قریب چهل سال پیش بهمّت رزم و رنج و بذل جان و مال و همه چیز جوانان مجاهد و مبارز، و البته با یاری مردم بپاخاسته و بجان آمده از فساد، سرکوب و خفقان حکومت وابسته آریامهری و دستگاه جهنمی ساواک آدمکشش، رژیم منفور گذشته از اریکه قدرت به زیر کشیده شد.
دیر زمانی است که مردم ایران بدنبال آرزوی بزرگ خود برای تحقّق یک ایران آزاد، آباد و فارغ از سرکوب و اختناق بهر شکل آن جانانه کوشیده اند. از مبارزات سرداران صدر مشروطه تا مبارزه برای احقاق حقوق مردم ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت به رهبری پیشوای فراموشی ناپذیر مردم ایران دکتر محمد مصدّق سازش ناپذیر و همراهی و همرزمان و یاران وفادارش همچون دکتر حسین فاطمی شهید تا قیام بهمن ۱۳۵۷، همواره این مردم دردمند ایران بدنبال دست یافتن به این آرمان بزرگ و آرزوی دیرینه خویش بوده و جانفشانیهای ستایش انگیزی کرده اند. طبعا در این مسیر همواره بزرگان ادب و هنر نیز در کنار این جریانات آزادیخواهانه حضوری فعّال داشته و در این راه با فداکاریهای خود بی تردید در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران جاودانه شده اند. چه بسیاری از این بزرگان که بی هیچ چشمداشت، درد و رنج، حرمان ،تبعید و مرگ را با آغوش باز پذیرفته تا شاید روزی مام وطن از چنگال عفریت خونخوار حکومت ستم شاهی خلاصی یابد. در میان این بزرگان بعنوان مثال از شادروان عارف قزوینی که دقیقا بهمین دلیل بعنوان شاعر ملّی ایران در سینه تاریخ و ادب و هنر این سرزمین جاودانه شده است باید یاد کرد. او با ترانه ها و آهنگهای وطنپرستانه خود، خروش آزادیخواهانه جنبش مشروطیت مردم مبارز ایران را طنین می افکند. در این میان درد تبعید ، فقر و محرومیت و در تنهایی مردن را نیز بجان خرید اما هرگز در مقابل دیکتاتوریهای قاجار و سپس رضا خان قلدر کوتاه نیامد. نامهای بسیاری از این هنرمندان دردمند و عاشقان راه وطن از قبیل میرزاده عشقی ، فرخی یزدی، کریمپور شیرازی و گلسرخی، سلطانپور و نیز بسیاری دیگر که در نظام آدمخوار ولایت فقیه بی هیچ جرم و گناه بقتل رسیده اند همواره در وجدان مردم آزادیخواه ایران ثبت و جاودانه میباشد.
مقاومت و پایداری ستایش انگیز در مقابل حکومت خونخوار و ضدّبشر آخوندی با تحمّل زندان و شکنجه و اعدام بیش از ۱۲۰۰۰۰ تن از رشیدترین فرزندان مبارز و مجاهد ایران بدست دژخیمان حکومت جبّار آخوندی، خود داستان حماسی شکوهمند دیگری است از رزم بی امان این مقاومت که در تارک مبارزات آزادیبخش مردم شریف ایران تا جاودان خواهد درخشید که البته پرداختن به آن فرصت دیگری را میطلبد.
بدون شک در این روزگاران سخت و سنگین کمترین وظیفه بنیادی هر هنرمند دردمند و شرافتمدی بالطبع چیزی جز دفاع از حیات و کرامت انسانها و حقوق پایه ای آنها با ایستادگی و مقاومت و پرداخت بها به هر شکل آن در مقابل جور و جبّاریّت حکومتهای خودکامه چه میتواند باشد؟ اما متاسفانه در روزگاران حکومت استبداد سیاه ولایت فقیه در میهن عزیزمان، ما شاهد بی عملی و بعبارت بهتر همراهی خائنانه جمعی از هنرفروشان و رانت خواران و کاسه لیسان دربار ولایت هستیم که همواره با بی توجهی به شرایط اسفناک مردم رنجدیده خود و حتی همکاران هنرمندشان که تن به تسلیم به این رژیم نداده اند، وقیحانه همچنان در زمینه های مختلف هنری در درون ایران به فعالیتهای شرم آور باصطلاح هنری خود ارتکاب ورزیده اند! متاسفانه بجز برخی از هنرمندان شریف همچون احمد شاملو و دکترغلامحسین ساعدی و عده معدود دیگری از اهل هنر که با مقاومت در برابر حکومت هنرستیز آخوندی آثار و سنت ارزشمندی در مبارزه با این دیکتاتوری از خود بجای گذاشته اند، موجی از این حضرات و علیا مخدره ها بطرز چندش آوری با برخورداری از امکانات وصف ناپذیر از سوی رژیم آخوندی، همواره در منجلاب حکومت ولایت فقیه شناور بوده و با بی عملی در مقابل ستم و جنایات این رژیم بگونه یی بسیار فرصت طلبانه و با توجیه ابلهانه « غیر سیاسی بودن» !؟ به همکاری با دژخیمان ادامه داده اند. بنابر این درست بهمین دلیل این موجودات فرصت طلب از قبل این قبیل سودجوییهای بس ناجوانمردانه توانسته اند با کمک دستگاههای تبلیغاتی رژیم و امکانات عظیم نظام، خود را بعنوان «سلبریتی»! در جامعه ایران مطرح نمایند.
بعنوان نمونه نامه جمعی از این افراد هنرمندنما که از سر فرصت طلبی با استفاده از شرایط اسفبار موجود، تحت عنوان همدردی با مردم، به محکوم نمودن تحریمهای دارویی و غذایی موهومی که هیچگاه واقعیت ندارد مبادرت ورزیده و به بهانه همبستگی و همدردی با مردم تحت ستم به ایفای نقش دایه مهربان تر از مادر پرداخته اند! آنها با به راه انداختن یک کمپین و تومار آنلاین از همه خواسته اند «علیه تحریمهای غیرانسانی آمریکا با آنها همصدا شوند.». گو اینکه بنا به اعتراف صریح سایت تابناک بسیاری از هنرمندان و نویسندگان حاضر به امضای نامه مزبور نشده اند. پرواضح است که در شرایط ملتهب کنونی آنها با این اقدام خود برای خوشرقصی در بارگاه خامنه ای جلّاد و همراهی و همدردی با حکومت ولایت فقیه مرتکب این عمل سیاسی! شده اند.
