۱۳۹۵ شهریور ۱۹, جمعه

رازهای شهریور - مهدی خدایی‌صفت

وَیُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ (یونس آیة82)

این خداست که با کلمات خود حق و حقانیت را اثبات و به کرسی می‌نشاند،


اگر چه صاحبان جرم و جنایت را خوش نیاید

ای کلام حق، نگهبانت خداست

سازمانت، سازمان توده هاست

قطره قطره، بذر بذر، و باغ باغ

شاخسارانت به رویِش در سَماست

پرچم تو، پرچمی از افتخار

در کف فردای ایران رهاست

در پنجاه و یکمین سالروز بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران، در برابر بنیانگذاران کبیرسازمان؛ محمد حنیف‌نژاد،  سعید محسن  و اصغر بدیع زادگان سرتعظیم فرود می‌آوریم و به روانهای پاک و پرفتوحشان درود می‌فرستیم.. 45سال پیش در همان آغاز شکفتن سازمان در ملا اجتماعی‌اش، ضربه سنگین شهریور 50 با دستگیری تمامی مرکزیت و 90 درصد کادرهای سازمان صورت گرفت. ساعتهایی پس از دستگیری محمد آقا، سردژخیم اوین همه مرکزیت و محمد آقا و سعید محسن را در یک اتاق جمع و رجز خوانی می‌کرد که دیدید تمام شدید؟ و این‌که شما دو ماه قبل همه در خانه گلشن جمع بودید و امروز در این اتاق، بله تمام شدید.

در عاشورای بهمن 60 و شهادت اشرف و موسی و سپس در ضربات اردیبهشت و مرداد 61 نیز بارها سردمداران رژیم در بوق و کرنا دمیدند که مجاهدین دیگر تمام شدند. 28سال پیش پس از حماسه آرمانی و میهنی فروغ جاویدان و همزمان، قتل‌عام بیش از 30هزار مجاهد خلق توسط خمینی خونخوار، رژیم و اضداد مقاومت به قطع و یقین مدعی شدند که مجاهدین دیگر تمام شدند. 13سال پیش همزمان با جنگ عراق، سقوط نظام پیشین و بمبارانهای سنگین تمامی قرارگاههای مجاهدین از یک سو و هجوم مزدوران اجیرشده خمینی در کمینگاههای عراق اشغال شده برای کشتار مجاهدین، همه گفتند که مجاهدین دیگر تمام شدند. و رئیس نوبه‌ای به‌اصطلاح شورای موقت حکومتی عراق عزیز حکیم نیز با حکم حکومتی به خیال خود تیرخلاص اتمام مجاهدین را شلیک کرد.

چندی بعد با گردآوری سلاح های ارتش آزادیبخش و آغاز حبس خانگی در اشرف، گفتند که دیگر عمر مجاهدین و ارتش آزادی‌بخششان به پایان رسید. و در  17ژوئن  بر آن شدند که این پایان را صورت عینی ببخشند. و سرانجام 5سال پیش، با جابه‌جایی اجباری مجاهدین به لیبرتی و محاصره در چنگال آدمکشان عراقی، طرح انحلال و نابودی کامل مجاهدین را با حکمهای به‌اصطلاح قضایی، موشکبارانهای مداوم انهدامی و بستن کامل راه خروج و دیگر وسایل ممکن، تدارک دیدند. اما این بار گویی تاریخ است که دیگر بار دیگر در مداری نوین تکرار می‌شود، نه خودبخودی، که بر روی آبشار خون و درد و رنج و البته پایداری پرشکوه 14ساله مجاهدان اشرفی، شگفتی می‌آفریند؛ آیا ابراهیم خلیل است که دیگر بار از دل آتشها می‌گذرد؟ ! یا موسای کلیم است که بحر را میشکافد و فرعونیان را بور و کور و غرق و نابود می‌کند؟!

آری اعجازگونه است، اما نه در عصر جهل و بندگی، که در عصر کبیر آگاهی خلقها، بسا و بسا پیچیده‌تر و مبتنی بر قانونمندیهای عصر آگاهی، اما تنها در پرتو یک ایدئولوژی پاکیزه و یگانه‌ساز، یگانه با هستی و خلق خدا، ایدئولوژی پیروز رجوی و انقلاب مریم رهایی. چیزی که قطعاً تاریخ آینده درباره آن بسا سخنها خواهد گفت.

