سخن روز
درون رژیم بحث همچنان بحث ۲راه استراتژیک است که پیش پای رژیم قرار دارد، نگاهی به مواضع دو باند:
باند روحانی
در اینسو، جهانگیری، معاوناول روحانی، روز یکشنبه ۲۵آذر ۹۷ طی یک سخنرانی اعتراف کرد: «در شرایطی هستیم که بهدلیل تحریمهای ظالمانهٔ دولت آمریکا بخشهایی از کشور با مشکلاتی مواجه شدهاند، البته هدف و برنامه تحریمکننده... بهگونهای است که.... مردم دست به اعتراض علیه حکومت بزنند».
باند خامنهای
از آنسو حاج بابایی از اعضای مجلس ارتجاع میگوید: «مذاکره، سازش و اتخاذ هر رویکرد دیگری با این کشور(آمریکا) اشتباه محض است و با راهبردهای ایران سازگاری ندارد و نخواهد داشت... همانطور که برجام نتوانست حلال مشکلات کشور شود، FATF هم نمیتواند حلال مشکلات جامعه باشد».
استدلالهای تکمیلی
یکی از کارشناسان رژیم به نام امیرعلی ابوالفتح در گفتگویی با سایت حکومتی خبرآنلاین گفته: «ما همین الآن وسط جنگیم»!
و یک کارشناس دیگر رژیم به نام مهدی مطهرنیا، صریحتر بیان کرده و در گفتگویی با سایت حکومتی دیپلوماسی ایرانی میگوید: «جمهوری اسلامی، یا باید یک "نه" بزرگ به تخاصم آمریکا بگوید... یا... یک "بله" بزرگ (و) پای میز مذکره با ایالات متحده بنشیند».
آیا در خفا تصمیمی گرفته شده؟
استدلالهای هر دو باند روشن است و نهایتاً اینکه رژیم یا بهطور مشخص خامنهای بایستی بین این ۲راه تصمیم بگیرد.
آیا واقعاً بین این دو و در خفا تصمیم خود را گرفته است؟
این تصمیم چیست و چه خطی را میخواهد در پیش بگیرد و نتیجه چه خواهد بود؟
خامنهای روز چهارشنبهٔ گذشته نسبت به خطری که رژیمش را تهدید میکند برای ماههای آینده و سال ۹۸ هشدار داد و به همهٔ اجزای رژیمش آمادهباش داد و از آن روز شاهد این هستیم که این بحث در رژیم خیلی داغ شده است.
اگر چه حرفها با نکاتی که مهرههایش میگویند(مانند برخی مطالبی که فوقا آمد) با حرفهای خامنهای تعارض دارند اما بهرغم تفاوتها و تعارضها، این مواضع در چند چیز مشترکند. یکی از این نقاط اشتراک جدیت خطر و تهدید، مشخصاً در سال آینده است. نکته دیگر مکانیسم این خطر است که همه بر سر آن هم متفقالقولند و این همان است که خامنهای گفت و چند بار با بیانهای مختلف تکرار کرده که دشمن بر اساس ضعفهای داخلی وارد میشود و عمل میکند و بهقول خودش دشمن روی زخم مینشیند و جهانگیری هم گفت: «البته هدف و برنامه تحریمکننده، ناکارآمدکردن بنگاههای اقتصادی، فروپاشی اقتصاد کشور و مواجهه زندگی مردم با مشکلات جدی بهگونهای است که به اعتقاد خودشان مردم دست به اعتراض علیه حکومت بزنند».
جهانگیری به این ترتیب اعتراف کرد که هراس اصلی رژیم بهخصوص از نتایج شرایط اقتصادی و اعتراضات اجتماعی و نهایتاً قیام است.
برآورد یکسان، راهحل متفاوت!
ولی راهحلهایی که هر کدام در این مورد مطرح میکنند متفاوت است. چرا که خود خامنهای هم راهحلی مشخص نکرد.
یک باند همانگونه که از حاج بابایی عضو مجلس ارتجاع نقل کردیم میگوید: «مذاکره، سازش و اتخاذ هر رویکرد دیگری با (آمریکا) اشتباه محض است و با راهبردهای ایران سازگاری ندارد و نخواهد داشت... همانطور که برجام نتوانست حلال مشکلات کشور شود، FATF هم نمیتواند حلال مشکلات جامعه باشد».
باند دیگر میگوید که «ما باید برویم و همهٔ مسائلمان را یکجا با آمریکا حل کنیم و بله بزرگ را بگوییم. یعنی موشکی و منطقه و حقوقبشر و غیره... را قبول کنیم»!
آیا کنار آمدن با آمریکا بقای رژیم را تضمین میکند؟
شمار قابل توجهی درون رژیم معتقدند که پذیرش شروط آمریکا همانطور که حسامالدین آشنا، مشاور روحانی گفته بود، باعث حل شدن تمامی مشکلات رژیم میشود، آیا واقعاً اینطور است؟
این پرسش، چالش اصلی درون نظام است!
