۱۴۰۲ مرداد ۲۹, یکشنبه

مسعود رجوی: مقاومت انقلابی سراسری موفق شده است، نام مصدق را از دستبرد فرصت‌طلبی و وابستگی گرایی مبتذل در امان نگه دارد


       دکتر محمد مصدق - مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران

مسعود رجوی ـ ۱۴اسفند ۱۳۶۴

مقاومت انقلابی سراسری و شورای ملی مقاومت تاکنون موفق شده است

در مسیر «نجات ارزشهای اصیل و ترقیخواهانهٔ ملی و میهنی»

نام مصدق را نیز از دستبرد فرصت‌طلبی و وابستگی گرایی مبتذل در امان نگه دارد

و تا آنجا که می‌تواند اجازه ندهد فرصت‌طلبان و خیانتکاران و میوه چینان حرفه‌یی بازار سیاست

نام پیشوای مبارزات ضداستعماری مردم ایران را بیالایند و از آن سوءاستفاده کنند

بسیاری مدعیان که در آغاز تحت نام مصدق دکان فرصت‌طلبی گشوده بودند

در جریان تعمیق مرزهای جنبش و ضدجنبش چهره‌های واقعی خود را برملا کرده

و به انحاء مختلف بروز دادند که بین جنبش و ضدجنبش

بی‌گمان رژیم خمینی خون‌آشام یا بقایای دیکتاتوری سلطنتی را بر می‌گزینند


این ملت آنجا که پای شرافت و استقلال مملکت در میان باشد مرگ را بر زندگانی آلوده به ننگ و رسوایی ترجیح می‌دهد و به هیچ قیمت از ادامه نهضتی که آنرا به بهای خون فرزندان خود خریده است باز نخواهد ایستاد.

مصدق در بیدادگاه نظامی فریاد می‌زد، و می‌خروشید: اونجایی که حق در کار باشه، با هر قوه‌ای مخالفت می‌کنم از همه چیز می‌گذرم، نه زن دارم نه پسر دارم نه دختر دارم، هیچ چیز ندارم مگر وطنم را که جلوی چشمانم دارم، و ما در سال۵۰، در همون بیدادگاههای نظامی شاه اعلام کردیم که جملگی فرزندان مصدقیم، و امروز باید تکرار بکنیم که ما هم فقط وطنمون و سمبل و رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت اون رو در برابر چشمانمون داریم.

بعد از سرکوب ۲۸مرداد، از آنجا که هیچ نیروی متشکل و مسلح انقلابی در صحنه نبود، شکست نهضت ملی با همه یأس و انفعالهای بعدیش پذیرفته شده و جا افتاده بود. یعنی که بالفعل خبری از مقاومت نبود و نیروهای سیاسی آن روزگار نتوانسته بودند آلترناتیوی ارائه کنند آلترناتیوی که دست کم بتونه در مراحل بعدی با شاه مقابله کنه و دست پیش رو در برابر رژیم شاه داشته باشه در تحولاتی که در پیش بود. در فاصله سالهای ۳۹ تا ۴۲ هم که یک فضای بالنسبه باز سیاسی ایجاد شده بود و جوش و خروش مردمی اوج گرفت، باز هم این مهم محقق نشد. یعنی آلترناتیوی ارائه نشد و به این ترتیب یک فرصت تاریخی بزرگ از دست رفت که مردم ایران تاوانش را برای ۱۵سال دادند در استمرار دیکتاتوری کامل‌العیار شاه، از سال۴۲ تا سال۵۷.

بنابراین از آنجایی که آلترناتیو و جنبش انقلابی استوار و پایداری در مقابل شاه وجود نداشت تا راه شاه رو ببندد و سد کند و اوضاع را به‌سود مردم ایران و حاکمیت مردم ایران بچرخاند، شاه نهایتاً توانست خط و خطوط خودش را پیش ببرد و رژیمش را برای یک دوران تضمین کنه.

