نمیدانم چرا ارابه تاریخ کشور ما در گردنههای شهریور در جا میزد و توان شکستن کمر سال را نداشت. در این درجا زدنها جانهای بسیاری از فرزندان ایرانزمین طعمه حکومتهای شاه و شیخ شدند. وطن ویران و دودمان حیران و سرگردان از دست آنکه خود را سایه خدا و یا اینکه جانشین او میدانست.
اما فرزندان ایرانزمین گوششان به این حرفها بدهکار نماند و عافیت جوئی پیشه نکردند از این افتانوخیزانها از بدنهای خود پلی برای عبور رزمآور بعدی بنا نهادند. نتیجه آن کوششها، رزمناوی است که از کنار رود دجله در واپسین روزهای همین ماه طلسم شده سربرآورد؛ و اما مروری کوتاه از حوادث سهمگین شهریورهای خونین:
سوم شهریور هزار و سیصد بیست، اشغال ایران توسط نیروهای متفقین به بهانه ارسال تجهیزات نظامی از طریق ایران برای قوای هیتلر، با وجودیکه ایران در جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرده بود. این اشغال گری حتی یک سال بعد از پایان جنگ دوم با حرمتشکنی همراه و ادامه داشت. تجاوز به نوامیس مردم، کشتن و زخمی کردن هزاران نفر از مردم بیدفاع و بیپناه، اخاذی و زور گوئی، تاراج مال و اموال و مواد غذائی در شهرهای مختلف ایران و اعمال سانسور و رعب و وحشت و دستاندازی بر منابع مالی و معادن در طول جنگ ادامه یافت و قحطی در اکثر نقاط ایران مستولی گشت.
هفده شهریور یک هزار و سیصد و پنجاهوشش، معروف به جمعه سیاه سربازان شاه دیکتاتور در میدان ژاله مردم بیدفاع و غیرمسلح را در یک تظاهرات مسالمتآمیز به گلوله بستند و صدها نفر را به شهادت رسانده و یا زخمی کردند و خون آن شهدا دامن دودمان پهلوی را گرفت که این شاه پهلوی اهل فهم و شعور و تمدن نیست. متأسفانه حاکمان ایران هرگز در این کشور نفهمیدند که کار آنها خدمت به خلق است در قبال حقوقی که دریافت میکنند. سرنوشت شوم آخرین شاه سلسله پهلوی برای خلف سفاکش درس عبرت نشد که عاقبت آن قدرت پرستی و مالاندوزی با سر کشیدن جام شوکران همراه است.
شهریور 1350. دستگیری مرکزیت و رهبری سازمان مجاهدین خلق توسط ساواک شاه و اعدام بیش از نود درصد آنها در همان سال. مطمئناً باید گفت که این اعدامها نقطه عطفی در تاریخ ما میباشد که پای خمینی دجال به جنبش ضد استعماری و ضد دیکتاتوری در خلأ رهبری جنبش باز شد؛ و این خدمت شاه به خمینی بود که ویرانی را در ایران پایه گزاری کرد.
و 31 شهریور 1358 آغاز جنگ خانمانسوز ایران و عراق، سیهروزی برای ملت ایران، "نعمت خدادادی" برای خمینی دجال که جان بیش از یکمیلیون جوان و نوجوان بر خاک شد و بیش از یکمیلیون نفر هم راهی چرخهای ویلچر شدند و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت به ایران وارد آمد...
قتلعام زندانیان سیاسی سال 1367 که از مردادماه شروع گشت و تا شهریور ادامه یافت منابع معتبر آمار مقتولین را تا 33 هزار نفر هم اعلام کردهاند. بیاغراق این بزرگترین فاجعه تاریخ معاصر ایران میباشد که به وقیحانهترین شکل ممکن صورت گرفت.
دهم شهریور 1392 عناصر سپاه قدس خامنهای همراه با مزدوران نوری مالکی جلاد در عراق به قرارگاه اشرف که محل استقرار یکصد نفر از مجاهدین بود که طبق توافق سهجانبه با سازمان ملل و آمریکا حافظ منافع اموال باقیمانده مجاهدین که به لیبرتی انتقالیافته بودند، تهاجم کردند. پنجاهودو نفر از رادمردان و شیر زنان مجاهد اما بیسلاح با دستهای از پشت بسته با تیر خلاص قتلعام شدند. پخش فیلمهای این حمله ناجوانمردانه و شرمآور که از نوع کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 بود در سایتهای مجازی، وجدانهای مردم جهان را خدشهدار ولی بیدار کرد.
