۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸، روح پلید خمینی باردگرپرکشید واینباردرکالبد نوری المالکی نخست وزیر جنایتکار عراق دمید و او بود که فرمان به قتل مجاهدان مقاوم ساکنین شهر اشرف در استان دیالی را همانند اوین و گوهردشت و تبریز و مشهد ودیگر زندانهای سراسر ایران داد تا که بهزعم خود کار ناتمام خمینی ملعون در کشتار تام و تمام و نابودی مجاهدین را به سرانجام برساند.
سپاهیان شبپرست آمدند با تیر و تبر و با فشنگ، زدند، مجروح کردند و کشتند و به اسارت بردند و تاریخ حماسه حسینی دگربارتکرارشد.
در یکسو سپاهیان یزیدی تا بن به دندان مسلح و سوی دگر حماسهسازان اشرفی با دستان خالی و ایمانی شگرف و در ورای این صحنه نظاره گران بیوجدانی که بیشرمانه به زیر قول و تعهدات خود برای حفاظت این شیر زنان وکوهمردان زدند.
صحنه نشانهروی و تیراندازی آن حیوان وحشی درندهخوی انساننما بر روی مجاهدین بیسلاح و بیدفاع و یا صحنه مقاومت دربرابرهجوم زرهپوشها وهاموی، سرهای شکافته، تنهای خونین و اوج حماسه، چهره با صلابت صبای ما که با آخرین نفسهایش رمز و راز این مقاومت خونبار را چنین فریاد کرد که "ما تا به آخر ایستادهایم".
این تصاویر،
اشکها را بر گونهها جاری کرد، هر سنگی و تیری و تبری که برسروجان پاکبازان نشست، قطره اشکی بود بر گونههای مادران و پدران مجاهد پرور آنانی که گرچه خود داغ جگرگوشه بر دلوجان داشتند اما بر ظلمی که بر یکایک فرزندان مجاهد خود واقع شد، گریستند،
آهی بود و نالهای برآمده از دل زندانیان مقاوم از کنج سلولهای زندان به حسرت نبودن درکناریاران و به نفرت به یزیدیان زمان.
صحنه، صحنه حماسه و حماسهسازان بود، ۳۳ شهید و بیش از ۳۰۰ مجروح.
تصاویرغم انگیز ترک اشرف شهر شرف، شهری که در دل بیابان با همت و پشتکار وصفناپذیر اشرفیان بناشده بود، شهر خاطرهها، آرمانها و حماسهها، کانون و قلب تپنده مقاومت مردمی در برابر ارتجاع و بنیادگرای اسلامی.
باردگربرتصاویر یورش و حمله زبونانه و ددمنشانه با قساوتی خمینی گونه به اشرف، بر پیکرهای پاک به خاک و خون افتاده ۵۲ شهید ایستاده قامت و گرانقدر و اسارت ۷ مجاهد خلق به غم و اندوه گریستیم.
تا ۱۴ تیر ۱۳۹۵ که لیبرتی برای آخرین مرتبه دربرابرحمله ناجوانمردانهای دیگر مقاومت کرد.
آری طی این سالها بر مظلومیت ۱۶۸ شهید، سه قتلعام در اشرف و پنج حمله مشکی به لیبرتی و شهدایی که به دلیل محاصره پزشکی ظالمانه جان باختند و بیش از هزار زخمی گریستیم.
اما یککلام و یک پیام تسلی بود بر قلوب دردمند و نوری در ظلمت و سیاهی لحظات ما: "اگر اشرف بایستد دنیا را به ایستادن وا خواهد داشت".
پس ازآن اشرف نه یک مکان طولی و عرضی بلکه گسترهاش بسیار فراتر از مرزهای عراق به پهنای دنیا رسید و اینچنین تکثیر شد.
اشرف دیگر نه مکان که یک آرمان بود.
ایثار و وفای به عهد در اشرف و با اشرفیان معنا و مفهوم دگر یافت.