بر چه کسی پوشیده است که این موج سواران دل نگران هنری، طی این سالیان دراز استبداد مذهبی از همه نوع امکانات مختلف حکومتی از قبیل برگزاری کنسرتها، تئاتر و سینما و نمایشگاههای مختلف با دریافت امتیازهای کلان برای برگزاری این فعالیتها در داخل و خارج ایران و غیره کاملا بهره مند بوده اند. آنها چندی است که با امدادهای غیبی و آشکار دستگاه ولایت به خارج روی آورده و با برگزاری کنسرت های پرخرج همراه با ارکسترهای سمفونیک بسیار گرانقیمت در سالنهای مجلل و فوق العاده پرهزینه اروپا و امریکا تحت عنوان کنسرتهای بهاری و غیره بنحوی کاملا موذیانه خط رژیم را برای اکسیده کردن فضای خارج کشور برعلیه مقاومت و در جهت جلب حمایت تلویحی برای رژیم به پیش میبرند. آنها حتی با همان فرمول همیشگی سیاه نمایی آپوزیسیون و نهایتا موجه ساختن رژیم ممکن است گاهی برای مستقل جلوه دادن خود از حاکمیت ملایان، لنگ و لگدی بی خطر به برخی از جناحهای رقیب رژیم هم بزنند! ولی واقعیت امر اینست که هرکس که در این زمینه دستی در این قبیل فعالیتها دارد میتواند اذعان کند که بدون تردید، برگزاری چنین کنسرتهای بزرگی که در بسیاری کشورهای جهان براه میاندازند، بدون حمایتهای گسترده مادی و مالی، لجستیکی و سیاسی نطام هرگز عملی نخواهد بود!
بهر روی، جماعت نامبرده حال به یکباره خواب نما شده و یادشان افتاده که باید برعلیه تحریمهایی که صرفا بدلیل سیاستهای جنگ طلبانه، هژمونی خواهانه و توسعه طلبانه این رژیم قرون وسطایی بر این حکومت فاسد اعمال شده است، موضعگیری کنند و ضمن همدردی بی محتوا و قلابی و کاملا فرصت طلبانه با مردم ،خاطر ولی فقیه جانیشان را نیز شاد و عطرآگین نمایند!
البته باید این نکته را متذکر شد که طبعا هر ایرانی شریف و آزاده یی در این روزگاران سخت و تیره نسبت به مشکلات معیشتی و بخصوص نیازهای درمانی و بحران کمبود مواد غذایی مردمش بشدت نگران و خونین دل است و فی الواقع به عنوان یک حقیقت آشکار و مسلم باید سرافرازانه تاکید کرد که هیچ جریان و نیروی متصوّر در عالم امکان در این مملکت بیشتر از این مقاومت در طی ۵۰ سال گذشته و بخصوص دوران سیاه حکومت ولایت فقیه برای این مردم دردمند میهن بخون نشسته مان جانفشانی و مایه گذاری نکرده اند. پس بحث ما در محتوا موضوع سوءاستفاده این افراد سودجو و فرصت طلب است. بنابراین لزوما هر کس که از سر دلسوزی و عواطف انسانی برای مردم ایران در دام نویسندگان اصلی پتیسیون مزبور افتاده لزوما عناصر خائن و وابسته به نظام نبوده و بی تردید روزی به سوءاستفاده سلبریتی های مزبور از خود پی خواهند برد!
البتّه در این تردیدی نیست که رژیم ولایت فقیه برای مظلوم نمایی،هزینه این تحریم ها را طبعا بنحوی بر مردم عادی از جمله بیماران و طبقات ستمکش و محروم جامعه سرشکن میکند و کارد فشار این تحریمها را بر استخوان مردم محروم فرو خواهد کرد. بهمین مناسبت آن ویدئوی قلابی که در اساس مبتنی بر دروغ محض و با سوءاستفاده از شرایط بیماری دردناک یک کودک سرطانی و آمیخته با امضاهای پادوهای خود فروخته استبداد، مداحان بدنام قدرت، رانت خواران و سلبریتی قلابی طراحی و منتشر شده، دقیقا مؤید همین واقعیت و استفاده ابزاری این هنرفروشان برای نوکری در پیشگاه ولایت میباشد.
برخلاف ادعاهای بی محتوای آخوندپسندانه رانت خواران و دلواپسان هنری در طی ٢٥ سال گذشته هیچگاه مواد غذایی، دارو و وسایل پزشکی رسما تحت هیچگونه تحریمی نبوده و نیستند و در عوض این دلالان رژیم بوده که با احتکار و سیاستهای چپاولگرانه، تحریمهای ناجوانمردانه ساختگی خویش را بر مردم اعمال کرده و در ابن راه ثروتهای باداورده افسانه ای نیز به چنگ آورده اند. درحال حاضر بعنوان یک واقعیت مسلم ، دست کم چهار بانک ایرانی شامل بانک مهر ایران ، بانک حکمت ایرانیان، بانک خاورمیانه و موسسه مالی توسعه از فهرست تحریمهای ایالات متحده امریکا معاف شده و آنها قانونا بدون هیچ مشکلی می توانند درجهت مراودات مالی و بانکی برای تهیه دارو و غذا و تامین سایر اقلام ضروری به کار خود ادامه دهند. علاوه بر این رژیم آخوندی قادر خواهد بود به حداقل هشت کشور از خریداران سابق خود نفت بفروشد، و در عوض محصولات کشاورزی ، مواد غذایی و دارو را آزادانه وارد کشور کند. بنابراین اصلی ترین هراس و نگرانی رژیم تامین دارو و مواد غذایی برای مردم ایران نبوده و نیست؛ بلکه بزرگترین نگرانیش عدم دسترسی به منابع ارزی و بطور خاص دلار برای تامین هزینه های نجومی مزدوران آدمکشش در حزب الشیطان لبنان و حوثی های یمن و حشدالشعبی عراق و حماس و جهاد اسلامی و گروه های دیگر میباشد.
