۱۳۹۵ شهریور ۲۱, یکشنبه

بيانيه سي وپنجمين شالگرد تاسيس شوراي ملي مقاومت ايران -از رديف پنجاه ويك الي شصت

۵۱- کارگزاران رژیم به طور مداوم از چاره جویی برای بحران آب حرف می زنند، اما هرگز نتوانسته اند و نمی توانند یک برنامه مدون و علمی را که متکی بر واقعیت اقلیمی ایران باشد ارائه دهند. واقعیت این است که بدون سرمایه گذاری مؤثر در حوزه آب، بدون مدرن کردن سیستم آبیاری کشاورزی، بدون کوتاه کردن دست سپاه پاسداران از سدسازی و تا زمانی که خامنه ای سرمایه های مردم ایران را خرج مداخلات فرامرزی و جنگهای پر هزینة آن می کند،
بحران آب نه تنها راه حلی ندارد، بلکه خطرناکتر می شود. محسن رنانی، اقتصاددان و عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان، در خرداد امسال ضمن پیش بینی«جنگ آب» در ۵سال آینده به کارگزاران حکومت هشدار داد که با «آتش آب» بازی نکنند. وی گفت: «باید پذیرفت که بحران آب در ایران از جنگ یمن خیلی مهمتر است» (15 اسفند1394).

۵۲- بحران آلودگی هوا و توفانهای گرد و غبار و ریزگردها سلامت میلیونها ایرانی را تهدید می کند. در تهران سالانه چندین هزار تن به علت عوارض ناشی از آلودگی هوا قربانی می شوند. محمد رستگاری، معاون نظارت و پایش محیط زیست استان تهران، می گوید: «آلودگی هوای تهران بر اساس آمارهای وزارت بهداشت سالانه جان حدود ۵ تا ۶ هزار نفر را می گیرد». علاوه بر تهران، هوای کلان شهرهای دیگر همچون اصفهان، کرج، مشهد، تبریز، اهواز و شیراز به شدت آلوده است و سالانه هزاران تن از مردم ایران در پیامد آلودگی جان می بازند (هرانا 25 بهمن1394). دو سال قبل، محمد هادی حیدرزاده، مدیرکل محیط زیست استان تهران، گفته بود: «... میزان تلفات آلودگی هوا بیش از تلفات 8 سال جنگ تحمیلی بوده است» (فارس20 آبان1392).
در سال گذشته به علت ریزگردها، چند استان کشور در وضعیت اضطراری قرار گرفتند. «در استان لرستان وضعیت آلودگی هوا در برخی از شهرها تا حد 21برابر حد مجاز پیش رفت و کلیه مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در شهرستانهای پلدختر و رومشکان تعطیل اعلام شد» (فارس، اول اسفند 1394).
روز سوم اسفند 1394 اعلام شد: «ادارات و مدارس 15شهر استان خوزستان به دلیل توفان ریزگردها تعطیل شد». روز سه شنبه 15تیر1395، مجتبی نیک کردار، معاون امور عمرانی استانداری کرمانشاه، گفت: «کرمانشاه ۱۰سال است که به طور جدی با مشکل ریزگردها سروکار دارد و در این یک دهه به طور میانگین سالانه ۱۳۰روز هوای استان در شرایط غیراستاندارد بوده است. این استان در ۵۰سال قبل از آن تنها ۱۶روز غبارآلود داشته است».
در مورد علت پیدایش و گسترش ریزگردها، معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، روز یکشنبه 13تیر۱۳۹۵ در مجلس گفت: «بیابانی شدن زمینهای کشاورزی، خشک شدن تالابهایی چون تالاب گاوخونی، نابودشدن علف زارها، علت اصلی وجود ریزگردهاست».
علت بیابانی شدن زمینها، اما، علاوه بر نابودی منابع آب، زمینخواری بی دنده و ترمز مهره ها و نهادهای غارتگر وابسته به ولایت فقیه است که از رانتهای ویژة حکومتی استفاده می کنند و با تبدیل پوششهای جنگلی و گیاهی به ساختمان و پادگان، نقش مهمی در بیابانی شدن کشور و گسترش ریزگردها دارند.
بهره برداریهای بی رویه از جنگلها، که به طور عمده توسط سپاه پاسداران صورت می گیرد، و فقدان سیاست اصولی برای جلوگیری از آتش سوزی در جنگلها و نبود بودجه و امکانات تکنیکی و انسانی برای خاموش کردن آتش سوزیها، با عث شده است که از حدود 18میلیون هکتار اراضی زیر پوشش انواع جنگلها در ایران، دستکم ۵/۴میلیون هکتار آن به طور کامل از میان برود.
بررسیها و ارزیابیهای شورای ملی مقاومت ایران نشان می دهد که با وجود رژیم ولایت فقیه، فجایع زیست محیطی در ایران در جزء و کل بهبود نخواهد یافت، بلکه به شدت و با سرعت ابعادی غیرقابل جبران، پیدا خواهد کرد. ما وظیفه خود می دانیم که این حقیقت تلخ را به طور شفاف به آگاهی مردم ایران برسانیم.