پانزده شهریور 1344 سالروز تأسیس سازمان مجاهدین خلق است سازمانی که با یک اندیشه تغییر در ایران توسط چند دانشجو (محمد حنیف نژاد و سعید محسن و اصغر بدیع زادگان) آغاز شد و چند بار تا مرز نابودی فیزیکی پیش رفت اما 51 سال بعد از تأسیس خود، کهکشان دیپلماسی جهانی را درنوردیده و خواب خوش را از چشمان دجالان و مرتجعین ربوده و طلیعه نوینی را در آینده ایران نوید میدهد. گرچه بالوپرش از خنجر شاه و شیخ غرق خون است، همچنان در رود خون مشروطه خواهان و یاران مصدق و شهدای 57 و 67 با لتکای میرزا کوچک خان در حال پارو زدن برای رسیدن به ساحل آزادی در حال نبرد است.
اما در 19 شهریور مبارک امسال کمر طلسم جادوئی ماه شهریور بالاخره شکست. رزمناو اشرف از کنار رود دجله سیمرغ وار از صحرای داغ بغداد پر کشید و با لتکای میرزا کوچک خان حسرت کربلای دیگر را در دل شمرهای کربلا جا گذاشت. این حرکت فقط یک شکست برای خامنهای و تولههای وی نبود در یک کلام تمام دارائی رژیم و سرمایه گزاری 37 ساله او بر باد رفت.
گرچه روضه خانهای ولایت و مزدورانش این پرواز را با دیدگاه ورشکسته تبلیغاتی " اخراج از عراق! " نام نهادند اما باید گفت اگر قمارباز نگه به جهنم که دق میکند. همچنان به خالیبندهای ولایت باید گفت: ای باد " صبا " مژده که بوی بهار میآید... . و اما به سوته دلان و پسا خوران و مزدوران ایرانیتبار و لمپن های عراقی ازجمله مالکی که باعث مرگ و جراحت یاران به خون خفته ما در خاک عراق شدهاند هم میگویم:
من از روئیدن خار برسر دیوار دانستم که ناکس کس نمیگردد از این بالانشینیها.
خود را برای پاسخ گوئی آماده کنید که " داشتن حق حاکمیت در یک کشور " نمیتواند باعث نقض کنوانسیونهای ملل متحد ازجمله چهارم ژنو شود.
افشای نوار صوتی آقای منتظری و اقرار باورنکردنی دست اندر کار کشتار 67 و افشای پروندههای فساد مالی سران نظام آخوندی، تقریباً همزمان با کهکشان فرانسه و بامبول درآوردن خامنهای بر سر اجرای برجام و متعهد نبودن رژیم به التزامات و قطعنامههای بینالمللی و محکومیت تروریسم رژیم توسط کشورهای کنفرانس اسلامی در ترکیه و ارتکاب جنایات همدستان رژیم ازجمله بشار اسد در سوریه رمق لابیهای بینالمللی نظام علیرغم رشوه میلیاردها دلاری، زبان بلند گوهای خارج از کشوری رژیم قفل شد و جائی برای لفاظی باقی نگذاشته است و از طرف دیگر "دوران طلائی" آقای اوباما هم دارد بسر میرسد.
رویداد جابجایی سازمان مجاهدی خلق از عراق به آلبانی، در 19 شهریور 1395 نتیجه یک کار جمعی و اتحاد عمل درونی و همکاری بین الملی بود. توانست یک توطئه خائنانه "نابودی سازمان مجاهدین" را که در رویای دژخیمان خامنهای و زد وبند کنندگان مماشات با دلارهای نفتی درهمآمیخته بود را در آخرین فاز اجرای آن بشکست بکشاند. این آغاز فروپاشی نظامی است که همه داروندار خود را از سال 57 صرف " دشمن اصلی " خودکرده بود را بر باد داد. و این آغاز پایان رنج های مردم ایران نیز هست و شماره معکوس آن در 19 شهریور همین سال آغاز شده است.
