انتخابات نمایشی دیگری در راه است و ملایان حاکم بر ایران به دنبال این هستند که به اسم شرکت مردم در این انتخابات لباس دمکراتیک بر آن بپوشانند. قبل از هر چیز باید گفت که این انتخابات همسان تمام انتخابات گذشته بههیچعنوان مردمی نیست. این یک شعار بیمحتوا نیست که بخواهیم با لجاجت و ضدیت با رژیم این نظر را داشته باشد، بلکه بر پایه قانون اساسی جمهوری اسلامی تکیه دارد.
بر اساس "مر" قانون که همگی سران رژیم از به آن استناد میکنند، ولیفقیه با یدک کشیدن عنوان نماینده خدا بر روی زمین و ولایت مطلقهاش میتواند کل انتخابات را منحل کند. کما اینکه خامنهای در دیدار نوروزیاش که سعی میکرد خود را حامی مردم و خواستار مطالبت آنان نشان دهد گفت " من طرف مردمم و من مطالبت مردم را دنبال میکنم." و اضافه کرد که نگذارید که من در نتایج انتخابات دخالت کنم همانطور که در انتخابات سالهای 92،88،76 مجبور به دخالت شدم (نقل به مضمون). در این مطلب کوتاه سعی خواهد شد که ارزش رأی مردم در نظام ضد بشری حاکم بر ایران بارز کند.
یادآوری چند نکته بسیار مهم است که در این انتخابات هیچکدام از جناحهای رژیم از پیروی از "اندیشههای بلند خمینی" دم نمیزنند برعکس میخواهند چهره تازهای از خود نشان دهند که بیشتر به خواستههای مردم نزدیک باشد که شاهد انتشار عکسهای آنان در مطبوعات در روزهای اخیر بودهایم و حتما عکسها و ادعاهای بیشتری در راه خواهد بود. عکسهای روحانی و در کوه دشت، عکسهای احمدینژاد با تیشرت آستین کوتاه بازهم در کوه و بر سر خاک جهانپهلوان تختی، عکسهای دیدار رئیسی از عاملان شناخته شده قتلعام بیش از سی هزار از جوانان مجاهد و مبارز ایران از خانههای مردم فقیر مشهد. انتشار عکسهای زنانی با ناخنهای بلند لاکزده و صورتهائی پر از آرایش که پلاکاردی در دست دارند و خواستار آن هستند که این جلاد وارد صحنه انتخابات شود؛ یعنی در یک کلام همه آنان در ظاهر اندیشههای امامشان را به گور سپرد ه اند.
نکته دوم تئوری انتخاب بین بد و بدتر رنگ باخته است. به این معنی که اگر خوب روحانی باشد نه تنها هیچکدام از معضلات مردم را حل نکرده بلکه بحرانهای لاعلاجی مثل بیکاری، تخریب محیطزیست و اختلاسهای میلیاردی ووو دامنش را گرفته است از سوی دیگر خود روحانی سابقه بهتری از رئیسی ندارد و حضور فردی به نام پورمحمدی وزیر دادگستری همردیف رئیسی در کابینهاش و تعداد اعدامهای فزاینده نمایانگر ماهیت واقعی آنان است. بعید به نظر نمیرسد در نهایت هرکدام از آنان مجبور شوند که اعلام کنند که کدامیک کمتر از دیگری جوانان ما را با فرمانی سر به دار کردند.
