزیونی برای آگاه کردن مردم مخصوصاً جوانان بیاطلاع در صداوسیما با استفاده از بریدگان از طریق وزارت اطلاعات و آقای هاشمی نژاد از کانون هابیلیان
-بسیج خانوادههای شهدای ترور در داخل و خارج
یکی از روشهای تکراری و کهنه اطلاعات آخوندی که همیشه هم به کار گرفته، قطار کش کردن مأموران لو رفته وزارت اطلاعات تحت عنوان «اعضای سابق مجاهدین» میباشد. هدف شهادت دروغ در مورد تشکیلات و مناسبات درونی مجاهدین و هر چیزی است که به مجاهدین مربوط میشود. از همان نوع شهادتهایی که رژیم بهطور وسیعی در جریان پروندهسازی ۱۷ ژوئن به کار گرفت و دیدیم که قضاییه فرانسه چطور به همه آنها مهر ابطال زد. همان یاوههایی که وزارت اطلاعات علیه مجاهدین ساخته بود و در ۲۰ دادگاه بینالمللی در اروپا و آمریکا مشخص شد چیزی جز تکرار دروغهای آخوندها نیست.
وزارت جعل و دروغ اطلاعات در این مستندها، ترفندهایی را برای فریب مخاطب بکار گرفت که البته بیشتر باعث رسوایی آخوندها شد: «برای ساخت این مستند اولین کاری که کردیم این بود که با مدیران تلویزیون به توافق رسیدیم که از ادبیات رایج و نگاه رسمی به [مجاهدین] کمی فاصله بگیریم و بتوانیم از زبان کسانی که در مقطعی این [سازمان] را تجربه کرده و در حال حاضر پشیمان هستند، مسائل را در میان بگذاریم و در فیلم ما هیچ فرد حکومتی و دولتی وجود ندارد». (محمد شیشهگر- تهیهکننده «ملاقات پشت دیوارهای اشرف» –هابیلیان – ۱۶ شهریور ۱۳۸۹)
این فیلمها تماماً با همکاری و مشارکت چندین ارگان و نهاد جنایت و سرکوب رژیم ازجمله وزارت اطلاعات و با امکانات آنها و پول و بودجه دولتی ساخته میشوند ولی مدعی هستند «در فیلم ما هیچ فرد حکومتی و دولتی حضور ندارد!».
علت اینکه رژیم میخواهد مأموران خودش را بهعنوان عضو سازمان مجاهدین قالب کند هم همین است، چون میداند همینکه اسم رژیم بیاید، دیگر هیچکس اعتماد نمیکند، بنابراین اینطوری وارد میشود تا شاید به خیال خودش مردم را ترغیب به شنیدن حرفهای عوامل وزارتی بکند ولی سفارشی بودن اینگونه فیلم و مستندها بر هیچکس پوشیده نیست و دستاندرکاران نیز بارها به آن اعتراف کردهاند: «زمانی که من این کارها را میساختم بعضی میگفتند شما سفارشی ساز هستید. پول دریافت میکنید تا حرف جمهوری اسلامی ایران را بزنید». (گودرزی، کارگردان «رؤیای سیاه» – خبرگزاری اطلاعات آخوندی موسوم به مهر – ۶ شهریور ۱۳۹۳)
قابلتوجه اینکه این حرفها را هواداران مجاهدین به این عمله جعل و تحریف نمیزنند، اما کار اینها آنقدر کثیف و ننگین است که از طرف حتی کسانی که به نظر میرسد با اینها حشرونشر و آشنایی دارند محکوم و طرد میشوند و به آنها گفته میشود که شما پول میگیرید که این چیزهای سفارشی را بسازید و تحویل بدهید.
اما چرا رژیم بااینهمه ننگ و فضیحت، باز اقدام به کاری میکند که هیچکسی را هم نمیتواند گول بزند؟ و اینقدر هم پول و امکانات صرف این کار میکند؟ خیلی ساده مجبور است و اگر این کار رو نکند چکارکند؟!
حرف وزارت اطلاعات در این مستندهای سفارشی که تعدادی از پادوهای اطلاعات آخوندی در آذربایجان غربی ازجمله مرضیه قرصی و غلامرضا شیردم و تعداد دیگری را به جستوخیز واداشت چه بود؟!
گوینده: با وقوع انقلاب اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی،
رجوی نیز آزاد میشود و بهسرعت به سازماندهی نیروهای پراکنده میپردازد». (مستند سفارشی ملاقات پشت دیوارهای اشرف – شبکه یک رژیم – ۲۱ خرداد ۸۹)
«در جریان اغتشاشات سال گذشته [۱۳۸۸] اسم [مجاهدین] بعد از مدتها که خبری از آنها نبود، دوباره در رسانهها مطرح شد… اینکه چنین گروهی بدون هیچ سابقهیی در ذهن مخاطب جوان، دوباره مطرح شود، موجب نگرانی فردی مانند من شد؛ و این مطرحشدن، خیلی از سوی آنها بزرگ جلوه داده میشد به این نحو که ما… میتوانیم مخالفتهایمان را در قالب تظاهرات خیابانی و اعتراضات مردمی ساماندهی کنیم». (محمد شیشهگر- تهیهکننده مستند سفارشی «ملاقات پشت دیوارهای اشرف» –هابیلیان – ۱۶ شهریور ۱۳۸۹)
«سال ۱۳۸۸ و بعد از وقایعی که در مورد انتخابات به وجود آمد… شاهد حضور [مجاهدین] در بطن ماجراهای یادشده بودیم و دیدیم خیلی از سرنخهای ایجاد آشوب و فتنه به منافقین ارتباط دارد. نیتم این بود که در صورت فراهم شدن شرایط، این فیلم را برای جوانانی که هم سن و سال من و شما هستند اما آشنایی چندانی با چهره نفاق واقعی ندارند بسازم…». (ایمان گودرزی، کارگردان مستند سفارشی «پایانی بر پایان» – سایت هابیلیان – ۱۲ بهمن ۱۳۹۱)
آنچه در محتوای گفتههای بالا جلبتوجه میکند این است که چند کلمه کلیدی بارها تکرار شد ازجمله واژه جوان، جوانان… جوانان خبر ندارند، مجاهدین جوانان و ذهن جوانان را نشانه گرفتند و… یکی هم کلید واژه فتنه، فتنه ۸۸ که منظور همان قیام سال هشتادوهشت است و اینکه دوباره ممکن است شعله بکشد و… بخصوص که تلألؤ این اسم امروز صدچندان شده، جهانی شده، چیزی که همین قلم به مزدها را مجبور کرده که برای مقابله با آن به قول خودشان یک موج قوی رسانهیی راه بیندازند.ایمان گودرزی کارگردان مستند سفارشی «پایانی بر پایان» اعتراف جالب دیگری دارد که میگوید:«قبل از اینکه کار را کلید بزنیم، به این نتیجه رسیدیم که کار نفاق علیه جمهوری اسلامی، یک کار بینالمللی است». (سایت هابیلیان – ۱۲ بهمن ۱۳۹۱)
به دلیل همین وحشت از مجاهدین است که رژیم جعل و دروغ تلاش میکند با شیطان سازی، با صنعت مونتاژ و مستندسازیهای مجعول، با آن مقابله کند. مستند سفارشی پایانی بر پایان که ۴۷ قسمت بود به اعتراف رژیم توسط وزارت اطلاعات و سایر ارگانهای سرکوب ازجمله سپاه تهیهشده بود
. بعد از مرور برخی از مأموریتها و وظایف مزدوران اطلاعات آخوندی در شعبه وزارت اطلاعات آذربایجان غربی لازم است به صحنهگردان این زائده اطلاعات و بعضی از مهرههای زبون آن نگاهی داشته باشیم.
