۱۳۹۶ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

دفاع از جلاد یا افشای پوسیدگی یک نظام؟

«جنبش دادخواهی خون شهیدان» رژیم آخوندی را در غرقابی گرفتار کرده که هر دست‌وپا زدنی در آن برایش نتایج عکس به بار می‌آورد. برای فهم فلاکت خلیفه ارتجاع در این رابطه، همین بس که سه ماه بعد از فرمان خامنه‌ای برای عوض کردن جای «جلاد» و «شهید»! تمام تقلای دستگاه تبلیغات حکومتی برای رنگ‌کردن چهره خون‌ریز «لاجوردی» به‌عنوان الگوی موردنظر ولی‌فقیه، هیچ‌کس، جز دختر او، معاون و محافظش و آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، حاضر به دفاع از چهره کریه این جلاد، در سالگرد هلاکت او نشد.




خامنه‌ای که خود بالاترین اشراف به میزان نفرت اجتماعی از این نظام و دژخیمانش را دارد، پیشاپیش چنین وضعیتی را پیش‌بینی کرده بود. او چهل روز پس از هلاکت لاجوردی، برای دلداری به دیگر دژخیمان روحیه باخته به دریدگی و بی‌آبرویی «قصاب اوین» اشاره‌کرده و گفته بود: «[لاجوردی] هیچ ملاحظه‌ای نمیکرد. بعضی‌ها در کار، ممکن است ملاحظهٔ وجهه را بکنند، ملاحظهٔ شأن و آبرو را بکنند، [امّا] بعضی‌ها هستند که نه، این ملاحظه را نمیکنند و … لاجوردی، از این قبیل بود» (۱) دختر لاجوردی هم با پذیرش ریسک بی‌آبرویی دفاع از پدرش در تقلایی مأیوسانه فاش ساخت که لاجوردی نه‌تنها در اذهان مردم ناراضی که حتی در داخل باند ولی‌فقیه ارتجاع هم موجودی منفور و غیرقابل‌دفاع است: «نمی‌دانم چرا کسانی که امروز در جریان این موضوعات هستند، مستندات این موضوعات را بیان نمی‌کنند. چرا روشن نمی‌کنند که نحوه برخورد … لاجوردی در زندان با [مجاهدین] چگونه بوده است؟! این کم توجهی‌ها شبهاتی را در اذهان عمومی ایجاده کرده و فضا را غبارآلود می‌کند. اینگونه [مجاهدین] بار دیگر هر آنچه می‌خواهند، منتشر میکنند.» (۲) تلویزیون رژیم آخوندی هم که تلاش داشت از «جلاد اوین» چهره‌ای الگوی «آتش به اختیار موردنظر خامنه‌ای» ارائه دهد، نشان داد که تنها شاخص خمینی برای انتخاب لاجوردی، قساوت قلب و کینه نهادینه‌ شده در او بوده است: «بحث آتش به اختیار که اخیرا توسط [خامنه‌ای] در جمع دانشجویان مطرح گردید توسط دادستانی [ضد] انقلاب … مرکز به مدیریت … لاجوردی و به همراه یاران وفادارش در آن برهه از زمان با موفقیت کامل انجام شد، در آنزمان زمام امور و سکان اصلاح عقاید و افکار پوچ و انحرافی گروهکهای تروریستی به فردی سپرده شده بود که خود او در مبارزات قبل از انقلاب در مبارزه با همین افکار منحرف [شکل] گرفته بود.» (۳)