در علم روانشناسی ابراهام مازلو فردی شناخته شده است. نظریات مازلو در ابتدا در روانشناسی انسانگرائی که خود او پایهگذار آن بود، مورداستفاده قرار گرفت. پایه نظریه او به تعریفی بسیار ساده این است که نیازهای انسان تکاملی است و از ساده به پیچیده میرسد و پیرو سلسله مراتب است. ساختار نیازهای انسان نردبانی است به این معنی اگر انسان پاسخ نیازهای اولیه خود را دریافت نکند سخن گفتن از نیازهائی که در مراتب بالاتر قرارگرفته اند بیهوده است. نیازهای انسان به ترتیبی که مازلو نقل میکند ازاینقرار است. نیازها فیزیکی مثل آب و غذا، نیازهای امینتی مثل سرپناه، نیازهای تعلقی مثل خانواده و دوست، نیازهای هویتی مثل مورد تأئید قرار گرفتن و دارای هویت مستقل بودن و بالاخره نیاز به واقعیت رساندن آرزوهای فرد! نظریات مازلو فراسوی علم روانشناسی به گسترههای دیگر علمی تعمیم پیدا کرد. هماکنون نظریات او بسیار موردتوجه دیگر شاخههای علوم انسانی قرار دارد و تقریبا در تمامی رشتههای تعلیم و تریپت، آموزش و یادگیری، جامعهشناسی و مدیریت مورداستفاده قرار میگیرد و حتی در علوم بهداشتی و درمانی مورداستفاده قرار میگیرد. حال اگر نظریه مازلو را پایه ورود به بحث انتخابات قرار دهیم به یک سئوال مشخص را باید پاسخ داد. کدامین رئیسجمهور و یا دولت در طول دوران حکومت اسلامی دغدغه پاسخ دادن به نیازهای مردم را داشته است. تا خمینی بود، شعارش "جنگ، جنگ! تا رفع فتنه از جهان" بود. خامنهای هم میخواست با توسل و دسترسی به سلاح اتمی به نظریات ام القرای اسلام بودن، جامه عمل بپوشاند که با افشاگریهای مجاهدین مجبور به نوشیدن جام زهر شد. حال چه شده که نابهنگام همه کاندیداهای محتمل و غیرمحتمل اسمی هم از اسلام خمینی نمیآورند و میخواهند وجیه المله بودن خود را به رخ هم دیگر بکشند؛ و در این میان مردم و نیازهای آنان را بار دیگر دستآویز خواستههای ضد انسانی خود بکنند. رژیم و ایادی آن بهخوبی میدانند که چشم جهانیان بر روی آنان است و مثل دوران هشتساله اوباما نمیتوانند به هر صورت که خواستند برای رسیدن به اهداف خود جهانی را به سخره بگیرند. از هماکنون میخواهند اینطور تلقین کنند که انتخابات آزادی دارند و "مردم" نیز برای شرکت در آن سر از پا ناشناخته با ماتیک و سرخاب در کنار خونخواران میایستند و بدون هیچ ترسی با آنان عکس میاندازند؛ اما در این میان هیچکدام برنامه مشخص انتخاباتی ندارند و طبق معمول با کلیگوئیها و بزرگنمائیهای شناخته شده در فریفتن کسانی که میخواهند فریب بخورند از هم سبقت میگیرند. وگرنه چه کسی است که نداند که برای بهبود محیطزیست، از بین بردن فقر، ایجاد کار، تأمین بهداشت و درمان مردم، ایجاد فضای آموزشی به برنامههای طویلالمدت توسعه و پیشرفت نیاز است و با قول و وعدههای توخالی نمیتوان شکم گرسنه مردم را که برای امرار معاش و تهیه نان شب خود دست به فروش کلیه و سایر ارگانهای بدنشان میزنند پر کرد. کدامیک از این کاندیداهای به فکر کودکان خیابانی و مردم کارتنخواب و گور خواب هستند. این نمایش آنچنان نخنما شده که دیگر هیچکس را نمیفریبد. رأی مردم برای این رژیم فقط ارزش این را دارد که در روزهای انتخابات جلو دوربینهای خبرنگاران خارجی پز دمکراتیک بودن بدهند و بلندگوهای خارج از کشوری هم برایشان تبلیغ کنند. مردم ایران سالها است که به کلیت رژیم نه بزرگ خود را گفتهاند و شرایط امنیتی جامعه و دستگیرهای خودسرانه، سرکوب روزانه این را به بهترین شکل نشان میدهد. برنامه ده مادهای مریم رجوی برای ایران فردا بیانگر خواستههای مردم در شرایط بسیار سخت کنونی است.