۱۴ سال جنگ سیاسی بیوقفه،
دریکسو رژیم و عوامل جنایتکار و دستنشاندگان عراقی خود با تمام امکانات سیاسی، نظامی، قضایی، نیرویی ومالی
ودرهمان سو مماشاتگران بیاخلاق و بی پرنسیپ زورگو، مجریان و نمایندگان شارلاتان و دروغگو سازمانهای بینالمللی با انواع و اقسام روشهای اذیت و آزار و تضییقات رذیلانه با تحتفشار قرار دادن اعضای مجاهدین یا به جدایی از تشکیلات برای تسهیل و روند سریع جابجایی آنها یا انهدام سازمان در کلیت آن و چشم فروبستن به محاصره پزشکی، دارویی، غذایی، قطع آب و برق آنهم دردمای گرمای ۵۰ درجه بالای صفر، شکنجههای روحی و روانی با نصب بیش از ۳۰۰ بلندگو طی چند سال پیاپی و عربدههای تهدید به نابودی توسط مزدوران این "خانوادههای الدنگ " و کارشکنیهای مستمر در انتقال نیروهای سازمان به خارج از عراق وهرآنچه که درتوانشان بود،
در سوی دیگر اما مجاهدین، با تنها سلاحشان ایمان قوی و اعتقاد بهدرستی راه و رسم خود در مسیر پیروزی و داشتن رهبری ذیصلاح و پاکباز، "حاضر، حاضر، حاضر".
بهواقع دربرابرچنین بیعدالتیها ایستادن، اینهمه زجر و مصائب و شکنجه جسمی و روحی را تحمل کردن و دم برنیاوردن، درهم نشکستن و همچنان استوار و پابرجا برسرآرمان خود ماندن، ایمان و ارادهای بسیار قوی میطلبد که تصورش با معیارهای رایج سیاسیکاری ازمابهترانی که در ساحل امن و امنیت دکان دونبش سیاسی بازکردهاند وهردمی، بنا به جهت باد، تئوری میبافند و با ندامت از گذشته خود همچنان در پیشاپیش حرافان بیعمل روزگارمی گذرانند، بههیچوجه آسان نیست و دقیقاً اینجاست که میبایستی فاتحانه از این میدان آزمایش و نبرد گذر کردن را با تمامی مصائبش شر عظیم و خیرکثیرو "پیروزی بزرگ" مقاومت نامید، پیروزی بزرگی که معمار آن مسعود بود.
در آن روی دیگر سکه پیروزی مقاومت، شکست اضداد را میتوان بهخوبی مشاهده کرد:
در یککلام
شکست رژیم در تمام جبهههایی که علیه مقاومت گشوده بود:
شکست سیاستهای ارعاب و تهدید مزدوران دستنشانده عراقی با گشودن پروندههای توخالی جنایی به هدف محاکمه و استرداد بیش از ۶۰ تن ازمسولین ردهبالای مجاهدین به رژیم آخوندی توسط عوامل خود در قوه قضائیه،
شکست سیاست بهغایت ناجوانمردانه و رذیلانه فشاربرخانواده ها و وابستگان مجاهدان رزمنده در اشرف و لیبرتی به هدف جدا کردن آنها از سازمان با حربه دلسوزی،
شکست قلم فروشان و قلمبهدستان مزدوری که درباره سیاست اشتباه رفتن و ماندن مجاهدین به عراق نوشتند،
شکست هرزهگویانی که برگزاری کنفرانسها و گردهماییهای مقاومت و تلاشهای مستمر و شبانهروزی آن را برای جلب حمایتهای بینالمللی برای نجات جان و خروج تمامی مجاهدان محصور بهسلامت از عراق را به سخره گرفتند،
شکست آنانی که در میانه آتش و خون درنهایت بیشرفی از پشت به مقاومت خونین خنجر زدند،
شکست پروژه وزارت اطلاعات با انتشار "گزارشهای ۹۲ و ۹۳" وتکثیرو توزیع هزاران نسخه از آن برای خانواده شهدای مجاهدین در ایران،
شکست و تودهنی محکم به آن مزدوران حیوانصفت در انجمنهای نجات وزارت اطلاعات که گفتند و نوشتند که رهبری مقاومت "از خون ارتزاق میکند و بخاطرجنون قدرت وجاه طلبی و فرار از پاسخگویی به انتقادات به سیاستهای اشتباه خود، چه درایران وچه درعراق، برخلاف خواسته افراد سازمان برای خروج از عراق، درکارجابجایی وانتقال آنان اشکال تراشی میکند تا ازکشته ها پشته بسازد و درپس آن پناه بگیرد" و درفرانسه هم مریم "درنهایت سنگدلی در برابر عکسهای کشته شدگان به دروغین اشک می ریزد تا صفحات کتاب جانباختگان را هر روز قطورتر کنند" زهی بی شرمی.