اما در پاسخ به آن ابتدا باید صورتمسأله اصلی را با دقت تمام تشخیص داد وگرنه پاسخ درست به این سؤال، حلال مشکل نخواهد بود.
مسأله اصلی در قضیه ایران کنونی چیست؟
در پاسخ البته باید گفت: اگر مسأله رژیم با پاسخ مثبت آخوندها به برجام و اف.ای.تی.اف و سی.اف.تی و سوئیفت و تحریمها و موشکی و... جواب میداشت بیتردید شخص خامنهای اولین نفری بود که این کار را میکرد. مطرحکنندگان این قبیل پرسشها گویا نمیدانند که صورتمسألهٔ اصلی ایران(اعم از رژیم و مردم ایران) هیچکدام اینها نیست. صورتمسأله اصلی در ایران، جنگ بین مردم ایران با این رژیم غاصب آخوندی بر سر حق حاکمیت ملی است. این، آن مسألهای است که پاسخ به آن، جوابگوی مسأله ایران و قضیه ایران در تمامیتش است و بس!
حرف دل خامنهای، جنگی سختتر از جنگ با آمریکا!؟
خود خامنهای بهتر از هر کس دیگری به این قضیه اشراف داشته و روشنتر از همه باندهای داخلی و کارشناسهای خارجی و تحلیلگران حرفهای به نیک و بد راههایی که پیش پایش هست اشراف دارد و دقیقتر از همه آنها یکسویه به فرجام کارش مینگرد!
خامنهای در سخنرانی روز چهارشنبه با بیانهای مختلف به همین نکته کلیدی اشاره کرد و گفت: «نقشه اینها این است که بلکه بتوانند بهکمک تحریم و بهکمک کارهای ضدامنیتی و اینها در (کشور) دودستگی و اختلاف و جنگ داخلی و مشکلات ایجاد کنند. اینا اول امسال اعلام کردند که ایران تابستان داغی خواهد داشت یعنی همین اختلاف و دعوا و اینو بکش تو خیابان و اونو بیار توی عرصه و این گروه با آن گروه، با آن گروه جنگ راه بیاندازند، دعوا راه بیاندازند هدفشون این بود».
خود خامنهای خوب میداند که صورتمسألهٔ ایران چیست و تهدید اصلی از کجاست. خودش گفت جنگ نمیشود ولی مسائلی هست که سختتر از جنگ است.
روزی خمینی در همین تهران(پس از میتینگ عظیم و تاریخی مسعود رجوی در امجدیه) بهروشنی بر سر پسرش احمد و دیگر عواملش فریاد کشید که: «دشمن ما نه آمریکا نه شوروی نه اسراییل و نه انگلیس است، دشمن ما(با اشاره به مجاهدین) همینجا در همین تهران است»!
اکنون نیز خامنهای با تاسی به امامش و در مواجهه با مردمی که پیوسته در خیابانهای شهرها و روستاهای کشور(و با اشاره به آخوندها) شعار میدهند: «دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست!» خامنهای نیز متقابلاً و در پاسخی رذیلانه و با اشاره به مردم و مقاومت قدرتمند ایران میگوید دشمنش همینجاست!
تصمیم نهایی خامنهای چیست؟
اما ورای این نکات و با توجه به تمامی حرفهای اعلامشده باندهای رژیم، بالاخره بین این شقوق مختلف، آیا میتوان گفت که خامنهای چه تصمیمی گرفته و چه راهی را در پیش گرفته است؟ ولو اینکه در حال حاضر آن را علنی نکرده باشد؟
نشانهها حکایت از آن دارند که خامنهای هنوز تصمیمی نگرفته، چرا که اگر تصمیم گرفته بود شاهد اینهمه تشتت نبودیم. او میآمد و بهروشنی میگفت خط همین خط است و بقیه ساکت! و همان را هم پیش میبرد. اما میبینیم که اینچنین نیست. چرا؟
این آن بنبستی است که اصلیترین حقیقت در مورد وضعیت رژیم است و نمود آن را در تمامی بحرانهای گریبانگیر حکومت ولایت فقیه میتوان دید. بهعنوان مثال در مواجهه با رشد فزاینده اعتراضات اقشار مختلف رژیم نمیتواند به خواستههای آنها پاسخ بدهد چرا که شرایط عینی اقتصادی و اجتماعی آنچنان از خط قرمزهای بحران گذشته است که هیچ قدرتی در درون رژیم توان پاسخگویی به مطالبات اجتماعی را ندارد. از سوی دیگر رژیم نمیتواند به سرکوب کامل خیزشهای مردمی روی بیاورد چرا که بهخوبی میداند سرکوب بیشتر بهمثابه نفت بر روی آتش قیام عمل میکند. کمااینکه همگان میبینند پس از ۳۸روز تحمل تظاهرات و خیزش کارگران اهواز، دوشنبهشب ۲۶آذر ۹۷، پاسداران خامنهای شبانه حمله میکنند و دستهدسته کارگران معترض را دستگیر میکنند. چون به غیر از این راه دیگری بلد نیست.