دولت آمریکا هم در طول این مدت بکرات اعلام کرده است که هدف از تحریمها فشار آوردن بر شاهرگهای مالی رژیم و قطع حمایتهای دهها میلیارد دلاری مالی و نظامی آخوندهای فاسد و چپاولگر از دولت قاتل و سرکوبگر سوریه و نیروهای مزدوران این رژیم در آنجا و یمن و لبنان وعراق و غیره است. در این رابطه وزیر خارجه آمریکا بارها در توییتهایی که اتفاقا به زبان فارسی هم منتشر نموده بر این حقیقت تاکید ورزیده که تحریمها هرگز مردم دردمند ایران را نشانه نگرفته اند. لازم بذکر است که مطبوعات استعماری در طی این روزها بطرق مختلف با دادن امدادهای غیبی از طریق یک جنگ سیاسی زشت و موهن در غرب با فریب و دروغ به شیطان سازی علیه مقاومت پرداخته و امدادهایشان را نیز بی محابا برای ولی فقیه گسیل داشته اند. این بار اما آنها حتی وزیر خارجه آمریکا هم را از این موضوع بی نصیب نگذاشته اند!
بعنوان مثال نشریه نیوزویک با دروغ پردازی به یاری جواد ظریف شتافته و از قول مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا چنین عنوان کرده که « اگر رژيم ایران میخواهد مردمش گرسنه نماند باید به آمریکا گوش کند!» مایک پمپئو در پاسخ به این دروغ محض، در یک تویت کوبنده نیوزویک را خشمگینانه مورد حمله قرارداده و مینویسد: « شرم بر نيوزويك قلابی بابت كمك به ظريف در پخش اكاذيب. حقيقت اين است كه آمريكا هرگز دارو و غذا را تحريم نكرده است. آنها از تحريمها معاف هستند، همانطور كه از تبادلات مالى مربوط به نيازهاى انساندوستانه هم معاف هستند.»
واقعیت امر این است که این «هنربندان»! بجای حمله به رژیم ولایت فقیه بعنوان عامل اصلی و ریشه و سرمنشأ همه این بدبختیها که منجر به بازگشت تحریمها شده ،خام خیالانه و فرصت طلبانه با موج سواری همان حرفهای رژیم را نشخوار میکنند. در حقیقت تشدید بحرانهای خارجی با اعمال مجدد همه تحریمهای آمریکا، رژیم را کاملا به هراسی مرگبار گرفتارکرده است. رژیم ولایت فقیه علاوه بر نگرانی از ناتوانی در پرداختهای میلیاردی به عوامل آدمکشش در خاورمیانه، بیش از آنکه از مجازاتهای ناشی از تحریمها بهراسد، ، از تاثیرات بالمآل ناشی از بازگشت تحریمها در جامعه و واکنش غیظ آلود مردم له شده از فشارهای کمرشکن زندگی و گر گرفتن آتش قیامی که راه به سرنگونیش ببرد بشدت بیمناک و هراس آلود گشته است. اما رژیم در تلاش است که با مهندسی افکار سعی کند چنین وانمود کند که تحریمها بی تاثیر است و آنها کاملا قادر به مهار شرایط معیشتی مردم هستند! از همه مهمتر اینکه رژیم نوک حمله اش را متوجه آمریکا نموده و آنها را مسئول این شرایط و اوضاع و احوال میداند. این دقیقا همان چاهی است که این هنرمندان فلک زده وابسته به رژیم در آن سقوط کرده و از همان منظر، چنین بیانیه های فرصت طلبانه و آخوند پسندانه ای را صادر میکنند!
براستی چرا این جماعت سلبریتی وطنی هیچگاه شهامت این کمترین را هم نداشته که از خود بپرسد که چرا رژیم هیچ پاسخ قانع کننده ای در برابر انبوه سئوالات گزنده مردم در رابطه با ماجراجوییهای هسته ای و دخالتهایش در منطقه و اینکه سیاستهای صدور ارتجاع برای این مردم گرفتار چه سودی در بر داشته و زیانهای ویرانگر ناشی از این قبیل پروژه های توسعه طلبانه با کدام منافع و مصالح عالیه مردم ما قابل توجه و تبیین می باشند!؟ آنها در قبال این شعار برحق مردم که در سلسله تظاهراتها بارها متذکر شده اند که «سوریه را رها کن، فکری بحال ما کن»، چه توضیحی دارند؟ چرا منابع ثروت این کشور در حالیکه مردم در گرداب گرانی، بیکاری، فقر، اعتیاد خانمانسوز که خود رژیم عامل اصلی ترویج آن بوده، غوطه میخورند، باید صرف خرجهای طاقت فرسای جنگ افروزیهایش در لبنان و سوریه و کمکهای میلیاردی به حزب الشیطان لبنان، حشدالشعبی عراق و حوثی ها در یمن شود؟ بدیهی است که این باصطلاح هنرمندان بدلیل آغشتگی به نجاست این رژیم انسان ستیز هنرکش هرگز شهامت طرح اینگونه سئوالات را از این نظام ندارند؟ این حضرات هنرمند همیشه و بدون هیچ تناقض و دغدغه یی با بی تفاوتی کامل از کنار این عملکردهای وحشیانه رژیم گذشته و دم برنیاورده اند؟ اینان باید بدانند که فردا در پیشگاه مردم ایران باید پاسخگوی بی عملیها از یکسو و از سوی دیگر همگامیها و پیوستگیهای ننگین خود با این رژیم در همه این سالهای سخت و سنگین استبداد باشند.