خمینی در کودتای ۲۸مرداد سال۱۳۳۲ با کاشانی و دربار علیه دکتر مصدق پیشوای نهضت ملی ایران در یک جبهه بود، حتی بعد از انقلاب ضدسلطنتی هم از این‌که مصدق از استعمار سیلی خورده ابراز رضایت و خوشحالی می‌کرد، در مورد حقد و کین خمینی نسبت به نهضت ملی ضداستعماری مردم ایران به رهبری مصدق و جنبش ملی کردن نفت همین بس که حتی در خرداد ۱۳۵۸ می‌گفت، مسیر ما مسیر نفت نیست، ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست این اشتباه است. ما اسلام را می‌خواهیم، مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست. اگر یک نفر نفت را ملی کرده است اسلام را کنار بگذارند برای او سینه بزنند برای هر استخوانی میتینگ راه‌انداختن و دنبال آن با اسلام مخالفت کردن قابل تحمل نیست. یعنی که حتی تحمل یک میتینگ برای مصدق را هم بعد از انقلاب ضدسلطنتی نداشت در سال۱۳۷۷ مطبوعات رژیم نوشتند که امام فرمودند نگذارید بگویم در زمان آن مردک اسلام چه سیلی خورد. این هرزه‌درایی درباره مصدق بزرگ یعنی همان کسی است که خودش را در بیدادگاه نظامی ایرانی و مسلمان و علیه هر چه ایرانیت و مسلمانیت معرفی کرد همانکه در بیدادگاه گفت مسلک من مسلک حضرت سیدالشهدا است و گفت آنجایی که حق در کار باشه با هر قوه‌ای مخالفت می‌کنم، از همه چیز می‌گذرم، نه زن دارم، نه پسر دارم نه دختر هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلوی چشمم دارم.

اگر چه مصدق بزرگ در اثر نیرنگها و دسایس طیف رنگارنگ دشمنان بیرونی و درونی مردم ایران به مقصد نهایی نرسید و سرانجام با توطئه‌ٔ مشترک استعمار خارجی و استبداد داخلی و کودتای سیاه ۲۸مرداد روبه‌رو گردید، ولی مبارزات میهن‌پرستانه‌ٔ او و سازش ناپذیری‌اش در برابر دشمنان آزادی و استقلال ایران، برای ملت ما و نسلهای بعد درسها و آموزشها و سنتهای گرانبها و فوق‌العاده ارزشمندی بر جای گذاشت که مسلماً از پیروزیهای درخشان مقطعی بسا ارزشمندتر است. درسها و آموزشهایی که نه فقط راهگشای مبارزات مردم ایران بلکه الهام‌بخش مبارزات رهائیبخش بسیاری از ملل تحت سلطه‌گردید.

بدین ترتیب مصدق به سمبل میهن‌پرستی و سازش‌ناپذیری و الگوی آزادیخواهی و استقلال طلبی تبدیل شد و در قلوب تمام ایرانیان آزاده جای گرفت. بگذریم که پیشوای فقید جنبش ضداستعماری مردم ایران در روزگار زمامداریش مصیبتها و طعن و لعنهای بسیاری را متحمل گردید،

در چنین فضایی بود که بازار گندم نمایی و جو فروشی به سود استعمار و دربار ننگین شاه رواج وافر یافت، کاشانی و حزب توده برای خرده‌گیری بر مصدق بسا مستضعف‌پناهی و چپ نمایی نموده و حتی مصدق را ”دست نشانده امپریالیسم“ معرفی می‌کردند و امثال بقایی و حائری‌زاده و شمس قنات آبادی نیز ”دمکرات پناه“ شده و به‌قول خودشان برای حفظ کیان دموکراسی پارلمانی در برابر ”خود کامگی“ و ”دیکتاتوری مصدق“ اشک تمساح می‌ریختند و کار به جایی رسید که ”سرلشگر زاهدی“ باد ”استقلال“ به غبغب می‌انداخت و به مصدق می‌تاخت که چرا در گفتگو با دولت انگلیس غرامت و داوری لاهه را پذیرفته است؟! همین سرلشگر زاهدی یعنی نخست‌وزیر کودتای ۲۸مرداد، مصدق را ”دشمن آزادی“ و ”عوام‌فریب“ نیز می‌خواند. . … آیت‌الشیطان‌هایی چون کاشانی و بهبهانی دست در دست دربار روز نهم اسفند۱۳۳۱ قصد جان مصدق را نمودند و به این منظور شعبان بی‌مخ را کفن پوش- در رأس گروهی از چماقداران جان برکف ”اسلام“! ریاکارانه شان- به خانه‌ٔ مصدق فرستادند... . و شاه خائن نیز در مقابله با مصدق و برای تحمیل مجلس فرمایشی سنا به قانون اساسی استناد می‌کرد و ادعا می‌نمود که: ”مشروطیت جزئاً و کلاً تعطیل‌بردار نیست“... …

این توطئه‌ها و دسایس رنگارنگ که مظهر همسویی و اتحاد عمل عینی همه‌ٔ اضداد مصدق-یعنی اضداد استقلال و آزادی ایران- با دربار محمدرضا شاه بود سر انجام در کودتای ۲۸مرداد به یکدیگر گره خورد. دولت ملی دکتر محمد مصدق سقوط کرد و رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت به اسارت دشمن در آمد.

