مگر ما چه میگفتیم!؟
از چهل سال پیش، و حتی از زندانهای شاه، گفته شد که آزادی و حاکمیت مردمی و عدالت اجتماعی، اساس کلیه تلاشهای عمده بشر برای سعادت و زندگی متمدنانه است.
گفته شد که راه ما ادامه راه سمبل ملی و استقلال و دمکراسی، دکتر محمد مصدق پیشوای تاریخی مردم ایران است.
گفته شد که به قانون اساسی این رژیم، که بوی تند و گند و گزنده فاشیسم دینی میداد، رای نمیدهیم.
یک نه بزرگ به خمینی در قم و به انصار بد اصل و نهادش، در آن سخنرانی تاریخی در امجدیه، داده شد، و یک ائتلاف بزرگ تاریخی از همان روزهای اول آن انقلاب ملاخور شده، با شرکت کلیه نیروهای ضد استبدادی، (از هر نوع چپ و راست آن)، پایه ریزی شد، که خواب خمینی را آشفته کرد. مگر او، با آن فارسی افتضاحش، نگفت که: دشمن نه در واشنگتن است و نه در مسکو، دشمن همین جاست!
گفته شد که پس از خروج نیروهای عراقی از خاک ایران- در جنگی عبث، که با تحریکات خمینی برای تشکیل ولایت فقیه در عراق، دولت وقت عراق را وحشت زده و وادار به اشتباه بزرگ شروع حمله کرد- دیگر باید، بر اساس قرارداد الجزایر۱۹۷۵ این جنگ تمام شود و از کشت و کشتار صدمه جسمی به میلیونها انسان دیگر-البته منهای آقازاده ها- و ویرانی صدها شهر و ده روستا، خاتمه داده شود و حتی غرامت شروع فیزیکی اولین حمله در مراجع بین المللی هم گرفته شود. مگرنه اینکه خمینی ضحاک آین جنگ یکسال و نیمه ، که با خروج ارتش مقابل از خاک میهن میتوانست فورا تمام شود و غرامت هم گرفته شود را، شش سال دیگر ادامه داد و ایران را ویرانه کرد، با شعار نازیستی و یک استراتژی ای عبث، (رجوع شود به نامه ها و خاطرات جانشین آنروز خمینی، آیت الله منتظری، و اعترافات فاحش و شوک آور پاسدار فرمانده سابقش سبزعلی محسن رضایی)
مگر نه اینکه شما غربی ها، نگران و آشفته و هراسان، بلافاصله از طرح صلح شورای ملی مقاومت و امضای آن توسط مسؤل شورا و مقام طراز اول عراق - شوروسرور کردید و، از راس تا مجالس تان، با نامه و امضا وتعریف و تمجید، کتاب قطوری را ساخته بودید، که این کتاب حامی هزاران امضای شما، اکنون جلوی چشم من است.
اما مگرخمینی نگفت، جنگ جنگ تا آخرین خانه و آخرین نفر، تا رفع فتنه از عالم، تا برقراری اولین قمر اتحاد جماهیر اسلامی در عراق و جنگ جنگ تا فتح قدس و اورشلیم از راه کربلا؟ و شما رهبران غرب و فراتر، شرق و شمال و جنوب عالم را آچمز و هراسان وهراسانتر کرد. بلی و وقتی کار از همه حیلتی در گذشت، ارتش ازادیبخش ملی ایران تشکیل شد و حلال شد بردن به شمشیر دست.
و این ارتش ملی دمار از روزگار رو به انهزام الموسوی الخمینی در آورد، و طرح حکومت اسلامیستی، (ماده ۱۱ همان قانون اساسی)، آن هیلر زمان را، بخاک نشاند. نامبرده دوم آدولف هیتلر، بعد از شکست نهایی در برلین، با کشتن خود و همسرش، اوا براون، مرد. نامبرده اول خمینی، با نوشیدن جام زهرآتش بس، پس از عملیات چهلچراغ ارتش آزادیبخش ملی ایران، بدیار بی باقی شتافت. و باری، متعاقبا، شما رهبران عالم پایان این جنگ ایران و عراق سوز را، به جشن و سرور نشستید. بدون اینکه اقرارکنید که این ارتش ملی و این سازمان و این شورا چه خدماتی به منطقه و ایران وجهان کردند. همان کاری که نیروهای متفقین در برلین درهشتم ماه مه ۱۹۴۵ کردند.