فصل ششم: «چهار سوار سرنوشت» خامنه ای در عرصه داخلی:
اعدام، شکنجه، بازداشت و سرکوب فراگیر مذهبی

۵۳- مقاومت ایران پیوسته تأکید کرده است که رژیم ولایت فقیه سلطه شوم و ویرانگر خود را با تکیه بر سیاست سرکوبگرانه داخلی و سیاست صدور بحران و تروریسم به خارج از مرزهای ایران ادامه داده و پس از جام زهر اتمی نیز دخالتهایش را در سوریه، عراق و یمن را تشدید کرده است. اما در عرصه داخلی، خامنه ای سرنوشت ولایت بحرانزده اش را به توسعه سرکوب در زمینه های مختلف گره زده است.
در رمان «چهار سوار سرنوشت» که در سال ۱۹۱۶توسط ویسنته بلاسکو ایبانز نوشته شده، چهار پدیدة شوم ـ یعنی جنگ، قحطی، طاعون و مرگ ـ چهار سوار سرنوشت معرفی شده اند که در حقیقت باعث فروپاشی امپراطوریها می شوند. با کمک استعاره ای از این رمان و فیلمی که بر اساس آن در سال1962 به کارگردانی وینسنت مینلی ساخته شد، می توان «چهار سوار سرنوشت» خامنه ای را اعدام، شکنجه، بازداشت و سرکوب همه جانبة مذهبی و قرون وسطایی معرفی کرد. خامنه ای ولایت منفور و نامشروع خود را فقط به طور خاص با موج اعدامها سرپا نگهداشته است. طی سه سالی که از روی کار آمدن آخوند روحانی با داعیة اعتدال و تعامل و مذاکره با جامعة جهانی روی کار آمده، شمار اعدامهای اعلام و ثبت شده از ۲۵۰۰فراتر رفته است. در این زمینه لازم است که قبل از هرچیز به معنای چنین افزایشی در اعدامها، به رغم نیاز رژیم ولایت فقیه به مانورهای شیادانه اش تحت عنوان تعامل و مدراسیون، توجه کرد. واقعیت دیگری که باید مورد توجه قراد داد این است که چرا این رژیم، همان روز اعلام نتایج نمایش انتخابات و برنده شدن روحانی، لیبرتی را که زندانی تحت محاصرة عوامل ولایت فقیه در عراق است هدف حملة موشکی قرار می دهد یا چرا ازطریق عواملش در عراق، به قتل عام و اعدامهای جمعی مجاهدانی مبادرت می کند که طبق توافقات بین المللی هنوز در آنجا هستند؟ یا چرا بعد از زهر آتش بس در جنگ ضد میهنی، به قتل عام زندانیان سیاسی روی می آورد؟
آری توسل به موج اعدامها، که حتی در بحبوحة نیاز رژیم به مانورهای شیادانه اعتدال و میانه روی تشدید می شود، هیچ معنای سیاسی دیگری ندارد جز این که بالاترین نیاز حیاتی این رژیم و رمز استمرار سلطة نامشروع و ویرانگرش با اولین «سوار سرنوشت» خامنه ای، همین اعدامهاست که فصل مشترک تمامی باندها و جناحها و مهره های استبداد دینی است، صرفنظر از این که خود را بنیادگرا یا به قول خودشان اصولگرا معرفی کنند یا داعیه اصلاح طلبی و اعتدال داشته باشند.
انبوه اعدامها، به هر بهانه ای که باشد، ازسوی خمینی و خامنه ای و روحانی یا توسط احمدی نژاد و رفسنجانی، اجرای حکم الهی یا قانون و شریعت مصوب مجلس شورای اسلامی و دیکتاتوری آخوندی و تماماً در خدمت ارعاب عمومی و تحمیل دو خط قرمز است که همه باندهای درون هرم قدرت در آن اتفاق نظر دارند: اول جلوگیری از هرگونه خیزش سیاسی که می تواند به یک قیام توده ای منجر شود، و دوم مقابله با روی آوردن مردمی به جنبش مقاومت سازمانیافته. هم از این روست که بر طبق قانون رسمی رژیم، هرگونه حمایت از مقاومت ایران و در محور آن سازمان مجاهدین خلق ایران مجازات اعدام دارد.

