فراخوان به جنبش دادخواهی قتلعام شدگان سال ۶۷
هموطنان عزیز! در بیست و هشتمین سال قتلعام سی هزار زندانی سیاسی، بهروانهای پاک تمام آن سربهداران و شعلههای آزادی و مقاومت ایران درود میفرستیم. آنها در اوج افتخار، بهدفاع از نام و آرمان رهاییبخش خود برخاستند و منش و راه و رسم این جنبش را با تسلیمناپذیری سرشتند. آن قهرمانان، بهویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، بهعجز و التماس کشاندند. خمینی
...
هموطنان عزیز!
در بیست و هشتمین سال قتلعام سی هزار زندانی سیاسی، بهروانهای پاک تمام آن سربهداران و شعلههای آزادی و مقاومت ایران درود میفرستیم.
آنها در اوج افتخار، بهدفاع از نام و آرمان رهاییبخش خود برخاستند و منش و راه و رسم این جنبش را با تسلیمناپذیری سرشتند. آن قهرمانان، بهویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، بهعجز و التماس کشاندند.
خمینی میخواست برای بقای نظام خود نسل مجاهدین را نابود کند اما از رژیم او جز موجود لعنتشدهیی باقی نمانده که سراپا در فساد و خونریزی غرق شده و نکبت تاریخ ایران است. حال آنکه نسل مجاهدین و آرمان و اندیشه آنها اعتلا یافت و شهیدان قتل عام۶۷، وجدان تباهیناپذیر مردم ایران شدند.
چنانکه مسعود در همان سالهای دهه۶۰ گفته است: «بشریت در شورانگیزترین اسطورهها و حماسههایش راز خود را آشکار میکند. راز وجود آگاه و آزاد انسانی را. …
حماسههای بزرگ و حقیقی ـ که واقعیترین اثرات سرنوشت ساز را برجای میگذارند ـ در همین کشاکش خلق میشوند و البته با فدیهها و محنتهای عظیم همراهند». پایداری مجاهدان و مبارزان قتلعام شده در زمره همین حماسههاست.
صدای آنها امروز در پرسشهای بیپایان دانشجویان و جوانانی شنیده میشود که بر سر مسأله «کشتار ۶۷»، حکومت قتلعام را بهچالش میکشند. صدای آنها در پیامهای زندانیان سیاسی از سراسر کشور شنیده میشود که بهحمایت از مقاومت برای سرنگونی ولایت فقیه برمیخیزند و آرمان آن شهیدان، در پایداری مجاهدان لیبرتی زنده و جوشان است و بهپیش میتازد.
بههمه هموطنان، اعضا و هواداران مقاومت و خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی که از شروع ماه مرداد، برای بزرگداشت قتلعامشدگان و دادخواهی خونشان بهفعالیتهای گوناگون ازجمله اعتصاب غذا دست زدهاند، درود میفرستم.
با قدردانی از فعالیتهایهواداران مجاهدین در داخل ایران و همچنین هموطنان و ایرانیان برپا کننده تظاهرات و اعتصابغذای سهروزه در کشورهای مختلف از جمله انگلستان، هلند، آلمان، سوییس، ایتالیا، بلژیک، کانادا، نروژ، سوئد، فرانسه و آمریکا تأکید میکنم:
شما نشان دادید که قهرمانان سربهدار، بهرغم گذشت نزدیک بهسه دهه از شهادتشان، همچنان خروش آزادی و انقلاب در آسمان ایراناند و نامهایشان، شرح مظلومیتشان و شکوه پایداری و تسلیمناپذیری آنها، رژیم ولایت فقیه را بهلرزه در میآورد و بهآزادی و رهایی ملت اسیر فرا میخواند.
هموطنان عزیز!
انتشار فایل صوتی ملاقات آقای منتظری و ۴ تن از مسئولان قتلعام، زلزلهیی در درون و بیرون این رژیم ایجاد کرده است.
