سخن روز
روز دوشنبه ۱۳آبان، قیام مردم عراق یک گام دیگر بهجلو برداشت. بنابه گزارش خبرگزاریها، برخی مناطق مرکزی بغداد سیمای یک منطقه جنگی را پیدا کرده بود، مردم و جوانان شورشگر عراقی که اکنون ابتکارعمل را در صحنه بهدست دارند، ضمن درگیری با نیروهای سرکوبگر و عقب راندن آنها از سومین پل منتهی بهمنطقه حکومتی با رشادت و قهرمانی عبور کردند و به نزدیکی مرکز تلویزیون دولتی و ۵۰۰متری دفتر نخستوزیری رسیدند. همزمان نیروهای امنیتی علیه تظاهر کنندگان مهمات جنگی و گازاشکآور
شلیک کردند و باعث کشته شدن حداقل ۵تظاهر کننده و مجروح کردن دهها نفر شدند
آسوشیتدپرس در گزارشی از صحنهٔ درگیریها، خاطرنشان کرد تظاهر کنندگان بهطور فزایندهیی خشم خود را علیه رژیم ایران و گروههای شبهنظامی دستنشانده و تحت فرمان رژیم جهت دادهاند.
شب قبل از آن نیز، جوانان کربلا برای دومین بار کنسولگری رژیم در کربلا را مورد حمله قرار دادند؛ پیش از آن هم جوانان نجف تابلو خیابانی را که رژیم با نام منحوس خمینی ملوث کرده بود، پایین کشیدند و تابلو مورد نظر خود (شهیدان تشرین ـ اکتبر ـ) را بهجای آن نصب کردند.
تضاد و تهدید اصلی در عراق و لبنان
جهتگیری و تمرکز قیامهای عراق و لبنان علیه رژیم آخوندی و ایادی و مزدورانش در این دو کشور، توجه ناظران منطقه و افکار عمومی را جلب کرده است. در این میان بهخصوص خشم و نفرت انفجاری مردم شهرهای شاخص شیعه مانند کربلا و نجف اهمیت مضاعف دارد؛ چرا که رژیم در تبلیغات خود و از جمله در نمایش سیاسی دجالگرانهیی که بهبهانهٔ اربعین بهراه انداخت کوشید بهخصوص بهطرفهای منطقهیی و بینالمللی چنین القا کند که عراق و بهخصوص استانهای شیعهنشین آن در قبضهٔ قدرتش قرار دارند و اکنون خشم و خروش مردم علیه رژیم در این شهرها و مناطق، چشمگیرتر از سایر مناطق است.
در لبنان نیز تظاهرات کنندگان با صدور بیانیهیی روز دوشنبه را روز اعتصاب عمومی و فشار بر سلطه حاکم بر این کشور تا تحقق خواستههایشان اعلام کردند. در این بیانیه همچنین تأکید شده است تظاهرات «یکشنبه اتحاد» بر همبستگی میان لبنانیها افزود و نشان داد که لبنانیها سرسختانه با هر گونه تفرقهافکنیمخالفند.
در لبنان خشم و اعتراض مردم بر حزبالشیطان متمرکز است که لبنانیها آن را آلت دست رژیم ایران میشناسند.
قیام عراق، چرخش در تعادل قوا
در مورد قیام عراق، با پشت سر گذاشتن دوازدهمین روز از مرحله دوم قیام اکنون بهوضوح میتوان روند رو بهپیش و تکاملی آن را بهوضوح دید.
نخستین و تعیینکنندهترین ویژگی که رمز موفقیت قیام تاکنون و تضمین پیروزی و استمرار آن است، تمرکز بر تضاد اصلی و جهتگیری هر دو قیام (عراق و لبنان) علیه رژیم و حاکمیت عناصر مزدور و وابسته بهرژیم است.
پس از حملهٔ آمریکا (در سال ۲۰۰۳) و اشغال عراق، بیان این سخن از سوی مجاهدین که تضاد و تهدید اصلی عراق، رژیم آخوندی و ارتجاع و تروریسم صادراتی آن است، بسیار بوالعجب مینمود؛ اما این حقیقتی بود که مجاهدین با سختکوشی و پیگیری خود بر آن ایستادند، البته در بستری از تجاربی که مردم عراق به بهایی بسیار گزاف، در عمل بهآن رسیدند و اکنون در این قیام نشان دادند که با هیچ ترفندی فریفته نشده و این شاقول را از دست نمیدهند.