همین بنبست که حکومت آخوندی در برابر خیزشهای اقشار بپاخاسته با آن روبهروست در عرصه سیاست خارجی هم خود را نشان میدهد. یک مثال آشکار ماجرای FATF است.
روش تصمیمگیری آخوندها بر سر FATF روشنگر بسیاری مسایل است، هر ناظری متوجه میشود که رژیم چطور در این مورد با بنبست روبهروست و چگونه این موضوع بین مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص پاسکاری میشود و هر باند، باند دیگر را به خیانت و... متهم میکند.
سیاست رژیم اگر بشود اسم سیاست روی آن گذاشت، همچنان که بعضی کارشناسان میگویند حفظ وضع موجود و دفعالوقت است تا شاید از این ستون به آن ستون فرجی حاصل شود.
واقعیت صحنه چه حکمی میکند؟
رئیسجمهور برگزیده مقاومت در سخنرانی خود در کنفرانس بینالمللی جوامع ایرانی که در ۴۲شهر جهان بهطور همزمان از طریق یک کنفرانس ویدئویی در روز ۲۴آذر برگزار شد وضعیت رژیم را در د۲نکته اساسی توضیح داد و گفت:
اولا «رژیم برای فرار از سرنگونی، برونرفت و راهحلی ندارد. مقاومت ایران از ۴۰سال پیش مکراًً اعلام کرده است که ما خیلی دلمان میخواست و میخواهد که فاشیسم دینی حاکم بر ایران تغییر رفتار بدهد اما بهقول خودش، از ترس مرگ خودکشی نخواهد کرد!
دوم اینکه: استراتژی دیکتاتوری دینی برای بقا و گریز از بحران، سرکوب و انقباض در داخل ایران و صدور تروریسم و جنگ و بحران در خارج از ایران است.
در مردادماه گذشته، آخوند روحانی رئیسجمهور رژیم اعتراف کرد که مشکلات داخلی و بینالمللی رژیم از قیام دیماه بالا گرفته. او گفت: «اغتشاش... پیامی به خارجیها داد که فهمیدند با فشار بیشتر میتوانند تأثیر بگذارند».
و دقیقاً از همانجا تعادل درونی و بیرونی حکومت بههم خورد. تنشها علیه رژیم بالا گرفت و بیثباتی بنیادیاش نمایان شد.
در یکسال گذشته، رژیم بارها و بارها تلاش کرد راه قیامها را ببندد، اما هر بار آتشها از زیر خاکسترها زبانه کشیدند.
تلاش کرد جلوی کانونهای شورشی را بگیرد، ولی نتوانست.
به طرحهای تروریستی علیه مقاومت رو آورد، اما بر سر خودش خراب شد.
خواست اقتصاد درهمشکسته را مهار و درمان کند، ولی بدتر شد.
خواست با همراهی دولتهای اروپایی گریزگاهی برای تحریمها فراهم کند، اما بهجایی نرسید.
سیاست نگاه به شرق خامنهای و روی آوردن به روسیه و چین هم دردی را دوا نکرد.
بهطوریکه در روزهای اخیر چین از سرمایهگذاری در میدان گاز پارس جنوبی در ایران خارج شده و قبل از آن هم توتال خارج شده بود.
بله، تمام مسأله این است که رژیم برونرفتی ندارد؛ هر راهحلی هم که در پیش بگیرد تیری است که به خودش شلیک میکند.
محصول این درماندگی سیاسی، تنزل کیفی موقعیت رژیم در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی است».
واقعیتی که بر حقانیت صورتمسأله ایران توجه میدهد
مسأله این است که پاسخ مسأله نه در رژیم بلکه در جانب مردم و مقاومت ایران است. و همچنان که رئیسجمهور برگزیده در سخنرانی اخیر خود در جریان گردهمایی سراسری جوامع ایرانیان در خارج کشور گفت:
«امروز موجودیت رژیم بیش از هر زمان دیگری در تاریخ حاکمیتاش، تهدید میشود.
جامعه ایران نیز بیش از هر زمان دیگری، آماده و جوشان است.
اما بدانید این اراده رزمنده شماست که در رساندن اوضاع ملتهب کنونی تا نقطه سرنگونی دیکتاتوری آخوندها نقش تعیینکننده دارد.
رمز پیروزی، پیکار متحد مردم ایران و اعتلای قیام با پیشتازی کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت است.
دیوار ظلمت و اختناق با نیروی فدا و همبستگی فرو خواهد ریخت».