آنها باید به این پرسش مردم پاسخ دهند که چرا همیشه در مقابل ظلم و ستم عریان این رژیم کوتاه آمده اند و سکوت ننگین را بجان خریده اند و در برخی شرایط علنا مجیزگوی دربار ولایت هم شده اند؟ این جماعت بخصوص «عمله گان طرب خاصّه» که مرتکب فعالیتهایی در زمینه موسیقی آنهم از نوع آخوندپسندانه آن هستند حتی شهامت این را نداشته که نسبت به بلاهایی که این رژیم بر سر هنر موسیقی و هنرمندان صاحب نام آن آورده کوچکترین گلایه و شکوه و شکایتی هر قدر ملایم و خفیف بر زبان های بریده و دهانهای قفل شده خویش جاری کنند! این جماعت ننگین در مقابل همه این جنایات مطلقا سکوت کرده و خاموش بوده، در اینجا به اختصار باید به موارد مهم زیر اشاره کرد که دستمایه سکوت این جماعت عافیت طلب و بقول زنده یاد استاد عماد رام «هنربندان طماع و ریالمند»! در طول سالیان دراز بوده است:
فتوای خمینی دجّال مبنی بر تحریم موسیقی و خرید و فروش آلات موسیقی و حتی پرداخت حقوق به موزیسینها، بستن و تعطیل کردن ارکسترها ، مدارس و کنسرواتوارها و دانشکده های موسیقی و حتی تحریم آموزش موسیقی بطور خاص به کودکان بر اساس فتوای خامنه ای، اخراج و خانه نشین کردن کلیه هنرمندان غیر وابسته و همه گونه تضییقات هولناک علیه زنان هنرمند، اعمال شنیع و دردآوری همچون خرد کردن ویولن بر سر زنده یاد استاد مهدی خالدی آهنگساز بزرگ و نوازنده صاحب سبک ویلن، دستگیری و شکنجه استاد ممتاز تنبک ایران شادروان امیرناصر افتتاح و شکستن انگشتان طلاییش در زیر لگدهای پوتین پاسداران جلاد که البته این دو بزرگوار بعد از مدت کوتاهی بدلیل این مصیبتها و رفتارهای ضدبشری غصه مرگ شدند، مرگهای مشکوک دیگر از جمله فوت تاسفبار خواننده نامدار برنامه گلها استاد محمودی خوانساری بعد از یورش پاسداران به منزل وی و نیز مرگ موزیکولوژیست برجسته دکتر جهانبگلو بدنبال یک سخنرانی تند و انتقادی در مراسم ترحیم محمودی خوانساری، دستگیری و فشار و آزار بر بزرگانی چون استاد بنان خواننده بی همتای موسیقی و بازجویی های وحشیانه زنده یاد استاد یگانه ویلن و آهنگساز بی بدیل پرویز یاحقی و نیز استاد ممتاز ویلن و آهنگساز کم نظیر جاودانه یاد حبیب اله بدیعی که پس از چند روز منجر به فوت ایشان گردید و بسیاری دیگر از مفاخر بزرگ موسیقی و سینما و تئاتر را چه کسی میتواند از یاد ببرد؟ رنج و تحمل شکنجه و گذراندن دوران طولانی طاقت فرسا در سلولهای انفرادی توسط هنرمند نامدار بانو مرجان و همسر هنرمندشان آقای فریدون ژورک فیلمساز و تهیه کننده نامی و بسیاری دیگر در زمینه های گوناگون همچون ورزش و غیره را که خود مثنوی هفتاد من خواهد شد را به زمان دیگری موکول میکنیم.
علاوه بر اینها مردم ایران میخواهند بدانند که چرا این جماعت عافیت طلب در مقابل این همه بیدادگری، جنایت، اعدامهای خیابانی و شکنجه، سرکوب بیرحمانه اقلیتهای قومی و مذهبی میهنمان، سانسور و اختناق غیرقابل تصوّردر این سالیان، اختلاسهای سرسام آور و چپاول دیوانه وار اموال و منابع مردم ایران، رها کردن مردم رنجدیده زلزله زده و کمترین توجه اولیه به این انسانهای درمانده و در مجموع نابودی این خانه کهنسال توسط ملایان بیخرد و غارتگر، جلاد و جبّار هیچ کاری جز نظاره، سکوت و تسلیم نداشته اند؟ بی عملی و همسویی آنان با رژیم ایران بربادده در زمینه های بسیار مهم و سرفصلهای تاریخساز این ملت قابل تامل است. به اجمال نگاهی به برخی از این رویدادها می اندازیم که از نگاه این حضرات کاسبکار همواره مکتوم و خاموش مانده ؛
- اصرار بر ادامه جنگ ویرانگر و ضدّ ملی ۸ ساله با عراق به بهای میلیونها کشته و زخمی منجمله اعزام کودکان و نوباوگان از کلاسهای درس بر روی میادین مین با در دست داشتن کلیدهای بهشت ساخته خاتمی شیاد و بی عرضه و روحانی مکار، ویرانی صدها شهربزرگ و کوچک و هزاران روستا و چندهزار میلیارد دلار خسارات ناشی از آن در کنارحیف و میلها و بغارت بردن منابع عظیم مالی ایران برای تامین هزینه های نجومی این جنگ بی ثمر! آنها گویا در تمامی این سالیان حکومت جنگ طلب، ستمگر و وخونریز در خواب خرگوشی تاریخی فرو رفته بودند! چرا از بیهودگی این جنگ خانمانسوز و ایران ویران کن با عراق که تنها خمینی و این حضراتی که هم اکنون بر مسند قدرت سوارند و خواهان استمرارش بودند حرفی بمیان نمیاورند؟ در حالیکه این روزها ما شاهد این هستیم که این سردمداران جنگ طلب هر یک به میدان آمده و گناه ادامه جنگ را به گردن شخص خمینی می اندازند! از آن رفسنجانی تبهکار غرق شده در استخر تا محسن رضایی فرمانده جنایتکار سپاه در ایام جنگ هر یک به تبری جستن از این ماجرا پرداخته و گناه ادامه را به گردن خمینی و دیگری می اندازند! آنگاه که مقاومت ایران و بطور خاص مجاهدین برای کمک به منظور برقراری آتش بس و صلح و نجات ایران و مردم جنگزده از جهنم این جنگ ویرانگر فرسایشی تلاش میکردند اینها کجا بودند ؟ جز آنکه همان برچسبها و مارکهای رذیلانه « نوکران صدام » و غیره را هم بر ما میزدند؟ جنگ هولناکی که بنا به اظهارات صریح آقای منتظری جانشنی وقت خمینی ،علت العلل و مسبب اصلی آن هم همین سیاست کشورگشایی و صدور انقلاب خمینی ملعون بود. جنگی که صرفا در جهت بقای نظام و غارت ثروت ایران توسط ملایان حاکم از طریق زد و بند در میلیاردها دلار قرادادهای تسلیحات جنگی ادامه می یافت. در همین رابطه باید در نظر داشت که جمعی از این جماعت در کسوت پاسداران هنری رژیم با دریافت بودجه های کلان دولتی، به تهیه فیلمهای بسیاری در زمینه تشویق مردم برای شرکت درجنگ ایران ویران کن و توجیه کشتار همان کودکان مظلوم با کلیدهای بهشتی بر گردن ، دست به ساختن فیلم و تئاتر و موسیقی در این زمینه میزدند! چه بسیار خوانندگان و آهنگسازانی که با ساختن و اجرای ترانه هایی در تقدیس این جنگ با ستاد فرماندهی رژیم هم آوا شدند. خوب است از یاد نبریم که برخی از این فیلمسازان نظام حال رنگ عوض کرده و در لباس اصلاح طلب میخواهند پیشینه ننگین و جنایتکارانه شان را توجیه و سفید سازی کنند. حال آنکه کارنامه این افراد همیشه در پیشگاه ملت ایران مفتوح است. همین امر در مورد بحران هسته ای نیز صادق است. برخی آهنگ پردازان ساز به مزد نیز بر همین منوال سرودها و حتی شبه سمفونیهایی نیز برای بزرگداشت جشن هسته ای در مقابل سردمداران رژیم از جمله احمدی نژاد نیز ساخته و به روی سن بردند! درست برخلاف این قبیل موزیسینها باید به کلنل علینقی خان وزیری پدر موسیقی علمی ایران اندیشید و به او درود فرستاد. نظامی شجاع و موسیقیدان فرهیخته ای که در جریان قیام مشروطه با آزادیخواهان همراه شد و در آزادسازی صفحات غرب ایران از دست حکومت استبداد قوای مسلح تحت امرخود را به یاری آنان گسیل داشت و خود نیز شخصا در این نبرد سخت خوش درخشید . او هچنین در مقام یک موسیقیدان ملی نیز در ستایش جنبش ملی کردن نفت و پیشوای خردمند و فداکار آن دکتر محمد مصدق، سمفونی نفت را ساخت و توانست آنرا فقط یکبار اجرا نماید. شوربختانه نت ها و پارتیسیون این اثر بطرز مشکوکی در نظام گذشته مفقود شد.
از موارد بیشمار دیگری که این بیدردان دلواپس در میهنمان با چشمان بسته و لبهای خاموش از کنار آنها بی اعتنا گذشتند میگذریم و فقط به ذکر چند مورد جاری دیگر اکتفا میکنیم:
- استمرار سیاست توسعه طلبانه برای صدور ارتجاع در منطقه با دخالتهای پرخرج نظامی در عراق ، سوریه، یمن، لبنان ، افعانستان،
- تاراج اموال مردم دردمند و نیازمند ایران با حاتم بخشی های احمقانه در بسیاری جاهای دیگر جهان منجمله کشورهای فقیر مسلمان آسیایی و آفریقایی برای یارگیری از آنها در کمپ ولایت فقیه!
- قتل عام بیش از سی هزار تن از زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز در سال ۱۳۶۷ بر اساس فتوای خمینی که آقای منتظری بخاطر محکومیت آن عطای جانشینی خمینی و ولایت فقیه مسلمین را به لقایش بخشید و با موضعگیری انسانیش در محکومیت این کشتار هولناک، با خمینی درافتاد. تراژدی تاریخی تلخی که با انتشار نوار صحبتهای آقای منتظری با کمیته مرگ اخیرا به عنوان موضوعی تکاندهنده در جامعه مطرح شده ،
- قتلهای زنجیره ای هولناک نویسندگان و دگراندیشان در دوران دولت باصطلاح اصلاحات خاتمی فریبکار دردهه هفتاد،
- کشتار و ترور صدها شخصیت آزادیخواه و مبارز طی عملیاتهای تروریستی که توسط سفارتخانه های رژیم در ترکیه ،عراق ، پاکستان، افغانستان و اروپا و سایر نقاط صورت گرفته است،
- رکورداری اعدام و شکنجه در جهان با بیش از ۶۵ بار محکومیت در ارگانهای حقوق بشری ملل متحد بخاطر نقض سیستماتیک حقوق بشر و اعدام در ملاعام و اعدام اطفال زیر سن قانونی و...
- هزینه های سرسام آور و بیهوده میلیاردی و به ثمن بخس دادن منابع عظیم مالی و ارزی میهن خمینی گزیده و آخوند به یغما برده بر روی پروژههای بیهوده و ضدملی به گل نشسته جهت دست یابی به بمب اتم به بهانه ابلهانه تامین انرژی هسته ای و نیز ساخت موشکهای بالیستیک با کلاهک اتمی وغیره که صرفا در جهت « بقا و امنیت » رژیم طراحی شده و فاقد هرگونه منافعی برای کشوری است که خود بر دریایی از ذخائر نفت و گاز و سایرمنابع و ثروتهای طبیعی قرار دارد . درست بهمین دلیل این نابخردان نابکار با اصرار بر ادامه همین فعالیت ها در منطقه کارت دعوت بازگشت تحریمهای ایالات متحده را برای دولت آمریکا گسیل داشته اند،
- بالا کشیدن و نابودی کارخانه ها و مراکز تولیدی تجاری و کشاورزی به بهانه خصوصی سازی، اضمحلال جنگلها و فضای سبز و خشکاندن رودها و دریاچه ها و به بندکشیدن و کشتار فعالان محیط زیست ، محروم کردن مردم از هوای پاک و درعوض دامن زدن به ایجاد هوای مرگبار و آلوده که سالیانه منجر به مرگ دهها هزار تن از مردم دردمند ایران میشود.
این جماعت سلبریتی قلابی در طی سالیان دراز تماما در مقابل این جنایات و سیاستهای سرکوبگرانه رژیم سکوت محض پیشه کرده و از این بابت برای خود داغ ننگ ابدی تاریخی را بجان خریده اند.