در باره این "پیروزی گرانبها" که با تلاش شبانه روزی و مستمر تمامی اعضای شورای ملی مقاومت بخصوص کمیسیون امورخارجه شورا، مسولین سازمان مجاهدین خلق، همکاری همه جانبه اشرفیان و حمایتهای بی شائبه اشرف نشانان وتامین مالی آن توسط سازمان مجاهدین به هدف پیشبرد مبارزه برای سرنگونی رژیم ضد مردمی آخوندی ممکن و میسرشد وهیچگاه ساده بدست نیامده، باید برای ثبت در تاریخ مبارزات مردم ایران فراوان نوشت.
نمی توان درباره این پیروزی عظیم وسرنوشت سازنوشت اما به "نقش شاهکار" خانم مریم رجوی رئیس جمهوربرگزیده مقاومت، درشناساندن "اهداف و راه مسیر" این مقاومت خونین درجنگ تمام عیاربا حکومت ضد انسانی وهمچنین شناساندن ماهیت رژیم بعنوان کانون اصلی و قلب تپنده بنیادگرایی اسلامی و تروردرمنطقه وجهان وکوشش بیوقفه، پیگیرانه و خستگی ناپذیرایشان درجلب حمایتهای سیاسی و بشردوستانه بینالمللی از ۵ قاره جهان برای نجات جان افراد محصور در لیبرتی و پیشبرد مبارزه تا سرنگونی، اشاره نکرد.
بهواقع حق مطلب برای پرداختن به نقش کلیدی و راهبردی خانم مریم رجوی دریک و یا چند صفحه قطعا ادا نخواهد شد، باشد که در زمانی و فرصتی مناسب به این مهم پرداخته شود.
در این جا تنها به یک نکته بسنده می شود و آنکه:
انتخاب خانم مریم رجوی بعنوان رئیس جمهور برگزیده مقاومت و پذیرش این مسولیت تاریخی، خطیر و سنگین ازسوی ایشان که تجربه ای نوین درتاریخ مبارزات مردم ایران بوده و پیش بردن وظایف محوله با پشتکاری، جدیت و پایداری بی مانند که تحسین دوستان و یاران بینالمللی مقاومت را از هرسوبرانگیخته، انتخابی بود ظفرنمون وخجسته درراه پیکاربا رژیم بنیادگرا و زن ستیزآخوندی که امروز به روشنی هرچه تمامتر شاهد خیرات و برکات آن درهمه جبهه های جنگ سیاسی با رژیم هستیم. انتخابی که نشان ازدرایت وژرف بینی مسول شورا آقای مسعود رجوی دارد.
این پیروزی بزرگ را باید به همه کوشندگان و مبارزین راه آزادی تبریک و تهنیت گفت، پیروزی که مبارزه دربرابررژیم جهل و جنایت را قطعا و بطور کیفی بسیارارتقا خواهد داد.