و این چنین بود که راهگشایی نوین، سرمایه‌گذاریهای 14ساله دشمن و همگنانش را سوزاند و به باد فنا داد و خلیفه ارتجاع و سردمداران حکومتش را خوار و بور و کور کرد.

وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ (آل عمران آیه54)

و برای تحقق اهداف پلیدشان مکر و نیرنگها به‌کار گرفتند، اما خدا خود بهترین باطل‌کننده این نیرنگهاست.

با کشتن اگر تمام می‌شد، نابود زانتقام می‌شد

گفتند تمام شد، دوصد بار این قافله عشق شرربار

بنیان زصداقت و فدا داشت آن دست که این نهال می‌کاشت

بنگر که شده ست سبزورویان مسعودترین وجود دوران

آخر شاه و شیخ و اعوان و انصارشان هرگز نمی‌توانستند فهمی از کلمه طیبه و راز ماندگاریش که خدا بدان حق و حقانیت را به کرسی می‌نشاند داشته باشند. آخر کلمه طیبه که مجاهدین مصداق زمانه آن هستند نه تنها از بین رفتنی نیست، بلکه بر روی بردار تکامل، هم‌چنان دینامیک و شکوفا رشد کرده و بارور می‌شود

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِت وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء/ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا… (سوره ابراهیم آیات 24 و 25)

آیا نمی‌بینی که خدا چگونه کلمه طیبه را در مثل به درخت پاکیزه و طیبی تشبیه کرده که ریشه‌اش ثابت و استوار در زمین است و شاخ و برگش سبز و خرم در آسمان روئیده و هر زمان به اذن پروردگار، شکوفه و میوه و ثمره‌اش را تقدیم جامعه می‌کند. و چه زیبا این مفهوم عالی را راهبر جان و آرمانمان برادرمسعود در جشن 15شهریور80 بیان کرده‌اند «… واقعیت این‌که از زمان مجاهدین که هرچه می‌کوبندش و هرکه می‌کوبدش باز نابود شدنی نیست، واقعیت این‌که گویا یک عنصر فناناپذیر، همان عنصرِ ایدئولوژیک، باید در آن باشد که در برابرِ این همه بلایا و قضایا، نابود شدنی نیست، انگار که بیمه شده است. اگر ما روی اصولمان استوار بمانیم، اگر به بهای اندک اصولمان را نفروشیم، از قضا تمامی این خونها و این شهادتها، شعله را افزون تر خواهد کرد… این نبرد البته تحت چتر مشخص ایدئولوژیکی یعنی توحید و اسلام انقلابی، انجام گرفته و غیراز این امکان تحقق نداشت… هر چه که بیشتر در این مسیر رفتیم دیدیم که آن وعده‌های خدایی حق است. هزار بلا بر سر آدم می‌آید اما اتفاقاً نه فقط از فنا خبری نیست، بلکه راز بقاست…» .

آنگاه برادر تمام بحث را در این جمله تاریخی خلاصه کردند: «اگر از من سؤال کنید که تعریف مجاهدین در کوتاهترین کلام چیست؛ خواهم گفت وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران. و اگر از راز بقای آنها در سخت‌ترین شرایط داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی در دو دهه اخیر بپرسید؛ می‌گویم برترین جهاد همان جهاد اکبر با انقلاب مریم» .

آری این همان حقیقت بسیط و انکارناپذیری است که دشمن خدا و خلق همواره تلاش کرده آن را انکار کند، بپوشاند و با سرکوب و اعدام و قتل‌عام خود را از کابوس آن رها کند. اما سرانجام در طول زمان این‌جا و آنجا ناگزیر از اعتراف و اذعان به آن و شکست خودش شده است. همان چیزی که آقای منتظری آن را در همین نوار و صحبت با هیأت مرگ به‌وضوح بیان کرده و مکرر برآن تأکید کرده است. جملاتی از قبیل این که: «مجاهدین خلق اشخاص نیستند، … شخص نیستند، این فکره، این منطقی است که حنیف‌نژاد و نمی‌دونم کی، اینها را القاء کردند، … این فکر رو ما بایستی یک جوری می‌کردیم، با فکر از بین می‌بردیم، حالا ما نداشتیم کسی را که با منطق و با صحبت کنه، اونها رو می‌بره اعدام می‌کنه، میگه خلاص می‌شدیم…»

آقای منتظری زمانی این اعترافها را کرده که خودش ولیعهد خمینی بود. یعنی نفر دوم رژیم که بیشترین آگاهی و اشراف را به وضعیت خود رژیم داشت، می‌گوید؛ ما از پس مجاهدین و اندیشه آنها بر نمی‌آمدیم به کشتن آنها روی آوردیم.