حضور دائمی جمعیت میلیونی در بغداد و برخی شهرهای کشور، گویای آن است که تعادل میدانی بهنفع مردم چرخیده است و قیامکنندگان با اتخاذ موضعی تهاجمی، ابتکارعمل را بهدست گرفتهاند.
مردم با برپا کردن صدها چادر در میدان تحریر، حضوری دائمی در صحنه دارند. گفته میشود که تنها یکصد چادر بهرسیدگی بهمجروحان و مصدومان قیام اختصاص دارد.
سازمانیافتگی و برنامهریزی برای ادامه و استمرار قیام، بهطور چشمگیری رشد و ارتقا یافته و کمکهای مردمی از رسیدگی داوطلبانه بهمجروحان تا تأمین آب و غذا که از طریق خود مردم تهیه میشود، نظم چشمگیری یافته است.
مردم مناطق حساس و نزدیک به مراکز حکومتی، یا نقاطی را که اهمیت کاربردی (تاکتیکی) دارند، مانند ساختمانهای مرتفع را تسخیر کرده یا بهمحاصرهٔ خود درآوردهاند.
سرکوب و قهر عریان، بر روی قیام تأثیر کاهنده نداشته، بلکه شهیدان و شمار بالای آنها، شعلههای قیام را سرکشتر کرده است. مواردی از سرکوب و ارعاب به شیوههای معمول رژیم در داخل ایران، مانند ربودن، ترور و قتل فعالان قیام مشاهده شده ولی این شکل از سرکوب وجه غالب نیست؛ اساساً به این دلیل که رژیم در عراق حاکمیت مطلق ندارد و قادر نیست آن چنان که در ایران عمل میکند، در عراق هم مرتکب شود.
ترفندهای رژیم برای منحرف کردن قیام بهسمت رفرمیسم و اصلاحات ناپایدار و جزیی، شکستخورده و قیامکنندگان هم در عراق و هم درلبنان بیشازپیش بر روی تضاد و کانون فتنه که همانا رژیم آخوندی و عوامل سرسپرده و فاسد است متمرکزند.
در این میان سیاستمداران اسقاطی و مهرههایی که در قیامهای قبلی، رژیم از آنها بهعنوان کفتر پرقیچی استفاده میکرد، شناخته شده و کارتهای سوخته محسوب میشوند.
یک ویژگی مهم دیگر که موجب استمرار و گسترش قیام شده و آن را فراگیر کرده، همبستگی ملی است که قیامکنندگان را فارغ از دستهبندیهای فرقهیی و عشیرتی و طایفهگرایانه رایج بههم پیوند میدهد. در لبنان نیز، خواست اصلی قیامکنندگان پایان دادن بهسیستم تقسیمبندی مذهبی و فرقهیی و حاکمیت مناسبات دموکراتیک است.
شعار «اسقاط نظام» که شعار محوری هر دو قیام (در عراق و لبنان) است، نه بهمعنای نفی و برکناری این دولت و آمدن دولتی دیگر، یا انحلال این پارلمان و تشکیل یک پارلمان دیگر، بلکه واژگونی نظام طایفهیی و استقرار نظامی با ساز و کارهای نظام دموکراتیک است؛ امری که اولین خصم آن رژیم آخوندی است.
وحشت از تأثیرات ناگزیر قیام عراق
در کنار این عوامل، تأثیرات غیرقابل انکار آتش گرمابخش و انگیزانندهٔ قیامی که در خانهٔ همسایه زبانه میکشد، روشن میکند که چرا رژیم این چنین، بهخصوص از قیام عراق وحشتزده است. آن چنان که یکی از اعضای مجلس ارتجاع بهنام بهروز بنیادی در جلسهٔ علنی ۱۲آبان مجلس رژیم، پس از اشاره به شرایط وخیم اقتصادی اجتماعی و «پدیدهٔ شوم فروپاشی اقتصادی کشور» نسبت به تأثیرات ناگزیر آنچه در عراق و لبنان میگذرد، هشدار میدهد: «این یعنی شروع درخواست مردم برای استعفای ارکان حاکمیت» (بخوانید پایان حاکمیت ولیفقیه ارتجاع).