برایتان در صحبتها و کنفرانسها، و فورموله شده در یک کتاب به زبان انگلیسی، توضیح دادیم که بنیاد گرایی اسلامی تهدید شماره یک جهان امروز است. پس از تهدیدات نازیسم و فاشیسم و پل پوتیسم و برادران هم کیش و نسب دیروز و پریروز. اما شما اینجا را دیگر بوکسوات فرمودید، و بجای تشکیل یک جبهه جهانی در پشت سر این مقاومت سازمان یافته و در کنار ملت بزرگ و متمدن ایران، شروع کردید به چرتکه ها را روی پیشخوان دکانهایتان گذاشتن و معامله و دو دوزه بازی و هی درجا زدن در چرخه عبث برد برد و باخت باخت و دادن امتیاز و مماشاتی سی ساله که بوی نفت و برق سکه طلا و نقش دلار و یوروی آن، گیج و منگ و مست تان کرد. تا یک روز بیدار شدید که دیدید تروریسم بنام اسلام- که تا آنزمان وجود خارجی نداشت و تنها آنزمان تنها نیروی تروریست شهری، چپول های “بایدر ماینهف“ و “رد آرمی“ و “اکسیون دیکرکت“ بودند- این بار بنیادگذار و پدرخوانده آن خمینی خلیفه اول و خامنه ای خلیفه دوم و سپس نوچه های آن بن لادن و ملا عمر و خلیفه البغدادی شد، افراد و پرسنل تان را در منطقه صد تا صد تا میکشت و ترور میکرد، بمبهای جورواجور ساخت، برجهایتان در نیویورک، که سمبل عظمت تمدن تان بود، را نابود کرد، به کشورهای منطقه برای استقرار ولایت مطلقه فقیه و خلافت، دست اندازی کرد، و با بمب دستی و قمه و وانت بار صدها صدها نفر از مردم بیگناه تان را در نیس و پاریس و برلین و مادرید و بارسلون و بروکسل و استکهلم، تکه پاره و له و لورده نمود.
خوب مگر ما چه میگفتیم؟ و چه میکردیم، که بجای دولت بوجود آورنده همه این مصیبت ها و خونریزی ها، ما را تحت فشار و حمله و لیست گذاری گذاشتید؟. یادم می آید، که درهمان روزهای زمزمه لیست گذاری سازمان مجاهدین در لیست تهی از عقل و تدبیر و شرف انسانی اروپا، یک دیپلمات ارشد دانمارکی، که رئیس بخش خاورمیانه وزارتخارجه این کشور و کانال آشنای من بود، در مقابل تعجب و پرخاش من، بمن چنین دلداری میداد که درست جمله اش در خاطرم مانده است. او، به آن زبان تند بیان و پیچیده دانمارکی خودش، عینا چنین گفت:
Jeg beklager din skuffelse , men det handler om Realpolitikken, Jeg er ked for det
“من ناراحتی ترا درک میکنم، داستان برسر رئال پولیتیک (واقعیتگرایی و مصالح سیاسی) است، من متاسفم برای تو در این مورد“
خوب این رئال پولیتک و حفظ منافع حقیر کوتاه مدت بود یا وادادگی و درماندگی شما، که الان خمینیسم و داعشیسم به پشت در خانه هایتان در غرب و شرق و شمال و جنوب عالم رسیده اند و هر روز از فرزندان و اقوام و خویشاوندانتان جان میگیرند و توطئه و جاسوسی و فتنه میکنند.