راستی که جاودانه‌فروغ آزادی علی حاج آقایی در آخرین یادداشتهایش چه زیبا نوشته بود که: «فرا راه ما نوری است که محمد حنیف‌نژاد آن را برافروخت و مسعود آن را به فروغ جاویدان تبدیل کرد».

آری از آن کلمه طیبه که در آرمان و اندیشه حنیف جوانه زد، نسلی خجسته و سازمانی مردم گرا، دموکراتیک و پیشرو و منطبق با خصوصیات ویژه جامعه ایران‌ زاده شد که در سیاهترین ادوار تاریخ این میهن، یعنی در دوران سلطه استبداد دینی، آنتی‌تز تاریخی ارتجاع مذهبی بوده و به‌مثابه جدیترین هماورد حاکمیت آخوندی و بزرگترین سد آرمانی و سیاسی در برابر هیولای فاشیزم مذهبی، امروزه در منطقه و در سراسر جهان نقش بی‌بدیل و کارساز خود را به اثبات رسانده است.

سازمانی که شالوده آرمانی و سیاسی آن از دل تاریخ و فرهنگ ایران برخاسته و به همین دلیل, هم‌چون بذری اصیل و رویان، بر دل جامعه و نسلهای آینده نشسته و جنگلی سرسبز و انبوه از مجاهدان آزادی‌ستان را در سراسر خاک پهناور ایران و در هرکجا که مجاهدین امکان ظهور و بروز یافته‌اند پدید آورده و شگفتی و شعف تاریخ معاصر را برانگیخته است:

ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ … (سوره فتح آیه 29) این چنین است مثل آنها در تورات و مثل آنها در انجیل، هم چون کشتزاری که شاخسارانش روییده و بر ساقه‌هایش استوار شده و حیرت کشتکاران را برانگیخته است...

و شگفتا که در آستانه پنجاه و دومین سال بنیانگذاری سازمان، دیگر همه پرده‌ها کنار رفته و همگان به عینه می‌بینند که در عرصه ایران امروز به گفته برادرمسعود: «در یک طرف منتهای گسستگی، بلوغ شقه و آشفتگی مرگبار در پیکر پوسیده و زهر خورده ارتجاع آخوندی و در طرف دیگر یعنی در طرف مجاهدین، اوج صلابت و قدرت و شکوفایی و فزایندگی» و این در حالی است که دشمن طی قریب 4 دهه بلاوقفه، و در این 14سال پایداری شکوهمند مجاهدین به‌طور اخص، در سرکوب و کشتار و در قتل‌عام و در انواع توطئه‌ها و پروژه‌های ارتجاعی و استعماری هیچ کار نکرده‌یی باقی نگذاشته اما سرانجام در برابر باطل السحر آرمانی، سیاسی و تاریخی‌اش، پروبالش سوخته و به خاک افتاده است. راستی این باطل السحر، این عنصر ایدئولوژیک که به گفته برادر در همه قضایا گویی ماندگاری این سازمان را بیمه کرده کدام است؟ « انقلاب مریم»

آری، آری آن نور که حنیف کبیر برافروخت و مسعود فروغ جاودانه‌اش کرد، با انقلاب مریم، بیمه نامه‌ ماندگاری و شکوفایی‌اش را کسب کرد و اکنون پرچم بردوش، پیشاپیش و برفراز این جنبش در حرکت است. این تنها گفته ما نیست، سخن بسیاری شخصیتهای جهانی است که این نور را الهام‌بخش انقلاب منطقه و کل جهان می‌دانند، آنها که گفتند و نوشتند:  مریم رجوی  بهار ایران را محقق می‌کند و افزودند که «جهان در انتظار مریم در تهران است» .

پس در این فراز فرخنده و شکوهمندترین سالروز حیات پرافتخار سازمان مجاهدین خلق ایران، بار دیگر به بنیانگذاران کبیر سازمان درود می‌فرستیم و با آنان تجدیدعهد می‌کنیم که تا تحقق تمامی آرمانهای رهایی‌بخششان دمی از پای نخواهیم نشست.