تبریک و هزاران تبریک
زنده باد آزادی، پیروز باد مقاومت مردمی ایران
با احترام
رضا محمدی
۲۷ شهریور ۱۳۹۵
آمده بودند تا مقاومت را به خیال خام خود متلاشی کنند.
سپاهیان شبپرست آمدند با تیر و تبر و با فشنگ، زدند، مجروح کردند و کشتند و به اسارت بردند و تاریخ حماسه حسینی دگربارتکرارشد.
در یکسو سپاهیان یزیدی تا بن به دندان مسلح و سوی دگر حماسهسازان اشرفی با دستان خالی و ایمانی شگرف و در ورای این صحنه نظاره گران بیوجدانی که بیشرمانه به زیر قول و تعهدات خود برای حفاظت این شیر زنان وکوهمردان زدند.
صحنه نشانهروی و تیراندازی آن حیوان وحشی درندهخوی انساننما بر روی مجاهدین بیسلاح و بیدفاع و یا صحنه مقاومت دربرابرهجوم زرهپوشها وهاموی، سرهای شکافته، تنهای خونین و اوج حماسه، چهره با صلابت صبای ما که با آخرین نفسهایش رمز و راز این مقاومت خونبار را چنین فریاد کرد که "ما تا به آخر ایستادهایم".
این تصاویر،
اشکها را بر گونهها جاری کرد، هر سنگی و تیری و تبری که برسروجان پاکبازان نشست، قطره اشکی بود بر گونههای مادران و پدران مجاهد پرور آنانی که گرچه خود داغ جگرگوشه بر دلوجان داشتند اما بر ظلمی که بر یکایک فرزندان مجاهد خود واقع شد، گریستند،
آهی بود و نالهای برآمده از دل زندانیان مقاوم از کنج سلولهای زندان به حسرت نبودن درکناریاران و به نفرت به یزیدیان زمان.
صحنه، صحنه حماسه و حماسهسازان بود، ۳۳ شهید و بیش از ۳۰۰ مجروح.
تصاویرغم انگیز ترک اشرف شهر شرف، شهری که در دل بیابان با همت و پشتکار وصفناپذیر اشرفیان بناشده بود، شهر خاطرهها، آرمانها و حماسهها، کانون و قلب تپنده مقاومت مردمی در برابر ارتجاع و بنیادگرای اسلامی.
باردگربرتصاویر یورش و حمله زبونانه و ددمنشانه با قساوتی خمینی گونه به اشرف، بر پیکرهای پاک به خاک و خون افتاده ۵۲ شهید ایستاده قامت و گرانقدر و اسارت ۷ مجاهد خلق به غم و اندوه گریستیم.
تا ۱۴ تیر ۱۳۹۵ که لیبرتی برای آخرین مرتبه دربرابرحمله ناجوانمردانهای دیگر مقاومت کرد.
آری طی این سالها بر مظلومیت ۱۶۸ شهید، سه قتلعام در اشرف و پنج حمله مشکی به لیبرتی و شهدایی که به دلیل محاصره پزشکی ظالمانه جان باختند و بیش از هزار زخمی گریستیم.
اما یککلام و یک پیام تسلی بود بر قلوب دردمند و نوری در ظلمت و سیاهی لحظات ما: "اگر اشرف بایستد دنیا را به ایستادن وا خواهد داشت".
پس ازآن اشرف نه یک مکان طولی و عرضی بلکه گسترهاش بسیار فراتر از مرزهای عراق به پهنای دنیا رسید و اینچنین تکثیر شد.
اشرف دیگر نه مکان که یک آرمان بود.
ایثار و وفای به عهد در اشرف و با اشرفیان معنا و مفهوم دگر یافت.
