۱۳۹۶ شهریور ۳۰, پنجشنبه

شقه اندر شقه




جدال باندهای درونی و دسته‌جات مافیایی آن، سرتاپای نظام را دچار تلاطم کرده است. به‌طوری که علاوه بر جنگ قدرت میان دوباند اصلی رژیم هر یک از باندها نیز دچار تفرقه و تشتت درونی شده‌اند.

اختلاف بر سر کسب مناصب حکومتی و سهم‌خواهی بلافاصله پس از نمایش انتخابات در میان باند روحانی و دار و دسته‌های متحد آن بالا گرفت. سردمدار آن نیز محمدرضا عارف بود که به قول رسانه‌های باند روحانی شروع به ”نق و نوق “ و سهم‌خواهی کرد. به همین دلیل بسیاری از این رسانه به او حمله کردند و حتی بعضاً او را کسی نامیدند که در بحبوحه ”قحط الرجال“ سیاسی در باند موسوم به اصلاح‌طلب برای خود کسی شده است و...
صادق زیباکلام از حامیان دولت روحانی در مصاحبه با روزنامه حکومتی آفتاب یزد 27شهریور این نق و نوقها را این طور توصیف می‌کند: ”اصلاح‌طلبان به مانند احزاب شکست خورده در اختلافات درونی خود سر می‌کنند، یکی خواهان حذف شورای عالی سیاست‌گذاری است و دیگری آن را بهترین الگو تلقی می‌کنند. یکی روحانی را نماد تدبیر و امید می‌داند، یکی بسان فردی که کلاهی بس گشاد برای هشت سال بر سر جناح چپ کرده است“.
نمونه دیگر روزنامه آرمان 25شهریور 96 است که به بحران درونی باند موسوم به اصلاح‌طلب اعتراف می‌کند و در این زمینه از قول محمدرضا تاجیک یکی از مهره‌های این باند می‌نویسد: ”اکنون اصلاح‌طلبی با دو بحران تهی‌شدن از ایدئولوژی و پرورش نیافتن نیروی جدید مواجه‌ است... . نمی‌توان گفت این دولت (دولت روحانی) اقتضای تاریخی زمان ما بود “.
تاجیک روحانی را به ابن الوقتی متهم می‌کند و می‌گوید: ”من عملکرد فعلی روحانی را بازگشت به اصل خویش می‌دانم. روحانی در انتخابات 96 به قول مولانا از نیستان ببریده شد و در یک فضایی قرار گرفت که چندان با طبیعت خودش همگون نبود“.
این مهره باند موسوم به اصلاح‌طلب مأیوسانه اضافه می‌کند:‌ «باید نشست و اندیشید و تمهید و تدبیر کرد که آیا می‌توانیم از شقاق درونی جلوگیری کنیم».
شکاف و اختلاف در باند خامنه‌ای موسوم به اصول‌گرایان نیز کاملاً عمیق و نهادینه است. در این مورد روزنامه حکومتی قانون تحت عنوان ”کشمکش اصول‌گرایان با گذشت سه ماه از انتخابات تمامی ندارد“، می‌نویسد: ”این فضای متشنج در اردوگاه اصول‌گرایان تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و محافظه‌کاران با این اختلافات ریشه‌دار که از گذشته به ارث برده‌اند، می‌توانند در انتخابات مجلس 98 و ریاست‌جمهوری 1400متحد و موفق ظاهر شوند؟“ (قانون 23شهریور 96)
در یک نمونه دیگه روزنامه جهان اقتصاد 27شهریور 96 نیز می‌نویسد: ”جریان اصول‌گرایی بی‌رهبر و سردار باقی مانده است و همان مسیر اختلاف برانگیز و بی‌هدفی که در انتخابات ۹۶ طی می‌شد بین اصول‌گرایان ادامه دارد“.
باهنر نایب‌رئیس سابق مجلس رژیم واز چهره‌های شاخص باند خامنه‌ای در مورد شکاف در این باند می‌گوید: ”اصولگرایی در حال دگردیسی و شقه شقه شدن است“. (سایت انتخاب 4شهریور 96)
روزنامه حکومتی سیاست روز وابسته به باند خامنه‌ای نیز وجه دیگری از شکافهای درونی باند خامنه‌ای را آشکار می‌کند: «میدان ندادن به نیروهای جوان‌تر و خوش‌فکر در این جریان است. در حقیقت می‌توان گفت که پیرسالاری از جمله مشکلاتی است که بافت اصول‌گرایی را به خمودی و انفعال نسبی دچار کرده و امکان تحول و پویایی را در موارد زیادی از آن سلب کرده است».
این نمونه‌هایی از شکاف و کشمکش در درون هر یک از باندهای رژیم بود. نتیجه این شکافها البته تشدید شقه اصلی در رأس حاکمیت آخوندی است که هر دو باند نسبت به عاقب خطرناک آن به هم هشدار می‌دهند. یکی از تازه‌ترین این هشدارها مقاله روزنامه حکومتی جمهوری در روز 27شهریور 96 است: «چرا اینهمه با هم اختلاف داریم و هر کدام از ما درصدد تفسیق و تکفیر و طرد آن دیگری بر می‌آئیم و حاضر نیستیم نظرهای همدیگر را تحمل کنیم؟
 وقتی علمای روحانی ما نمی‌توانند با همدیگر کنار بیایند و اختلاف‌نظرهایشان را پشت درهای بسته حل کنند و آن را به صحنه اجتماع نکشانند، طبیعی است که مردم نسبت به آنها بدبین شوند. وقتی مردم می‌بینند حرف‌ها با عملکردها متفاوت است، طبیعی است که اعتقادشان سست شود».
صرف نظر از جنگ بر سر چپاول و غارت مردم و سهم بردن از حکومت، واقعیت این است که عامل اصلی جدال پایان‌ناپذیر بین باندهای رژیم ناشی از بن‌بست و شکست این نظام در همه زمینه‌ها است.
شکست در جریان زهرخوران اتمی و قبول برجام، شکست در زمینه اقتصادی، شکستهای پیاپی در زمینه توسعه‌طلبی در منطقه، انزوای منطقه‌ای و بین‌المللی و از همه مهمتر نفرت روزافزون مردم با این حاکمیت است که زهر شقه را در تمامی ارکان نظام و باندهای درونی آن گسترش می‌دهد و شکافهای درونی باندهای آن را روز به روز عمیقترمی کند.
با توجه به این شکستها و با توجه به چند پارگی نظام آخوندی، دیگر برای این رژیم فرصت از دست رفته است و هیچ‌کس و هیچ جریانی در نظام نمی‌توانداز ”شقاق“ درونی باندهای آن و از ”شقاق“ نهایی کلیت نظام ولایت‌فقیه جلوگیری کند. بنابراین فروپاشی کلیت نظام هم امری حتمی و نوشته شده در ناصیه این نظام است.