آرش رضایی؛ صحنهگردان شعبه وزارت اطلاعات
در آذربایجان غربی موسوم به نجات
بر اساس گزارشها ارسالشده از جانب هواداران مجاهدین در داخل کشور، یکی از مزدوران و مأموران بدنام وزارت اطلاعات آخوندی در استان آذربایجان غربی، فردی است بنام آرش رضایی که هیچگاه پایش به هیچیک از قرارگاههای ارتش آزادیبخش نرسیده است.
وزارت اطلاعات، بهمنظور بالا بردن نرخ مأمور خود در تاریخ ۱۲ اسفند سال ۸۳, مینویسد: «…آرش رضایی یکی از جداشدگان مجاهدین خلق است …» (ایران دیدبان – ۱۲ اسفند ۸۳)
آرش رضایی طی روزهای ۲۰ تا ۲۵ خرداد سال ۸۳ برای سفیدسازی در هتل «ساحلِ» ارومیه در اتاق شماره ۲۱۹ مستقر شد.ازآنجاکه هویت وی بهعنوان مأمور وزارت اطلاعات برای اکثر خانوادهها و هواداران مجاهدین در شهرهای آذربایجان برملا شده است، وی برای پیشبرد توطئههای وزارت علیه اشرف از بریده مزدورانی که به صفوف مقاومت پشت کرده و به دشمن پیوسته بودند، استفاده میکرد.
مزدورانی که زیر نظر آرش رضایی به انجاموظیفه برای وزارت اطلاعات گمارده شدند عبارتاند از: قادر رحمانی، منصور تنهایی، سعید باقری دربندی، مرضیه قرصی غلامرضا شیردم و تعداد دیگری از این مزدوران.
مأموریتهای ابلاغشده به مأمور آرش رضایی
۱- تخلیه اطلاعاتی تسلیمشدگان به رژیم آخوندی که به زیر قبای آخوندها خزیدند، برای بهروز کردن اطلاعات مربوط به مجاهدان و بهویژه مجاهدانی که خانوادههای آنان در آذربایجان غربی مستقر هستند باهدف توطئه بیشتر علیه مجاهدین.
۲- بهکارگیری مزدوران جدیدالاستخدام برای دروغپردازی علیه مجاهدین و اشرفیها جهت درج در سایت وزارت اطلاعات موسوم به «نیمنگاه».
۳- شرکت در خیمهشببازی آخوندها که بهوسیله وزارت اطلاعات در آذربایجان غربی، اصفهان، شیراز و سایر شهرها برگزار میگردد.
۴- مراجعه به خانوادههای قربانیان جنگ ضد میهنی و دروغپردازی مبنی بر دیده شدن فرزندانشان در صفوف مجاهدین و تشویق آنان برای مراجعه به اشرف و لیبرتی و شرکت در جلساتی که برای ارگانهای بینالمللی ترتیب داده میشود.
وزارت جعل اطلاعات آخوندی برای رونق بخشیدن به پادوی دونپایه خودش، نهفقط او را «عضو سابق مجاهدین» معرفی میکرد بلکه برای او سابقه تراشی مجعول هم میکرد:
«انجمن غیردولتی نجات شاخه آذربایجان غربی و کرمانشاه، با صدور اطلاعیهای اعلام کرد
آرش رضایی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق معتقد است به مدت ۲۴ سال اسیر در [مجاهدین] بوده است»(ایران دیدبان – ۱۹ اسفند ۸۳
آرش رضایی مزدور، قبل از جنگ آمریکا و عراق تلاش کرد تا طبق سناریو وزارت اطلاعات به بهانه فعالیتهای تبلیغی در ارتباط با مجاهدین قرار بگیرد تا زمینه اعزامش به منطقه مرزی و نفوذ به ارتش آزادیبخش فراهم شود. با شروع جنگ، این طرح وزارت اطلاعات متوقف گردید ولی بعد از جنگ فعالیتش علیه مجاهدین را در یک تشکل پوششی وزارت اطلاعات موسوم به نجاتِ رژیم ادامه داد.