۱۴ سال جنگ سیاسی بیوقفه،
دریکسو رژیم و عوامل جنایتکار و دستنشاندگان عراقی خود با تمام امکانات سیاسی، نظامی، قضایی، نیرویی ومالی
ودرهمان سو مماشاتگران بیاخلاق و بی پرنسیپ زورگو، مجریان و نمایندگان شارلاتان و دروغگو سازمانهای بینالمللی با انواع و اقسام روشهای اذیت و آزار و تضییقات رذیلانه با تحتفشار قرار دادن اعضای مجاهدین یا به جدایی از تشکیلات برای تسهیل و روند سریع جابجایی آنها یا انهدام سازمان در کلیت آن و چشم فروبستن به محاصره پزشکی، دارویی، غذایی، قطع آب و برق آنهم دردمای گرمای ۵۰ درجه بالای صفر، شکنجههای روحی و روانی با نصب بیش از ۳۰۰ بلندگو طی چند سال پیاپی و عربدههای تهدید به نابودی توسط مزدوران این "خانوادههای الدنگ " و کارشکنیهای مستمر در انتقال نیروهای سازمان به خارج از عراق وهرآنچه که درتوانشان بود،
در سوی دیگر اما مجاهدین، با تنها سلاحشان ایمان قوی و اعتقاد بهدرستی راه و رسم خود در مسیر پیروزی و داشتن رهبری ذیصلاح و پاکباز، "حاضر، حاضر، حاضر".
بهواقع دربرابرچنین بیعدالتیها ایستادن، اینهمه زجر و مصائب و شکنجه جسمی و روحی را تحمل کردن و دم برنیاوردن، درهم نشکستن و همچنان استوار و پابرجا برسرآرمان خود ماندن، ایمان و ارادهای بسیار قوی میطلبد که تصورش با معیارهای رایج سیاسیکاری ازمابهترانی که در ساحل امن و امنیت دکان دونبش سیاسی بازکردهاند وهردمی، بنا به جهت باد، تئوری میبافند و با ندامت از گذشته خود همچنان در پیشاپیش حرافان بیعمل روزگارمی گذرانند، بههیچوجه آسان نیست و دقیقاً اینجاست که میبایستی فاتحانه از این میدان آزمایش و نبرد گذر کردن را با تمامی مصائبش شر عظیم و خیرکثیرو "پیروزی بزرگ" مقاومت نامید، پیروزی بزرگی که معمار آن مسعود بود.
در آن روی دیگر سکه پیروزی مقاومت، شکست اضداد را میتوان بهخوبی مشاهده کرد:
در یککلام
شکست رژیم در تمام جبهههایی که علیه مقاومت گشوده بود:
شکست سیاستهای ارعاب و تهدید مزدوران دستنشانده عراقی با گشودن پروندههای توخالی جنایی به هدف محاکمه و استرداد بیش از ۶۰ تن ازمسولین ردهبالای مجاهدین به رژیم آخوندی توسط عوامل خود در قوه قضائیه،
شکست سیاست بهغایت ناجوانمردانه و رذیلانه فشاربرخانواده ها و وابستگان مجاهدان رزمنده در اشرف و لیبرتی به هدف جدا کردن آنها از سازمان با حربه دلسوزی،
شکست قلم فروشان و قلمبهدستان مزدوری که درباره سیاست اشتباه رفتن و ماندن مجاهدین به عراق نوشتند،
شکست هرزهگویانی که برگزاری کنفرانسها و گردهماییهای مقاومت و تلاشهای مستمر و شبانهروزی آن را برای جلب حمایتهای بینالمللی برای نجات جان و خروج تمامی مجاهدان محصور بهسلامت از عراق را به سخره گرفتند،
شکست آنانی که در میانه آتش و خون درنهایت بیشرفی از پشت به مقاومت خونین خنجر زدند،
شکست پروژه وزارت اطلاعات با انتشار "گزارشهای ۹۲ و ۹۳" وتکثیرو توزیع هزاران نسخه از آن برای خانواده شهدای مجاهدین در ایران،
شکست و تودهنی محکم به آن مزدوران حیوانصفت در انجمنهای نجات وزارت اطلاعات که گفتند و نوشتند که رهبری مقاومت "از خون ارتزاق میکند و بخاطرجنون قدرت وجاه طلبی و فرار از پاسخگویی به انتقادات به سیاستهای اشتباه خود، چه درایران وچه درعراق، برخلاف خواسته افراد سازمان برای خروج از عراق، درکارجابجایی وانتقال آنان اشکال تراشی میکند تا ازکشته ها پشته بسازد و درپس آن پناه بگیرد" و درفرانسه هم مریم "درنهایت سنگدلی در برابر عکسهای کشته شدگان به دروغین اشک می ریزد تا صفحات کتاب جانباختگان را هر روز قطورتر کنند" زهی بی شرمی.