روز دوشنبه ۱۳آبان، قیام مردم عراق یک گام دیگر بهجلو برداشت. بنابه گزارش خبرگزاریها، برخی مناطق مرکزی بغداد سیمای یک منطقه جنگی را پیدا کرده بود، مردم و جوانان شورشگر عراقی که اکنون ابتکارعمل را در صحنه بهدست دارند، ضمن درگیری با نیروهای سرکوبگر و عقب راندن آنها از سومین پل منتهی بهمنطقه حکومتی با رشادت و قهرمانی عبور کردند و به نزدیکی مرکز تلویزیون دولتی و ۵۰۰متری دفتر نخستوزیری رسیدند. همزمان نیروهای امنیتی علیه تظاهر کنندگان مهمات جنگی و گازاشکآور
شلیک کردند و باعث کشته شدن حداقل ۵تظاهر کننده و مجروح کردن دهها نفر شدند
آسوشیتدپرس در گزارشی از صحنهٔ درگیریها، خاطرنشان کرد تظاهر کنندگان بهطور فزایندهیی خشم خود را علیه رژیم ایران و گروههای شبهنظامی دستنشانده و تحت فرمان رژیم جهت دادهاند.
شب قبل از آن نیز، جوانان کربلا برای دومین بار کنسولگری رژیم در کربلا را مورد حمله قرار دادند؛ پیش از آن هم جوانان نجف تابلو خیابانی را که رژیم با نام منحوس خمینی ملوث کرده بود، پایین کشیدند و تابلو مورد نظر خود (شهیدان تشرین ـ اکتبر ـ) را بهجای آن نصب کردند.
تضاد و تهدید اصلی در عراق و لبنان
جهتگیری و تمرکز قیامهای عراق و لبنان علیه رژیم آخوندی و ایادی و مزدورانش در این دو کشور، توجه ناظران منطقه و افکار عمومی را جلب کرده است. در این میان بهخصوص خشم و نفرت انفجاری مردم شهرهای شاخص شیعه مانند کربلا و نجف اهمیت مضاعف دارد؛ چرا که رژیم در تبلیغات خود و از جمله در نمایش سیاسی دجالگرانهیی که بهبهانهٔ اربعین بهراه انداخت کوشید بهخصوص بهطرفهای منطقهیی و بینالمللی چنین القا کند که عراق و بهخصوص استانهای شیعهنشین آن در قبضهٔ قدرتش قرار دارند و اکنون خشم و خروش مردم علیه رژیم در این شهرها و مناطق، چشمگیرتر از سایر مناطق است.
در لبنان نیز تظاهرات کنندگان با صدور بیانیهیی روز دوشنبه را روز اعتصاب عمومی و فشار بر سلطه حاکم بر این کشور تا تحقق خواستههایشان اعلام کردند. در این بیانیه همچنین تأکید شده است تظاهرات «یکشنبه اتحاد» بر همبستگی میان لبنانیها افزود و نشان داد که لبنانیها سرسختانه با هر گونه تفرقهافکنیمخالفند.
در لبنان خشم و اعتراض مردم بر حزبالشیطان متمرکز است که لبنانیها آن را آلت دست رژیم ایران میشناسند.
قیام عراق، چرخش در تعادل قوا
در مورد قیام عراق، با پشت سر گذاشتن دوازدهمین روز از مرحله دوم قیام اکنون بهوضوح میتوان روند رو بهپیش و تکاملی آن را بهوضوح دید.
نخستین و تعیینکنندهترین ویژگی که رمز موفقیت قیام تاکنون و تضمین پیروزی و استمرار آن است، تمرکز بر تضاد اصلی و جهتگیری هر دو قیام (عراق و لبنان) علیه رژیم و حاکمیت عناصر مزدور و وابسته بهرژیم است.
پس از حملهٔ آمریکا (در سال ۲۰۰۳) و اشغال عراق، بیان این سخن از سوی مجاهدین که تضاد و تهدید اصلی عراق، رژیم آخوندی و ارتجاع و تروریسم صادراتی آن است، بسیار بوالعجب مینمود؛ اما این حقیقتی بود که مجاهدین با سختکوشی و پیگیری خود بر آن ایستادند، البته در بستری از تجاربی که مردم عراق به بهایی بسیار گزاف، در عمل بهآن رسیدند و اکنون در این قیام نشان دادند که با هیچ ترفندی فریفته نشده و این شاقول را از دست نمیدهند.