این سند بسیار مهم، چند حقیقت اساسی را گواهی میکند: نخست آنکه دربرگیرنده اعتراف صریح مسئولان قتل عام، بهمشارکت در یک نسلکشی درحال وقوع است. و نشان میدهد که خمینی و اطرافیانش با کنار زدن همه ترتیبات و روالهای خود رژیم، مستقیماً دستاندرکار کشتارند و درست در همین کشتار است که پایههای ولایت فقیه چندشآور بعدی شکل میگیرد.
واقعیت این است که خامنهای، از طریق لفاظی رفسنجانی در مجلس خبرگان و نشست و برخاست خبرگان ارتجاع بهحکومت نرسید؛ بلکه این کار، در کشتار زندانیان سیاسی صورت گرفت که توسط بالاترین مقامهای وقت، یعنی همین خامنهای و رفسنجانی و احمد خمینی مدیریت میشد.
حقیقت دیگری که آقای منتظری آنرا بهروشنی بیان کرد، این است که خمینی از سهچهار سال قبل، نقشه آن قتل عام را در سر داشت و بهگفته مکرر پسرش تصمیم گرفته بود که «مجاهدین از روزنامهخوان و مجلهخوان و اعلامیهخوان»، همه را اعدام کند.
بنابراین، کسانی که در اینسالها علت وقوع قتل عام را نبردهای فروغ جاویدان معرفی میکردند،کمککار سیاسی همین رژیم و توجیهگر جنایات آن بودهاند.
خمینی از ریشهداری مجاهدین در جامعه ایران و از عزم و استحکام این جنبش میترسید. او چند ماه بعد، در نامهیی به منتظری دلیل عزل او را چنین توضیح داد که: «روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید».
حقیقت دیگر، کثرت هولناک قتلعامشدگان است. روش هیأتهای مرگ در شهرهای مختلف بهحدی جنونآساست که دژخیمان طرف گفتگو با آقای منتظری که هزاران نفر را در تهران اعدام کردهاند، خود را در مقایسه با آنها مخالف تندروی معرفی میکنند. با این حال، خمینی چند ماه بعد سیاست انکار و کتمان در پیش میگیرد و در نامه بهآقای منتظری مینویسد: «تعداد بسیار معدود» اعدامشدگان را «منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهیی به استکبار کردهاید».
بنابراین، کتمان یا کمنمایی جنایت یا نسبت دادن آن بهخود مجاهدین را از همان آغاز، خمینی بناگذاشت. با اینهمه، امروز بسیاری پردههای نیرنگ و دروغ کنار رفته و مظلومیت مجاهدین و حقانیت مقاومتشان بیش از همیشه میدرخشد.
این همان چیزی است که مقامها و سخنگویان رژیم درباره آن میگویند: «اذهان جوانان کشور به شک افتاده است». آنها میگویند: «برای تغییر نگرش جامعه نسبت به مجاهدین، تلاش صورت میگیرد»، و «جریان مرموزی به فکر تطهیر مجاهدین و اقدامات آنها برآمده است» ...و میگویند: «احیای مجاهدین و مظلوم نشان دادن آنها خیلی خطرناک است».
امروز بسیاری از مهرههای رژیم و حتی برخی از دست اندرکاران مستقیم قتل عام، تلاش میکنند خود را از این واقعه، بیاطلاع جلوه بدهند و از هر نوع موضعگیری درباره آن طفره بروند. یا با یاوهگویی علیه مجاهدین از اصل موضوع فرار کنند. در مقابل، برخی از جلادان وقیحانهتر از همیشه از کشتار دفاع میکنند. اما همه آنها در توجه گسترده مردمی بهانتشار فایل صوتی اخیر، پایان رژیم خود را میبینند.
هموطنان عزیز!
اکنون زمان آن است که بر سر قتلعام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز، یک جنبش دادخواهی را در هرجا و بههرشیوه ممکن گسترش دهیم.
جنبش دادخواهی قبل از هرچیز، اعلام مجرمیت قطعی خامنهای، ولی فقیه ارتجاع است.