۵۴- سه سوار دیگری هم که سرنوشت خامنه ای و تخت سلطنت مطلقة فقیه برآنها استوارند، در یکسال گذشته به موازات احساس خطر رژیم از فوران خشم و انزجار مردم، در تاخت و تاز بودند:
- «شکنجه»، هم به صورت انواع جنایتهای پنهان در زندانها و هم در قالب قانون و شریعت آخوندی تحت عنوان «تعزیر» و شلاق زدن ومجازاتهای تحقیر آمیز در ملأعام...
- «بازداشت و دستگیری خودسرانه»، هم به صورت آدمربایی توسط «لباس شخصیها»ی اراذل و اوباش خامنه ای و انتقال قربانیان به «خانه های امن»ی که سرنخ آنها به سرکردگان و قرارگاههای امنیتی بیت خامنه ای وصل است، و هم به صورت دستگیریهای فله یی و گسترده، از قبیل هزاران دستگیری سیاسی، شامل دستگیری پیروان ادیان و مذاهب مخلتف (اهل سنت، دراویش، بهاییها، شاگردان محمد علی طاهری و... ) یا بازداشت فعالان کارگری، معلمان، فعالان محیط زیست، هنرمندان و خبرنگاران و و بلاگ نویسان و... یا دستگیریهای گسترده معترضان علیه تبعیضات ملی نظیر دستگیری هموطنان کرد و آذری و عرب و بلوچ و ترکمن یا معترضان لر و بختیاری وهم چنین یورشهای سیستماتیک نیروی سرکوبگر انتظامی به میهمانیها یا جشنهای جوانان یا دستگیری دستفروشان وکودکان کار یا یورشهای وحشیانه به محلات و دستگیری جوانان توسط مأموران حکومت آخوندی که به درستی در جامعة جهانی به حکومت «اراذل و اوباش» معروف شده است.
ـ و بالاخره سوار چهارم یا «سرکوب عمومی و همه جانبة» استبداد دینی که از گسترش جاسوسی و تفتیش عقاید توسط بسیجیان به درون خانه و خانواده تا اسید پاشی لباس شخصیهای جنایتکار خامنه ای به روی زنان در کوچه و خیابان و راه اندازی گشتهای موسوم به گشت ارشاد و انواع پلیسهای امنیتی برای کوه و بیابان! تا گشتهای «رسمی ولی نامحسوس» روز به روز گسترش می یابند.
در اردیبهشت امسال، خامنه ای در دیدار با سرکردگان نیروی انتظامی و در واکنش به موج نفرت اجتماعی و بین المللی از اجرای طرحهای سرکوبگرانه نظیر گشت نامحسوس، گفت: «در موضوعات مربوط به امنیت اخلاقی، نباید به مخالفت برخی افراد یا فضاسازیهای رسانه ای توجه شود بلکه باید کار را پیش برد» (سایت خامنه ای 19 اردیبهشت 1395).
در هفته های قبل از آن، سرکردة نیروی سرکوبگر انتظامی تهران از آغاز فعالیت 7هزار پلیس گشت ارشاد نامحسوس فقط در شهر تهران خبرداده بود که به خاطر ابعاد فضاحت بار آن حتی درون رژیم هم برخی شروع به ایراد گیری به آن کردند. سخنان خامنه ای را می توان فصل الخطاب این حرفها و یک فرمان صریح دیگر برای اعمال سرکوب بی دنده و ترمز و به کارگیری گسترده تر چماقداران لباس شخصی خودش توصیف کرد، فرمانی فضاحت بار که درعین حال، بیانگر شدت ترس و نگرانی خلیفة درماندة ارتجاع را از هرگونه شکافی در طلسم اختناق و فوران خیزشهای مردمی برملا می کند.