قادر رحمانی؛ مزدور اطلاعات آخوندی
قادر رحمانی یکی از مزدورانی است که شرایط سخت بعد از جنگ آمریکا و عراق را نتوانست تحمل کند و خودش را به خروجی تحت کنترل آمریکاییها تسلیم کرد و نهایتاً در شهریور ۱۳۸۴ نزد رژیم بازگشت. سایتهای وزارت اطلاعات رژیم مانند نجات، هابیلیان و اینترلینک خبر بازگشت این مزدور را منعکس کردند.
جالب است که در جشن وزارت اطلاعات برای برگشتن این مزدور، سردمداران سرکوب و کشتار در آذربایجان غربی شرکت کرده بودند و قادر رحمانی سرسپاری خود به رژیم آخوندی را به تمام و کمال اثبات کرد:
«در مورخه ۷/۶/۸۴ در ساعت ده صبح آقای قادر رحمانی یکی از رها شدگان [مجاهدین] که یک هفته پیش به همراه چهار نفر دیگر از جداشدگان [سازمان] مذکور به کشور بازگشته بودند در محل دفتر انجمن نجات شاخه استان آذربایجان غربی در فضایی پراحساس، پرشور و صمیمی به اعضای خانواده و بستگانش تحویل داده شد… در این مراسم صمیمی و پراحساس آقای قادر رحمانی ضمن سخنان کوتاهی … حضور خود را در میان اعضای خانوادهاش… فعالیتهای خستگیناپذیر انجمن نجات ایران و مقامات جمهوری اسلامی دانست». (سایت نجات رژیم – ۸ شهریور ۸۴)
در نمایش دیگری که توسط دستگاه سرکوب آخوندها برای برگشت قادر رحمانی و بقیه مزدوران خزیده زیر عبای آخوندها برپاشده بود به نقش سربازان بدنام وزارت اعتراف کردند: «معاون رئیسکل دادگستری استان زنجان گفت: مهرورزی، رأفت و عطوفت اسلامی شامل حال افراد بریده از [مجاهدین] میشود. داوود محمدی روز دوشنبه در مراسمی که به مناسبت رهایی تعدادی از این افراد از [سازمان مجاهدین] توسط “انجمن نجات” و بازگشت آنان به کشور و آغوش گرم خانواده برگزار شد، تأکید کرد: همه مسئولان نظام برای رهایی فرزندان این کشور از [مجاهدین] تلاش میکنند، به گفته محمدی، رهایی یافتگان از [مجاهدین] میتوانند با ملحق شدن به انجمن نجات، زمینه نجات افراد دربند بیشتری را فراهم آورند. صمد اسکندری در این مراسم از برخورد خوب و اسلامی مسئولان امنیتی و قضایی ایران تشکر کرد کریم محمدی، یکی دیگر از بریدگان نیز قدردانی از برخورد خوب مسئولان ایران بهخصوص سربازان گمنام امام زمان…» کرد. (خبرگزاری ایرنا – ۷ شهریور ۸۴)
بر اساس این خطِ رژیم، مزدور قادر رحمانی راه خیانت را ادامه داد و به گماشتهیی تام و تمام برای دجالان حاکم بر میهنمان تبدیل شد. او بلافاصله به خدمت اطلاعات آخوندی در استان آذربایجان غربی (ارومیه) درآمد.
نامبرده در صحبتی که با آرش رضایی عامل اطلاعات آخوندی در ارومیه انجام داده و دریکی از سایتهای اطلاعات در تاریخ ۲۴ شهریور ۸۴ درجشده است به طرز مشمئز کنندهیی به تعریف و تمجید از رژیم پرداخت و تلاش کرد که دستان خونچکان آخوندها را پاک کند.