کتاب جنایات آخوندها در حق مردم شریف و بزرگ ایران آنقدر خونین و غمبار، قطور و سنگین است که بقول شاعر باید سرانگشت تر کنند و صفحه بشمارند! از دستگیری های گسترده تظاهرکنندگان و شکنجه و قتل بسیاری از انها و مفقود شدن شمار عظیمی از جوانان دستگیر شده در سلسله تظاهرات اخیر در ایران، شکنجه و اعدام مظلومانه زندانیان سیاسی در بند در همین ایام از زندانیان کرد تا بلوچ و غیره ، فقر کمرشکن مردم در این روزگاران که دقیقا ناشی از سیاستهای چپاولگرانه نظام و غارت اموال ملی ایران توسط رهبر و همه حاکمان و دست اندرکاران نظام میباشد ، به نابودی کشاندن جامعه جوان ایران در کام مرگبار اعتیاد که سردمداران آن همان بقول احمدی نژاد «برادران قاچاقچی در سپاه پاسداران» بوده که از این راه درآمدهای نجومی به جیب حضرات روانه کرده است، فحشای گسترده و بیسابقه در ایران که هر انسان ایرانی شرافتمندی را عمیقا به خشم و طغیان علیه این آخوندهای هرزه که فحشا را نیز قانونی و مشروع کرده اند وامیدارد، فروش اجزای بدن که تا فروش قرنیه چشم هم پیش رفته، وضعیت دردناک هموطنان گورخواب و کودکان کار و استثمار هولناکی که از این کودکان بیگناه بعمل میآید، نیز ماجرای اسفبار و غم انگیز پیش فروش نوزادان قبل از تولد بدلیل فقر مطلق والدین ، کشتار کولبران زحمتکشی که حتی برخی از آنان جوانانی فرهیخته و دانشگاه دیده هستند و صرفا بدلیل فقدان فرصتها و امکانات یافتن اشتغالی در خور خود به این کار مرگبار روی آورده و هزاران درد و گرفتاری و بحرانهای وحشتناکی که این رژیم ضدبشری بر مردم محروممان تحمیل کرده، حتی این باصطلاح هنرمندان و نویسندگان بیدرد و بی وجدان را به کمترین برانگیختگی انسانی و یا واکنشی هرقدر کوچک و بیخطرعلیه حکومت وادار نکرده است؟! براستی اینهمه بی تفاوتی و بی عملی در زیر لوای شرمگینانه «غیرسیاسی بودن» را چگونه میتوان توجیه کرد؟ اینگونه خائنانه سکوت پیشه کردن در پیشگاه مردم و تاریخ ایران هرگز قابل اغماض و بخشش نخواهد بود.
اما خوشبختانه رو در روی این قوم خاموش و ترسو ولی بس وقیح، خیل بیشماری از هنرمندان برجسته و نامدار و نویسندگان و نیز فرهیختگانی در جهان علم و دانش از اعضای شریف خانواده مقاومت ایران که با همه توش و توان هنری، ادبی ، فرهنگی و علمی خود از همان آغاز در کادر این مقاومت به مبارزه ای جانانه در مقابل این رژیم قیام کرده اند بسیار قابل توجه است. مقاومت ایران و در راس آن رهبری این مقاومت همواره بر جایگاه هنر و تخصص در مقاومت تاکید ویژه داشته اند. بنحوی که آقای مسعود رجوی سالها پیش در مصاحبه ای بر نقش خطیر عنصر تخصص و جایگاه آن در ایران آینده در مقابل جریان فرار مغزها در رژیم آخوندی با تمثیلی جالب تاکید نموده بود که برای تشویق به بازگشت این مغزها و سرمایه های ملی به میهن و بازسازی ایران اگرلازم باشد ولو به اندازه وزن آنها طلا هم بپردازیم باید این کار را بکنیم. خطابه تاریخی ایشان در مورد بانو مرضیه و اهمیت و جایگاه هنر در این مقاومت که در اولین دیدار مرضیه از شهر اشرف توسط ایشان بیان شد، دیباچه سند تاریخی گهرباری است که همواره باعث افتخار این مقاومت خواهد بود.
مجاهدین از دیرباز همیشه یه این امر خطیر توجه عمیق داشته اند. بهمین دلیل موضوع همکاری با هنرمندان ملی بلافاصله بعد از سرنگونی حکومت گذشته در دستور کار مجاهدین قرار گرفت. در دوران فاز سیاسی سالهای ۵۷ تا ۶۰ هنرمندان و استادان بزرگ موسیقی از جمله نامدارانی چون زنده یادان مرتضی حنانه ، معروفی، تجویدی، بدیعی، سیروس شهردار، فریدون ناصری، لشکری، ملکی، شوریده و بسیاری دیگر که بدلایل امنیتی از بردن نامشان پرهیز داریم، با تلاش بی وقفه و موثر خویش سرودها و ترانه های مبارزاتی را که مجاهدین در زندانها سرمیدادند و دوران اسارت در سیاه چالهای آریامهری را طی میکردند، بازسازی و به بهترین نحو تنظیم، اجرا و ضبط و در اختیار میلیونها مشتاقان و دوستداران این مبارزان در سطح کشور قرار میدادند. شایان ذکر است که از همان آغاز این کار، موسیقیدان برجسته استاد محمد شمس هنرمند جوان و پرآوازه یی که رهبری ارکستر رادیو و تلویزیون بعد از قیام را بعهده داشت نیز به ادامه کار این پروژه همت گماشت و تا کنون بیش از صدها ترانه، سرود و آهنگهای شکوهمند برای مقاومت ایران آفریده که عموما در سلسله برنامه های بزرگ مقاومت با ارکسترهای معتبر جهان اجرا و ارائه نموده است. در این رهگذر مجاهد گرانقدر محمد سیدی کاشانی نیز که از سوی نهاد ترانه و سرود سازمان مجاهدین که تحت مسئولیت سردار شهید خلق موسی خیابانی اداره میشد، با درایت و ذوق سلیم و درک عمیقش از موسیقی، سالهای سال مسئولیت مدیریت تهیه و تولید این فعالیتهای موسیقی را بعهده داشت که خود شرح آنرا در کتابی بنام سمفونی مجاهدین به تفصیل نگاشته است.
