۱۴۰۲ شهریور ۳, جمعه

«گفتند عفو شدید، بعد اعدامشان کردند» - جزئیات جدیدی از «شکنجه محمدمهدی کرمی و محمد حسینی»

 

           شهیدان قیام محمدمهدی کرمی و محمد حسینی

کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان روز پنجشنبه ٢شهریور با انتشار جزئیات جدیدی در شبکه اکس با عنوان «گفتند عفو شدید، بعد اعدامشان کردند» از شکنجه شهیدان قیام محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی قبل از اعدام آنها پرده برداشت.

در بخشهایی این گزارش آمده است: کمیته پیگیری به جزئیات جدیدی از آنچه بر دستگیر شدگان پرونده «کشته شدن یک بسیجی بنام عجمیان در اتوبان کرج» دست یافته است.

بر اساس آرای قطعی صادره توسط دیوان عالی رژیم، «حمید قره حسنلو» به ۱۵سال حبس نفی بلد؛ «رضا آریا»، «حسین محمدی» و «مهدی محمدی» هر کدام به ۱۰ سال حبس نفی بلد محکوم شدند. هم‌چنین «محمد امین اخلاقی ساوجبلاغی»، «امین مهدی شکراللهی» و «فرزانه قره حسنلو» هر کدام به پنج سال حبس نفی بلد و «علی معظمی گودرزی» به سه سال حبس نفی بلد محکوم شده‌اند.

در حالی که در ماه‏های گذشته اخبار و گزارشهای مختلفی در مورد شکنجه‎ متهمان این پرونده به‌خصوص دکتر حمید قره‌‎حسنلو و اخذ اعترافات اجباری از آنان در شبکه‌‎های اجتماعی منتشر شده بود، با این‌حال جزئیات زیادی از آنچه در بازجویی‌ها گذشته و هم‌چنین شب اعدام محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی به بیرون از زندان درز نکرده بود.

یک منبع نزدیک به متهمان این پرونده به کمیته گفته است: «پس از دستگیری بچه‌ها، آنها در حد مرگ شکنجه شده‌‎اند». این منبع مطلع که پس از ماه‌ها در این خصوص صحبت می‌کند، می‌‎گوید: «از لحظه بازداشت و در ماشین تا بازجویی و بازداشتگاه، شکنجه متهمان این پرونده به‌صورت مستمر ادامه داشته است».

او می‌‎‌گوید، شکنجه به اشکال مختلف وجود داشته، به‌طوری‌که مشت‌ و لگد و استفاده از شوکر و ضربات متعدد برای مدت طولانی، از ساده‌‎ترین روش‎های شکنجه بوده که علیه این افراد استفاده می‌شد. یکی از روش‎هایی که به‌کرات استفاده شده، «جوجه کردن» بود. در این روش فرد را در حالی که دست و پاهایش از عقب بهم بسته شده با زنجیر از سقف آویزان می‌کنند. در مورد متهمان این پرونده بعد از آویزان کردن آنان از سقف چند نفر در حالی که فحش‌های رکیک می‌‎دادند، شروع به کتک زدنشان می‌کردند. او به‌نقل از یکی از متهمان می‌‎گوید: «بعد از شکنجه او را به اتاقی چند نفره منتقل کرده‌اند، چون فکر می‌کردند با وضعیتی که دارد نمی‌تواند در انفرادی از پس خودش بربیاید! بعد از انتقالش به آن اتاق، یکی از زندانیان از دیدن وضعیت او از حال می‌رود. تمام سر و صورتش خونی بود، در اثر شوکر، بدنش آن‌قدر متورم بوده که نمی‌توانستند لباس‎هایش را در بیاورند. تمام بدنش دچار ترکیدگی‎های شدید شده بود».

این منبع به‌نقل از سایر متهمان این پرونده می‌‏گوید که «محمدمهدی کرمی و سیدمحمدحسینی بیش از دیگران مورد شکنجه قرار گرفتند. به‌طوری‌که مثلا اگر سایرین را ۲۰دقیقه در حالت جوجه کردن نگه می‌داشتند، در مورد سیدمحمد حسینی این زمان به ۵۰دقیقه می‌رسید، چونکه حتی در وضعیت شکنجه نیز سر و صدا و داد و فریاد نمی‌کرده تا پایینش بیاورند».

«این وضعیت بیش از ۳۰روز ادامه داشت و در این میان چندین بار نیز آنها را اعدام مصنوعی کرده‎‌‌اند. یعنی گفتند که می‌بریم و می‌کشیم‌تان، برده‌اند توی حیاط، چشم‎بند زده‌اند. گفته‌‎اند که زانو بزنند و بعد از چند دقیقه، از مو و یا از ریش آنها را روی زمین کشیده و دوباره توی سلول انداخته‌اند».

به گفته این منبع مطلع، متهمان پیش از اولین جلسه دادگاه و قبل از این‌که به دادگاه آورده شوند نیز تحت شکنجه و آزار و بدرفتاری قرار گرفتند و بعد بدون این‌که از دادگاهشان مطلع باشند، وارد جلسه دادگاه می‌‎شوند.

اولین جلسه دادگاه متهمان پرونده کشته شدن بسیجی روز ۹ آذرماه ۱۴۰۱ برگزار شد و در عکس‎ها و تصاویری که از روز دادگاه وجود دارد، متهمان بسیار خسته و شوکه به نظر می‎رسند.