شما خوب میدانید -که کار به رسانه ها کشیده-، که هفته پیش یک عده مزدور بنام پناهنده سیاسی!! مامور رژیم خمینی، شروع به ثبت یک حزب اسلامی به رهبری یک آخوند بنام قرائتی، در کشور سوئد کردند، که قرار است از تهران ویزا بگیرد و اول بیاید و امام مسجد اهل بیت خامنه ای شود، سپس طبق برنامه انتخاباتی سال آینده سوئد، به مجلس ریکسداگ سوئد با عمامه سفید و عبا و ردا بنشیند و دم از قوانین شریعت و حد و تعزیرات حکومتی بزند!!! بهرحال این برنامه شان است که در شهر مالمو اعلام کرده اند. نوش جانتان! حالا هی خانم موگرینی برود در جمع آخوندها و یخه آخوندهای مجلس ولایت، پزوقمیش در سلفی نثار خامنه ای کند!
مگر بعد از هیجده سال، با کشف و افشای اولین بار سایتهای اتمی خمینی و خامنه ای، شما را از خواب خرگوشی بیدار نکردیم – که خودتان این جا و آنجا دیروز امروز گفتید که کار سازمان مجاهدین بود. آیا حالا نمیدانید که در پروژه های اتمی و موشکی، خامنه ای دست در دست کیم سونگ اون کره شمالی دارد؟ حتی در راه اندازی ناوهای زیردریایی خلیفه دوم تهران در خلیج فارس!؟ حتما میدانید روابط تنگاتنگ و پالوده خوری سران هر دو رژیم در تهران و پیونگ یانگ را. عجبا! که من الان فتوای خامنه ای را پیش رو دارم که این منحوس، در مورد هموطنان بهائی ما، میگوید که نجس هستند و تماس جسمی با آنها و مایعاتی که مصرف میکنند حرام است. اما حرام خوران سپاهی و دولتی او، خوردن خورشت قیمه و غذای“ WOK“ کره ای و ساندیس و شربت سنکجبین با کره شمالی های بی دین و کافر و بی خدا و گوشت خوک و ودکا خور، و تماس جسمی و روحی! و معانقه با برادران کیم ایل سونگ نشان، خالی از اشکال شرعی است.
و حالا باز این مائیم که در مقابل دشمن شماره یک تمدن تان و تمدن مان، همچنان طوفنده و محکم و استوار و بسا سازمان یافته تر، ایستاده ایم و شما اکنون هم به آن رفته رفته مقر شده اید و رسانه هایتان گاماس گاماس بازتاب میدهند، از جمله تظاهرات عظیم ایرانیان پشتیبان مقاومت را در مقابل ملل متحد در حالی که روحانی شیاد لاطائلات می بافت و بخورد مبارکتان میداد.
بالا بیاورید و بگویید که در حق این ملت متمدن و بینانگذار اولین اعلامیه جهانی حقوق بشر، با شعر و فسلفه و هنر ادب اش، با رومی و فردوسی و خیام و عطار و سعدی و حافظ اش، با سینا و طوسی اش، با سیاوش و کاوه آهنگر و فریدون ضحاک شکن اش، با آریو برزن و بابک خرم دین و افشین اش، با ستارخان و میرزا کوچک و مصدق و دکتر فاطمی و فرزندان به حق شان در سازمان مجاهدین و نیروهای مترقی، ایراندوست و آزادیخواه دیگرش، ظلم و عناد بیشمار کردید............ آری و آری و هزاران آری، اگر مصدق کبیر را، با کودتایتان، زمین گیر نمیکردید، اگر از همان ابتدای نهیب بیداری از خواب غفلت تان، توسط مسعود رجوی و مریم رجوی، در کنار مردم بزرگ و آزادیخواه و مقاومت آزادی ستانشان می ایستادید، و دست از این همه سیاست خف بار چهار ده ای تان بر میداشتید، امروز نه خلفای سفاکی چون خمینی و خامنه ای داشتید و نه داعش و درنده خویان تحت امر خلیفه البغدادی.
آهای ای بالا و پایین عالم! آیا کاملا بیدار شده اید یا اگر هنوز خوابید تا سطلی آب سرد بر بسترتان حواله کنیم؟ ترجمه لری ذیلا درج میشود:
هی هی! هسویی دخو ورسیایتا؟ ار هنی هوفتیتا تا ستلی آوه هونگ بریزیم ده جاتو!
Hey hey! Hesowei de khow verisayta? Ar hani hoftita ta satli ow barizim de jato!!!
پرویز خزایی ۲۴ سپتامبر۲۰۱۷-اسکاندیناوی