قدردانی از سردار بزرگ لیبرتی، علیالخصوص زنان سرفراز که جان شیرین خود را وثیقه بقاء و استمرار جنبش مقاومت و آزادی مردم ایران در طی چهارده سال قرار دادهاند، وظیفه هر ایرانی وطنپرست و آزاده است.
اما فرزندان ایرانزمین گوششان به این حرفها بدهکار نماند و عافیت جوئی پیشه نکردند از این افتانوخیزانها از بدنهای خود پلی برای عبور رزمآور بعدی بنا نهادند. نتیجه آن کوششها، رزمناوی است که از کنار رود دجله در واپسین روزهای همین ماه طلسم شده سربرآورد؛ و اما مروری کوتاه از حوادث سهمگین شهریورهای خونین:
سوم شهریور هزار و سیصد بیست، اشغال ایران توسط نیروهای متفقین به بهانه ارسال تجهیزات نظامی از طریق ایران برای قوای هیتلر، با وجودیکه ایران در جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرده بود. این اشغال گری حتی یک سال بعد از پایان جنگ دوم با حرمتشکنی همراه و ادامه داشت. تجاوز به نوامیس مردم، کشتن و زخمی کردن هزاران نفر از مردم بیدفاع و بیپناه، اخاذی و زور گوئی، تاراج مال و اموال و مواد غذائی در شهرهای مختلف ایران و اعمال سانسور و رعب و وحشت و دستاندازی بر منابع مالی و معادن در طول جنگ ادامه یافت و قحطی در اکثر نقاط ایران مستولی گشت.
هفده شهریور یک هزار و سیصد و پنجاهوشش، معروف به جمعه سیاه سربازان شاه دیکتاتور در میدان ژاله مردم بیدفاع و غیرمسلح را در یک تظاهرات مسالمتآمیز به گلوله بستند و صدها نفر را به شهادت رسانده و یا زخمی کردند و خون آن شهدا دامن دودمان پهلوی را گرفت که این شاه پهلوی اهل فهم و شعور و تمدن نیست. متأسفانه حاکمان ایران هرگز در این کشور نفهمیدند که کار آنها خدمت به خلق است در قبال حقوقی که دریافت میکنند. سرنوشت شوم آخرین شاه سلسله پهلوی برای خلف سفاکش درس عبرت نشد که عاقبت آن قدرت پرستی و مالاندوزی با سر کشیدن جام شوکران همراه است.
شهریور 1350. دستگیری مرکزیت و رهبری سازمان مجاهدین خلق توسط ساواک شاه و اعدام بیش از نود درصد آنها در همان سال. مطمئناً باید گفت که این اعدامها نقطه عطفی در تاریخ ما میباشد که پای خمینی دجال به جنبش ضد استعماری و ضد دیکتاتوری در خلأ رهبری جنبش باز شد؛ و این خدمت شاه به خمینی بود که ویرانی را در ایران پایه گزاری کرد.
و 31 شهریور 1358 آغاز جنگ خانمانسوز ایران و عراق، سیهروزی برای ملت ایران، "نعمت خدادادی" برای خمینی دجال که جان بیش از یکمیلیون جوان و نوجوان بر خاک شد و بیش از یکمیلیون نفر هم راهی چرخهای ویلچر شدند و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت به ایران وارد آمد...
قتلعام زندانیان سیاسی سال 1367 که از مردادماه شروع گشت و تا شهریور ادامه یافت منابع معتبر آمار مقتولین را تا 33 هزار نفر هم اعلام کردهاند. بیاغراق این بزرگترین فاجعه تاریخ معاصر ایران میباشد که به وقیحانهترین شکل ممکن صورت گرفت.
دهم شهریور 1392 عناصر سپاه قدس خامنهای همراه با مزدوران نوری مالکی جلاد در عراق به قرارگاه اشرف که محل استقرار یکصد نفر از مجاهدین بود که طبق توافق سهجانبه با سازمان ملل و آمریکا حافظ منافع اموال باقیمانده مجاهدین که به لیبرتی انتقالیافته بودند، تهاجم کردند. پنجاهودو نفر از رادمردان و شیر زنان مجاهد اما بیسلاح با دستهای از پشت بسته با تیر خلاص قتلعام شدند. پخش فیلمهای این حمله ناجوانمردانه و شرمآور که از نوع کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 بود در سایتهای مجازی، وجدانهای مردم جهان را خدشهدار ولی بیدار کرد.
