۱۴۰۲ مرداد ۲۸, شنبه

جواد نامدار: دژخیم در تله عدالت!


 زنده یاد شاملو در همان نخستین روزهای حاکمیت رژیم منحوس خمینی نسبت به روزهای سیاهی که در پیش است هشدار و رسالت تاریخی روشنفکران را یادآو شد:


روزهای سیاهی در پیش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقاً عمری دراز نمی‌تواند داشت، از هم‌اکنون نهاد تیره خود را آشکار کرده است و استقرار سلطه خود را بر زمینه‌یی از نفی دموکراسی، نفی ملیت، و نفی دست‌آوردهای مدنیت و فرهنگ و هنر می‌جوید. اکنون ما در آستانه توفانی روبنده ایستاده‌ایم. بادنماها ناله‌کنان به حرکت درآمده‌اند و غباری طاعونی از آفاق برخاسته است. می‌توان به دخمه‌های سکوت پناه برد، زبان در کام و سر در گریبان کشید تا توفان بی‌امان بگذرد. اما رسالت تاریخی روشنفکران، پناه امن جستن را تجویز نمی‌کند. هر فریادی آگاه‌­کننده است، پس از حنجره‌های خونین خویش فریاد خواهیم کشید و حدوث توفان را اعلام خواهیم کرد».

توفانی که شاملو پیش‌بینی کرده بود به‌وقوع پیوست؛ هنوز چند ماه از استقرار حکومت آخوندها نگذشته بود که حمله و کشتار در کردستان و ترکمن صحرا شروع شد و دفاتر احزاب و سازمانهای سیاسی در سراسر کشور مورد حمله چماقداران و نیروهای سپاه و کمیته قرار گرفت. خمینی خرناسه می‌کشید و مزدورانش در پی قلع و قمع هر حرکت اعتراضی و هر صدای آزادیخواهی بودند!

۴۳ سال پیش در سال ۵۹ مسعود رجوی در سخنرانی خود تحت عنوان چه باید کرد؟ از مجروح شدن ۲۵۰۰ تن و قتل دهها تن از اعضا و هواداران مجاهدین توسط سپاه و بسیج سخن گفت و نسبت به ادامه این سرکوبها و کشتارها به سران رژیم هشدار داد و گفت:

از ما می‌پرسند که چرا بعد از بی‌نتبجه ماندن این همه شکوه و شکایت باز بیکار نشسته اید؟ ما چه جواب بدهیم ما چه بکنیم چه باید کرد؟ بگذارید یادآوری بکنیم به‌قول علی (ع) که روز مظلوم بر ظالم شکاننده‌تر است و این پاسخ کسانی است که علناً در مجالس رسمی و در مجالس مذهبی علناً می‌گویند که: اگر یک روز درگیری بشود ما اینها این مجاهدین را یا می‌ریزیم به بحر خزر یا به خلیج‌فارس و ما می‌گوییم آقایان شما مواظب خودتان باشید؛ ریختن ما به خلیج‌فارس پیش کش! در همین رابطه مسأله‌ای که نبایستی مخفی بماند و ما نسبت به آن به تمام مردم‌مان هم هشدار می‌دهیم اینست که قدم بعدی این چماقداریها جوخه‌های تروریستی است. وقتی چماق مؤثر نباشد تروریسم رشد خواهد کرد. ما خواستار تروریسم نیستیم.

خمینی و دار و دسته تبهکارش اما سرمست از باده قدرت و در توهم به محاق بردن هر گونه مقاومت هر روز بر دامنه سرکوبها و کشتارها و بستن دهانها و شکستن قلمها و اعمال اجبارها افزودند؛ غافل از آن که دارند با دست خودشان گور خودشان را می‌کنند! گوری که امروز بر لبه آن ایستاده‌اند! خمینی و دارو دسته‌اش ایران را خالی از مقاومت و برهوتی از تسلیم و کرنش می‌خواستند! سرکوب؛ سرکوب و باز هم سرکوب تنها وسیله و راه و رسم و سیاستشان شد! اما دلاوران چان بر کفی بودند که رؤیای سکوت و تسلیم آنها را به کابوس بدل کردند. کابوسی که هنوز از آن خلاصی نیافته‌اند!

فراخوان رژیم جمهوری اسلامی در مورد تعیین وکیل از جانب مجاهدین برای محاکمه مسعود رجوی و بیش از صد تن از اعضای این سازمان؛ قبل از آن که یک امر جدی تلقی شود به‌وضوح نشان از درماندگی رژیمی است که پرونده قطوری از جنایت و کشتار و ترور و اعدام در کارنامه خود دارد.