۱۳۹۷ آذر ۱۹, دوشنبه

«اصلاحات» حکومتی، تناقضی درون‌ذات

سخن روز
چندی است که بحث بحران در باند اصلاح‌طلبان حکومتی چه در درون این باند و چه در مشاجره با باند رقیب داغ است. خود اصلاح‌طلبان قلابی آشکارا می‌گویند که «حال اصلاحات خوب نیست» و «اصلاحات دچار بحران» است. علت هم شکست روحانی و دولت اوست. در نتیجه بخشی از به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان درصدد جدا کردن حساب خود با او برآمده‌اند و برخی دیگر هم حرفهای دیگری می‌زنند و باند رقیب هم این تشتت و سردرگمی را به‌ سر آنها می‌کوبد.


عمق دعوای دو باند بر سر روحانی چیست؟

و آیا از هم پاشیدگی باند موسوم به اصلاح‌طلب به‌معنی قدرت پیدا کردن باند خامنه‌ای است؟

و اگر پاسخ مثبت است، این واقعه چه پیامدهایی دارد؟
دعوای باندها بر سر چیست؟ 
حرف این اصلاح‌طلبان قلابی درون نظام در ۳مدار مطرح شده است:
یک عده می‌گویند روحانی شکست خورده، وعده‌هایی را که داده بود، نخواست یا نتوانست عمل بکند و خودش از خودش عبور کرده! دفاع ما از روحانی به‌خاطر این قولها بوده و حالا که شکست خورده باید روحانی را کنار بگذاریم. جالب است که حجاریان حتی ائتلاف باندشان با روحانی را از اساس منکر شده و گفته ما با او هیچ‌گاه «عقدی به‌صورت ائتلاف نبسته بودیم»!
یک حرف دیگر اصلاح‌طلبها سوای دعوایشان با روحانی به گفتهٔ حجاریان که ۱۵آذر گفته بود «بحران ناکارآمدی و مشروعیت» در نظام است. یعنی اینها می‌خواهند شکست روحانی و «ناکارآمدی و بحران مشروعیت» را بر سر باند رقیب و روحانی خراب کنند.
بعضی هم در باند اصلاح‌طلب می‌گویند اصلاح‌طلبی به نتیجه نرسیده است.

باند خامنه‌ای چه می‌گوید؟ 
در مقابل، باند رقیب به اینها یادآوری می‌کند شما در قدرت شریک روحانی هستید.

نبی حبیبی در پاسخ به حجاریان، دست روی تناقض‌گویی آنها گذاشته و میگوید:

«اصلاح‌طلبان خودشان می‌دانند بالای ۹۰درصد پستها را تصاحب کردند و خود می‌دانند مردم از شرایط اقتصادی واقعاً ناراضی هستند. برای این‌که نگذارند این نارضایتی‌ها به خودشان بچسبد همه را گردن شخص خود آقای روحانی می‌اندازند و حتی برخی از اینها بی‌انصافی کردند و تبری هم می‌جویند از آقای روحانی».

یا روزنامه رسالت ارگان باند مؤتلفه خطاب به حجاریان نوشته:

«مگر شما نبودید که می‌گفتید «حاضریم دندانه‌های کلید آقای روحانی باشیم»؟ مگر شما در هر مقطعی از پروژه برجام، از لوزان تا وین و مقاطع دیگر تمام‌عیار از روحانی حمایت نکردید»؟

 آیا باند موسوم به اصلاح‌طلب به شکست شعبده اصلاحات اعتراف می‌کنند؟ 
در واقع اصلاح‌طلبان قلابی اکنون که به بن‌بست رسیده‌اند، همه چیز را می‌ا‌ندازند گردن روحانی. ولی خیلی‌ها در این باند اذعان می‌کنند که خودشان هم شکست خورده‌اند. مثلاً مرعشی از باند کارگزاران گفته:

«مردم، اصلاح‌طلبان را ناکارآمد می‌دانند و در واقع توانایی جبهه اصلاحات درباره تحقق برنامه‌ها و قول‌هایی که به مردم داده، زیر سؤال است».

یا صادق زیباکلام خیلی عمیق‌تر به این بن‌بست اذعان کرده و گفت:

«نه روحانی، نه دولت دوازدهم و نه جریان اصلاح‌طلب، این سه نتوانسته‌اند در قبال حوادث یا ناآرامی‌های دی ۹۶ یک موضع مشخصی را اتخاذ کنند. من معتقد هستم اصلاح‌طلبان درباره دی ۹۶ سکوت کردند. برای این‌که چه بگویند؟ اگر آن را تأیید بکنند، شعارهایی که علیه اصلاح‌طلبان دادند، با آنها چه خاکی بر سرمان کنیم. آن شعارهایی که علیه خاتمی دادند، علیه روحانی دادند، با آنها چه کنیم؛ بنابراین مشخص است که اصلاح‌طلبان نمی‌دانند چه‌کار بکنند. نمی‌دانند تأیید کنند یا تکذیب یا حتی محکوم کنند».