۵۵- در یک سال گذشته رژیم به تصویب قوانین سرکوبگرانه جدید دست زده است. از جمله در بهمن ماه، رسانه های حکومتی از تصویب کلیات طرح تقویت بسیج ضدمردمی در مجلس رژیم خبر دادند. با تصویب این طرح، دست مزدوران بسیجی برای اذیت و آزار و سرکوب مردم بیش از پیش باز خواهد شد.
در مورد سرکوب زنان، پاسدار اشتری سرکردة نیروی انتظامی اعلام کرد: «در موضوع عفاف و حجاب، 26دستگاه مسئولیت دارند که یکی از این دستگاهها نیروی انتظامی است» (ایسنا 13 آذر1394). ظرف هشت ماه اول سال1394 تنها در تهران و تنها توسط پلیس راهنمایی، چهل هزار بار برای زنان آزاده تهرانی و به بهانه بدحجابی مزاحمت ایجاد شده یا وسیله نقلیه آنها توقیف شده یا به دستگاه قضایی معرفی شده اند (فارس 24آذر1394).
رژیم ولایت فقیه در سرکوب کارگران هم قدمی فراتر برداشت و کارگران اعتصابی یا معترض را به طور جمعی به تحمل ضربات شلاق محکوم کرد. اجرای حکم مجازات سبعانه و ضد انسانی شلاق زدن در خرداد امسال به 17کارگر محروم معدن طلای آق دره در آذربایجان غربی بخاطر اعتصاب حق طلبانه آنها موجی از انزجار عمومی را در داخل و خارج کشور برانگیخت.
در یک جنایت ضدکارگری دیگر، چماقداران رژیم در تهران به کارگران یک کارواش با قمه و چماق حمله کردند، ۳۵تن ازآنها را به شدت مضروب و کارواش آنها را تخریب کردند. 10نفر از این کارگران راهی بیمارستان شدند (ایلنا 19بهمن1394).

۵۶- اعدام جمعی 25تن از جوانان اهل سنت و کرد بعد از سالها اسارت و شکنجه و بدرفتاری در روز سه شنبه ۱۲مرداد 1395، همزمان با سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در سال۶۷، نمونه یی از شدت کین توزی و توحش رژیم ولایت فقیه علیه پیروان سایر مذاهب و ادیان است. هرچند آخوندها در کشتار و شقاوت و بدرفتاری در حق پیروان تشیع و حتی روحانیان شیعه مخالف خمینی و خامنه ای نیز هیچ مرزی نمی شناسد.
دژخیمان ولایت فقیه با این ۲۵هموطن سنی در نحوه اجرای احکام اعدام هم به وحشیانه ترین صورت رفتار کردند و احکام صادره بر اساس اتهامات ساختگی و دروغ و نسبت دادن تروریسم به کسانی بود که گناهی جز مخالفت با استبداد مذهبی نداشتند.
دو ماه پیش از این اعدامهای وحشیانه، نیروهای سرکوبگر خامنه ای نمازخانه اهل سنت در مسیر شهرستان مهرستان، سراوان را شبانه تخریب کردند (هرانا 13 خرداد 1395).
در اسفند1394، چماقداران رژیم در شهرستان اسلام آباد غرب به محل عبادت پیروان اهل حق بطور وحشیانه یورش برده و ساختمان و تأسیسات آن را تخریب کردند (هرانا 10 اسفند1394).
در آبانماه، رژیم آخوندی، ماموستا سید طه کریمی یک روحانی اهل تسنن در شهر مهاباد را به اتفاق جمعی از شاگردانش دستگیر کرد. آقای کریمی در سال1390هم دستگیر شده بود و به مدت 17ماه در زندان گوهردشت کرج زندانی بوده است (هرانا 16 آبان 1394).
و اینها فقط نمونه هایی از ستم و تبعیض مستمر مذهبی است که دیکتاتوری آخوندها علیه پیروان تمامی ادیان و مذاهب و مرامها اعمال می کند.