تاریخ مرگ دیکتاتورها را بارها به تصویر کشیده و نابودی و سرنگونی ولایتفقیه دور نیست.
بر اساس "مر" قانون که همگی سران رژیم از به آن استناد میکنند، ولیفقیه با یدک کشیدن عنوان نماینده خدا بر روی زمین و ولایت مطلقهاش میتواند کل انتخابات را منحل کند. کما اینکه خامنهای در دیدار نوروزیاش که سعی میکرد خود را حامی مردم و خواستار مطالبت آنان نشان دهد گفت " من طرف مردمم و من مطالبت مردم را دنبال میکنم." و اضافه کرد که نگذارید که من در نتایج انتخابات دخالت کنم همانطور که در انتخابات سالهای 92،88،76 مجبور به دخالت شدم (نقل به مضمون). در این مطلب کوتاه سعی خواهد شد که ارزش رأی مردم در نظام ضد بشری حاکم بر ایران بارز کند.
یادآوری چند نکته بسیار مهم است که در این انتخابات هیچکدام از جناحهای رژیم از پیروی از "اندیشههای بلند خمینی" دم نمیزنند برعکس میخواهند چهره تازهای از خود نشان دهند که بیشتر به خواستههای مردم نزدیک باشد که شاهد انتشار عکسهای آنان در مطبوعات در روزهای اخیر بودهایم و حتما عکسها و ادعاهای بیشتری در راه خواهد بود. عکسهای روحانی و در کوه دشت، عکسهای احمدینژاد با تیشرت آستین کوتاه بازهم در کوه و بر سر خاک جهانپهلوان تختی، عکسهای دیدار رئیسی از عاملان شناخته شده قتلعام بیش از سی هزار از جوانان مجاهد و مبارز ایران از خانههای مردم فقیر مشهد. انتشار عکسهای زنانی با ناخنهای بلند لاکزده و صورتهائی پر از آرایش که پلاکاردی در دست دارند و خواستار آن هستند که این جلاد وارد صحنه انتخابات شود؛ یعنی در یک کلام همه آنان در ظاهر اندیشههای امامشان را به گور سپرد ه اند.
نکته دوم تئوری انتخاب بین بد و بدتر رنگ باخته است. به این معنی که اگر خوب روحانی باشد نه تنها هیچکدام از معضلات مردم را حل نکرده بلکه بحرانهای لاعلاجی مثل بیکاری، تخریب محیطزیست و اختلاسهای میلیاردی ووو دامنش را گرفته است از سوی دیگر خود روحانی سابقه بهتری از رئیسی ندارد و حضور فردی به نام پورمحمدی وزیر دادگستری همردیف رئیسی در کابینهاش و تعداد اعدامهای فزاینده نمایانگر ماهیت واقعی آنان است. بعید به نظر نمیرسد در نهایت هرکدام از آنان مجبور شوند که اعلام کنند که کدامیک کمتر از دیگری جوانان ما را با فرمانی سر به دار کردند.
