"... رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا، از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند «اشداء علیالکفار» باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد."
جملات بالا بخشی از فتوای خمینی است، همان موجود پلیدی که روح شیطان را تمامقد و بدون ذرهای کم و کاستی نمایندگی میکرد. لحظهای بر روی کلماتی از این فتوا چون "دشمنان خدا"، "رضایت خداوند متعال" و "رحم بر محاربین" مکث میکنم و همزمان چهره انسانهای شریف و گوهرهای بیبدیلی که قربانی این شقاوت به همتا شدند را از ذهن میگذرانم؛ به محمدرضا محب پور شالدهی (فرامرز) میاندیشم که سجایای اخلاقی و منش والای انسانیاش او را محبوب همه کرده بود. برای جوانان هم سن و سال، فرامرز همیشه معیار صداقت، پاکی و درستکاری بود و برای دژخیم جماران "دشمن خدا" که قتلش قرار بود باعث "رضایت خداوند متعال" گردد. جلادان خمینی فرامرز قهرمان را همراه سی هزار شقایق عاشق دیگر در جریان قتل و عام تابستان ۶۷ به شهادت رساندند تا به خیال خام خود او را از مردم جدا و از حافظه تاریخ محو کنند؛ اما غافل از اینکه راه و رسم او و دیگر یاران شهیدش به دلیل حقانیت نهفته در آرمانشان مردم و جامعه را بیقرار میکند و دیگر تردیدی در اذهان عمومی باقی نخواهد گذاشت که آنکه این انسانهای پاکباخته را "محارب و دشمن خدا" میداند، خود بهیقین باید دشمن مجسم خدا و انسانیت باشد. آخر مگر میشد که کسی پاکباختگی و صداقت فرامرزها را دیده باشد و پشیزی برای اباطیل خمینی ارزش قائل گردد، مگر آنکه خلص از جنس شیطانی او باشد؛ و این همان چیزی بود که حتی فردی مثل منتظری در مقام جانشین خمینی را تکان میدهد و وادار به واکنش و اقرار میکند که "مجاهدین یک سنخ فکر هستند و با کشتن از بین نمیروند".
به بیانی دیگر اگرچه مجاهدین و انقلابیون به خون غلتیده دهه شصت و بهویژه شهیدان قتلعام سبعانه تابستان ۶۷ بهظاهر در اعماق خاکهای بینامونشان میهن خاموش آرمیدهاند، اما حقانیت نهفته در راه و آرمان آنها همچون آتشفشانی است فعال و خلاق که با گذر زمان نهتنها در حال اکتیو شدن و سر برآوردن بوده که "تشعشعات" انقلابی ناشی از آن، جامعه را نیز به تحرک و پویایی فرامیخواند. اکنون ۲۸ سال از آن تابستان خونین میگذرد، قدرت الهامبخش و عمیقاً تأثیرگذار آن نیروی بهظاهر خاموش اما همچون یک ارگان زنده در بطن کنش و واکنشهای اجتماع حضور دارد و به تحولات آن سمتوسو میدهد. حضوری که از سویی تجزیه و فروپاشی درون نظام جائرانه ولایتفقیه را تشدید میکند و از جهتی دیگر اقشار مختلف جامعه را مستمر به دادخواهی و شهادت دادن به حقانیت آرمان شهیدان و بهطریقاولی به برائت از جنایت شنیع خمینی و باند آدمکشش فرامیخواند.
انتشار فایل صوتی آقای منتظری در دیدار با "هیئت مرگ" توسط فرزند ایشان نیز، بهویژه در تعادل قوای سیاسی کنونی که تمامیت رژیم بهجای مانده از خمینی درنتیجه گسترش اعتراضات مردمی و پیشروی مقاومت سازمانیافته در ضعیفترین نقطه خود قرار دارد، در همین کادر قابلبررسی بوده و البته از اهمیت فوقالعاده زیادی برخوردار است. با انتشار این فایل صوتی مقدم بر هر چیز ۲۸ سال تلاش مداوم و پر دسیسه دستگاههای سرکوب و شکنجه رژیم برای تابوسازی از فاجعه قتل و عام تابستان ۶۷ و مخصوصاً واژه مجاهد چنان نقش بر آب شد که وحشت ناشی از آن را میتوان در موضعگیری سران ریزودرشت رژیم بهوضوح دید.
خبرگزاری فارس در تاریخ ۶ شهریور ۱۳۹۵ به نقل از رفسنجانی مینویسد: "هاشمی رفسنجانی با ابراز تأسف شدید از موج جدید ایجادشده برای حمله به امام (ره)، گفت: تقریباً در همه رسانههای معاند خارجی این موج ادامه دارد تا جایی که اخیراً شهردار پاریس نمایشگاهی از بازسازی صحنههای اعدام آن زمان برگزار کرده است که حمایت از این گروه تروریستی در این مقطع، جای تعجب و تأمل دارد."
خبرگزاری مزبور به نقل از آخوند مجید انصاری ادامه میدهد: "احساس میشود توطئهای پیچیده در سطح بینالمللی در شرف وقوع است که سازمان تروریستی منافقین را به سازمانی مشروع مدنی معرفی کنند و باید ازلحاظ فقهی و حقوقی در سطح بینالملل در مورد جنایات این گروهک تروریستی، کارهای بیشتری انجام شود."
اما در گفتگوی آقای منتظری با جنایتکاران "هیئت مرگ" و همچنین اطلاعات ارائهشده توسط بعضی از مسئولین قبلی رژیم آخوندی منجمله مهدی خزعلی و رضا ملک، علاوه بر شقاوت بی حدوحصر رژیم و دارو دسته نزدیک خمینی، دو نکته بسیار برجسته است. نکته اول مقاومت جانانه شهیدان سرفراز تابستان ۶۷ و تن ندادن به ندامت و تسلیم و دفاع از هویت مجاهد خلق و رهبری مسعود رجوی و نکته دوم تعداد شهیدان قتل و عام شده که حتی بیش از رقم اعلام شده توسط مقاومت ایران میباشد. این شواهد دیگر تردیدی باقی نمیگذارد که تبلیغ برای کاهش آمار اعدامشدگان تابستان ۶۷ خیانت به خون شهیدان و مددرسانی آشکار به قاتلین این شهیدان در وزارت اطلاعات میباشد.