آخوند جلاد ابراهیم رئیسی هم که هم‌مسلک لاجوردی است نیز وقتی خواست در تأیید او لب باز کند، وحشت و پوسیدگی نظام وحشی و قرون‌وسطایی ولایت‌فقیه که بازتاب عقب‌ماندگی‌های تفکر و ارزش‌های ماقبل سرمایه‌داری ولی‌فقیه ارتجاع از جریان بالنده و آینده‌دار مجاهدین در پهنه اجتماعی بوده است را بیرون ریخت، امری که می‌پنداشت با پناه بردن به سرکوب مطلق از آن خلاصی خواهد یافت: «لاجوردی این توانایی را داشت که سربازان دشمن را در هر لباسی که بودند، به سرعت و عمیقاً تشخیص می‌داد. در آن شرایط اگر شما یک دکتر حقوق را هم دادستان می‌کردید … هرگز نمی‌توانست آن‌قدر مؤثر باشد. ایشان مناسب‌ترین گزینه بود که توانست … تمام، جریانات … داخلی را شناسایی و سرکوب کند… ایشان با یک بار ملاقات با یک فرد، می‌توانست شناخت جامعی از او به دست بیاورد… یادم است موقعی که مجاهدین خلق زندانی در پی پیروزی انقلاب از زندان آزاد شدند و پرچم خود را با آیه ”فضل الله المجاهدین و. . . ” در راهپیمایی‌ها بالا بردند، اکثر مردم نسبت به آنها حسن‌نظر داشتند… بین نسل جوان، به خصوص دانشگاه‌ها به سرعت عضوگیری می‌کردند و موفقیت‌هایی را هم به دست آورده بودند. از گزارشاتی که درباره فعالیت‌های آنها از سراسر کشور می‌آمد، کاملاً مشخص بود که اعتقادی به رهبری امام ندارند و طبق برنامه‌ها و مقاصد خودشان کار می‌کنند. آنها بعد از پیروزی انقلاب و در فضای باز سیاسی، به یارگیری گسترده در سطوح مختلف جامعه دست زدند … [لاجوردی] بسیار زمان‌شناس بود و به درستی تشخیص می‌داد که اگر در کاری تأخیر بیفتد، [نظام] آسیب‌های فراوان خواهد دید.» رئیسی در مورد چگونگی تشکیل باندی از آدمکشان حرفه‌ای به دور لاجوردی که به‌اصطلاح دادستان محاکم قضایی نظام بود، برای جلوگیری از این تأخیر، این‌طور گفت: «به همین دلیل افرادی را جمع کرد که بیش از هر چیزی انگیزه بالایی برای مقابله با جریانات محارب و انحرافی داشتند و چندان به این موضوع که فرد حقوق می‌داند یا نمی‌داند، اعتنایی نکرد. بصیرت و انگیزه، ویژگی‌های مهمی بودند که … لاجوردی برای انتخاب همکاران خود در نظر داشت و از آنجا که ”آدم‌شناس” [!!!] بسیار متبحری هم بود، توانست چنین افرادی را دعوت به کار کند». (۴)
حقیقتاً بیش از این نمی‌شد از زبان دشمن، چهره هیولایی «قصاب اوین» را تشریح کرد اما ولی‌فقیه ارتجاع هرگز قادر نبوده و نیست با پناه بردن به قتل‌عام و کشتار، خود را از «آسیب‌های فراوانی که نگران آن بوده است» در امان نگه دارد، نظام میرای ضدتاریخی به‌عبث فکر می‌کند با کشتار می‌تواند جلوی پیشروی اندیشه‌ای نو و آینده‌دار را بگیرد. قوی‌ترین قدرت‌های جهان نیز قادر به جلوگیری از تغییر مقدر سرنوشت یک خلق، هنگامی‌که فرزندان آزاده آن اراده کنند، نیستند. پیشروی‌های «جنبش دادخواهی خون شهیدان» در یک‌سال اخیر، گواهی روشنی در جلوی چشم همگان است.
(۱) خبرگزاری سپاه پاسداران ولایت‌فقیه موسوم به فارس اول شهریور۹۶
(۲) خبرگزاری حکومتی به‌اصطلاح دفاع مقدس ۵شهریور۹۶
(۳) تلویزیون نظام ولایت‌فقیه، شبکه یک اول شهریور۹۶
(۴) خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲شهریور۹۶