۱۳۹۵ شهریور ۲۵, پنجشنبه

تمام ماجراي سعيد مرتضوي در يك كلمه!

روزنامه جمهوري اسلامي(رژيم) ۲۴/۶/۹۵ : «درباره نامه عذرخواهي و ابراز شرمندگي سعيد مرتضوي درخصوص جنايت كهريزك، تحليل هاي متعددي مطرح مي شود:
از تحسين عذرخواهي تا تاكيد بر اين كه اين نامه براي فرار از مجازات است و اساساً بعد از 7سال، فايده اي بر آن مترتب نيست و.. . آنچه از اين نامه به ذهن من متبادر مي شود، يك واژه است: "عبرت".روزگاري مرتضوي، يكي از قدرتمندترين مردان كشور بود. او بود كه اراده مي كرد چه كسي بازداشت شود، براي چه كسي كيفرخواست صادر گردد و كدام رسانه به محاق توقيف برود. در آن سال ها كه كسي حتي جرات نقد كارهاي مرتضوي را هم نداشت، به مخيله هيچ كس خطور نمي كرد كه همين مرتضوي مقتدر، بارها به عنوان متهم، دادگاهي و سوژه عكاسان شود و روزي برسد كه نامه شرمساري و پوزش خواهي او به تيتر يك رسانه ها برود. داستان پرفراز نشيب مرتضوي، بار ديگر به ما مي آموزد كه امروز را فردايي هم هست. سواره امروز،  اي بسا، پياده فردا شود و سير امروز، گرسنه اي محتاج يك قرص نان و رئيس امروز، مرئوس فردا. حكايت پرعبرت مرتضوي به همه ما نهيب مي زند ... اگر سرمست قدرتي شويم كه از اين كرسي و آن جايگاه وام گرفته ايم، بايد از هم اكنون خود را مهياي تاوان كنيم. ...ماجراي سعيد مرتضوي، براي من يادآور اين حديث از امير مومنان عليه السلام است: ما اكثر العبر و اقل الاعتبار؛ چه بسيارند عبرت ها و چه اندك است عبرت گرفتن! به راستي، ما در كدام گروه هستيم: آن بسياري كه عبرت نمي گيرند يا آن گروه اندكي كه عبرت مي گيرند قبل از آن كه خود عبرت ديگران شوند؟