از سویی دیگر تشویق هنرمندان ملی و مردمی برای پیوستن به مقاومت و ایجاد فضا و امکانات هنری برای خلاقیت در رشته های گوناگون هنری در عرصه مبارزاتی در طی سالیان گذشته که همواره با جدیت چشمگیری از سوی خانم مریم رجوی پیگیری شده در این مسیر به دستاوردهای عظیمی نائل آمده است. به این ترتیب با راهگشایی ها و مساعی خستگی ناپذیر ایشان ، هنرمندان ارزشمند دیگری نیز در عرصه هنر و فرهنگ ایران زمین به این مقاومت پیوسته و یاری رساندند. بعنوان نمونه باید از جاودانه یاد بانو مرضیه هنرمند نامدار و پیشکسوت یاد کرد که با عزیمت از ایران سر از پای نشناخته به مجاهدین و مقاومت ایران پیوست و تا واپسین دم حیات پرافتخارش همچنان استوار و سرفراز بر پیمان خود در رزم با رژیم منحوس آخوندی و حمایت از شورای ملی مقاومت و بطور ویژه مجاهدینی که خود جامه رزمشان را نیز رسما بر تن کرده بود وفادار ومتعهد ماند. او حقیقتا مایه فخر و مباهات و حیثیت برای هنر و هنرمند و بخصوص هنرمند زن ایرانی بود که تمام عیار با هنرممتازش علیرغم همه ناملایماتی که از سوی رژیم بر او و خانواده اش وارد می آمد، بی محابا و بلاوقفه به جنگ با رژیم زن ستیز و هنرکش ادامه میداد. از دیگر هنرمندان گرانمایه در زمینه موسیقی باید از زنده یادان عماد رام نوازنده ممتاز فلوت و خواننده، شاعر،ترانه سرا و آهنگساز، منوچهر سخایی خواننده پیشکسوت نامدار، آندرانیک آساتوریان آهنگساز و تنظیم کننده برجسته، سروژ گورگی آهنگساز و پیانیست و آهنگساز نامدار فرانسوی زنده یاد اریک آرکونت و بسیاری دیگر باید نام برد که به ندای خانم مریم رجوی برای همبستگی با مقاومت ایران پاسخ مثبت دادند. در این پهنه نام آوران دیگری همچون هنرمند محبوب امیرآرام خواننده و اهنگساز پرآوازه با سبک نوین خود در تلفیق موسیقی عرفانی در بستر مبارزاتی، بانو مرجان هنرمند شهیر میهن در عرصه سینما و موسیقی و آقای فریدون ژورک فیلمساز و کارگردان پرآوازه که او نیز همچون خانم مرجان مدتها در اسارت رژیم بسر برد و راه مقاومت را برگزید، خانم ناهید همت آبادی خواننده برجسته اپرا، خانم گیسو شاکری خواننده مردمی و فعال سیاسی خستگی ناپذیر و دکتر خسرو شهریاری در زمینه تئاتر و بسیاری دیگر که برای جلوگیری از اطاله کلام از ذکر نامشان خودداری میکنیم نیز بنحو احسن در طی این سالیان سخت و سیاه حکومت آخوندی، تلاشهای ستایش انگیزی داشته اند. در سایر پهنه ها نیز باید از بزرگانی چون زنده یاد استاد بهرام عالیوندی نقاش بزرگ و نیز استاد رضا اولیا مجسمه ساز و نقاش نامی و نیز مهندس حسین پویا طنزپرداز خوش قریحه یاد کرد. همه این هنرمندان آزاده و مبارز که عموما از اعضای شورای ملی مقاومت نیز میباشند با کارهای درخشان و ماندگار خود چهره منفور رژیم را به جهانیان ارائه و افشا کرده اند. در کنار این هنرمندان ملی ، سایر برادران و خواهران مجاهدمان نیز سالها در قرارگاههای اشرف و لیبرتی و هم اکنون در آلبانی، علاوه بر رزمی که هر مجاهد با این دشمن جرّار حاکم دارد در کسوت هنرمند نیز در تلاشهای هنری خود الگوهای جاودانه یی برای هنرمندان مبارز بوده اند. برخی از این هنرمندان مجاهد در طی حملات خونین و نابرابری که از سوی مزدوران عراقی رژیم بر کمپ اشرف و لیبرتی صورت گرفت بشهادت رسیدند . یادشان و خاطره تابناکشان گرامی باد!
در کنار آنها مجاهدان هنرمندی که میدانم از سر تواضع انقلابی بهیچوجه مایل به مطرح شدن نامشان نیستند، با تلاشهای مستمر سالیان و در سخت ترین شرایط ممکن با کمترین امکانات در اشرف و لیبرتی طوفانی از خلاقیت هنری بپا کرده و آثارشان هم اکنون از حمایت ملیونی هموطنانمان برخورداند.
همه این هنرمندان شریف و آزاده در این مقاومت شکوهمند و حماسی همواره طی این سالیان خونین با فعالیتهای درخشان هنری خویش وظیفه و رسالت مسئولانه شان را درمقام هنرمند متعهد به اتّم وجه ادا نموده اند و رو در روی هنر فروشان بارگاه ولایت، با وجود همه نوع تنگناهای هنری و فقدان امکاناتی که آن دسته از باصطلاح هنرمندان مردمفروش از آن برخوردارند، از مردم مظلوم ایران جانانه دفاع کرده و با سلاح تیز و کوبنده هنریشان به نبرد با دژخیمان حاکم ادامه کمرهمت بسته اند.
ناگفته نماند که برخی از باصطلاح هنرمندان مطرح وطنی که بنا بدلایلی از ذکر نامشان پرهیز میشود نیز برای خوشرقصی خامنه ای و خاتمی و روحانی در طی این سالیان ، از هیچ فرومایگی و دنائتی فروگذاری نکردند. نگارنده خود شخصا شاهد چند حرکت مذبوحانه و چندش آور از سوی برخی از این باصطلاح هنرمندان بی وطن بوده ام که ذکر پاره یی از آنها در اینجا ضروری است. بعنوان مثال در همان دوران اوج درخشش فعالیتهای هنری و سیاسی بانو مرضیه، خانم شاعر بسیار نام آوری با بیش از نیم قرن رابطه همکاری و دوستی بسیار صمیمی و نزدیک با بانو مرضیه ، به ناگاه سر از پاریس درآورد و به دیدار ایشان آمد. این خانم در کمال وقاحت در محل اقامت خانم مرضیه به صراحت ابراز میداشت که از سوی خاتمی حامل پیامی برای خانم مرضیه است که ایشان را به هر ترتیب شده برای بازگشت به ایران آخوندی ترغیب و تشویق کند ؟؟! او وقیحانه به بانو مرضیه اصرار میورزید که از مقاومت جدا شود و در سایه ایوان سلامت بنشیند و نهایتا با او به ایران مراجعت کند! اما پاسخ دندان شکن مرضیه به این سفیر هنری رژیم و دوست و همکار ترانه سرا و شاعر دیرینه اش این بود که زهی خیال باطل! مگر روزی مرگ بتواند او را از سردار بزرگش مسعود و خانم مریم رجوی و مجاهدین محبوبش و این خانه و خانواده بزرگ مقاومت جدا کند! خانم مرضیه با خشم و غیظ این شاعره شهیر بیشرم را از خود راند و بر او نهیب زد و با بانگ بلندش خروش برآورد و گفت تو و آن آخوندهای فاسد و دین فروش متعفن باید خواب این تسلیم زبونانه به بارگاه خلیفه ارتجاع را با خود به گورببرید! محال ممکن است که از مرضیه چنین خیانتی سربزند. من به خانم و سردار بزرگ قول داده ام و تا پای جان هم به آن متعهد و پایبندم. تازه تو هم اگر شرف و عرق ملی و غیرت انسانی و هنری میداشتی بجای دعوت از من برای رفتن زیر قبای ولایت خودت هم به این مقاومت میپیوستی! اما کو چنین غیرتی!؟( نقل به مضمون ) . وی که انتظار چنین برخورد محکم و کوبنده یی را از بانو مرضیه نداشت متوجه رفتار زشت و وقیحانه خود شد و با شرمساری از در عذرخواهی و پوزش در آمد. اما مرضیه هرگز او را نبخشید و نامش را هم دیگر بر زبان نیاورد.
از نمونه های مشابهی که بر این نگارنده وارد شده میگذرم و به مورد دیگری که در طول سالیان شاهد آن بوده ام اشاره میکنم. در این دوران برخی موزیسینهای مطرح کنونی در زمینه موسیقی کلاسیک و سنتی میهنمان که متاسفانه برای انجام فعالیت های هنری خود به خدمت خائنانه به نظام هنرستیز تن داده بودند، همرزم گرامیمان استاد محمد شمس را با لطائف الحیل و بطرق گوناگون تحت فشار غیرانسانی و ناجوانمردانه خویش قرار میدادند.آنها با طرح پیشنهادهای کلان برای ارائه کارهای بزرگ در سطح جهان از آقای شمس خنیاگر شوریده و مقاوم با قریب چهار دهه فعالیت درخشان هنری در این مقاومت، خام خیالانه میخواستند که وی با پذیرش پیشنهادهای رذیلانه شان از مقاومت ایران نیز فاصله بگیرد و بتدریج به آنها بپیوندد. اما آقای شمس هر بار با برخورد کوبنده و قاطع خود این همکاران سابق و فرستادگان کنونی نظام را طرد و از خود میراند و توطئه های ننگین و خائنانه آنها را نقش برآب میکرد. برخی از آنان نهایتا پس از چاکری و خزیدن زیر قبای ولایت از آن هیچ طرفه ای نبرده و عاقبت با شرمساری و رسوایی مجبور به ترک ایران شدند!
حال در جامعه ملتهب و گدازان ایران از هر گوشه اش فریاد خشم واعتراض مردمی بلند شده و دهها هزار تن از کارگران شریف میهن جانانه در مقابل دیو ارتجاع ایستادگی میکنند و مردم در هر کوی و برزن بانگ سرنگونی سرمیدهند. سیل خروشان و جوشان خشم مردمی که بشکل امواج پی درپی و بلاوقفه اعتراضها و اعتصابها این روزها در شهرها و روستاها، کارخانه ها و مدارس تا کف خیابان هم جاری شده، تضاد منافع بین طبقات ستمدیده و حکومت غرق فساد و دزدی را به مرحله تعیین تکلیف رسانده و میرود تا همه این هرزگان هنری و سیاسی را با همه اربابان عمامه بسرشان از ریش و ریشه درهم بپیچد و ایران عزیزمان را از چنگال عفریت پلید ارتجاع رها نماید.
در چنین شرایط خطیر و تعیین کننده یی این عافیت طلبان بی مقدار و حقیر که بسیاری از آنان از نقطه هنری حائز چندان شان و مرتبه ای هم نیستند سر را همچون کبک به زیر برف فرو برده و مانند بیمار محتضری که در لحظات پایانی عمر آخرین جمله را با سختی تمام بیان میکند از همدردی با مردمی سخن میگویند که در تمامی سالیان حکومت سیاه اخوندی کمترین همبستگی، همدردی و همدلی با آنها نداشته اند. این جماعت واداده که بقول معروف اگر ایران را آب ببرد حضرات را خواب خواهد برد، در سراشیبی سقوط محتوم رژیم باز هم بنا به همان ماهیت ستمگرانه و منفعت جویانه خود در جهت سوءاستفاده از شرایط موجود چاره را باز هم به چنگ زدن به ریسمان ولایت یافته اند. غافل از اینکه از این کار خود جز ننگ و نفرت، سیه روزی و بدنامی سودی نخواهند برد. این جماعت باید بدانند که در فردای آزادی میهن همه نیروها و افرادیکه بهر نحوی از انحاء در خدمت فاشیسم دینی حاکم بر میهنمان عمل کرده اند باید پاسخگوی اعمال خویش باشند. تاریخ هرگز این همدستان قاتلان و چپاولگران میهن سرخ فام را نخواهد بخشید. هر روزه شاهد این حقیقت هستیم که در اروپا هنوز جانیان و همکاران آلمان نازی را در هر سنّی ولو در آستانه صد سالگی به محاکمه میکشانند. این همان سرنوشت تلخ همه خائنینی است که با حاکمان ستمگر و خونریز پیمان مودت می بندند و ننگ ابدی را برای خود بجان می خرند. در مورد این افراد فعلا بهمین بسنده کرده و با صدای بلند میگوییم: ای هنربه مزدان حقیر ننگتان باد!