حضور دائمی جمعیت میلیونی در بغداد و برخی شهرهای کشور، گویای آن است که تعادل میدانی بهنفع مردم چرخیده است و قیامکنندگان با اتخاذ موضعی تهاجمی، ابتکارعمل را بهدست گرفتهاند.
مردم با برپا کردن صدها چادر در میدان تحریر، حضوری دائمی در صحنه دارند. گفته میشود که تنها یکصد چادر بهرسیدگی بهمجروحان و مصدومان قیام اختصاص دارد.
سازمانیافتگی و برنامهریزی برای ادامه و استمرار قیام، بهطور چشمگیری رشد و ارتقا یافته و کمکهای مردمی از رسیدگی داوطلبانه بهمجروحان تا تأمین آب و غذا که از طریق خود مردم تهیه میشود، نظم چشمگیری یافته است.
مردم مناطق حساس و نزدیک به مراکز حکومتی، یا نقاطی را که اهمیت کاربردی (تاکتیکی) دارند، مانند ساختمانهای مرتفع را تسخیر کرده یا بهمحاصرهٔ خود درآوردهاند.
سرکوب و قهر عریان، بر روی قیام تأثیر کاهنده نداشته، بلکه شهیدان و شمار بالای آنها، شعلههای قیام را سرکشتر کرده است. مواردی از سرکوب و ارعاب به شیوههای معمول رژیم در داخل ایران، مانند ربودن، ترور و قتل فعالان قیام مشاهده شده ولی این شکل از سرکوب وجه غالب نیست؛ اساساً به این دلیل که رژیم در عراق حاکمیت مطلق ندارد و قادر نیست آن چنان که در ایران عمل میکند، در عراق هم مرتکب شود.
ترفندهای رژیم برای منحرف کردن قیام بهسمت رفرمیسم و اصلاحات ناپایدار و جزیی، شکستخورده و قیامکنندگان هم در عراق و هم درلبنان بیشازپیش بر روی تضاد و کانون فتنه که همانا رژیم آخوندی و عوامل سرسپرده و فاسد است متمرکزند.
در این میان سیاستمداران اسقاطی و مهرههایی که در قیامهای قبلی، رژیم از آنها بهعنوان کفتر پرقیچی استفاده میکرد، شناخته شده و کارتهای سوخته محسوب میشوند.
یک ویژگی مهم دیگر که موجب استمرار و گسترش قیام شده و آن را فراگیر کرده، همبستگی ملی است که قیامکنندگان را فارغ از دستهبندیهای فرقهیی و عشیرتی و طایفهگرایانه رایج بههم پیوند میدهد. در لبنان نیز، خواست اصلی قیامکنندگان پایان دادن بهسیستم تقسیمبندی مذهبی و فرقهیی و حاکمیت مناسبات دموکراتیک است.
شعار «اسقاط نظام» که شعار محوری هر دو قیام (در عراق و لبنان) است، نه بهمعنای نفی و برکناری این دولت و آمدن دولتی دیگر، یا انحلال این پارلمان و تشکیل یک پارلمان دیگر، بلکه واژگونی نظام طایفهیی و استقرار نظامی با ساز و کارهای نظام دموکراتیک است؛ امری که اولین خصم آن رژیم آخوندی است.
وحشت از تأثیرات ناگزیر قیام عراق
در کنار این عوامل، تأثیرات غیرقابل انکار آتش گرمابخش و انگیزانندهٔ قیامی که در خانهٔ همسایه زبانه میکشد، روشن میکند که چرا رژیم این چنین، بهخصوص از قیام عراق وحشتزده است. آن چنان که یکی از اعضای مجلس ارتجاع بهنام بهروز بنیادی در جلسهٔ علنی ۱۲آبان مجلس رژیم، پس از اشاره به شرایط وخیم اقتصادی اجتماعی و «پدیدهٔ شوم فروپاشی اقتصادی کشور» نسبت به تأثیرات ناگزیر آنچه در عراق و لبنان میگذرد، هشدار میدهد: «این یعنی شروع درخواست مردم برای استعفای ارکان حاکمیت» (بخوانید پایان حاکمیت ولیفقیه ارتجاع).