مشابه این حرفها را قبلاً امثال تاج‌زاده و سایر مهره‌های این باند هم زده بودند. که از مجموعهٔ حرفهای آنها بن‌بست ظاهر می‌شود.

البته بن‌بستی که نه تنها مربوط به این باند بلکه مربوط به کل نظام است.



برآیند این مواضع چیست؟
پرسشی که اکنون مطرح است این‌که: بالاخره حرف اینها چیست؟ اینها که اکنون این حرفها را می‌زنند چه نتیجه‌ای می‌خواهند بگیرند؟

اینها در واقع می‌خواهند با موج‌سواری روی درد و رنجی که مردم را در آن غرق کرده‌اند، فیگور مصلح بگیرند تا خودشان و نظام را در ببرند و نانش را بخورند. این هم یکی از ترفندها و تخصص‌های این باند است که روی موج نفرت مردم از نظام سوار شوند و ژست اصلاح و راه‌حل بگیرند.

همگان به‌یاد دارند روحانی که یکی از مهره‌های امنیتی این نظام بوده و در تمام سالهای حاکمیت این رژیم در سرکوب و اختناق و جنگ و کشتار نقش تعین‌کننده داشته در نمایش انتخابات قبلی آمد و گفت: «۳۸سال زندان و اعدام چه نتیجه‌ای داشت»؟! اینها همگی با این روش یعنی سوار شدن روی موج نفرت مردم، می‌خواهند به این نظام منفور تنفس مصنوعی بدهند.

برای آن، مقدمتاً لازم است به اصلاحاتی که زیباکلام می‌گوید: «نمیدونیم چه خاکی بر سرمون بکنیم!؟» دخیل ببندند و در حالی که هیچ راه‌حلی نه اینها نه کل نظام ندارد، مدعی راه‌حل شوند. کار همگی اینها این است که حتی اگر شده جسد نظام ولایت را به هر ترتیب حفظ کنند.

به‌عنوان نمونه تاج‌زاده از مهره‌های این باند است که جلوی چشم مردم با دریدگی می‌گوید:

«یک زمانی مردم به این نتیجه برسند که هیچ راهی جز سرنگونی نیست! من باز اصلاح‌طلب هستم و میگم مردم اشتباه دارید می‌کنید»!

ملاحظه می‌کنید که تلاش می‌کند دیکتاتوری موجود را هر طور شده حفظ کند و در همین رابطه می‌خواهد مردمی را که برای سرنگون کردن رژیم به‌پاخاستند از خشونت بترساند!

که البته این هم عجیب نیست چرا که همگان به‌خوبی می‌دانند اینها د۲ویژگی بارز دارند:

ویژگی اول این‌که همگی ضدیت کور با مقاومت و مجاهدین دارند. از آنها به اسم براندازان اسم می‌برند. ظریفیان، یکی دیگر از مهره‌های این باند، با اشاره به مجاهدین می‌گوید: «میل به این گروهها آینده کشور را خطرناک و دلهره‌انگیز می‌کند. بنابراین شعار «اصلاح‌طلب، اصوال‌گرا، دیگه تموم ماجرا!» نباید هیچ نیروی خودی را خوشحال کند».
ویژگی دوم این گروه این است که هیچ‌کدام پای نفی ولایت فقیه نمی‌آیند زیرا درصدد حفظ نظام هستند. حداکثر بعضی از آنها صحبت از واتیکانیزه کردن نظام می‌کنند. نه نفی ولایت فقیه! جالب است که تمام این باندهای حاکم راه‌حل‌هایشان هم با تکیه بر نیروی سرکوبگر رژیم است!
چون این بازی اصلاح‌طلب و اصول‌گرا تنها در شرایطی می‌تواند ادامه داشته باشد که با سرکوب جلوی خروش و قیام مردم سد شده باشد.

تناقض درونی باند اصلاحات‌چی‌
با توجه به این واقعیت‌هاست که عموم ناظران می‌گویند این وضعیت باند فریبکار اصلاح‌طلب به‌نظر متناقض می‌آید: هم حفظ نظام ولایت! هم انجام اصلاحات!

علت این تناقض یا پارادوکس این است که برای راه‌حل، آدرس جایی را می‌دهند که راه‌حلی در آن وجود ندارد. مضافا بر این، اینها خیال می‌کنند که هنوز یک دورهٔ تاریخی فرصت دارند مردم را فریب بدهند در حالی که از اساس عهد نظام ولایت سرآمده است!‌ چه رسد به دنبالچهٔ اصلاح‌طلبش! افعی اگر می‌توانست کبوتر بزاید تا به‌حال خودش را از بن‌بست‌های موجود در برده بود و نیازی به پادوهای اصلاحات‌چی‌اش نداشت و اگر اصلاحات‌چی‌ها توان اصلاحات داشتند قبل از هر چیز و هر کس، خودشان را اصلاح می‌کردند!