سخن روز
شنیدن صدای بغضآلود و کلمات شورانگیز و از عمق جان برآمدهٔ هموطنانم در «همیاری» از «سیمای آزادی» احساسات هر ایرانی وطنپرست و آزادیخواهی را برمیانگیزد..
.
این هموطنان شریف، این زنان و مردان دردمند، از مجاهدین و از سیمای آزادی چه دیدهاند که این چنین بیقرار و عاشقوار، از مال و گاه از نان شب خود میزنند و آنچه را که دارند، بیدریغ نثار میکنند تا چراغ سیما همچنان روشن و پرفروغ بماند؟
آنها که در این همیاری سخن گفتند، «سیمای آزادی» را «طنین پرشکوه ایستادگی یک خلق در آستانهٔ دگردیسی تاریخیاش» و «فریاد تلخ و تند مظلومان میهن» توصیف کردند. آنها در این سیما، «روشنی چراغ خانهٔ یک ملت» و «تلألؤ مهر تابان» را در تاریکی و سرمای زمستان یک تاریخ میبینند. آنها در «سیمای آزادی» صدا و تصویر «کانونهای شورشی را میشنوند و میبینند که بیباک و شورشی برای فتح فردا» بهپاخاستهاند. آنها «پژواک صدای کارگران هفتتپه» و همهٔ اقشار به جان آمدهٔ میهن را از سیمای آزادی میشنوند.
البته بسیاری از نیروها و جریانهای سیاسی آرزو دارند که کانون و گرهگاه امیدها و آرزوهای مردم ایران و پژواک صدای آنها باشند، اما چرا آنها نمیتوانند و مجاهدین میتوانند؟ به یک دلیل خیلی ساده! مجاهدین مستقلند، جز خلق خود وامدار هیچ قدرتی نیستند و هیچگونه وابستگی به هیچ دولتی ندارند و بهقول معروف از هفت دولت آزادند و در نتیجه با منافع هیچ طرفی، جز منافع ملت و میهنشان ایران تنظیم نمیکنند؛ روشن است که این استقلال مطلق سیاسی ریشه در استقلال مطلق مالی آنها دارد.
بگذار رژیم وطنفروش آخوندی گلو پاره کند و قلم بفرساید و با تبلیغات ابلهانهٔ خود یک روز مجاهدین را وابسته به عراق، یک روز وابسته به شوروی، یک روز وابسته به آمریکا و یک روز وابسته به صهیونیسم و عربستان و گاه هم در آن واحد وابسته به همهٔ این اینها قلمداد کند و گاهی نیز مدعی شود که همین مجاهدین وابسته به همه این قدرتها، به سیاستمداران همه این قدرتها پول میدهند تا از آنها حمایت کنند!
برای پی بردن به واقعیت و فاصله ۱۸۰درجهای آن با این دروغها و خزعبلات، لازم نیست آدم سیاستمداری در مدار کسانی مانند رودی جولیانی و با اشراف و احاطه نسبت به مدارک بهدست آمده از دولت سابق عراق باشد و در نتیجه با یادآوری سیاست مفتضح دولت آمریکا، ابتدا در بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش و سپس در بیدفاع قرار دادن مجاهدین در چنگ آدمکشانی مانند نوری مالکی فریاد بزند «شرم بر دولت من!» همچنین لازم نیست مانند فرماندهان ارشد ارتش آمریکا واقعیت و چند و چون حضور مجاهدین و ارتش آزادیبخش در عراق را به چشم دیده باشد تا بتواند بر استقلال تام و تمام مجاهدین در همهٔ زمینهها گواهی دهد. مردم ایران نه تنها به این دادهها دسترسی نداشته و ندارند، بلکه مستمراً آماج بمباران تبلیغاتی و پمپاژ دیوانهوار اطلاعات مجعول در مورد مجاهدین بودهاند، اما هیچیک از اینها باعث نشد که حقیقت از چشم آن زن کارگر زحمتکش از تربت حیدریه که دسترنج خود را تقدیم سیمای آزادی کرد پوشیده بماند یا آن مادر را که خانهٔ خود را فروخت تا پول آن را برای روشن نگهداشتن چراغ خانهٔ مردم ایرن بفرستد، دچار کمترین تردید و تزلزلی کند، یا در اراده و رزمندگی اعضای کانونهای شورشی که جان خود را در مسیر تحقق آرمان مجاهدین به کف گرفتهاند، کمترین خللی ایجاد کند. آنها با شم خود خدمت و خیانت و استقلال و وابستگی را خیلی خوب بو میکشند و از هم تمیز میدهند.
کما اینکه مردم ایران در تأیید استقلال و حقانیت پیشوای فقید نهضت ملی ایران، مصدق بزرگ و حمایت جانانه از او تردیدی به خود راه ندادند و آن همه سمپاشیهای بلندگوهای ارتجاعی و استعماری و توده نفتی را که دکتر مصدق و یار و یاور صدیقش دکتر فاطمی را از یکسو وابسته به کمونیسم بینالمللی و از سوی دیگر سرسپردهٔ اینتلیجنس سرویس قلمداد میکردند، به پشیزی نخریدند. در آن زمان هم مردم ایران فرش زیر پای خود را میفروختند و زنان خانهدار طلا و زیورآلات خود را گرو میگذاشتند تا از پیشوایشان مصدق در برابر محاصرهٔ اقتصادی استعمار انگلیس حمایت کنند.
محک مردم برای تشخیص سره از ناسره چندان پنهان و پیچیده نیست و در کلام آنها هم طی برنامهٔ همیاری و در خلال تماسها مداوماً تکرار میشود، مجاهدین تنها کسانی هستند که درد مردم را دارند و سیمای آزادی تنها رسانهای است که حرفها و دردهای کارگران و زحمتکشان و ستمدیدگان را منعکس میکند و مجاهدین برای دفاع از حق مردم، از همه چیز خود گذشتهاند، این است راز این همه نثار بیدریغ همه چیز!