در علم روانشناسی ابراهام مازلو فردی شناخته شده است. نظریات مازلو در ابتدا در روانشناسی انسانگرائی که خود او پایهگذار آن بود، مورداستفاده قرار گرفت. پایه نظریه او به تعریفی بسیار ساده این است که نیازهای انسان تکاملی است و از ساده به پیچیده میرسد و پیرو سلسله مراتب است. ساختار نیازهای انسان نردبانی است به این معنی اگر انسان پاسخ نیازهای اولیه خود را دریافت نکند سخن گفتن از نیازهائی که در مراتب بالاتر قرارگرفته اند بیهوده است. نیازهای انسان به ترتیبی که مازلو نقل میکند ازاینقرار است. نیازها فیزیکی مثل آب و غذا، نیازهای امینتی مثل سرپناه، نیازهای تعلقی مثل خانواده و دوست، نیازهای هویتی مثل مورد تأئید قرار گرفتن و دارای هویت مستقل بودن و بالاخره نیاز به واقعیت رساندن آرزوهای فرد! نظریات مازلو فراسوی علم روانشناسی به گسترههای دیگر علمی تعمیم پیدا کرد. هماکنون نظریات او بسیار موردتوجه دیگر شاخههای علوم انسانی قرار دارد و تقریبا در تمامی رشتههای تعلیم و تریپت، آموزش و یادگیری، جامعهشناسی و مدیریت مورداستفاده قرار میگیرد و حتی در علوم بهداشتی و درمانی مورداستفاده قرار میگیرد. حال اگر نظریه مازلو را پایه ورود به بحث انتخابات قرار دهیم به یک سئوال مشخص را باید پاسخ داد. کدامین رئیسجمهور و یا دولت در طول دوران حکومت اسلامی دغدغه پاسخ دادن به نیازهای مردم را داشته است. تا خمینی بود، شعارش "جنگ، جنگ! تا رفع فتنه از جهان" بود. خامنهای هم میخواست با توسل و دسترسی به سلاح اتمی به نظریات ام القرای اسلام بودن، جامه عمل بپوشاند که با افشاگریهای مجاهدین مجبور به نوشیدن جام زهر شد. حال چه شده که نابهنگام همه کاندیداهای محتمل و غیرمحتمل اسمی هم از اسلام خمینی نمیآورند و میخواهند وجیه المله بودن خود را به رخ هم دیگر بکشند؛ و در این میان مردم و نیازهای آنان را بار دیگر دستآویز خواستههای ضد انسانی خود بکنند. رژیم و ایادی آن بهخوبی میدانند که چشم جهانیان بر روی آنان است و مثل دوران هشتساله اوباما نمیتوانند به هر صورت که خواستند برای رسیدن به اهداف خود جهانی را به سخره بگیرند. از هماکنون میخواهند اینطور تلقین کنند که انتخابات آزادی دارند و "مردم" نیز برای شرکت در آن سر از پا ناشناخته با ماتیک و سرخاب در کنار خونخواران میایستند و بدون هیچ ترسی با آنان عکس میاندازند؛ اما در این میان هیچکدام برنامه مشخص انتخاباتی ندارند و طبق معمول با کلیگوئیها و بزرگنمائیهای شناخته شده در فریفتن کسانی که میخواهند فریب بخورند از هم سبقت میگیرند. وگرنه چه کسی است که نداند که برای بهبود محیطزیست، از بین بردن فقر، ایجاد کار، تأمین بهداشت و درمان مردم، ایجاد فضای آموزشی به برنامههای طویلالمدت توسعه و پیشرفت نیاز است و با قول و وعدههای توخالی نمیتوان شکم گرسنه مردم را که برای امرار معاش و تهیه نان شب خود دست به فروش کلیه و سایر ارگانهای بدنشان میزنند پر کرد. کدامیک از این کاندیداهای به فکر کودکان خیابانی و مردم کارتنخواب و گور خواب هستند. این نمایش آنچنان نخنما شده که دیگر هیچکس را نمیفریبد. رأی مردم برای این رژیم فقط ارزش این را دارد که در روزهای انتخابات جلو دوربینهای خبرنگاران خارجی پز دمکراتیک بودن بدهند و بلندگوهای خارج از کشوری هم برایشان تبلیغ کنند. مردم ایران سالها است که به کلیت رژیم نه بزرگ خود را گفتهاند و شرایط امنیتی جامعه و دستگیرهای خودسرانه، سرکوب روزانه این را به بهترین شکل نشان میدهد. برنامه ده مادهای مریم رجوی برای ایران فردا بیانگر خواستههای مردم در شرایط بسیار سخت کنونی است.
تاریخ مرگ دیکتاتورها را بارها به تصویر کشیده و نابودی و سرنگونی ولایتفقیه دور نیست.