ـ خامنهای و همدستان او مجرمند؛ زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتلعام سال ۶۷ هستند.
ـ آنها مجرماند زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کردهاند.
ـ خامنهای و همدستاناش مجرماند؛ زیرا خانوادههای قتلعام شدگان را در ۲۸ سال گذشته سرکوب کردهاند.
ـ آنها مجرماند زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بیوقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضایی قرار دادهاند.
جنبش دادخواهی، مؤاخذه رژیم ولایت فقیه بر سر تمامی اسرار مخفی این کشتار است. سران این رژیم باید بگویند اسامی کامل قتلعامشدگان چیست؟ باید بگویند که در هر شهرستان یا مرکز استان چند نفر را اعدام کردهاند؟ و باید بگویند که آنها را در چه نقاطی دفن کردهاند و مزارهای جمعی قتلعام شدگان در کجاست؟
این ابتداییترین حق مادران داغدار است که بدانند فرزندانشان در کجا بهخاک سپرده شدهاند.
بله، باید روشن شود که ماجرای کسانی که در همان روزهای قتل عام، دستگیر و بلافاصله اعدام شدند، چه بود؟
ماجرای زندان اهواز، زندان دستجرد اصفهان و فاجعه زندان شیراز یا زندانهای مشهد و تبریز چیست؟
ماجرای اعدامهای جمعی کسانی که در غرب ایران بهاتهام احتمالی هواداری از ارتش آزادیبخش دستگیر و به فاصله کمی اعدام شدند، چیست؟
و ماجرای آنهایی که بنا بهمصاحبه اخیر موسوی تبریزی، دادستان جنایتپیشه خمینی، میخواستند در شهرها به مجاهدین بپیوندند، چیست؟
جنبش دادخواهی قتل عام شدگان، در عینحال، کارزار افشای هویت یک بهیک تصمیمگیرندگان و مجریان این کشتار است.
اعضای هیأتهای مرگ در مراکز استانها چه کسانی هستند؟ در جلسه سران سه قوه که درباره قتل عام زندانیان غیرمجاهد تصمیمگیری شد، چه گذشت؟ و مجمع تشخیص مصلحت که از ۵ مهرماه همان سال بر اساس دستور خمینی تعیین تکلیف زندانیان را برعهده داشت، چه تصمیماتی گرفت و چه تعداد دیگری را به حلقههای دار سپرد؟
و سرانجام جنبش دادخواهی، کوشش بیامان هموطنان و یاران مقاومت در خارج ایران برای محاکمه بینالمللی خامنهای و سایر سران رژیم بهجرم نسلکشی و جنایت علیه بشریت است.
ملل متحد و شورای امنیت باید ترتیبات سیاسی و حقوقی محاکمه بینالمللی سران این رژیم به اتهام جنایت علیه بشریت را فراهم کنند.
محکومیت جهانی و رسمی این قتلعام یک گام ضروری برای توقف اعدامهای جمعی در ایران است که همچنان ادامه دارد و اخیراً در اعدام همزمان ۲۵ زندانی اهل سنت تکرار شد.
بله، دادخواهی خون قتلعامشدگان، دادخواهی رنجها و دردهای مادران و پدران داغدار و دادخواهی بهخاطر خسارت انسانی و معنوی عظیمی که این رژیم بهملت ایران وارد کرده است.
جنبش دادخواهی با خواست اسامی شهیدان، نشانی مزارها، هویت قاتلان و محاکمه سران رژیم؛ این جنبشی است که اساس استبداد و ستمگری ولایت فقیه را هدف قرار میدهد.
همه مدافعان حقوق بشر و هر کس را که در سراسر جهان برای حقوق انسانی احترام قائل است بههمراهی با خواست مردم ایران برای محاکمه سران رژیم فرا میخوانیم
این خواست، البته با آزادی ایران اسیر قرین است و آن روزی است که قهرمانان قتلعامشده همراه با همه شهیدان در نسیم حیاتبخش آزادی، تمام ایران را شکوفا و زنده خواهند کرد.