۵۷- رژیم ضد ایرانی آخوندها طی سال گذشته ابعاد سرکوب اقوام و ملیتهای مختلف میهنمان را بازهم گسترش داد.
در یکی دیگر از دهها اعدام و حشیانه اخیر، دژخیمان فاشیسم دینی حاکم بر ایران صبح روز ۲۷مرداد۳زندانی سیاسی جوان از هموطنان عرب را در حمیدیه اهواز به اتهام آخوند ساخته «محاربه و افساد فی الارض» به دار آویختند.
این گونه اعدامهای وحشیانه همراه با اشکال دیگر سرکوب ضد انسانی و تبعیضها و تحمیل های ارتجاعی، اهرم رژیم ولایت فقیه برای مقابله با امواج خاموشی ناپذیر اعتراضاتی است که از سوی ملیتهای تحت ستم از همان آغاز غصب انقلاب مردم ایران توسط خمینی ادامه داشته است. در یک سال گذشته نیز هموطنان کرد، آذری، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و بختیاری با خیزشها و حرکتهای اعتراضی خود بارها رژیم آخوندها را به چالش کشیدند و نشان دادند که ایران زمین با تمامی فرزندانش غیور و آزاده اش هرگز به سلطه فاشیسم مذهبی تن نمی دهد.
در مقابل، خامنه ای تلاش کرد با پاسداران و نیروهای نظامی و امنیتی و هم چنین چماقدران لباس شخصی و باندهای سیاه بسیجی جو ارعاب را گسترش دهد.
ـ در خرداد، نیروهای سرکوبگر 8 هموطن کرد را در مهاباد و بوکان دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل کردند (هرانا 14 خرداد 1395).
در همین ماه، پاسداران جنایتکار 5 هموطن کرد را در ناحیه مرزی شهر سلماس به گلوله بستند. یکی از آنها بنام گرمان امینی در دم کشته شد و چهار تن دیگر به شدت زخمی شدند (فارسی نیوز - کردستان - 7خرداد1395).
در فروردین ماه امسال نیروهای سرکوبگر رژیم با یورش به محل اقامت 13تن از هموطنان عرب در اهواز گروهی از آنها را دستگیر کردند (هرانا 27 فروردین 1395).
در اسفند، چند جوان در نقاط مختلف زاهدان ربوده شده و به طرز فجیعی به قتل رسیده اند (کمپین فعالان بلوچ 25 اسفند1394).
مأموران وزارت اطلاعات در اواخر ماه بهمن در سقز، 22 تن از هموطنان کرد را به دلیل فعالیتهای حقوق بشری دستگیر کردند. قبل از آن نیز شماری از جوانان این شهر در محلة شاناز دستگیر شدند. (کردپا 1 اسفند 1394)
رشته این گونه حملات و اقدمات سرکوبگرانه بی پایان است.

۵۸- تلاش رژیم برای سانسور و جلوگیری از جریان اطلاع رسانی آزاد در یکسال گذشته ادامه و گسترش یافت. مأموران سرکوبگر نیروی انتظامی، بارها با یورش به منازل مردم، به جمع آوری بشقابهای ماهواره یی در مناطق مختلف تهران پرداختند.
اگر چه یک نیروی عریض و طویل امنیتی - نظامی به نام «پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا -ناجا) تحت فرماندهی نیروی سرکوبگر انتظامی کنترل فضای مجازی و مسئولیت جنایات بسیاری مانند دستگیری و قتل کارگر شهید راه آزادی ستار بهشتی را برعهده دارد ولی واقعیت این است که کنترل فضای مجازی در ایران زیر نظر شخص خامنه ای و برعهده سپاه پاسداران است که یک ارتش سایبری را با هزینه های کلان اداره می کند. وزارت اطلاعات حکومت هم کار جاسوسی و تفتیش عقاید قرون وسطایی را با خرید و بهره برداری از بالاترین تکنیکهای کامپیوتر و اینترنت صورت می دهد.
هردو جناح رژیم و مهره های امنیتی و اطلاعاتی آنها در این قبیل اقدامات سرکوبگرانه اشتراک عمل دارند.
در خرداد امسال جلسه «شورای عالی فضای مجازی» به ریاست آخوند روحانی که چیزی جز شورای سانسور نیست، تصمیمهای جدیدی برای تشدید سرکوب و فیلترکردن شبکه های اجتماعی اتخاذ کرد (فارس 8خرداد1395).
 تقریباً روزی نیست که رسانه های حکومتی از دستگیری جوانان، هنرمندان، شاعران، کاریکاتوریستها و خبرنگاران و وبلاگ نویسان و فعالان اینترنتی خبر ندهند؛ زندانها و بازداشتگاههای حکومتی از اینگونه دستگیرشدگان لبریز است.
سرکردگان سپاه و اطلاعات و نیروی انتظامی نیز همه روزه در رادیو تلویزیون حکومتی با تکرار دعاوی خامنه ای تحت عنوان خطر نفوذ و تهاجم فرهنگی اقدامات سرکوبگرانه خود را توجیه می کنند و به تهدید و ارعاب مردم و به ویژه جوانان کشور می پردازند.