او نقل می‌کند: «آن روز صبح، همه متهمان این پرونده را به صف در حیاط بازداشتگاه روی یک پا نشاندند. روز سردی بوده و تنها لباس آنها همان لباس‏هایی بوده که در عکس‎های جلسه اول دادگاه دیدیم. لباس‎های نازک و رنگ و رو رفته زندان. به مدت دو ساعت و نیم، روی یک پا، در سرمای اول صبح کرج نشسته بودند و با کوچکترین تکانی، با فحش، کتک و شوکر روبه‌رو می‌‎شدند. بعد در این بین حتی نگهبانان روی گردن آنها می‌نشستند و سیگار می‌کشیدند و اگر نمی‌توانستند روی یک پا مقاومت کنند، باز هم کتک می‌خوردند. بعد از دو ساعت و نیم، بدن بی‌حس آنها را با کتک و لگد با یک ون سیاه به دادگاه منتقل می‌کنند».

بعد از دادگاه، همه متهمان به زندان مرکزی کرج منتقل می‌‎شوند و پس از دو هفته نیز احکامشان در زندان به آنها ابلاغ می‌شود. به‌گفته این منبع، رفتارهای رئیس زندان و سایر نگهبانان با متهمان این پرونده بسیار خشونت‌آمیز و همراه با توهین و تهدید مکرر بوده است. مثلا مرتب به آنها می‏‌گفته «لیاقت همه شما خوابیدن جلوی در دستشویی‌هاست شماها آدم نیستید، جنایتکارید، منافقید. حق همتونه که اعدام بشید». و مرتب فحاشی‎های رکیک می‏‌کرده است.

او می‌گوید: «روزی که احکام را داده‌‎اند، همه به ۲۵سال زندان و ۵نفر به اعدام محکوم شدند. نگرانی و وحشت شدیدی میان آنها به‌وجود آمده بود که نکند این احکام اجرایی شوند و با هم یک قرار می‌گذارند که اگر قرار باشد این احکام سنگین اجرا شوند، به‌صورت دسته‌جمعی خودکشی کنند. محمدمهدی کرمی با اطمینان گفته بود نمی‌گذارم اینها مرا اعدام کنند، من زودتر خودم را می‌کشم».

«بعد از آمدن حکم‌ها یک روانشناس فرستادند که به‌زور برای بچه‌ها قرص آرام‌بخش تجویز کرده و زندان آنها را وادار می‌کرد که داروها را مصرف کنند. آنهایی هم که اعتراض می‌کردند و نمی‌خواستند قرص‎ها را بخورند با تهدید و فحاشی مواجه شده و ناچار بودند با حضور مأموران آن را بخورند».

این منبع در مورد روزی که خبر شکسته شدن حکم‎ها و تأیید حکم اعدام محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی، به بند رسید، می‌گوید: «با آنها در تماس بودیم. در زندان عمومی بودند و می‌توانستند با بیرون تماس بگیرند. اواسط دیماه بود که خبر آمد که حکم‌ها شکسته است و تنها کسانی که حکم اعدامشان تأیید شده بود محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی بودند. وحشت‌زده و نگران بودند».

«محمدمهدی کرمی می‌خواست اعتصاب غذا کند و بقیه هم تصمیم داشتند همراهی‎اش کنند. افسر نگهبان تلاش می‌کرد آنها را منصرف کند. اما محمدمهدی گفته بود که من دیگر اعدامم آمده، این آخرین تلاش‌هایم است. اما افسر نگهبان سعی می‌کرد آنها را منصرف می‌کند. می‌گفت اجازه بدهید خودمان پیگیری کنیم. اعتصاب غذا بکنید، اتهام اخلال در نظم زندان هم به پرونده‌تان اضافه می‌شود و عواقب بدی دارد».

«اما صبح روز ۱۶ دیماه رئیس زندان به همراه یک نفر دیگر می‌روند توی بند تا مثلا از مشکلات زندانیان بپرسند و نشان می‌دهند که می‌خواهند مشکلات را برطرف کنند. وقتی می‌خواستند بروند، عباسی (رئیس زندان) رو به محمدمهدی و سید می‌گوید: بیاید بروید توی دفترم حرف بزنیم. چند نفر دیگر هم همراهشان می‌روند و همه‌چیز به نظر عادی می‎آمده. اما ظاهراً وسط راه محمدمهدی و سید را جدا می‌‏کنند و می‌برند توی انفرادی‏هایی که مخصوص زندانیان اعدامی است. رضا شاکر و علی معظمی گودرزی هم که با آن جمع بوده‌اند به قرنطینه فرستاده می‌شوند. بدین ترتیب هیچ‎کدام از آنها به بند برنمی‌‎گردند تا بتوانند به بقیه خبر را برسانند.

تا ساعت حدود ۹ شب هیچ خبری از بچه‌هایی که رفته بودند تا با رئیس زندان در مورد مشکلاتشان حرف بزنند نبود. همان زمان بقیه متوجه می‌شوند که تلویزیون هم قطع شده و تلفن‎ها هم کار نمی‌کند.

بعد دوباره نام چند نفر را از بلندگو می‌خوانند و آنها را هم به انفرادی می‌برند. زندانیانی که آن شب در آن سلول‎های انفرادی بوده‌‎اند روایت می‌کنند که حوالی سحر، صدای صلوات توی راهروها شنیده شده و رفت و آمد زیادی در جریان بوده است. برخی روایت کرده‌‎اند که از درز در دیده‌‎اند که یک نفر با دوربین توی راهرو بوده و صداهایی که می‌گفتند عفو خوردید. بخشیده شدید... و بقیه فکر کرده بودند که اعدام منتفی شده، اما صبح روز بعد که پرسنل اداری می‌آیند و آنها را دوباره به بند می‌برند، متوجه می‌شوند که حکم اعدام محمد مهدی و سیدمحمد اجرا شده است».