پانزده شهریور 1344 سالروز تأسیس سازمان مجاهدین خلق است سازمانی که با یک اندیشه تغییر در ایران توسط چند دانشجو (محمد حنیف نژاد و سعید محسن و اصغر بدیع زادگان) آغاز شد و چند بار تا مرز نابودی فیزیکی پیش رفت اما 51 سال بعد از تأسیس خود، کهکشان دیپلماسی جهانی را درنوردیده و خواب خوش را از چشمان دجالان و مرتجعین ربوده و طلیعه نوینی را در آینده ایران نوید میدهد. گرچه بالوپرش از خنجر شاه و شیخ غرق خون است، همچنان در رود خون مشروطه خواهان و یاران مصدق و شهدای 57 و 67 با لتکای میرزا کوچک خان در حال پارو زدن برای رسیدن به ساحل آزادی در حال نبرد است.
اما در 19 شهریور مبارک امسال کمر طلسم جادوئی ماه شهریور بالاخره شکست. رزمناو اشرف از کنار رود دجله سیمرغ وار از صحرای داغ بغداد پر کشید و با لتکای میرزا کوچک خان حسرت کربلای دیگر را در دل شمرهای کربلا جا گذاشت. این حرکت فقط یک شکست برای خامنهای و تولههای وی نبود در یک کلام تمام دارائی رژیم و سرمایه گزاری 37 ساله او بر باد رفت.
گرچه روضه خانهای ولایت و مزدورانش این پرواز را با دیدگاه ورشکسته تبلیغاتی " اخراج از عراق! " نام نهادند اما باید گفت اگر قمارباز نگه به جهنم که دق میکند. همچنان به خالیبندهای ولایت باید گفت: ای باد " صبا " مژده که بوی بهار میآید... . و اما به سوته دلان و پسا خوران و مزدوران ایرانیتبار و لمپن های عراقی ازجمله مالکی که باعث مرگ و جراحت یاران به خون خفته ما در خاک عراق شدهاند هم میگویم:
من از روئیدن خار برسر دیوار دانستم که ناکس کس نمیگردد از این بالانشینیها.
خود را برای پاسخ گوئی آماده کنید که " داشتن حق حاکمیت در یک کشور " نمیتواند باعث نقض کنوانسیونهای ملل متحد ازجمله چهارم ژنو شود.
افشای نوار صوتی آقای منتظری و اقرار باورنکردنی دست اندر کار کشتار 67 و افشای پروندههای فساد مالی سران نظام آخوندی، تقریباً همزمان با کهکشان فرانسه و بامبول درآوردن خامنهای بر سر اجرای برجام و متعهد نبودن رژیم به التزامات و قطعنامههای بینالمللی و محکومیت تروریسم رژیم توسط کشورهای کنفرانس اسلامی در ترکیه و ارتکاب جنایات همدستان رژیم ازجمله بشار اسد در سوریه رمق لابیهای بینالمللی نظام علیرغم رشوه میلیاردها دلاری، زبان بلند گوهای خارج از کشوری رژیم قفل شد و جائی برای لفاظی باقی نگذاشته است و از طرف دیگر "دوران طلائی" آقای اوباما هم دارد بسر میرسد.
رویداد جابجایی سازمان مجاهدی خلق از عراق به آلبانی، در 19 شهریور 1395 نتیجه یک کار جمعی و اتحاد عمل درونی و همکاری بین الملی بود. توانست یک توطئه خائنانه "نابودی سازمان مجاهدین" را که در رویای دژخیمان خامنهای و زد وبند کنندگان مماشات با دلارهای نفتی درهمآمیخته بود را در آخرین فاز اجرای آن بشکست بکشاند. این آغاز فروپاشی نظامی است که همه داروندار خود را از سال 57 صرف " دشمن اصلی " خودکرده بود را بر باد داد. و این آغاز پایان رنج های مردم ایران نیز هست و شماره معکوس آن در 19 شهریور همین سال آغاز شده است.
قدردانی از سردار بزرگ لیبرتی، علیالخصوص زنان سرفراز که جان شیرین خود را وثیقه بقاء و استمرار جنبش مقاومت و آزادی مردم ایران در طی چهارده سال قرار دادهاند، وظیفه هر ایرانی وطنپرست و آزاده است.