۵۹- سرکوب آزادیهای اجتماعی در یکسال گذشته تداوم و گسترش داشت. در این زمینه نیز باندهای چماقدار و لباس شخصی نقشی ویژه برعهده دارند و با جنایاتی مانند اسید پاشی به چهره زنان به خاطر بدحجابی یا ربودن و سر به نیست کردن جوانان به خاطر بدلباسی یا اشاعه فرهنگ غربی و اتهاماتی چون جاسوسی و تهاجم فرهنگی جو ارعاب و سرکوب و خفقان را که «فضای حیاتی» فاشیسم دینی و خلافت خامنه ای است اعمال می کنند.
ـ 35جوان در خرداد1395 به خاطر شرکت در جشن فارغ التحصیلی در قزوین، 99ضربه شلاق خوردند و آخوند دژخیم محسنی اژه ای سخنگوی دستگاه قضاییه رژیم، در توجیه اجرای این حکم ضدانسانی گفت: «حکم صادره در این رابطه منطبق با آیین دادرسی بوده است» (خبرگزاری فارس 12خرداد 1395).
نمونه های دیگری مانند بازداشت ۸تن در تهران به بهانه تهیة کلیپ «موسیقی» در خرداد 1395 و لشکرکشی سرکوبگرانه و یورش به محله های مختلف و دستگیری جوانان، تحت عنوان «اراذل و اوباش» و «متخلفان»، در تمامی سال گذشته ادامه داشته است.

فصل هفتم: حرکتهای اعتراضی و گسترش مقاومت اجتماعی،
پایداری زندانیان سیاسی، اعتصاب غذاها و اعتراضات خیابانی

۶۰- در سال گذشته بر بستر وضعیت فلاکت بار اقتصادی و به رغم سرکوب و خفقان و فشارهای امنیتی، حرکتهای اعتراضی به شکل سیاسی و صنفی، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی با جهتگیری ضدحکومتی ایعاد گسترده تری به خود گرفت. ازجمله:
-تجمعات و تظاهرات سیاسی به ویژه در تهران و درمقابل زندان اوین و مراکز سپاه پاسداران، علیه احکام ظالمانه اعدام، دستگیریهای خودسرانه و شکنجه و بدرفتاری با زندانیان سیاسی و عقیدتی و...
-مقابله جوانان و مردان و زنان غیرتمند با تعرضات گشتیها و بسیجیان و مزاحمان خیابانی تحت عنوان نهی از منکر...
- اعتراضات مستمر کارگران، معلمان، پرستاران و کادر پزشکی، بازاریان، کشاورزان، دامداران، مالباختگان و غارت شدگان مؤسسات و نهادهای چپاولگر حکومتی...
- تجمعات و تحصنها و تشکیل زنجیره انسانی توسط مدافعان محیط زیست، مدافعان کارون و زاینده رود، معترضان به آلودگی شدید هوا و...
-اعتراضات اقشار مختلف مردم به اجحافات حکومتی نظیر افزایش مالیاتها، مهرو موم کردن مغازه ها یا فقدان خدمات عمومی مانند قطع آب، برق، گاز...
بسیاری از این اعتراضات در مقابل مجلس رژیم صورت گرفت و برخی به صورت تحصنهای شبانه روزی برای مدتها ادامه یافت و واکنشهای ترس آلودی را در درون مجلس و توسط نمایندگان یا کارگزاران حکومتی به دنبال داشت...