«نسبت به همه و بهخصوص نسبت به جمهوری اسلامی ایران دیدگاه جدید پیدا کردم … از لحظه ورودم به کشور عزیزم با مشاهده طرز برخورد انسانی و پر عطوفت مسئولین ایرانی متوجه شدم که تبلیغات رهبری سازمان علیه کشورم و مسئولین آن بیاساس و غیرواقعی است و از این بابت خیلی خوشحالم»
منصور تنهایی؛ پادوی اطلاعات آخوندی
منصور تنهایی دیماه ۸۳ به دلیل سختیها و پیچیدگیهای مبارزه که بعد از تغییر دولت قبلی عراق، شرایط منطقه و بینالمللی خیلی بغرنج شده بود، به عهد و پیمانهای خودش برای آزادی مردم و میهن پشت کرد و خودش را تسلیم کرد و به یکی از عوامل اطلاعات برای پیشبرد زندگی ننگین و خفتبار خودش تبدیل شد. رژیم ضد بشری برای مقابله با مجاهدین این خیانتکاران زبون و درهمشکسته را بهعنوان آلت فعلی علیه اشرفیها بکار گرفت تا شاید بر فضای سمپاتیک اجتماعی و اقبال عمومی از مجاهدین در داخل و خارج کشور تأثیر منفی بگذارد.
منصور تنهایی بهمحض رسیدن به ایران مثل بقیه واماندگان از مبارزه توسط وزارت اطلاعات تحویل گرفتهشده و به محلی که از قبل توسط اطلاعات در کرج آمادهشده بود منتقل شد. طی ۱۰ روز همه اطلاعات خودش در مورد ارتش و رزمندگان آزادی را در برگههای مخصوص در اختیار مأموران بدنام اطلاعات قرارداد و به شناسایی مجاهدان و مسئولین ارتش آزادی از طریق عکس و فیلم پرداخت. پرسشنامههای وزارت اطلاعات تماماً در مورد قرارگاه اشرف و خانوادههای مجاهدین در داخل کشور بود. این مزدور بهویژه اسامی و اطلاعات خودش در مورد مجاهدین شهر اشرف از استانهای آذربایجان را به تمام و کمال به گماشتگان سرکوبگر اطلاعات داد تا اعتماد جلادان اطلاعات را برای ادامه حیات ننگین خویش جلب کند.
منصور تنهایی در ابتدای ورود به تشکل اطلاعاتی موسوم به انجمن نجات، توسط آرش رضایی توجیه شد. مأموریتهای مشخصشده برای این مزدور ازاینقرار بود:
۱- دیدار با خانوادههای مجاهدین و ارائه اطلاعات دروغ برای نگران کردن این خانوادهها نسبت به سرنوشت فرزندان و اقوام آنها
۲- مراجعه به خانوادههای قربانیان جنگ ضد میهنی و دروغپردازی مبنی بر دیدن فرزندان و منسوبین آنان در نزد مجاهدین و تشویق آنان برای مراجعه به شهر اشرف در راستای طرح توطئه آخوندها علیه مجاهدان آزادی
۳- تشویق خانوادههای مجاهدین و خانوادههای مفقودین جنگ ضد میهنی برای نوشتن نامه و امضای طومار خطاب به مجامع حقوق بشری و ارگانها و مقامات عراقی
۴- دروغپردازی علیه مناسبات مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادی و سر هم کردن یکمشت جعلیات تحت عنوان «خاطرهنویسی» و درج در سایت وزارت اطلاعات موسوم به نجات و گرفتن مزد متناسب با میزان رذالت و فرومایگی و انتشار آن توسط وزارت جعل و سرکوب بهصورت کتاب.سرنوشت رقتبار این مزدور درعینحال درماندگی رژیم را برملا میکند و مسئولیت و نقش وزارت اطلاعات در مورد نحوه حلوفصل امور این قبیل گماشتهها را نشان میدهد و روشن میشود که اشرفیها، اولین هدف توطئههای وزارت اطلاعات هستند.سوءاستفاده از عواطف خانوادگی روشی است که آخوندها وقتی میبینند دیگر از کشتار و شکنجه و اعدام و بمباران و محاصره نتیجه نمیگیرند به آن متوسل میشوند. روش آخوندها به دلیل ماهیت آنها همیشه همین بوده که البته بیانگر اوج استیصال و درماندگی در مقابل پایداری مجاهدین میباشد.