هموطنان عزیز! در بیست و هشتمین سال قتلعام سی هزار زندانی سیاسی، بهروانهای پاک تمام آن سربهداران و شعلههای آزادی و مقاومت ایران درود میفرستیم. آنها در اوج افتخار، بهدفاع از نام و آرمان رهاییبخش خود برخاستند و منش و راه و رسم این جنبش را با تسلیمناپذیری سرشتند. آن قهرمانان، بهویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، بهعجز و التماس کشاندند. خمینی
...
هموطنان عزیز!
در بیست و هشتمین سال قتلعام سی هزار زندانی سیاسی، بهروانهای پاک تمام آن سربهداران و شعلههای آزادی و مقاومت ایران درود میفرستیم.
آنها در اوج افتخار، بهدفاع از نام و آرمان رهاییبخش خود برخاستند و منش و راه و رسم این جنبش را با تسلیمناپذیری سرشتند. آن قهرمانان، بهویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، بهعجز و التماس کشاندند.
خمینی میخواست برای بقای نظام خود نسل مجاهدین را نابود کند اما از رژیم او جز موجود لعنتشدهیی باقی نمانده که سراپا در فساد و خونریزی غرق شده و نکبت تاریخ ایران است. حال آنکه نسل مجاهدین و آرمان و اندیشه آنها اعتلا یافت و شهیدان قتل عام۶۷، وجدان تباهیناپذیر مردم ایران شدند.
چنانکه مسعود در همان سالهای دهه۶۰ گفته است: «بشریت در شورانگیزترین اسطورهها و حماسههایش راز خود را آشکار میکند. راز وجود آگاه و آزاد انسانی را. …
حماسههای بزرگ و حقیقی ـ که واقعیترین اثرات سرنوشت ساز را برجای میگذارند ـ در همین کشاکش خلق میشوند و البته با فدیهها و محنتهای عظیم همراهند». پایداری مجاهدان و مبارزان قتلعام شده در زمره همین حماسههاست.
صدای آنها امروز در پرسشهای بیپایان دانشجویان و جوانانی شنیده میشود که بر سر مسأله «کشتار ۶۷»، حکومت قتلعام را بهچالش میکشند. صدای آنها در پیامهای زندانیان سیاسی از سراسر کشور شنیده میشود که بهحمایت از مقاومت برای سرنگونی ولایت فقیه برمیخیزند و آرمان آن شهیدان، در پایداری مجاهدان لیبرتی زنده و جوشان است و بهپیش میتازد.
بههمه هموطنان، اعضا و هواداران مقاومت و خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی که از شروع ماه مرداد، برای بزرگداشت قتلعامشدگان و دادخواهی خونشان بهفعالیتهای گوناگون ازجمله اعتصاب غذا دست زدهاند، درود میفرستم.
با قدردانی از فعالیتهایهواداران مجاهدین در داخل ایران و همچنین هموطنان و ایرانیان برپا کننده تظاهرات و اعتصابغذای سهروزه در کشورهای مختلف از جمله انگلستان، هلند، آلمان، سوییس، ایتالیا، بلژیک، کانادا، نروژ، سوئد، فرانسه و آمریکا تأکید میکنم:
شما نشان دادید که قهرمانان سربهدار، بهرغم گذشت نزدیک بهسه دهه از شهادتشان، همچنان خروش آزادی و انقلاب در آسمان ایراناند و نامهایشان، شرح مظلومیتشان و شکوه پایداری و تسلیمناپذیری آنها، رژیم ولایت فقیه را بهلرزه در میآورد و بهآزادی و رهایی ملت اسیر فرا میخواند.
هموطنان عزیز!
انتشار فایل صوتی ملاقات آقای منتظری و ۴ تن از مسئولان قتلعام، زلزلهیی در درون و بیرون این رژیم ایجاد کرده است.
