بحران بیکاری و فقر که اکنون به فلاکت بالای ۵۰ درصدی در حاکمیت غارتگر خامنهای راه برده است، در روند مخرب خود کودکان و دانش آموزان را هدف آسیبهای شدید قرارداده است.
بهیقین یکی از دلایل بازماندن کودکان از تحصیل، وجود فقر گسترده در میان خانوادهها میباشد، امری که به گفته یک کارگزار حکومتی «۳۰۰ هزار» کودک را از شامل گردیده است.
در این رابطه مدیرکل حکومتی در دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی! گفت: «اطلاعات ۳۰۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل را جمعآوری کردیم و اکنون استانها در حال جمعآوری اطلاعات مربوطه هستند و این برنامه را مشروط کردیم که هفته گذشته اعلام شد خانوادههایی که کودک خود را از تحصیل باز بدارند یارانهشان قطع خواهد شد».
با نیمنگاهی به طرح دولت آخوند روحانی برای «قطع یارانه» خانوادههای محروم که از ناچاری و به دلیل فقر و بیکاری کودکان خود را به بازارهای کار میفرستند، بهخوبی میتوان چشمانداز وخیمتر شدن بحران فقر در ایران را از هماکنون رؤیت کرد؛ زیرا قطع یارانه این قشر ضربهپذیر که به فلج مالی و معیشتی خانوادهها راه میبرد، در خود به چرخه تولید فقر بهیقین ضریب خواهد زد.
همچنین باید به این نکته نیز اشاره نمود که اعمال چنین سیاستهای غیرانسانی، آنهم با اهرم فشار قطع یارانه خانوادهها در حالی صورت میگیرد که اکنون متولیان و کارگزاران رژیم در غارت و چپاول اموال مردم و نیز دریافت حقوقهای نجومی، زبانزد و مورد تنفر خاص و عام در جامعه شدهاند.
این کارگزار رژیم که عامدانه هیچگونه اشارهای به آمار و ارقام در این زمینه نمیکند، در ادامه با اعتراف به چرخه فقر در حاکمیت ولیفقیه میافزاید: «زمانی که فقر چندبعدی را بر اساس ابعادش بررسی کردیم نیاز استانها متفاوت شد. بهعنوانمثال در بعد فقر سلامت استانهایی چون کردستان و لرستان در بعد شهری بیشترین آسیبپذیری را دارند و در مناطق روستایی به لحاظ فقر سلامت، استانهای البرز و هرمزگان بیشترین آسیبپذیری را دارند». (خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۷ شهریور ۱۳۹۵)
واقعیت این است که استانهای محرومی مانند لرستان، کردستان، البرز، سیستان بلوچستان و ایلام که دارای بالاترین نرخ بیکاری در کشور هستند، تنها با «فقر در حوزه سلامت» یا «آموزشوپرورش» دستوپنجه نرم نمیکنند، بلکه فقر در این بخشهای میهن امان بهطور مطلق نهادینهشده است؛ زیرا بر اساس محاسبات حکومتی «رقم خط فقر مطلق بهطور میانگین حدود ۹۰۰ هزار تومان در ماه به ازای یک خانواده چهار نفره محاسبهشده است» (سایت حکومتی بشار نیور ۷ شهریور ۱۳۹۵), درحالیکه حداقل دستمزد کارگران از سوی «دولت تدبیر و امید» در بهترین حالت ۸۱۲ هزار تومان تعین شده است.
همچنین یک سایت دیگر حکومتی در مطلبی روند روبه رشد فقر در رژیم آخوندی را اینگونه به تصویر کشیده است: «در طول سالهای گذشته و دهه شصت خط فقر نسبی روی دهک پنجم و ششم قرار داشت؛ یعنی ۵۰ درصد جامعه بالای خط فقر نسبی بودند و ۵۰ درصد جامعه پایین خط فقر نسبی. در دهه ۷۰ این خط فقر نسبی بین دهک ششم و هفتم قرار گرفت به این معنی که ۶۰ درصد جامعه زیر خط فقر بودند. در دهه هشتاد، خط فقر بین دهک هفتم و هشتم قرار گرفت؛ یعنی در دوره هشتاد به طور میانگین بین ۷۰ تا ۸۰ درصد افراد جامعه زیر خط فقر قرار داشتند، یعنی طبقه متوسط دائم در حال ریزش به زیر خط فقر است». (روزنامه حکومتی هم میهن ۱۷ شهریور ۱۳۹۵)
بهیقین یکی از دلایل بازماندن کودکان از تحصیل، وجود فقر گسترده در میان خانوادهها میباشد، امری که به گفته یک کارگزار حکومتی «۳۰۰ هزار» کودک را از شامل گردیده است.