مصدق بزرگ در سال۱۳۴۰ به‌مناسبتی به مشی مبارزه‌ٔ مسلحانه که توسط مجاهدین انقلاب الجزایر در پیش گرفته شده بود اشاره کرد و نوشت: ”دیگران هم اگر علاقه به وطن دارند باید همین راه را بروند و آن را انتخاب نمایند“ و ادامه داد که: ”حرف زیاد است و مستمع به تمام معنی فداکار کم، چه می‌شود کرد بلکه خدا بخواهد که این نقیصه در ما رفع شود و ما هم بتوانیم بگوئیم مملکت و وطنی داریم و در راه آزادی و استقلال آن از همه چیز می‌گذریم“ .

مردم ایران تاکنون به روشنی دریافته‌اند که چه کسانی براستی درد مردم و میهن دارند و از این‌رو با دشمن درنده خو و ضدبشری چنگ در چنگ اند، و متقابلاً چه کسانی هم‌سو و همنوا با رژیم خمینی و با ناجوانمردی تمام بر اردوی مقاومت خنجر می‌زنند. در این میان مقاومت انقلابی سراسری-هم‌چنانکه از آغاز برحسب برنامهٔ شورای ملی مقاومت و دولت موقت در نظر داشته تاکنون موفق شده است که در مسیر ”نجات ارزشهای اصیل و ترقیخواهانه‌ٔ ملی و میهنی“ نام مصدق را نیز از دستبرد فرصت‌طلبی و وابستگی گرایی مبتذل در امان نگه دارد و تا آنجا که می‌تواند اجازه ندهد که فرصت‌طلبان و خیانتکاران و میوه چینان حرفه‌یی بازار سیاست نام پیشوای مبارزات ضداستعماری مردم ایران را بیالایند و از آن سوءاستفاده کنند. به نحوی که بسیاری مدعیان که در آغاز تحت نام مصدق دکان فرصت‌طلبی گشوده بودند، در جریان تعمیق مرزهای جنبش و ضدجنبش چهره‌های واقعی خود را برملا کرده و به انحاء مختلف بروز دادند که ما بین جنبش و ضدجنبش بی‌گمان رژیم خمینی خون‌آشام و یا بقایای دیکتاتوری سلطنتی را بر میگزینند.

هموطنان عزیز!

مصدق در آخرین دفاعیات خود گفته بود:

مصطفی را وعده داد الطاف حق

گر بمیری تو، نمیرد این سبق

حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آن چه برایم پیش آورده‌اند هیچ تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه‌ٔ تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده‌ام. من به حس و عیان می‌بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته، به ثمر رسیده و خواهد رسید. “

اینک درخت برومند مقاومت شکوهمند خلق قهرمان ایران

همان جلوه‌گاه ایمان پرشور و میهن‌پرستانهٔ پیشوای فقید ماست.

«فرزندان عزیز وطن، با چشمان باز و بیدار مراقب سرنوشت خانه کهنسال خود باشید تا مبادا تاریخ فردا از نسل امروز به زشتی یاد کند».

دکتر محمد مصدق: ملت ایران که در نتیجه تسلط بیگانگان یک قرن و نیم در آتش نفاق و فقر و جهل می‌سوخت یا باید چندی دیگر این ذلت و ادبار را تحمل کند و بتدریج تمام خصوصیات ملی و اجتماعی و نژادی و مفاخر سی، چهل قرن تاریخ سربلند خود را از دست بدهد و بنده‌وار تسلیم آخرین ضربات اجنبی و عوامل او بشود یا این که از افتخارات دینی و ملی خود استعانت جسته صفحه تقدیر شوم را عوض کند و راه جهاد و مبارزه افتخار آمیزی را انتخاب نماید. ملت شرافتمند و قهرمان ایران طریق دوم را برگزید و مردم ایران به‌خوبی درک کرده‌اند که این جهاد عظیم ملی بر سر هست و نیست و مرگ و بقای یک مملکت شروع شده و با وحدت و اتفاق و فداکاری به این مرحله از پیروزی رسیده است.