این سند بسیار مهم، چند حقیقت اساسی را گواهی میکند: نخست آنکه دربرگیرنده اعتراف صریح مسئولان قتل عام، بهمشارکت در یک نسلکشی درحال وقوع است. و نشان میدهد که خمینی و اطرافیانش با کنار زدن همه ترتیبات و روالهای خود رژیم، مستقیماً دستاندرکار کشتارند و درست در همین کشتار است که پایههای ولایت فقیه چندشآور بعدی شکل میگیرد.
واقعیت این است که خامنهای، از طریق لفاظی رفسنجانی در مجلس خبرگان و نشست و برخاست خبرگان ارتجاع بهحکومت نرسید؛ بلکه این کار، در کشتار زندانیان سیاسی صورت گرفت که توسط بالاترین مقامهای وقت، یعنی همین خامنهای و رفسنجانی و احمد خمینی مدیریت میشد.
حقیقت دیگری که آقای منتظری آنرا بهروشنی بیان کرد، این است که خمینی از سهچهار سال قبل، نقشه آن قتل عام را در سر داشت و بهگفته مکرر پسرش تصمیم گرفته بود که «مجاهدین از روزنامهخوان و مجلهخوان و اعلامیهخوان»، همه را اعدام کند.
بنابراین، کسانی که در اینسالها علت وقوع قتل عام را نبردهای فروغ جاویدان معرفی میکردند،کمککار سیاسی همین رژیم و توجیهگر جنایات آن بودهاند.
خمینی از ریشهداری مجاهدین در جامعه ایران و از عزم و استحکام این جنبش میترسید. او چند ماه بعد، در نامهیی به منتظری دلیل عزل او را چنین توضیح داد که: «روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید».
حقیقت دیگر، کثرت هولناک قتلعامشدگان است. روش هیأتهای مرگ در شهرهای مختلف بهحدی جنونآساست که دژخیمان طرف گفتگو با آقای منتظری که هزاران نفر را در تهران اعدام کردهاند، خود را در مقایسه با آنها مخالف تندروی معرفی میکنند. با این حال، خمینی چند ماه بعد سیاست انکار و کتمان در پیش میگیرد و در نامه بهآقای منتظری مینویسد: «تعداد بسیار معدود» اعدامشدگان را «منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهیی به استکبار کردهاید».
بنابراین، کتمان یا کمنمایی جنایت یا نسبت دادن آن بهخود مجاهدین را از همان آغاز، خمینی بناگذاشت. با اینهمه، امروز بسیاری پردههای نیرنگ و دروغ کنار رفته و مظلومیت مجاهدین و حقانیت مقاومتشان بیش از همیشه میدرخشد.
این همان چیزی است که مقامها و سخنگویان رژیم درباره آن میگویند: «اذهان جوانان کشور به شک افتاده است». آنها میگویند: «برای تغییر نگرش جامعه نسبت به مجاهدین، تلاش صورت میگیرد»، و «جریان مرموزی به فکر تطهیر مجاهدین و اقدامات آنها برآمده است» ...و میگویند: «احیای مجاهدین و مظلوم نشان دادن آنها خیلی خطرناک است».
امروز بسیاری از مهرههای رژیم و حتی برخی از دست اندرکاران مستقیم قتل عام، تلاش میکنند خود را از این واقعه، بیاطلاع جلوه بدهند و از هر نوع موضعگیری درباره آن طفره بروند. یا با یاوهگویی علیه مجاهدین از اصل موضوع فرار کنند. در مقابل، برخی از جلادان وقیحانهتر از همیشه از کشتار دفاع میکنند. اما همه آنها در توجه گسترده مردمی بهانتشار فایل صوتی اخیر، پایان رژیم خود را میبینند.
هموطنان عزیز!
اکنون زمان آن است که بر سر قتلعام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز، یک جنبش دادخواهی را در هرجا و بههرشیوه ممکن گسترش دهیم.
جنبش دادخواهی قبل از هرچیز، اعلام مجرمیت قطعی خامنهای، ولی فقیه ارتجاع است.