در باره این "پیروزی گرانبها" که با تلاش شبانه روزی و مستمر تمامی اعضای شورای ملی مقاومت بخصوص کمیسیون امورخارجه شورا، مسولین سازمان مجاهدین خلق، همکاری همه جانبه اشرفیان و حمایتهای بی شائبه اشرف نشانان وتامین مالی آن توسط سازمان مجاهدین به هدف پیشبرد مبارزه برای سرنگونی رژیم ضد مردمی آخوندی ممکن و میسرشد وهیچگاه ساده بدست نیامده، باید برای ثبت در تاریخ مبارزات مردم ایران فراوان نوشت.
نمی توان درباره این پیروزی عظیم وسرنوشت سازنوشت اما به "نقش شاهکار" خانم مریم رجوی رئیس جمهوربرگزیده مقاومت، درشناساندن "اهداف و راه مسیر" این مقاومت خونین درجنگ تمام عیاربا حکومت ضد انسانی وهمچنین شناساندن ماهیت رژیم بعنوان کانون اصلی و قلب تپنده بنیادگرایی اسلامی و تروردرمنطقه وجهان وکوشش بیوقفه، پیگیرانه و خستگی ناپذیرایشان درجلب حمایتهای سیاسی و بشردوستانه بینالمللی از ۵ قاره جهان برای نجات جان افراد محصور در لیبرتی و پیشبرد مبارزه تا سرنگونی، اشاره نکرد.
بهواقع حق مطلب برای پرداختن به نقش کلیدی و راهبردی خانم مریم رجوی دریک و یا چند صفحه قطعا ادا نخواهد شد، باشد که در زمانی و فرصتی مناسب به این مهم پرداخته شود.
در این جا تنها به یک نکته بسنده می شود و آنکه:
انتخاب خانم مریم رجوی بعنوان رئیس جمهور برگزیده مقاومت و پذیرش این مسولیت تاریخی، خطیر و سنگین ازسوی ایشان که تجربه ای نوین درتاریخ مبارزات مردم ایران بوده و پیش بردن وظایف محوله با پشتکاری، جدیت و پایداری بی مانند که تحسین دوستان و یاران بینالمللی مقاومت را از هرسوبرانگیخته، انتخابی بود ظفرنمون وخجسته درراه پیکاربا رژیم بنیادگرا و زن ستیزآخوندی که امروز به روشنی هرچه تمامتر شاهد خیرات و برکات آن درهمه جبهه های جنگ سیاسی با رژیم هستیم. انتخابی که نشان ازدرایت وژرف بینی مسول شورا آقای مسعود رجوی دارد.
این پیروزی بزرگ را باید به همه کوشندگان و مبارزین راه آزادی تبریک و تهنیت گفت، پیروزی که مبارزه دربرابررژیم جهل و جنایت را قطعا و بطور کیفی بسیارارتقا خواهد داد.
تبریک و هزاران تبریک
زنده باد آزادی، پیروز باد مقاومت مردمی ایران
با احترام
رضا محمدی
۲۷ شهریور ۱۳۹۵
آمده بودند تا مقاومت را به خیال خام خود متلاشی کنند.