۱۳۹۵ شهریور ۲۱, یکشنبه

جمشید پیمان:‌ سرگردانی حاکمیت آخوندی در توفان سرنگونی

مجاهدین به یمن مجاهدت هایشان، مبارزه شان، فداکاری هایشان، خطر پذیری هایشان و قبول همه ی (بلا استثناء: هــــمــــه ی) هزینه های مادی و معنوی،سر انجام به سلامت و با افتخار، همگی قرارگاه لیبرتی و خاک عراق را ترک کردند.


ـــ علی رغم تمامی توطئه های سرشار از رذالت و فرومایگی گردانندگان رژیم جمهوری اسلامی و دم و دنبالچه هایشان در سراسر جهان و با وجود سنگ اندازی ها و کارشکنی ها و مزاحمت های بریده مزدوران و خود فروختگان و آدم فروشان و توابان سیاسی رنگارنگ (و البته همگی با مزد و بی مزد در همسوئی با حاکمیت جنایتکار آخوندی)، این جا به جائی عظیم و تاریخی محقق شد و مردم آخوند زده ایران و همه ی عاشقان آزادی را از دل و جان شادمان ساخت.
ـــ حاکمیت آخوندی اکنون خاک بر سر ریزان،آه و ناله اش بلند شده است که چرا قدر روزهائی را که مجاهدین در لیبرتی اسیر و در محاصره و کنترل نیروهای دست نشانده اش بودند ندانست و از فرصت استفاده کافی و وافی نبرد و مجاهدین را تمام کش و تا به آخر کش نکرد. نه اینکه نشسته بود و تماشا می کرد و خوابش برده بود و یا دست به دست می کرد ؟ نه، این رژیم درمانده ی عاجز،هر چه از دستش بر می آمد انجام داد ولی بیشتر از آنچه کرد زورش نرسید؛
وابستگان و سر سپردگان و گوش به فرمان های جنایتکارش در عراق،لیبرتی ــ و پیش از آن اشرف ــ را موشک باران کردند، تهاجم مستقیم و بلاواسطه ترتیب دادند، محاصره غذائی و پزشکی کردند، آب و برق را قطع کردند. خود رژیم برای مجاهدین خانواده تراشید و نه یکی و نه ده تا، صدتا صدتا برای تخریب اعصاب و درهم کوبی روحیه رزمندگان ارتش آزادی، به پشت درهای اشرف و لیبرتی گسیل داشت. در کشورهای اروپائی و آمریکا نیز مزدوران و عواملش و دشمنان رنگارنگ مجاهدین را چه به شکل مادی و تدارکاتی و چه پشتیبانی تبلیغاتی، بسیج کرد تا انواع و اقسام کمپین های تخریبی در پوش دفاع از حقوق طبیعی مجاهدین لیبرتی و یا نجات آنها از دست رهبران سازمان و یا بیرون آوردن مجاهدین از لیبرتی و عراق، توطئه هایش را تکمیل کنند و به فرجام برسانند (همه ی این اهداف خواست مستقیم و بی زاویه و بدون درز و منفذ رژیم جمهوری اسلامی بود). اما هیچکدامشان نه به جائی راه بردند و نه برای رژیم آخوندی و نوکران رنگارنگش آبی گرم کردند.
ـــ نمی دانم این جمله را چه کسی گفته است که مجاهدین بی سلاح برای نظام آخوندی به مراتب خطر ناک تراز مجاهدین با سلاح هستند. امروز می توان مصداق این جمله و قانون طلائی را در واکنش های ترس و غیظ آلود سردمداران نظام و یار و یاوران مفلوک تر از آنها و بریده های خائن (منفک می کنم بریده خائن را از بریده ی غیر خائن) و دفتر و دستک سازان و کمپین راه اندازان قلابی و عملن و یا رسمن در خط رژیم آخوندی و نیز دشمنان فصلی، موسمی و همیشگی و بالاخره پاره ای دایه نمای(فرق بسیار است میان دایه و دایه نما!) دلسوز تر از مادر را به وضوح مشاهده کرد. هنوز آخرین هواپیمای حامل مجاهدین، مسافرانش را در آلبانی پیاده نکرده است که می بینیم بورشدگان رنگارنگ ـــ که علاوه بر پشتیبانی مادی و غیر مادی رژیم، سرمایه عظیمی از وقاحت با خود دارند، روی خط های شبکه های تلویزیونی و رادیوئی دولتی و خصوصی در کشورهای مختلف آمده اند و با عنوان کارشناس و مجاهد سابق و برادر مجاهد قبلی و خواهر مجاهد فعلی و پسر خاله ی همسر جدا شده و دختر خاله ی همسر جدا نشده... ضمن تلاش برای جبران کم کاریهای قبلی و ترمیم زخم عمیقی که بر دل و جانشان نشسته، در جهت تضعیف و تخریب مجاهدین، خط جدید رژیم جمهوری اسلامیی را تعریف و تشریح می می کنند.
باکی نیست، بگذار دست و پا بزنند. اما واقعیت این است که مجموعه نظام آخوندی در شرائط کنونی بیشتر به پشه ای می ماند که در هوای امروز ایران گرفتار توفان سرنگونی گشته است. و من پیشتر هم تاکید کرده ام که:
"در توفان پشه ها پرواز نمی کنند، پرتاب می شوند"