ـ خامنهای و همدستان او مجرمند؛ زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتلعام سال ۶۷ هستند.
ـ آنها مجرماند زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کردهاند.
ـ خامنهای و همدستاناش مجرماند؛ زیرا خانوادههای قتلعام شدگان را در ۲۸ سال گذشته سرکوب کردهاند.
ـ آنها مجرماند زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بیوقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضایی قرار دادهاند.
جنبش دادخواهی، مؤاخذه رژیم ولایت فقیه بر سر تمامی اسرار مخفی این کشتار است. سران این رژیم باید بگویند اسامی کامل قتلعامشدگان چیست؟ باید بگویند که در هر شهرستان یا مرکز استان چند نفر را اعدام کردهاند؟ و باید بگویند که آنها را در چه نقاطی دفن کردهاند و مزارهای جمعی قتلعام شدگان در کجاست؟
این ابتداییترین حق مادران داغدار است که بدانند فرزندانشان در کجا بهخاک سپرده شدهاند.
بله، باید روشن شود که ماجرای کسانی که در همان روزهای قتل عام، دستگیر و بلافاصله اعدام شدند، چه بود؟
ماجرای زندان اهواز، زندان دستجرد اصفهان و فاجعه زندان شیراز یا زندانهای مشهد و تبریز چیست؟
ماجرای اعدامهای جمعی کسانی که در غرب ایران بهاتهام احتمالی هواداری از ارتش آزادیبخش دستگیر و به فاصله کمی اعدام شدند، چیست؟
و ماجرای آنهایی که بنا بهمصاحبه اخیر موسوی تبریزی، دادستان جنایتپیشه خمینی، میخواستند در شهرها به مجاهدین بپیوندند، چیست؟
جنبش دادخواهی قتل عام شدگان، در عینحال، کارزار افشای هویت یک بهیک تصمیمگیرندگان و مجریان این کشتار است.
اعضای هیأتهای مرگ در مراکز استانها چه کسانی هستند؟ در جلسه سران سه قوه که درباره قتل عام زندانیان غیرمجاهد تصمیمگیری شد، چه گذشت؟ و مجمع تشخیص مصلحت که از ۵ مهرماه همان سال بر اساس دستور خمینی تعیین تکلیف زندانیان را برعهده داشت، چه تصمیماتی گرفت و چه تعداد دیگری را به حلقههای دار سپرد؟
و سرانجام جنبش دادخواهی، کوشش بیامان هموطنان و یاران مقاومت در خارج ایران برای محاکمه بینالمللی خامنهای و سایر سران رژیم بهجرم نسلکشی و جنایت علیه بشریت است.
ملل متحد و شورای امنیت باید ترتیبات سیاسی و حقوقی محاکمه بینالمللی سران این رژیم به اتهام جنایت علیه بشریت را فراهم کنند.
محکومیت جهانی و رسمی این قتلعام یک گام ضروری برای توقف اعدامهای جمعی در ایران است که همچنان ادامه دارد و اخیراً در اعدام همزمان ۲۵ زندانی اهل سنت تکرار شد.
بله، دادخواهی خون قتلعامشدگان، دادخواهی رنجها و دردهای مادران و پدران داغدار و دادخواهی بهخاطر خسارت انسانی و معنوی عظیمی که این رژیم بهملت ایران وارد کرده است.
جنبش دادخواهی با خواست اسامی شهیدان، نشانی مزارها، هویت قاتلان و محاکمه سران رژیم؛ این جنبشی است که اساس استبداد و ستمگری ولایت فقیه را هدف قرار میدهد.
همه مدافعان حقوق بشر و هر کس را که در سراسر جهان برای حقوق انسانی احترام قائل است بههمراهی با خواست مردم ایران برای محاکمه سران رژیم فرا میخوانیم
این خواست، البته با آزادی ایران اسیر قرین است و آن روزی است که قهرمانان قتلعامشده همراه با همه شهیدان در نسیم حیاتبخش آزادی، تمام ایران را شکوفا و زنده خواهند کرد.