در این رابطه مدیرکل حکومتی در دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی! گفت: «اطلاعات ۳۰۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل را جمعآوری کردیم و اکنون استانها در حال جمعآوری اطلاعات مربوطه هستند و این برنامه را مشروط کردیم که هفته گذشته اعلام شد خانوادههایی که کودک خود را از تحصیل باز بدارند یارانهشان قطع خواهد شد».
با نیمنگاهی به طرح دولت آخوند روحانی برای «قطع یارانه» خانوادههای محروم که از ناچاری و به دلیل فقر و بیکاری کودکان خود را به بازارهای کار میفرستند، بهخوبی میتوان چشمانداز وخیمتر شدن بحران فقر در ایران را از هماکنون رؤیت کرد؛ زیرا قطع یارانه این قشر ضربهپذیر که به فلج مالی و معیشتی خانوادهها راه میبرد، در خود به چرخه تولید فقر بهیقین ضریب خواهد زد.
همچنین باید به این نکته نیز اشاره نمود که اعمال چنین سیاستهای غیرانسانی، آنهم با اهرم فشار قطع یارانه خانوادهها در حالی صورت میگیرد که اکنون متولیان و کارگزاران رژیم در غارت و چپاول اموال مردم و نیز دریافت حقوقهای نجومی، زبانزد و مورد تنفر خاص و عام در جامعه شدهاند.
این کارگزار رژیم که عامدانه هیچگونه اشارهای به آمار و ارقام در این زمینه نمیکند، در ادامه با اعتراف به چرخه فقر در حاکمیت ولیفقیه میافزاید: «زمانی که فقر چندبعدی را بر اساس ابعادش بررسی کردیم نیاز استانها متفاوت شد. بهعنوانمثال در بعد فقر سلامت استانهایی چون کردستان و لرستان در بعد شهری بیشترین آسیبپذیری را دارند و در مناطق روستایی به لحاظ فقر سلامت، استانهای البرز و هرمزگان بیشترین آسیبپذیری را دارند». (خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۷ شهریور ۱۳۹۵)
واقعیت این است که استانهای محرومی مانند لرستان، کردستان، البرز، سیستان بلوچستان و ایلام که دارای بالاترین نرخ بیکاری در کشور هستند، تنها با «فقر در حوزه سلامت» یا «آموزشوپرورش» دستوپنجه نرم نمیکنند، بلکه فقر در این بخشهای میهن امان بهطور مطلق نهادینهشده است؛ زیرا بر اساس محاسبات حکومتی «رقم خط فقر مطلق بهطور میانگین حدود ۹۰۰ هزار تومان در ماه به ازای یک خانواده چهار نفره محاسبهشده است» (سایت حکومتی بشار نیور ۷ شهریور ۱۳۹۵), درحالیکه حداقل دستمزد کارگران از سوی «دولت تدبیر و امید» در بهترین حالت ۸۱۲ هزار تومان تعین شده است.
همچنین یک سایت دیگر حکومتی در مطلبی روند روبه رشد فقر در رژیم آخوندی را اینگونه به تصویر کشیده است: «در طول سالهای گذشته و دهه شصت خط فقر نسبی روی دهک پنجم و ششم قرار داشت؛ یعنی ۵۰ درصد جامعه بالای خط فقر نسبی بودند و ۵۰ درصد جامعه پایین خط فقر نسبی. در دهه ۷۰ این خط فقر نسبی بین دهک ششم و هفتم قرار گرفت به این معنی که ۶۰ درصد جامعه زیر خط فقر بودند. در دهه هشتاد، خط فقر بین دهک هفتم و هشتم قرار گرفت؛ یعنی در دوره هشتاد به طور میانگین بین ۷۰ تا ۸۰ درصد افراد جامعه زیر خط فقر قرار داشتند، یعنی طبقه متوسط دائم در حال ریزش به زیر خط فقر است». (روزنامه حکومتی هم میهن ۱۷ شهریور ۱۳۹۵)